💔
مویش سپید بود شبیه حبیب بود
با اقتدار بود اگر چه نجیب بود
با دوستان، تبسمی از جنس نور داشت
لحنش شبیه آیه امن یجیب بود
او مانده بود تا که علمدارمان شود
دیدی برای او ز شهادت نصیب بود؟
چشمان فتنه کور که مرد نبرد بود
او دشمن نفاق و دروغ و فریب بود
نامش حسین بود ولی بی کفن نماند
گریان روضه های امام غریب بود
#شهید_حسین_همدانی
شاعر گرانقدر #مهرداد_قصری_فر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #امام_خامنه_ای: نیمهی شعبان،مظهر امید به آینده است.👌 بقیه امیدها ممکن است بشود، ممکن است نشو
💔
مرحوم والد ما {در ســال 1342} دچار عارضه چشــم شــدند که منجر به نابینایی ایشان شد.
چشم ایشان به مدت ۳، ۴سال اصلا جایی را نمیدید. تا اینکه در سال ۱۳۴۵ چندین بار ایشان را برای معالجه از مشهد به تهران بردیم.
در یکی از مراجعات، چشم پزشکی گفت:« من چشم ایشان را عمل جراحی میکنم و امید بهبودی هســت.»
در آن زمان هفتاد، هفتاد و پنج سال سنشــان بود. به هرحال نگذاشتند در بیمارستان بمانیم. گفتند:
« عمل میکنیم، شما فردا بیایید». از بیمارستان بیرون آمدیم. من خیلی مضطرب و ناراحت بودم...
آن روزها، منزلی نزدیکی امامزاده یحیی داشتیم. نزدیک منزل که رسیدم. دیدم آنجا را چراغانی کرده اند. یادم آمد نیمه شعبان است. چند روزی از بس مشغول بودم، نیمهی شعبان بکلی فراموشم شده بود. تا یاد نیمهی شعبان افتادم، دلم شکسـت.
از کوچهی خلوت و باریکی باید میگذشتم تا به منزلم برسم. ناگهان حالتی به من دست داد و بنا کردم به گریستن و توسل جستن. در آن کوچه، حال توسل حسابیای پیدا کردم. کمی که آرام گرفتم، دیدم اضطرابی که داشتم بکلی از بین رفت. فهمیدم که حال ابوی خوب میشود.
یعنی حس کردم که آن توسل، اثر کرد...
صبح روز بعد که به بیمارستان رفتیم، فهمیدیم که چشم های ایشان خوب شده است؛ آن هم بعد از چند سال که عارضه داشت و هیچ امیدی به بهبود وجود نداشت! بعد از آن سال (سال۴۵) ایشان مدت بیست سال دیگر زنده بودند و تا آخر عمر هم مطالعه میکردند.
راوی: #امام_خامنه_ای
#فداےسیدعلےجانم❤️
#نیمه_شعبان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
❤
اللهم و من ارادنے بسوء فأرده...
هر ڪی اراده ے سوء نسبت به من داشت
میسپارمش به خودت....
#دم_اذانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۴۵) وَ لَئِنْ أَتَيْتَ الَّذِينَ أُوتُوا الْكِتابَ بِكُلِّ آيَةٍ
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(۱۴۶) الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ وَ إِنَّ فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ الْحَقَّ وَ هُمْ يَعْلَمُونَ
(۱۴۷) الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ
(يهود، نصارى و) كسانى كه به آنان كتاب (آسمانى) دادهايم او (پيامبر اسلام) را همچون پسران خود مىشناسند، و همانا گروهى از آنان با آنكه حقّ را مىدانند، كتمان مىكنند.
حقّ، (آن چيزى است كه) از سوى پروردگار توست، پس هرگز از ترديدكنندگان مباش.
✅ نکته ها
در قرآن چندين مرتبه اين واقعيّت بازگو شده است كه اهل كتاب، به خاطر بشارت تورات و انجيل به ظهور و بعثت پيامبر اسلام، در انتظار او بودند و ويژگىهاى پيامبر چنان به آنها توضيح داده شده بود كه همچون فرزندان خويش به او شناخت پيدا كرده بودند. ولى با اين همه، گروهى از آنان حقيقت را كتمان مىكردند. قرآن در جاى ديگر مىفرمايد: آنها نه تنها از پيامبر، بلكه از جامعهاى كه او تشكيل مىدهد و يارانش نيز خبر داشتند: «مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ وَ الَّذِينَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَى الْكُفَّارِ رُحَماءُ بَيْنَهُمْ تَراهُمْ رُكَّعاً سُجَّداً يَبْتَغُونَ فَضْلًا مِنَ اللَّهِ وَ رِضْواناً سِيماهُمْ فِي وُجُوهِهِمْ مِنْ أَثَرِ السُّجُودِ ذلِكَ مَثَلُهُمْ فِي التَّوْراةِ وَ مَثَلُهُمْ فِي الْإِنْجِيلِ» محمّد فرستاده خداست و كسانى كه با او هستند، در برابر كفّار سرسخت و شديد، و در ميان خود مهربانند. پيوسته آنان را در حال ركوع و سجود مىبينى، آنها همواره فضل خدا و رضاى او را مىطلبند. نشانهى آنها در صورتشان از اثر سجده نمايان است، اين توصيف آنها در تورات و انجيل است.
قرآن براى شناخت دقيق اهل كتاب از پيامبر، آنرا به شناخت پدر از پسر تشبيه مىكند كه روشنترين شناختهاست. زيرا:
از ابتداى تولّد و حتّى قبل از آن شكل مىگيرد.
شناختِ چيزى است كه انتظار بهمراه دارد.
شناختى است كه در آن شكّ راه ندارد.
كتمان علم، بزرگترين گناه است. قرآن دربارهى كتمان كنندگان مىفرمايد: «يَلْعَنُهُمُ اللَّهُ وَ يَلْعَنُهُمُ اللَّاعِنُونَ» خداوند وتمام فرشتگان و انس وجنّ وهر با شعورى، براى هميشه آنان را لعنت ونفرين مىكنند. آرى، كتمان حقّ، همچون كتمان فرزند خويش است و چه ناجوانمردانه است كه پدرى به خاطر لذّتهاى دنيوى، كودك خود را منكر شود!
🔊 پیام ها
- اگر روحيّهى حقيقت طلبى نباشد، علم به تنهايى كافى نيست. يهود با آن شناخت عميق از رسول خدا، باز هم او را نپذيرفتند. «يَعْرِفُونَ ... لَيَكْتُمُونَ»
- حتّى دربارهى دشمنان، انصاف را مراعات كنيم. قرآن، كتمان را به همهى اهلكتاب نسبت نمىدهد. «فَرِيقاً مِنْهُمْ لَيَكْتُمُونَ»
- حقّ همان است كه از منبع علم بىنهايت او صادر شده باشد. «الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ»
- دستورها و فرامين الهى كه از طريق وحى و يا روايات ثابت شود، جاى مجادله و مناقشه ندارد. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»
- رهبر بايد از قاطعيّت و يقين برخوردار باشد، به خصوص وقتى كه قانونى را تغيير داده و سنّتى را مىشكند. «فَلا تَكُونَنَّ مِنَ الْمُمْتَرِينَ»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
آقازادگی و تجمل مسئولین از اینجا شروع شد👆
حتما ببینید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 6⃣3⃣ نور خورشید☀️ 🍃💠🍃💠🍃 سه ر
💔
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 7⃣3⃣
پیشنهاد
مادرم با ترس داشت به این صحنه نگاه می کرد ...
- آقای کوتزینگه ...
چیزی نیست که شما به خاطرش نگران باشید ...
بهتره برید و ما رو تنها بگذارید ...
- تا شما اینجا هستید چطور می تونم آروم باشم؟ ...
دختر من از آب پاک تر و زلال تره ... هر حرفی دارید جلوی من بزنید...
خنده اش گرفت ...
- شما پدر فوق العاده ای دارید خانم کوتزینگه ...
و به مبل تکیه داد ...
- من پرونده شما رو کامل بررسی کردم ...
از نظر من، گذشته و اینکه چرا به شما اجازه کار داده نمی شد مال گذشته است ...
شما انسان درستی هستید ...
و یک نابغه اید ...
محاسباتی رو که شما توی چند ساعت تصحیح کردید... بررسیش برای اون گروه، سه روز طول کشید ...
کمی خودش رو جلو کشید ...
این چیزی بود که من به مافوق هام گفتم ...
- ارزش شما خیلی بیشتر از اینه که به خاطر اون مسائل ...
کشور از وجود شخصی مثل شما محروم بشه ...
خنده ام گرفت ...
- یه پیشنهاد دو طرفه است؟ ...
یا باید باشم یا کلا ...؟...
دارید چنین حرفی رو به من می زنید؟ ...
- شما حقیقتا زیرک هستید ...
از این زندگی خسته نشدید؟...
- اگر منظورتون شستن توالت هاست ... نه ...
من کشورم و مردمش رو دوست دارم ... اما پیش از اون که یه لهستانی باشم یه مسلمانم ...
و توی قلبم گفتم ...
" قبل از اینکه رئیس جمهور لهستان، رهبر من باشه ... رهبر من جای دیگه است ... "
در اون لحظات ... تازه علت ترس اون مردها رو از دژهای اسلام و ایران درک می کردم ...
یک لهستانی در سرزمین خودش ... اما تبدیل به مرز و دیوارهای اون دژ شده بود ....
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 7⃣3⃣ پیشنهاد مادرم با ترس داشت به این
💔
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 8⃣3⃣
نجات یوسف
سکوت عمیقی بین ما حاکم شد ... می تونستم صدای ضربان قلب مادرم رو بشنوم ..
- آیا این دو با هم منافات داره؟ ...
- دولتی که بیشترین آزادی و ارتباط رو دو قرن گذشته با یهودی ها داشته ... و محدودیت زیادی رو برای مسلمان ها... جایی برای یه مسلمان توی سیستم اون هست؟ ...
- پیشنهاد من، بیش از اون که سیاسی باشه؛ کاری بود ...
محکم توی چشم هاش نگاه کردم ...
- یعنی من اشتباه می کنم؟ ...
لبخند کوتاهی زد ...
- برعکس خانم کوتزینگه ...
اشتباه نمی کنید ...
اما من یه وطن پرست کاتولیکم ...
و فقط لهستان، عظمتش، پیشرفت و مردمش برام مهمن ...
و اگر این پیشنهاد رو نپذیرید؛ شما رو سرزنش نمی کنم ...
از جاش بلند شد ...
رفت سمت پدرم و باهاش دست داد ...
- از دیدار شما خیلی خوشحال شدم قربان ...
شما دختر فوق العاده ای رو تربیت کردید ...
مادرم تا در خروجی بدرقه اش کرد ... از جا بلند شدم و دنبالش رفتم توی حیاط ...
- من به کار کردن توی رشته خودم علاقه دارم ...
اما مثل یه آدم عادی ...
نه جایی که هر لحظه، در معرض تهمت و سوء ظن باشم ...
و نتونم شب با آرامش بخوابم ...
و هر روز با خودم بگم، می تونه آخرین روز من باشه ...
🍃💠🍃💠🍃
چند روز بعد، داشتم روی پیشنهادهای کاری فکر می کردم...
بعضی هاش واقعا جالب بود ...
ولی از طرفی دلهره زیادی هم داشتم ...
زنگ زدم قم ...
ازشون خواستم برام استخاره کنن ... بین اونها، گزینه ای خوب بود که از همه کمتر بهش توجه داشتم...
آیات نجات حضرت یوسف از زندان بود ...
" گفت: از امروز به بعد تو در نزد ما مقام و منزلت ارجمندی داری و تو فردی امین و درستکار میباشی ... "
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 8⃣3⃣ نجات یوسف سکوت عمیقی بین ما حاکم
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 9⃣3⃣
من واقعا پشیمانم
با تلاش و سخت کوشی کارم رو شروع کردم ...
مورد توجه و احترام همه قرار گرفته بودم ...
با تمام وجود زحمت می کشیدم ...
حال پدرم هم بهتر می شد ... دیگه بدون عصا و کمک حرکت می کرد و راه می رفت ...
همه چیز خوب بود تا اینکه از طریق سفارت اعلام کردن ... متین می خواد آرتا رو ازم بگیره🤦♀ ...
دوباره ازدواج کرده بود ...
تمام این مدت از ترس اینکه روی بچه دست بزاره هیچی نگفته بودم ...
تازه داشت زندگیم سر و سامان می گرفت ... اما حالا ... اشک چشمم بند نمی اومد ...
هر شب، تا صبح بالای سرش می نشستم و بهش نگاه می کردم ...
صبح ها با چشم پف کرده و سرخ می رفتم سر کار...
سرپرست تیم، چند مرتبه اومد سراغم ... تعجب کرده بود چرا اون آدم پرانرژی اینقدر گرفته و افسرده شده ...
🍃💠🍃💠🍃
اون روز حالم خیلی خراب بود ... رفتم مرخصی بگیرم ... علت درخواستم رو پرسید ...
منم خلاصه ای از دردی رو که تحمل می کردم براش گفتم...
نمی دونم، شاید منتظر بودم با کسی حرف بزنم ...
ازم پرسید پشیمون نیستی؟ ...
عمیق، توی فکر فرو رفتم ...
تمام زندگی، از مقابل چشمم عبور کرد ... اسلام آوردنم ...
ازدواجم ...
فرارم ...
وعده های رنگارنگ اون غریبه ها ... کارگری کردنم و ... نمی دونم چقدر طول کشید تا جوابش رو دادم ...
- چرا پشیمونم ... اما نه به خاطر اسلام ...
نه به خاطر رد کردن تمام چیزها و وعده هایی که بهم داده شد ...
من انتخاب اشتباه و عجولانه ای کردم ...
فراموش کردم انسان ها می تونن خوب یا بد باشن ... من اشتباه کردم و انسان بی هویتی رو انتخاب کردم که مسلمان نبود ... انسان ضعیف، بی ارزش و بی هویتی که برای کسب عزت و افتخار اینجا اومده بود ...
اونقدر مظاهر و جلوه دنیا چشمش رو پر کرده بود که ارزش های زندگیش رو نمی دید ...
کسی که حتی به مردم خودش با دید تحقیر نگاه می کرد ...
به اون که فکر می کنم از انتخابم پشیمون میشم ... به پسرم که فکر می کنم شاکر خدا هستم ...
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
✨ بدون فرهنگ ایثار و شهادت نمیتوانیم مسیر موفقیت را طی کنیم
سرلشکر سلامی در کنگره شهدای استان یزد:
✨بدون فرهنگ ایثار و شهادت نمیتوانیم مسیر موفقیت را طی کنیم ، جهاد و شهادت جامعه را تطهیر میکند.
✨امروز در نقطهای از زمین به نام یزد رویداد بزرگی در حال رخ دادن است، این رویداد بزرگ تجلیل از چهار هزار ستاره درخشانی است که بر آسمان افتخارات جهان اسلام و سرزمین ایران و سپهر افتخارات استان یزد تا ابد می درخشند .
✨یزد سرزمین عالمان و فقیهان بزرگی است که همچون استوانه هایی مستحکم، ستون های فقاهت، اجتهاد و معرفت دینی اسلام و ایران را شکل می دهند.
✨یزد سرزمین جهاد و استقامت است که از ۱۰ فروردین ۵۷ شروع شد و بیرقی از انقلاب بزرگ بر دوش مردم این دیار قرار گرفت، که تا به امروز برافراشته و در اهتزاز باقی مانده است.
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
هیچ تیری
بر پیکر شهید اصابت نمےکند
مگر آنکه اول...
از قلب مادرش گذشته باشد
همیشه "قلب مادر شهید" ، زودتر شهید می شود
عکس های بالا تصویر تعداد مادرانےست
که بهشت، زیر پایشان است...
و مگر نفرمودند: "فرزند صالح، گلے است از گـُل های بهشت".🌺🌸🌼
#شهدای_اربعه_حلب
#شهید_محمدرضا_دهقان_امیری
#شهید_احمد_عطایی
#شهید_سیدمصطفی_موسوی
#شهید_مسعود_عسگری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
میشه گوشیو بدین امام رضآ :)♥️
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
چلّهی زیارت عاشورا
یکی از بچههایِ باصفایِ گردانِ ما هر روز بعد از نمازِ صبح زیارت عاشورا میخواند. نیتاش هم این بود که خدا دعاش رو مستجاب کنه و شهید بشه.
می گفت: نذرکردم چهل روز زیارت عاشورا بخونم تا شهید بشم، اگه توی چهل روزِ اول شهید نشدم ، دوباره میخونم ؛ اونقدر چلّه میگیرم تا شهید بشم ...
روز چهلم دعاش مستجاب شد و کار فیصله پیدا کرد.
شهید شد و کار به چلّهی دوم هم نرسید...
📚 سرزمین مقدس ، صفحه 120
عکس تزیینی است...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 رفیق... یارایِ بی تو زیستنم، نیست، بیش از این...! #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_ال
💔
دل ربودن را
کدام عطار
یادت داده است؟
✍همیشه اصرار بر پرسیدن حالمان نداشته باشید،
گاهی... گفتنی نیست
#ماه_شعبان
#نیمه_شعبان
#امام_زمان
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
وَ لا تَقْطَعْنِی عَنْکَ وَ لا تُبْعِدْنِی مِنْکَ
منو از خودت جدا نڪن
و از خودت، دورم نڪن....🙏
مناجات المریدین💚
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به تو از دور، سلام... آقاامام_رضاجان #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💕 @aah3noghte
💔
گنبدتازهرکجایشهرسوسومیکند
دستهرآشفتهایراپیشتورومیکند
درلباسخادمانمهربانتآفتابــ
صبحهاصحنحرمراآبوجارومیکند..✨
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله هُوَ الَّذِي أَنْزَلَ السَّكِينَةَ فِي قُلُوبِ الْمُؤْمِنِينَ اوڪسے است ڪه آرامش را
💔
#بسم_الله
| وهو الذي ينزل الغيث من بعد ما قنطوا.. |
درست همان جایی
که تنها میمانم با تو،
باران میشـوم :)♥️
سوره شوری، ۲۸
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
حتی پرندگان هم
در کنار شـ🌹ــــهدا آرام مےگیرند
پس چه انتظاریست
از دل بےقرار من
که تمام قرارش، در کنار شهدا بودن است...
#گلستان_شهدای_اصفهان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ویدیوی دیده نشده از شهید سردار سلیمانی که در عید سالِ۹۰ در روستای قنات ملک در حال خوردن چای آتیشی
💔
رهـبـرمان
او را #شهـید_زنـدہ نامیـدند❤️
و او خودش را فـرزند رهبــر دانستـــ 🌸
و مطیـع ولےّ امرش شـد😍
تا اینکه ریشـہ ی داعشـ را از بیـخ ڪند✌️
و عاقبت ارباً اربا به دیدار ربّش رفت
گلگون🥀
آری...
انـ تنـصرالله ینصـرڪم💚🕊
#حاج_قاسم
#مرد_میدان
#استوری #پروفایل😍
#قاسم_سلیمانی
#سردار_دلها
#دلتنگ_تو_ایم
#ما_ملت_امام_حسینیم
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#سردار_سلیمانی
#قاسم_هنوز_زنده_ست
#شهید_سپهبد_قاسم_سلیمانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
| یا من إذا تضایقت الأمور
فتح لها باباً لم تذهب الیه الأوهام💙 |
ای کسی که هنگامی که کارها به
بنبست میرسد
#تو راهی را میگشایی
که هیچ وهمی به آن نمیرسد :)🍃
#دم_اذانی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_بقره (۱۴۶) الَّذِينَ آتَيْناهُمُ الْكِتابَ يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُو
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_بقره
(۱۴۸) وَ لِكُلٍّ وِجْهَةٌ هُوَ مُوَلِّيها فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ أَيْنَ ما تَكُونُوا يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً إِنَّ اللَّهَ عَلى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ
(۱۴۹) وَ مِنْ حَيْثُ خَرَجْتَ فَوَلِّ وَجْهَكَ شَطْرَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ وَ إِنَّهُ لَلْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ وَ مَا اللَّهُ بِغافِلٍ عَمَّا تَعْمَلُونَ
و براى هر كس قبلهاى است كه به آن سوى رو مىكند. (بنابراين دربارهى جهتِ قبله گفتگو نكنيد و به جاى آن) در نيكىها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد. (و بدانيد) هر جا كه باشيد، خداوند همه شما را (در محشر) حاضر مىكند، همانا خداوند بر هر كارى تواناست.
و (اى پيامبر!) از هرجا (كه به قصد سفر) خارج شدى، (به هنگام نماز) روى خود را به جانب مسجدالحرام بگردان، اين دستور حقّى است از طرف پروردگارت، و خداوند از آنچه انجام مىدهيد غافل نيست.
✅ نکته ها
براى كلمه «وِجْهَةٌ» دو معناست: قبله و طريقه. اگر اين كلمه را همانند اكثر مفسّران به معناى قبله بگيريم، معناى آيه همان است كه ترجمه كردهايم. امّا اگر كلمه «وِجْهَةٌ» را به معناى طريقه و شيوه بگيريم، معناى آيه اين است: براى هر انسان يا گروهى، راه و طريقى است كه به سوى همان راه كشيده مىشود و هر كس راهى را سپرى مىكند. و اين معنا
نظير آيهى 84 سورهى اسراء است كه فرمود: «كُلٌّ يَعْمَلُ عَلى شاكِلَتِهِ»
بعضى مفسّران، مراد از «هو» در «هُوَ مُوَلِّيها» را خدا دانستهاند كه در اين صورت معناى آيه چنين مىشود: هر كس قبلهاى دارد كه خداوند آنرا تعيين كرده است.
سبقت در كار خير، ارزش آن را افزايش مىدهد. در قرآن با واژههاى «سارِعُوا»، «سابِقُوا» و «فَاسْتَبِقُوا» در مورد كار خير بكار رفته است.
در آيات قبل، توجّه به مسجدالحرام، مربوط به شهر مدينه بود كه مسلمانان در آن سكونت داشتند، ولى اين آيه مىفرمايد: در سفر نيز به هنگام نماز رو به سوى مسجدالحرام نماييد.
🔊 پیام ها
- هر امتّى قبلهاى داشته ومسئله قبله، مخصوص مسلمانان نيست. «لِكُلٍّ وِجْهَةٌ»
- بحثهاى بيهوده را رها كنيد و توجّه و عنايت شما به انجام كارهاى خير باشد. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»
- به جاى رقابت و سبقت در امور مادّى، بايد در كارهاى خير از ديگران سبقت گرفت. «فَاسْتَبِقُوا الْخَيْراتِ»
- روز قيامت، خداوند همه را يكجا جمع خواهد كرد و اين نمونهاى از مظهر قدرت الهى است. «يَأْتِ بِكُمُ اللَّهُ جَمِيعاً»
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
داره میرسه خرداد
سردار انقلاب ونگه دار
بسیار زیبا وشنیدنی 👏
#پیشنهاد_دانلود
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
به حق ماموریتم دست نزنید!
...🕊🌹مجید به راهی رفت که ارزشهای آن دفاع از حرم و جبهه مقاومت اسلامی و پاسداری از امنیت کشورمان است. حالا برخی هرچه میخواهند بگویند که آنها به خاطر اسد میروند یا به خاطر پول میروند و...
مجید در یکی از تماسهایش اکیداً به من سفارش کرد اگر شهید شدم و قرار شد حق مأموریتم را به حساب شما واریز کنند، مبادا دست به آن بزنید و همهاش را در کارهای خیر خرج کنید. او میخواست با این کارش به آنهایی که طعنه میزنند نشان دهد مادیات در مسیری که امثال او انتخاب میکنند، هیچ معنا و مفهومی ندارد.
#شهید_مجید_سلمانیان
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 9⃣3⃣ من واقعا پشیمانم با تلاش و سخت کوشی ک
💔
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 0⃣4⃣
درخواست عجیب
🍃💠🍃💠🍃
جرات نمی کردم برگردم ایران ...
من بدون اجازه و خلاف قانون، آرتا رو از کشور خارج کرده بودم ...
رفتم سفارت و موضوع رو در میان گذاشتم ...
خیلی ناراحت شدن و به نیابت من، وکیل گرفتن ...
چند جلسه دادگاه برگزار شد ...
نمی دونم چطور راضیش کردن اما زودتر از چیزی که فکر می کردم حکم طلاق صادر شد ...
به خصوص که پدرش توی دادگاه به نفع من شهادت داده بود ...
وقتی نماینده سفارت بهم خبر داد از خوشحالی گریه ام گرفت ...
اصلا توی خواب هم نمی دیدم همه چیز این طوری پیش بره ...
به شکرانه این اتفاق، سه روز روزه گرفتم ...
🍃💠🍃💠🍃
چند روز بعد، با انرژی برگشتم سر کار ... مسئول گروه تا چشمش بهم افتاد، اومد طرفم ...
- به نظر حالتون خیلی خوب میاد خانم کوتیزنگه ...
همه چیز موفقیت آمیز بود؟ ...
منم با خوشحالی گفتم ...
- بله، خدا رو شکر ... قانونا آرتا به من تعلق داره ...
و لبخند عمیقی صورتم رو پر کرد ...
- خوشحالم که اینقدر شما رو پرانرژی و راضی می بینم ...
از زمانی که باهاش صحبت کرده بودم ... هر روز رفتارش عجیب تر می شد ... مدام برای سرکشی به قسمت ما می اومد ...
یا به هر بهانه ای سعی می کرد با من صحبت کنه ...
تا اینکه اون روز، به بهانه ای دوباره من رو صدا کرد ...
حرف هاش که تموم شد، بلند شدم برم که ...
- خانم کوتزینگه ... شاید درخواست عجیبی باشه ...
اما ... خیلی دلم می خواد پسرتون رو ببینم ... به نظرتون ممکنه؟
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 به نام او که هدایتگر است #داستان_تمام_زندگی_من قسمت 0⃣4⃣ درخواست عجیب 🍃💠🍃💠🍃 ج
💔
به نام او که هدایتگر است
#داستان_تمام_زندگی_من
قسمت 1⃣4⃣
مهمانی شام
🍃💠🍃💠🍃
حسابی تعجب کردم ...
- پسر من رو؟ ...
- بله. البته اگر عجیب نباشه ...
- چرا؟ ...
چند لحظه مکث کرد ...
- هر چند، جای چندان رومانتیکی نیست ... اما من به شما علاقه مند شدم ...
بدجور شوکه شدم ...
اصلا فکرش رو هم نمی کردم ...
همون طور توی در خشکم زده بود ...
یه دستی به سرش کشید و بلند شد ...
- از اون روز که باهاتون صحبت کردم و اون حرف ها رو شنیدم...
واقعا شما در نظرم آدم خیلی خاصی شدید ...
و از اون روز تمام توجهم به شما جلب شد ...
- آقای هیتروش ... علی رغم احترامی که برای شما قائلم اما نمی تونم هیچ جوابی بهتون بدم ...
بهتره بگم در حال حاضر اصلا نمی تونم به ازدواج کردن فکر کنم ...
زندگی من تازه داره روال عادی خودش رو پیدا می کنه ...
و گذشته از همه این مسائل، من مسلمان و شما مسیحی هستید ... ما نمی تونیم با هم ازدواج کنیم ...
این رو گفتم و از دفترش خارج شدم ...
🍃💠🍃💠🍃
چند ماه گذشت اما اون اصلا مایوس نشد ...
انگار نه انگار که جواب منفی شنیده بود ...
به خصوص روز تولدم ... وقتی اومدم سر کار، دیدم روی میزم یه دسته گل با یه جعبه کادویی بود ...
و یه برگه ...
- اگر اجازه بدید، می خواستم امشب، شما و خانواده تون رو به صرف شام دعوت کنم ...
با عصبانیت رفتم توی اتاقش ... در نزده، در رو باز کردم و رفتم تو ... صحنه ای رو دیدم که باورش برام سخت بود ...
داشت نماز می خوند ...
🌷🍃🌷🍃🌷🍃🌷
ادامه دارد...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞