eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥 راز راوی: سردار محمد احمدیان جوانی که می‌گفتند حتی بلد نبود سلام کند، چه بود که سی‌وسه روزه خداوند او را خرید و شهید شد؟! 👌 حتما حتما حتما ببینید 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم جنگ خیلی نزدیک شده بود دیگه شده بود نبرد تانک و نفر!!مسلحین با تا
💔 آدم تا زیر گلوله و خمپاره و آتیش نره تا انقدر شرایط بهش سخت نشه که مرگ رو توی یک قدمی خودش ببینه! تا اوضاع و احوالش ی طور نشه که احتیاج به ی آدم قابل اعتماد داشته باشه و تا... قدر ی نیروی خوب رو نمیدونه! نیرویی که بهش بشه اعتماد کرد و بهش کار سپرد! نیرویی که بدونی صددرصد از پس کار برمیاد و کار رو حتما انجام میده! نیرویی که میدونی پاش نمیلرزه و توی سخت ترین شرایط می ایسته و عقب نمیره! نیرویی که با وجودش، دل بقیه با بودنش قرصه! این نیروی خوب و شجاع و سخت توی یک روز و دو روز و چند روز درست نمیشه! این نیرو یه عمر، کار برده تا شده این! دلش وصل بوده به عاشورا و کربلا تا مثل اربابش که ی تنه ایستاد جلو سی هزار نفر و پاش نلرزید! پاش نلرزه! این نیروی خوب مثل قمر بنی هاشم به وظیفه اش عمل میکنه و کاری که به نظر بقیه ممکنه نتیجه نده و استقامت الکی باشه رو خوب انجام میده! آخه شنیده که عباس ی مشک آب رو نتونست چند صد متر بیاره و برا رسوندن آب از بین چهار هزار تیر انداز تمام وجودش رو گذاشت! اما توی طول تاریخ آب مشک عباس ع جریان داره! ....
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم آدم تا زیر گلوله و خمپاره و آتیش نره تا انقدر شرایط بهش سخت نشه که
... این نیروی خوب حاصل زحمات ی سری آدمای خوبن که عمرشون رو گذاشتند تا سیم دل ما وصل باشه به ی جایی که بهش میگن کربلا! تا توی معرکه نری قدر این آدم ها رو نمیدونی! و شایدم زیر سوال ببریم که چرا چنین هستند وچنان! چرا خودشون زیاد جبهه نرفتند و فلان! اما خدا میدونه که اجر این آدما چقدر هست و جایگاهشون کجاست! اینها هستند که روی زمین وسط معرکه جهاد نقش اصلی رو بازی میکنند! با آدم های که تربیت شدگان قیام عاشوراند! با آدم هایی که ی دونشون اندازه ی لشگر می ارزند و اندازه ی لشگر میشه روشون حساب کرد! مثل مثل مثل و.... عمرت پر برکت و نفست گرم حاج آقا منصور بخدا که شما مستقیم دخیلید توی اعتلای پرچم اسلام و در ثواب نفس ها و زحمات مجاهدین راه حق و خون مظلوم شهدای جبهه مقاومت... ✍به روایتِ ... 💞 @aah3noghte💞 ؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸 به رسم امانت از عکس هایی استفاده میشه که خود شهید عبدالله زاده استفاده کردند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_پنجاه_و_پنج سایر افرادی که
💔


✨ انتشار برای اولین بار✨

  




گفت :«ببین! فقط یک جمله می گویم. دیگر چیزی نپرس، اینها آدم شده اند. اینها، هر دو، آدم شده اند.»
گفتم :«چطور آدم شده اند؟ چه کار کرده ادن؟ این کلمه آدم شدن را یک مقدار بیشتر برای من باز کن، من نمی فهمم یعنی چه!»🤔


گفت :«این را خودت باید دنبالش بروی و بفهمی.»
هر چه اصرار کردم، چیزی نگفت. نیم ساعتی کنار نهر علی شیر قدم زدیم دوباره به ساختمان برگشتیم. خیلی عجیب بود. هیچ اثری از حال و هوای نیم ساعت قبل دیده نمی شد.

محمد کاظمی و سلطانی عادی عادی بودند. با بچه ها شوخی و بگو بخند می کردند. انگار نه انگار همان افرادی بودند که آن گونه گریه می کردند.


با اینکه هر دو را می شناختم، برای یک لحظه شک کردم که واقعا این دو نفر، همان افراد هستند و اشتباه نگرفته ام، چون محمدرضا ، محمدرضای نیم ساعت پیش نبود. 


محمدحسین پاسخ سوالاتم را نداد. از طرفی نمی توانستم به خودم اجازه بدهم از کاظمی قضیه را بپرسم به همین خاطر هیچ وقت این معما برایم حل نشد. 


آن شب بعد از شام، حسن یزدانی تعدادی اسکناس ده تومانی نو که عکس شهید مدرس برای اولین بار چاپ شده بود بین بچه ها تقسیم کرد.

یادم نیست چه مناسبتی بود دور تا دور اتاق می چرخید و به هر کدام از بچه ها داد، یعنی ای بچه ها یک ده تومانی می داد. 

من کنار محمدحسین نشسته بودم. وقتی به من رسید ، چند لحظه مکث کرد، مردد بود آیا این هدیه شامل من هم می شود یا نه.

اسکناس را دستش گرفته بود، نگاهی به من می کرد و نگاهی به محمدحسین، خلاصه تشخیص نداد که تکلیفتش چیست، آیا این ده تومانی را که ارزشی هم نداشت به ما بدهد یا نه؟

بالاخره تصمیم خودش را گرفت و اسکناس را روی زانوی من گذاشت، یعنی به دستم هم نداد. محمدحسین بلافاصله ده تومانی را از روی زانوی من  برداشت و به دست حسن داد، یعنی اینکه شامل ایشان نمی شود.
در واقع اول حرفی نزد تا ببیند آیا حسن یزدانی خودش متوجه تکلیفش می شود؟


غرض اینکه در اطلاعات چنین جوی وجود داشت. جوی معنوی که بچه ها کوچک ترین مسائل را از نظر دور نمی داشتند و همه این ها مرهون زحمات و تلاش محمدحسین بود.

او که خودش بسیار اهل مراقبه بود. روی اطرافیانش نیز تاثیر گذاشته بود و نتیجه اش گردآوری افرادی مومن ، مخلص و فداکار در واحد اطلاعات بود. 

طیران مرغ دیدی، تو ز پای بند شهوت
به در آی تا ببینی طیران آدمیت 
نه بیان فضل کردم که نصیحت تو گفتم
هم از آدمی شنیدیم بیان آدمیت



... 
...



💞 @aah3noghte💞


 
این قسمت واقعا عجیب بود...
شهید شو 🌷
💔 داشتم به این فکر می کردم که برای تولد جواد، عکس مزارشو عوض کنیم... تا اومدم پیشش، سر مزار شلوغ
💔 میگن شب جمعه، یه ساعت مخصوص، شهدا کربلایند... اگر التماس کنیم، خواهش کنیم، سلاممان را به ارباب برسانند خواهند رساند و من می دانم تنها است که در تاریکی قبر به فریاد ما خواهد رسید ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آه‍... سوختند همه را سوخته خود کردند #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3no
💔 ‍... دوری از امانم را بریده من به آغوشت محتاجم مرا به خانه ام برگردان ما اهل اینجا نیستیم ما اضافه گِل ائمه بودیم که دنیا ، شکم هایمان را پُر کرد و زمینگیر شدیم ... 💞 @aah3noghte💞
💔 وَمَن يَتَوَلَّ اللَّهَ وَرَسولَهُ وَالَّذينَ آمَنوا فَإِنَّ حِزبَ اللَّهِ هُمُ الغالِبونَ و کسانی که ولایت خدا و پیامبر او و افراد باایمان را بپذیرند، پیروزند؛ (زیرا) حزب و جمعیّت خدا پیروز است. سوره مائده، آیه ۵۶ ... 💞 @aah3noghte💞