شهید شو 🌷
💔 #شهید_علی_اکبر_جزی نام پدر : امرالله تاريخ تولد : ۱۳۴۰/۰۸/۱۲ اصفهان تاریخ و محل شهادت : ۱۳۶۱/۰۱/
💔
#شهید_علی_اکبر_جزی
همه دوست داشتند دلیلش را بدانند که چرا سر کالیبر به یک باره به سمت آسمان رفت... شهید اکبر جزی باهمان وضعیت جسمی، مثل یک شیر به سمت سنگر کالیبر حمله کرد. خود را به لوله ی گداخته شده ی تیربار رساند و با دست، سر آن قسمت را به آسمان هدایت کرد.
شدت حرارت لوله کالیبر، به قدری زیاد بود که دست اکبر را مثل یک تکه ذغال کرده بود. اما دست دیگر اکبر، روده شکمش را گرفته بود و در همان حال، زیر سنگر کالیبر به شهادت رسید!
علی اکبر جزی، با شکمی دریده و دستی خالی، هم مسیر عبور بچه ها از خاکریز عراق را باز کرده بود، هم مسیر عبور خودش از خاکریز نفسش را....
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
همیشه در فکر اصلاح خودش بود.
خیلی وقتها از من میپرسید: «فاطمه من چه اخلاق بدی دارم؟»
من هم سنگ تمام میگذاشتم و بدون تعارف جوابش را میدادم.
از آن لحظه به بعد دیگر آن اخلاق در مرتضی دیده نمیشد.
مرتضی میگفت: «من باید به جایی برسم که خدا من را با انگشت نشان بدهد و بگوید این مرتضی که میبینید من عاشقش شدهام و خونبهاش را با شهادت دادم.»
#نقل_از_همسر_شهید
#شهید_مرتضی_حسین_پور_قمی
#شهید_مدافع_حرم
#عکس
#خاطره
#سیره_ی_شهید
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#jihad
#martyr
شهید شو 🌷
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت63 نیمنگاه
💔 🔰 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 🔰 📕رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت64 جلوی لبخندم را گرفتم: خب، دیگه اینطوری نمیتونید فعالیت کنید. - یعنی چی؟ - یعنی باید یه کاری کنید که از گروه ریموو بشید. اینطوری حساسیتشون از بین میره، چون الان حدس زدند که شما با برنامهریزی حرف میزنید. یه کاری کنید که اینطور فکر نکنند. چندتا جمله تند و احساسی بگید که ریموو بشید. - بعدش؟ - دیگه از اون حساب کاربری خودتون استفاده نکنید. یه حساب کاربری جدید درست کنید با شمارهای که بهتون میدیم. اون حساب کاربری رو بچههای ما هم دارند. با اون اکانت دوباره توی گروه عضو بشید و حرفی نزنید. فقط هروقت حس کردید کسی میخواد جذب بشه، بهش پیام خصوصی بدید و منصرفش کنید. راهش رو شما بلدید، مگه نه؟ باز هم سرش را بالا و پایین کرد. ادامه دادم: - بهتره شما کمکم از این ماجرا خارج بشید. یکم که گذشت، اون حساب کاربری رو حذف کنید و خلاص؛ دیگه بقیهش با ماست. حله؟ - فهمیدم. * تا اینجا را با ترس و لرز آمدهام. تجربه ناکام اعزام قبلی و برگشتنم از پای پرواز باعث شده چشمم بترسد. همهاش منتظرم دوباره ابوالفضل یا یک نفر دیگر مثل اجل معلق نرسند و من را از پای پرواز برگردانند.😢 دلم برای ابوالفضل، تنگ میشود؛ شاید هم میسوزد. آخرین بار مشهد بودم که تماس گرفت. مثل قبل شوخی نمیکرد؛ صدایش گرفته بود. اصلا به زور حرف میزد. فقط چند کلمه گفت: - به امام رضا بگو به حق مادرش زهرا خانمم رو بهم برگردونه... اصلاً به ظاهرش نمیآید انقدر به خانمش وابسته باشد؛ اما هست. شاید خودش هم باورش نمیشد یک روز اینقدر مجنون بشود. من هم باور نمیکردم یک روز کسی مثل مطهره پیدا بشود که من را انقدر عاشق کند؛ اما شد. ساک کوچکم را میگذارم بالای سرم و مینشینم روی صندلی هواپیما؛ کنار پنجره. چشمم به راهرو ست و مسافرهایی که یکییکی وارد میشوند. هیچکداممان شبیه مسافران پروازهای عادی نیستیم. اصلا این پرواز عادی نیست. ما داریم میرویم به کشوری که #داعش در آن حکومت میکند، به کشوری که حتی شنیدن نامش هم یادآور جنگ و خشونت و تروریسم است. اصلا شاید همه ماهایی که در این پرواز نشستهایم دیوانه باشیم که آرامش کشور خودمان را رها کردهایم و داریم میرویم در دل آتش.🔥 یک جوان کنار دستم مینشیند. راستش از ظاهرش جا میخورم. قیافهاش شبیه بقیه کسانی که برای اعزام آمدهاند نیست. نه ریشش بلند است و نه آستینش. یک تیشرت چسبان مشکی پوشیده و شلوار شش جیب. تهریشش هم عمر زیادی ندارد. از ظاهرش برمیآید اهل بدنسازی و پرورش اندام باشد. ساکش را میگذارد بالای سرش و مینشیند. از انعکاس تصویرش در شیشه هواپیما میبینمش؛ بیرون تاریک تاریک است. پیداست که او هم این جمع را نمیشناسد و احساس غریبی میکند. حتی حس میکنم دلش میخواهد سر صحبت را با من باز کند. بالاخره بعد از چند دقیقه، صدای کلفت و لهجه تهرانیاش را میشنوم که میگوید: - شما اعزام چندمته داداش؟ #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 کپی فقط با ذکر نام نویسنده و آیدی #کانال_آه...
💔
#قرار_دلتنگی😔
بعضی از منتظرا هم هستن
که فقط منتظرن جمعه تموم شه سریع
استوری کنن این جمعه هم آمد و نیامدی!
-به کجا چنین شتابان منتظر:))
یک #آیت_الکرسی و #سه_صلوات، برای سلامتی و تعجیل در فرج حضرت پدر
#سلام_امام_زمانم
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
به یاد حضرت باشیم🙏🏼🌿
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#شکرگزارباشیم🤲🏻
خدایا شکرت بخاطر برکتی که تو زندگیم وارد کردی🍁🕊
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#قرار_عاشقی
تکّه ای ابر در این چشم نگه داشته ام
که به هنگام تماشای تو باران بارد....
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 عالم پر است از تو و خالی است جای تو #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء
💔
انسان قبل از #حرکت باید آزاد شود
و خود را از سودها، هواها ، تعصب ها ، عادت ها و تقلید ها خلاص کند...
✍این خصوصیات را تطبیق دهید با #شهید_جواد_محمدی
- علی صفائی حائری
📚- از کتاب آیه های سبز -
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شاه شَوم، ماه شوم، زَر شوم در حرمت باز، کبوتر شوم " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی
💔
مرا در بر بگیر ای مهربان هرچند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را ...
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#بسم_الله
وَعِنْدَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لَا يَعْلَمُهَا
«و کلیدهای غیب فقط نزد اوست و کسی آنها را جز او نمی داند.»
سوره انعام، آیه ۵۹
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #شیطان_میگه: منو خیرخواه خودشون می دونن!!🤣 #تصویربازشود #توییت #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_مناز
💔
#شیطان_میگه:
اینجوری زندگیا می پاشه و من لذت می برم
#تصویربازشود
#توییت
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕