شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت123 زمین می
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت124 - بالاخره نوبتت میرسه عباس جان. تو از مایی، جات پیش ماست. فقط یکم دیگه صبر کن. با لحنی مرکب از امید و درماندگی میگویم: - چقدر؟ - خدا میدونه. زمان توی عالَم شماها کِش میاد؛ ولی برای ماها، به اندازه یه چشم به هم زدن هم نمیشه. میخواهد سرش را بلند کند؛ اما انگار چیزی یادش آمده است که دوباره در گوشم میگوید: - فقط مواظب باش خودت عقبش نندازی... حالام چشمات رو ببند و بخواب. بخواب... کمرش را راست میکند. چشمانم را میبندم. تختم تکان میخورد. صدای گفت و گویی را از بالای سرم میشنوم؛ اما نمیتوانم چشمانم را باز کنم. خوابم میآید. تختم دارد حرکت میکند؛ انگار از اتاق خارج شدهام. صدای گفت و گوها را بلندتر میشود و مبهمتر. پلکهای سنگینم را کمی باز میکنم و از میان مژههایم، راهروی نیمهروشن بیمارستان را میبینم. سیاوش انتهای راهرو ایستاده و برایم دست تکان میدهد. میخندد؛ انقدر زیبا که یادم میرود بابت شهادتش غصه بخورم. سعی میکنم ماهیچههای صورتم را تکان بدهم و بخندم؛ هرچند فکر کنم چندان موفق نیستم خستهتر از آنم که بتوانم چشمانم را باز نگه دارم؛ اما دلم نمیآید از سیاوش چشم بردارم. صدای پوریا را از میان صداهای در هم پیچیده و مبهم تشخیص میدهم که به کس دیگری میگوید: - الان هواپیما بلند میشه، باید زودتر برسونیمش... یادم میافتد قرار بود مرا بفرستند دمشق. تکانهای برانکارد باعث میشود احساس سرگیجه کنم؛ انقدر که میخواهم داد بزنم؛ اما صدایم در نمیآید. چشمانم را دوباره میبندم رو روی هم فشار میدهم تا خوابم ببرد. دوست ندارم بیدار باشم و بفهمم که به همین راحتی دارم میدان جنگ را ترک میکنم. من باید میماندم. من باید کنار سیاوش میماندم و با هم میسوختیم... *** صدای گوشخراشی تمام مغزم را پر کرده است؛ صدای بلند موتور یک هواپیمای ایلیوشین و فریاد کسانی که تلاش میکنند در میان غرش موتور هواپیما، صدایشان را به گوش هم برسانند. باد سردی به صورتم میخورد. سردم شده و تکانهای برانکارد، درد را در میان دندههایم و تمام بدنم به جریان میاندازد. دستم را میگذارم روی پیشانیام و فشار میدهم. حس میکنم برانکارد روی رمپ ورودی هواپیما حرکت میکند. صدای موتور هواپیما به اوجش میرسد. کسی دارد برانکاردم را به دیواره هواپیما میبندد و فیکس میکند که تکان نخورد. چشم باز میکنم. صورت مرد را در تاریک و روشن هواپیما نمیشناسم. تا جایی که میتوانم، در هواپیما چشم میچرخانم. هم مجروح هست، هم تابوت شهدا و هم رزمندگانی که میخواهند برای مرخصی برگردند. نمیدانم من سردم شده یا واقعاً هوا سرد است؟ احساس لرز میکنم. کسی را میبینم که در فضای نیمهتاریک هواپیما به برانکارد نزدیک میشود. جلوتر که میآید، میشناسمش؛ پوریاست. دارد یکییکی وضعیت مجروحان را چک میکند تا برسد به من. بالای سرم میرسد و من برای آخرین بار تقلا میکنم: - پوریا! باور کن نمیخواد منو برگردونین دمشق. چیزیم نیست. پوریا با یک لبخند عاقل اندر سفیه نگاهم میکند: - اگه میشد که حاج احمد نمیذاشت برگردی؛ ولی دیگه نمیشه نگهت داریم اینجا. باید عمل بشی و ترکش رو دربیارن تا عفونت نکنه. نگاهی به پانسمان زخمهایم میاندازد: - درد که نداری؟ دردم را قورت میدهم و سریع میگویم: - خوبم. باز هم لبخند میزند: - آره از قیافهت مشخصه! پوریا خودش اینکاره است؛ نمیشود گولش زد. میگوید: - یهدندگی نکن، درست جواب من رو بده. سرگیجه، حالت تهوع، سردرد نداری؟ - نه. یکم وقتی برانکاردم تکون میخورد سرم گیج میرفت. - خب اون اشکال نداره. دیگه مشکل خاصی نداری؟ میخواهم بگویم چرا؛ یک مشکل بزرگ دارم و آن، جا ماندن است. مشکلم این است که شهید نشدهام. گفتنش فایده ندارد؛ پوریا که نمیتواند کاری بکند... میگویم: - نه. خوبم. سرش را تکان میدهد: - خب خوبه. به هیچ وجه تکون نخور، نمازت رو هم همینطوری میخونی، باشه؟ اینا رو برای این میگم که میدونم میخوای زود برگردی. - باشه. چشم. انقدرام کلهخراب نیستم. پوریا چشمکی میزند و عینکش را روی چشمانش جابهجا میکند: - میدونم. مواظب خودت باش. پوریا چشمکی میزند و عینکش را روی چشمانش جابهجا میکند: - میدونم. مواظب خودت باش. میخواهد برود که دوباره چیزی یادش میآید: - ممکنه تغییر فشار هوا یکم اذیتت کنه. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 شناسنامه ات آن چیزیست که هویت تو را مشخص می کند و هویت این کشور را #شهدا مشخص می کنند. #شهید تن
💔
دلم در حسرت پرواز پوسید
کجا بال پریدن می فروشند؟
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... خودمان را با هزار قفل به زمین گره زدهایم و... قصد پریدن هم داريم..!🕊 #آھ_اے_شھاد
💔
#آھ...
بابای مَن سُرفه نمی کند!
فقط پَرپَر می زند برای شهــادت...
گاز شیمیایی و عشـق هر دو می سوزانند؛
یکی پوست را و چشم را و جسم را
و دیگری دل را و جان را ...
هر دو سوختن ناله ها دارد و نشانها...
خوب که نه؛ بد هم نگاه کنی نشـانِ هر دو سوختن را در او می بینی...
حاج قاسم سلیمانی
#شهید_قاسم_سلیمانی
#حاج_قاسم
#شهید_حاج_حسین_پورجعفری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 کورے چــشم هر نمک به حـرام بعد حـیدر مرا حــسن مولاست... #صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚 "اَلسَّ
💔
گمان مبر که #حسن بی ضریح و بی حرم است
کریم آل عبا هر چه هست، می بخشد ...
#صلیاللهعلیکیامعزالمؤمنین✋💚
"اَلسَّلامُعَلَيْكَياحَسَنَبْنَعَلِیوَرَحْمَةُ اللّهِوَبَرَكاتُهُ"
#اݪحمداللہڪہنوڪرتم:)🍃
#دوشنبه_های_امام_حسنی
#هرگزنمیردآنکهدلشمستمجتباست
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
قلِ اللَّهُمَّ مالِکَ الْمُلْکِ تُؤْتِي الْمُلْکَ مَنْ تَشاءُ وَ تَنْزِعُ الْمُلْکَ مِمَّنْ تَشاءُ وَ تُعِزُّ مَنْ تَشاءُ وَ تُذِلُّ مَنْ تَشاءُ بِيَدِکَ الْخَيْرُ إِنَّکَ عَلي کُلِّ شَيْءٍ قَديرٌ
بگو: خدایا! ای مالک همه موجودات! به هر که خواهی حکومت می دهی و از هر که خواهی حکومت را می ستانی ، و هر که را خواهی عزت می بخشی و هر که را خواهی خوار و بی مقدار می کنی ، هر خیری به دست توست ، یقیناً تو بر هر کاری توانایی
سوره آل عمران، آیه ۲۶
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
رییسی کشور رو به چین فروخت😳
حالا رفته به روسیه هم بفروشه😐
فقط یه آخوند میتونه کشور رو به 2 جا بفروشه😂😂😂😂😂
ضد انقلابا چی میزنن اینا رو مینویسن😅
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#شکرگزارباشیم 🤲🏻
به جای بی تابی شکر گزاری کن و بگو خدایا شکرت❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آلعمران آيه 173 ↩️أَلَّذِينَ قَالَ لَهُمُ النَّاسُ إِنَّ النَّاسَ قَد
✨﷽✨
#تفسیر_کوتاه_آیات
#سوره_آلعمران
آيه 174
فَانْقَلَبُواْ بِنِعْمَةٍ مِنَ اللَّهِ وَفَضْلٍ لَّمْ يَمْسَسْهُمْ سُوءٌ وَاتَّبَعُواْ رِضْوَنَ اللَّهِ وَاللَّهُ ذُو فَضْلٍ عَظِيم
ٍ
ترجمه 🔻
↩️پس (این مجروحینى كه براى بار دوّم آماده دفاع شدند؛ بدون رخ دادن عملیاتى) با نعمت و فضل خداوند (به مقرّ خود) بازگشتند، در حالى كه هیچ گزندى به آنها نرسید و (همچنان) از رضاى پروردگار پیروى كردند و خداوند صاحب فضل بزرگى است.
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
نکته ها,🔻تفسرنور ☀️آیه 174
↩️پس از آنكه مجروحان جنگ اُحد، به فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله بار دیگر براى دفاع از اسلام بسیج شده و تا منزلگاه حمراءالاسد در تعقیب دشمن رفتند، دشمنان از آمادگى و روحیّه ى مسلمانان به هراس افتاده، از هجوم مجدّد منصرف شده و بازگشتند.
🔹🍃 این آیه در تقدیر از رزمندگان مجروح و مخلص جنگ احد است
┅════🌦✼🕋✼🌦════┅
پيام ها ⚡️📨 آیه 174
1🔹🍃حركت در مسیر انجام وظیفه، همراه با توكّل به خدا، سبب تبدیل مشكلات به آسانى مى شود. «فانقلبوا بنعمة....»
2🔹🍃چه بسیار كسانى كه در راه خدا، به استقبال خطر رفته و سالم برگشتهاند. «لم یمسسهم سوء»
3🔹🍃براى مردان خدا اصل رضایت الهى است، نه شهادت. «لم یمسّهم سوء واتّبعوا رضوان اللّه»
4🔹🍃فضلِ بزرگ خدا، نصیب شركت كننده در جبهه است. «واللّه ذوفضل عظیم»
🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃
🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا
ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩگاﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔
#دم_اذانی
[عناوینِ دنیوی ،اگر وفا و دوام
داشته باشند تا لب گورند و نوعا هم،
بی وفا هستند.
بعد از آن مائیم و ادبِ ما..!]
-علامهطباطبایی-
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕