هدایت شده از شهید شو 🌷
❗️🔴❗️🔴❗️🔴
#توجــــــہ
#توجــــــھ
سال جـــــدید
و
جشـنــــــ🎊ـــــواره
عکــ📸ـــس
#سال_نو_با_شهدا
🔅شما مےتوانید عکس های خود را
در موضوعات زیر
برای ما ارسال نمایید
1⃣ #مزار دوست شهیدتان به همراه سفره هفت سین
2⃣ #عکسی از دوست شهیدتان در کنار سفره هفت سین
3⃣عکسی از #خانواده_شهید در کنار سفره هفت سین
بعد از قرار دادن عکس ها در کانال
به #پربازدیدترین عکس
هدیــ🎁ــــه ای
تعلق خواهد گرفت....
ارسال عکس ها به آیدی زیر
👇👇👇
@Emadodin123
💔
#قرار_عاشقی
نقطه امن جهان است اینجا
مرکز ثقل جهان است اینجا
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت179 خون از زیر
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت180 باز هم از میان لبان خندان و خشک و خونینش، فقط یک کلمه بیرون میآید: - حـ... سیـ... ـن...🥀 حاج حسین میگفت تمام زندگیِ هرکس، در مرگش منعکس میشود؛ موقع مرگ دیگر کسی نمیتواند تظاهر کند. و تنها کسی موقع جان دادن از دهانش «حسین» میجوشد که یک عمر با حسین علیهالسلام زندگی کرده باشد. دیگر برای هر چیزی دیر است؛ برای احیای قلبی، برای بستن زخم، برای سوار کردنش در آمبولانس... و ضربان قلب حامد زیر دستم، کمکم بیرمق میشود؛ یعنی نمیدانم اصلا قلبی مانده است که بتواند بتپد یا نه؟ سرش را محکم در آغوش میگیرم و باز التماسش میکنم: - تو نه... لطفا نه... فقط یک تک سرفه و یک لخته خون و یک «حسین»ِ منقطع دیگر، فاصله یک قدمی حامد تا شهادت را پر میکند و بعد، من میمانم و بیچارگیام؛ من میمانم و دردِ بیدرمانِ جاماندگی. چند لحظه با بهت نگاهش میکنم و بعد، تمام بعضی که در سینهام تلنبار شده بود بیرون میریزد و با تمام توان داد میکشم: - یا حسیــــن! سر حامد را به سینهام میچسبانم و پیشانیاش را میبوسم؛ یک بار، دوبار... هزاران بار. انگار کمیل است که مقابلم جان داده. انگار میخواهم تلافی نبودنم کنار کمیل را هم بکنم. رستم شانههای لرزانم را میگیرد و فشار میدهد: - آقا، آمبولانس اومده، اون طرف اول فرعیه. بیاید کمک کنید بشیر رو ببریم، آقا حامد رو هم... و بغض امانش نمیدهد. نفس عمیقی میکشم که بر خودم مسلط شوم. جنگ است دیگر؛ بیرحم و وحشی. در یک لحظه، با یک شلیک، با یک انفجار، همه هستیات را به باد میدهد؛ کاری هم ندارد که آن کسی که از تو میگیرد، برادرت است یا رفیقت؛ کاری ندارد که با هم عقد اخوت خواندهاید یا نه... در جنگ فقط یک لحظه کافی ست برای بیبرادر شدن، برای تنها شدن، برای در هم شکستن ستون یک خانواده، برای از دست رفتن امیدِ پدر و مادرها، برای سیاه شدنِ لباس سپیدِ تازهعروسها. نمیتوانم حامد را اینجا رها کنم. تجهیزاتش را بشیر برمیدارد و پیکرش را من. به کمیل میسپارم کنار حامد بماند. او را روی دوشم میاندازم؛ الان است که تمام استخوانهایم زیر بار غمش خُرد بشود. کمرم و سینهام تیر میکشد از درد؛ دردِ #بیبرادری.🥀 حامد را کنار دیوار میگذارم و با کمک رستم، برانکارد بشیرِ بیهوش را از زمین برمیدارم. بشیر آرام ناله میکند. در دلم التماس میکنم: - حداقل تو زنده بمان... زمین انگار ناهموارتر از قبل است و دستان من ضعیفتر. دنیای مقابلم هم تیره شده است؛ انگار خورشید زودتر از همیشه غروب کرده. نفسم، تنگی میکند و من بیتوجه به سرفههای مداوم و اصرارهای رستم برای دست کشیدن از حمل بشیر، مُصّر هستم که او را برسانم به آمبولانس. مسیر صدمتری میان درختان به اندازه صدکیلومتر طولانی میشود و بشیر را که در آمبولانس میگذاریم، رستم به راننده میگوید: صبر کن، یه شهید هم داریم... و با این جمله انگار دوباره از درون میشکنم. برانکاردی وجود ندارد برای بردن حامد. خودم دوباره پیکر سردش را روی دوش میاندازم و زانوانم زیر سنگینی داغش خم میشود. کمیل دستش را سر شانهام میزند: یکم صبر داشته باش عباس جان! تموم میشه! دوست دارم سرش داد بزنم که این را بارها گفتهای و هنوز تمام نشده. و باز هم همان مسیر طولانی و دشواری که قبلا انقدر ناهموار و دراز به نظر نمیآمد. صدای نفس زدن کمیل را میشنوم که پشت سرمان میآید. حامد را که به آمبولانس تحویل میدهم، کمیل با پشت دست عرق از پیشانی میگیرد و با چشمانی که نگرانی را داد میزند میگوید: - آقا شمام برید عقب! چشمانم بیش از همیشه درشت میشود و بلند میگویم: - چرا؟ حامد شهید شده، نمیشه منم برم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞لینک قسمت اول
شهید شو 🌷
💔 ماجرای ۷۲۱ در گوشی آقاجواد راوی همسر #شهید_جواد_محمدی قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی
💔
جلسه ای داشتیم به نام #آینه! رفقا عیب های رفیقشان را میگفتند تا برطرف کند.
نوبت جواد که شد هر پنج نفرمان بهش گفتیم: "چرا یقه ات را باز میگذاری؟"
البته طوری نبود که بدنش مشخص باشد، زیرپوش مشکی میپوشید فقط دکمه بالای پیراهنش را باز میگذاشت.
چند وقت بعد شروع کرد به پوشیدن #شلوار_شش_جیب.
آن موقع ها بسیجی ها نمیپوشیدند. گفتم این را نپوش!
گفت به تو ربطی ندارد...😐
راوی دایی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
🏴 پیام تسلیت رهبر انقلاب درپی درگذشت حجت الاسلام و المسلمین ری شهری
◾ حضرت آیت الله خامنه ای با صدور پیامی رحلت عالم مجاهد جناب حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری را تسلیت گفتند.
📝 متن پیام رهبر معظم انقلاب به این شرح است:
بسم الله الرحمن الرحیم
با تاسف فراوان خبر رحلت عالم مجاهد جناب حجت الاسلام و المسلمین محمدی ری شهری، رحمت الله علیه را دریافت کردم. برای کسانی که از تقوا و سلامت نفس و مجاهدت مستمر این روحانی انقلابی باخبرند، فقدان وی ضایعه ای تلخ و اندوهبار است. تنوع عرصه های مجاهدت این عالم ربانی؛ علمی، اخلاقی، انقلابی، سیاسی، اداری که همه با اخلاص و صفا همراه بود، از او شخصیتی کم نظیر پدید آورده بود.
اینجانب در طول دهها سال آشنایی همواره صلاح و پرهیزگاری را در ایشان مشاهده کرده ام و امیدوارم این ذخیره ارزشمند موجب رحمت و مغفرت و علو درجات وی شود.
صمیمانه به فرزندان محترم و دیگر بازماندگان و همه دوستان و همکاران و شاگردان و ارادتمندان ایشان تسلیت عرض میکنم.
والسلام علی عباد الله الصالحین.
سید علی خامنه ای
۲ فروردین ۱۴۰۱
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... حسین جانم ... حال من را بده تغییر ، به احوال جدید پر بده باز دلم را به دو تا بال جدید ه
💔
#آھ...
گفتہ بودی :
قطعہ همان غزل استـــ
اگر سَـــر نداشتہ باشد
و تو همــان غزل بودی
قطعہ ... قطعہ ...و بی سَــر ...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 اینجا خرابه های دل آباد مےشود هردلشکسته درحرمت شاد مےشود در ازدحام بغض که درگیر مےشوم روحم دخیل
💔
بسنیستانقدرانتظاربرای..
خیسشدنگونهامبعدازدیدنگنبدتآقا؛))
" أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا"
#چهارشنبه_های_امام_رضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
#بسم_الله
سلامٌ قولاً من ربّ رحیم.
#قرآن_کریم
#با_من_بخوان.
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_بیست_و_هشتم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_محم
💔
سلام همسنگری ها
#روز_بیست_و_نهم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_علی_خلیلی
امروز سوم فروردین
سالروز پــ🕊ــر کشیدن داداش علےمونه
به امید نیم نگاهی از جانب پُرمِهرش
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
15.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔
⭕️هر حاجتی دارید بگویید
💚:یابن الحسن(عج)
👤شیخ احمد کافی(ره)
#اللَّهُمَّ_عَرِّفْنِےحُجَّتَڪ
#لَـیِّن_قَـلبی_لِوَلِیِّ_اَمرِک
#اللّٰھـُـم_عجِّل_لِوَلیڪَ_الفَرَجْ
--------------------------------------------------------
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از شهید شو 🌷
💔
✅صلوات هنگام ظهر روزهای ماه شعبان
و شب نیمه شعبان .
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
🕊بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَٰنِ الرَّحِيمِ🕊💔
☀️اِلـهي عَظُمَ الْبَلاءُ ، وَبَرِحَ الْخَفاءُ ، وَانْكَشَفَ الْغِطاءُ ، وَانْقَطَعَ الرَّجاءُوَضاقَتِ الاْرْضُ ، وَمُنِعَتِ السَّماءُ واَنْتَ الْمُسْتَعانُ ، وَاِلَيْكَ الْمُشْتَكى ، وَعَلَيْكَ الْمُعَوَّلُ فِي الشِّدَّةِ والرَّخاءِ ؛ اَللّـهُمَّ صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد ، اُولِي الاْمْرِ الَّذينَ فَرَضْتَ عَلَيْنا طاعَتَهُمْ ، وَعَرَّفْتَنا بِذلِكَ مَنْزِلَتَهُم فَفَرِّجْ عَنا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلاً قَريباً كَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ ؛يا مُحَمَّدُ يا عَلِيُّ يا عَلِيُّ يا مُحَمَّدُ اِكْفِياني فَاِنَّكُما كافِيان وَانْصُراني فَاِنَّكُما ناصِرانِ؛يا مَوْلاناياصاحِبَ الزَّمانِ ؛الْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ ، اَدْرِكْني اَدْرِكْني اَدْرِكْني ، السّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ ،الْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل ؛يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ ، بِحَقِّ مُحَمَّد وَآلِهِ الطّاهِرينَ☀️
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج🌸
#دعای_فرج_به_نیت_ظهور🌸
#آھ_اے_شھادت... 🌸
#نسئل_الله_منازل_الشھداء 🌸
💞@aah3noghte💞
4_5776059838580657075.mp3
8.34M
#انسان_شناسی ۲۰💔
#استاد_شجاعی
کو؟
کجاست؟
خدایی رو که نمیبینید، چگونه باور میکنید؟
💥 کسی که عقل دارد، و عقلش سالم است، قطعاً براحتی خدایی را که نمیبینید، باور نمیکند!
#خداشناسی
#کارگاههای_توحیدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@aah3noghte💞
#انشاءالله_ادامه_دارد...
مقاومتهای روزانہات در برابر گناه؛شب
هنگام لـبـخـندِ دلـبـرانہی امامزمان
را در پیدارد ..🌱
#امام_زمان♥
💔
نامهای از شهید علی خلیلی خطاب به رهبر معظم انقلاب💥🌺🌱
«آقاجان!بخدا دردهایی که میکشم به اندازه ی این درد که نکند کاری بر خلاف رضایت شما انجام داده باشم مرا اذیت نمیکند. مگر خودتان بارها علت قیام امام حسین علیه السلام را امر به معروف و از منکر تشریح نفرمودید؟مگر خودتان بارها نفرمودید که بهترین راه اصلاح جامعه تذکر لسانی است؟ یعنی تمام کسانی که مرا توبیخ کردند و ادعای انقلابیگری دارند حرف شما را نمی فهمند؟»
این شهید بخاطر حیا و حجاب خون داد...☝️☝️
خـ ـ ـواهـ ـ ـرم !!!!!!!
اگر تیر تفنگ دشمن قـ ـ ـلـ ـ ـب شھدا را سوراخ ڪرد
تیر بی حجابی تو قـ ـ ـلـ ـ ـب شهدا را میدرد
#شهیدعلےخلیلی🌸
#سالروزشهادت🌸
#شهیدانه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞@aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎬 مستند
🥀#شہید #علی_خلیلی
🌹#به مناسبت سالروز شهادت
🕊۱۳۹۳ / ۱ / ۳
🍂#نوروز
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت180 باز هم از
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت181 چشمانم بیش از همیشه درشت میشود و بلند میگویم: - چرا؟ حامد شهید شده، نمیشه منم برم. - دستور حاج احمده. همین الان بهم گفت. جانشین آقا حامد هست. شارعالنهر هم پاکسازی شده دیگه. از حالات صورتش و از لحن گفتارش میتوان فهمید یک جای کار میلنگد. میپرسم: خود حاج احمد بهت گفت؟ - آره، بیسیم زدم شهادت آقا حامد رو اطلاع دادم. بهم گفتن سریع من و شما هم بریم عقب. توضیحی ندادن. کلافه و سردرگم، به حاج احمد بیسیم میزنم و آب پاکی را روی دستم میریزد که باید برگردم؛ اما نمیگوید چرا و همین عصبانیام میکند. چارهای نیست. همراهِ حامد بودن خوب است؛ اما از دور شدن از معرکه جنگ ناراضیام. داخل آمبولانس مینشینم و خودم را جمع میکنم. یاد حرف کمیل میافتم وقتی که خودم مجروح شده بودم: رزمندهها اگر ببینن نیروهای ایرانی زخمی شدن، روحیهشونو میبازن... حالا فکر کن آن نیروی ایرانی، حامدی باشد که بمب انرژی ست و با لبخندهایش، شوخیهایش، روضه خواندنش و شجاعتش، روحیه تزریق میکند در جان رزمندهها. آن وقت شهادت چنین کسی میشود کابوس... چفیه مشکیای که دور سرش بسته است را باز میکنم و آن را روی صورتش میاندازم؛ اما خیلی زودتر از آن که فکر میکردم، دلم برای چهرهاش تنگ میشود... *** خستهام و کوفته؛ خیلی بیشتر از خستگیِ یک سفر پنجاه کیلومتری از دیرالزور تا دمشق. خستگیام، از جنس خستگیِ کسی ست که پنجاه کیلومتر پیکر رفیق شهیدش را به دوش کشیده باشد؛ داغ شهادت رفیقش را به دوش کشیده باشد و در دریای یک مجهول بزرگ دست و پا زده باشد.🥀 چرا در چنین موقعیت حساسی به من گفتند برگرد؟ وقتی گفتند یکسره باید بروی دمشق و نمیتوانی میان راه توقف کنی، پایم را کردم توی یک کفش که باید حامد هم همراهم بیاید. نگذاشتم ببرندش معراج شهدای تدمر. آوردمش معراج شهدای دمشق؛ جایی که بتوانم خودم غسلش بدهم. من و کمیل با هم قرار گذاشته بودیم هرکدام زودتر شهید شدیم، دیگری آن که شهید شده را غسل بدهد و کفن کند و در خاک بگذارد. یک بار که با کمیل کلکل راه انداخته بودیم سر این که کدام یکی زودتر شهید میشود، کمیل میان خندههایش گفت: اصلا اومدیم و مفقودالاثر شدم. اونوقت به گردنت میمونه، دماغت میسوزه. و کمیل سوخت. طوری سوخت که نشد غسلش بدهم. چیزی نمانده بود از کمیل. سوخته بود. - دماغ تو هم سوخت!😜 کمیل این را میگوید و برایم زبان در میآورد. او که نمیفهمد حال من را... دینش ماند به گردنم و حسرتش به دلم. فقط توانستم خودم در خاک بگذارمش و تلقینش بدهم... اِسْمَعْ اِفْهَمْ یا کمیل بْنَ رسول... هَلْ انْتَ عَلَی الْعَهْدِ الَّذِی فَارَقْتَنا عَلَیهِ...؟(بشنو و بفهم کمیل فرزند رسول، آیا تو بر آن عهدی که با آن از ما جدا شدی هستی؟) عجب سوالی بیمعنایی! کمیل سوخته بود و عهدش را نشکسته بود، آن وقت من از او میپرسیدم پای عهدت هستی یا نه؟! پرسیدن داشت این سوال؟ کمیل سرش میرفت و قولش نه. پای عهدش با من هم ایستاده است هنوز. - بابا جان، شهید که غسل نداره. سرم را بلند میکنم و خیره میشوم به چشمان سرخِ مش باقر. صدایش شکستهتر از همیشه است و حتی انگار لهجه مشهدیاش هم مثل قبل بامزه نیست. با گفتن این جمله دوباره اشک راه باز میکند روی صورتش. تازه وضو گرفته است و آب از دستانش میچکد. سعی میکنم بغضِ صدایم به چشم نیاید و میگویم: میدونم، ولی حالا که شرایطش هست میخوام غسلش بدم. آهی از ته دل میکشد و سرش را تکان میدهد: - باشه بابا جان. ولی کاش صبر میکردی نیروهاش بیان. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞قسمت اول اینجاست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
هیچکی پشت آدم نیست!
فقط خدا هستش...
سالروز شهادت شهیدعلیخلیلی♥️
💕@aah3noghte💕
از‹ڪرونا›آموختیم
جوابامربہمعروف🕶😍
ونھۍازمنڪربہتوچہ،نیست..!
آلودگۍیڪنفربہهمہربطدارد..🖐🏻🙄
💕@aah3noghte💕
استادپناهیانمیگہ:
همیشہبهخودتونبگید
حضرتعباس(؏)نگاممیڪنه...
امامحسین(؏)نگاممیڪنه...
بعدخدابهشونمیگہ..
نگاهڪنیدبندموچقددلشڪستس...
چقددوستونداره...
چقددلخوشبہیہنیمنگاه...
یہنگاهبهشبُڪنین...💔🖐🏻
بعدخودشوندستتومیگیرنوازاین
حجمگناهمیڪشنتبیرون💔🚶♂
قشنگهمگہ نہ؟!
💕@aah3noghte💕