eitaa logo
شهید شو 🌷
4.1هزار دنبال‌کننده
18.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🏴 ♨️راز پنهان و درسی که باید آموخت... 👌 بسیار شنیدنی 🎤استاد 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید 💞 @shahiidsho💞
1_1977765031.mp3
6.63M
💔 ۱۱ ✍دلت را به عبادات و خیراتت قُرص نکن! بتــرس❗️ نکند امانت دار خوبی نباشی، و لحظه ی رفتن؛ قلبت مطمئن و روحت دارا نباشد 💞 @shahiidsho💞
💔 تشییع شهدای گمنام در اصفهان سرهنگ پاسدار «رضایی» گفت: همزمان با سراسر کشور در سالروز شهادت حضرت زهرا (س) تشییع ۱۳ شهید گمنام در سطح استان اصفهان انجام خواهد شد. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
9437163084.mp3
13.07M
💔 پشت صحنه اغتشاشات اخیر 🛑👈 اگر این صوت مهم و روشنگرانه را نشنیده اید، واقعا از اغتشاشات چند روز پیش چیزی نمی دانید. این صوت سه روز پیش انتشار یافته و به همه حوادث یک هفته گذشته و کشته شدن مجموعا ۱۲۷ نفر تا آن تاریخ و .. می پردازد حتما تا آخر گوش کنید و هیچ بخش از این صوت را از دست ندهید 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت پنجاه و نه» ثریا نشست
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت» سوزان لحظه ای سکوت کرد و بعدش گفت: حالا کِی هست این جشن تولد؟ پیتر گفت: فرداشب. سوزان پرسید: قراره آلادپوش سخنرانی کنه؟ چون ازم خواسته یه متن سخنرانی براش آماده کنم! پیتر خنده ای کرد و گفت: خب براش آماده کن. اما کوتاه. سوزان نفس عمیقی کشید و زیرلب گفت: دیگه این خیلی تو مُخه. 🔸 آلادپوش روبروی آینه داشت تند تند با لحن مودبانه و جدی، جملاتی که روی کاغذش نوشته بود حفظ میکرد و سوزان هم کراواتشو براش میبست. سوزان گفت: نه ... نشد ... اینجاشو باید با ملاطفت بیشتری بگی ... ببین ... اینجوری ... همه ما به آزادی و فردای بهتر فکر میکنیم ... به ایرانی آزاد و ... آلادپوش گفت: آره آره ... گرفتم ... دقایقی بعد سوار ماشین شدند و رفتند. در راه، چند مرتبه گوشی آلادپوش زنگ خورد. سوزان احساس کرد که تماس ها باعث شده آلادپوش تمرکز نداشته باشه و حتی استرس بگیره. گوشی آلادپوشو از دستش گرفت و جلوی چشم آلادپوش خاموش کرد و گذاشت تو کیف خودش و بهش گفت: لطفا تمرکز کن تا اتفاقات خوبی بیفته. تو متوجه نیستی این دیدار چقدر مهمه و چه نتایج تاریخی میتونه داشته باشه؟! آلادپوش گفت: چرا ... متوجهم ... ببخشید ... میدونم که اولین بار هست که از سازمان مجاهدین یک نفر در پارتی شاهزاده و دخترش شرکت میکنه. سوزان جوری که راننده نشنوه گفت: پس لطفا با من باش. از این میترسم که حرف اضافه ای بزنی و حرکت ناشیانه ای انجام بدی و همه چی بهم بخوره. تو همه حیثیت مریم و مسعودی! آلادپوش که از این حرف سوزان خیلی خوشش اومده بود گفت: تو هم همه آرزوی منی! اما حتی اجازه ندادی بهت دست بزنم. سوزان چشم غُره رفت و آلادپوش هم دیگه ادامه نداد. سوزان دستشو آروم تو کیفش کرد و وقتی آلادپوش بیرون رو نگاه میکرد، سوزان صفحه گوشی خودشو دقیقا روی صفحه گوشی آلادپوش گذاشت و اندکی به هم فشار داد. صفحه گوشی خودش روشن و گوشی آلادپوش هم راه اندازی مجدد شد. 🔶 مجید پشت سیستمش بود که دید پنجره ای باز شد. به محض دیدن اون پنجره روی مانیتورش، عینکشو عوض کرد و دکمه OK را زد. در چشم بهم زدنی، گوشی آلادپوش هک شد و تمام محتویات گوشیش روی مانیتور مجید ظاهر شد. مجید گوشیو برداشت و با سعید تماس گرفت و گفت: سعید جان الان گوشی آلادپوش اینجاست. کدوم کلیدواژه مدنظرته؟ سعید گفت: عالیه. ببین باکسِ رَمزای فولدرهای سیستمش کجاست. همونو کپی کنی بعدا بچه ها اَلَکِش میکنن. مجید گفت: ی لحظه گوشی دستت باشه. مجید تو دفترچه یاداشت گوشیِ آلادپوش که رفت، چشمشاش تیز و براق شد. به سعید گفت: پیداش کردم. هفت هشت تا رمز اینجاست. از ایمیلش گرفته تا ... ببیین مثلا اینجا نوشته فولِ دو ... فولِ سه ... فولِ چهار ... همینه فکر کنم. سعید گفت: باید خودش باشه. حله. بکاپ از کل گوشیش گرفتی؟ مجید: گرفتم و فرستادم ایمیل خودش. ایمیلش هم که خونه خودمونه! سعید خندید و گفت: دست شما درد نکنه. دیگه امری؟ مجید گفت: نه ... یاعلی. ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 : هر وقت در سختی های فشارها بر ما حادث میشد وقتی که بصورت بسیار مضطری هیچ کاری ازمون بر نمی آمد پناهگاهی جز (س) نداشتیم و ما هم پناهگامون زهرا (س) بود... 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 ثواب اعمال امروز تقدیم به شهیدی که جانباز ۵۵% دفاع مقدس بود و آخر در سوریه به #شهادت رسید... #ش
💔 ثواب اعمال امروز به نیابت از شهیدی که آقازاده بود و فرزند سردار شیروانیان هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها بله... آقازاده داریم تا آقازاده آقازاده های مکتب حسین، عاقبت بخیرند.... میشوند ، یا و... در سالروزشهادتش دسته گلی از صلوات به نیابت از او هدیه می دهیم به مادرمان حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
شهید شو 🌷
💔 #مسلمانی_زیباست 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روا
💔 💓 سلسله رفتارهای خداپسندانه، برگرفته از سیره معصومین علیهم السلام با گفتاری روان سلام✋ تمرین قبلی چطور بود؟ چقدر یادتون بود که پاهاتونو جلوی کوچیکترا و صدالبته بزرگترا ، دراز نکنین؟🙃 امروز علاوه بر مداومت روی تمرین های قبلی، یه تمرین جدید اضافه میکنیم🤓 👈ایستادن تمام قد، موقع ورود و پیش پای پدر و مادر...👉 یه کم سخته، مخصوصا ایستادن پیش پای مادرها چون مدام در حال رفت و آمد از هال و پذیرایی و اتاقها به آشپزخانه و ... هستند🙄 برای اینکه امیدوار بشین و انجام بدین فقط اینو بگم که این رفتار اکثر بوده...😇 اون عزیزانی هم که از پدر و مادرشون دور هستند امروز یک صفحه قرآن برای سلامتی پدر و مادرشون یا شادی روح پدر و مادر فوت شده شون قرائت کنن... 👌 ~~~~~ همیشه عادت داشت، وقتی من وارد اتاق می شدم، بلند می‏شد و به قامت می‏ایستاد. یک روز وقتی وارد شدم روی زانوانش ایستاد. ترسیدم، گفتم: عباس چیزی شده، پاهایت چطورند؟ خندید و گفت: «نه شما بد عادت شده‏ اید؟ من همیشه جلوی تو بلند می‏شوم. امروز خسته‏ ام. به زانو ایستادم». می‏دانستم اگر سالم بود بلند می‏شد و می ‏ایستاد. اصرار کردم که بگوید چه ناراحتی دارد. بعد از اصرار زیاد من گفت: چند روزی بود که پاهایم را از پوتین در نیاورده بودم. انگشتان پاهایم پوسیده است. نمی‏توانم روی پاهایم بایستم. عباس با همان حال، صبح روز بعد به منطقه جنگی رفت. 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #دو_نیمه_سیب ۱۶...🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه
💔 ۱۷...🍎 تاریخ دارد تکرار می شود تماشاچی و بی طرف وجود ندارد تو اگر شبیه شهدا نشوی چه کسی علَم جهاد را برمےدارد؟؟ 💖 شھدا در ادامه دادن راه بسیار به هم هستند... سمت چپ: (مدافع حرم) سمت راست: (دفاع مقدس) 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از شهادت نیست" ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 🎥پخش تصاویری از جنایت کرج برای اولین بار ❌ فریاد‌های «بزنش.. بزنش» و تصاویر اغتشاشگران سنگ به دست، این تنها بخش کوچکی از روایت ماجرای شهادت سید روح‌الله عجمیان است. 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شهید شوید😇 که "زنده نگه داشتن یاد_شهدا، کمتر از نیست"
💔 دقت کردید الان دشمن اینقدر سرگرم برعندازی شده که گویا بی خیال بازار پوشاک شده و تقریبا چیزه خاصی مد نیست😁 چه فرصتی خوبی در دل بحران قسمت مسئولین ما شده😉 با اندکی ذکاوت، تدبیر و همت ان شا الله بشه بازار پوشاک رو سر و سامون داد.💪🏻 اقدام ما 👈تماس با نهادهای زیر و درخواست رسیدگی به اوضاع بازار پوشاک کارگروه ساماندهی مد و لباس 02166723811 02166731463 بنیاد ملی مد و لباس 02166722312 کمیسیون فرهنگی مجلس 02139932058 وزارت صمت 021 83210000 021 81771 ☎️اتاق اصناف قم: 02537703666 ☎️اتاق اصناف تهران: 02185543300 ☎️اتاق اصناف مشهد : 05131730 ☎️اتاق اصناف اصفهان: 03132360076 ☎️صنف اتحادیه پوشاک 02177501452 پیامک 20004864 20001452 ☎️اتحادیه پوشاک‌مشهد: 05132211572 ☎️اتحادیه پوشاک قم: 37707420 . 37602815. 37707419. ---. 09125511592. (شماره ی استانهای دیگر را ازاطلاعات تلفنی استان مربوطه به دست آورید.) 📣📣اگه دغدغه اصلاح اوضاع عفاف و حجاب سطح جامعه رو دارید یه نسخه ی روزانه هم براتون پیچیدیم👇👇 تماس روزانه با شماره های زیر و درخواست برخورد با کشف حجاب در خیابانها 111 https://111.ir/ ☎️نهاد ریاست جمهوری 021 6133 021 64453173 021 64454426 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 این پزشکه(حمید قره حسنلو) که قاتل شهید عجمیان بود با اعتراف زنش به اعدام محکوم شد ینی اگه زنش اعت
💔 اعلام انزجار ۱۲۰۰ پزشک از رفتار غیرانسانی یک پزشک قاتل 🔹۱۲۰۰ پزشک با ارسال نامه‌ای به رئیس سازمان نظام پزشکی کل کشور، انزجار خود را از رفتار غیرانسانی حمید و فرزانه قره‌حسنلو اعلام کردند.✓ در بخشی از این نامه آمده: خبر به شهادت رسیدن سیدروح الله عجمیان، جوان ۲۷ ساله، به شکلی فجیع با استفاده از ضربات متعدد چاقو، قمه، پنجه بوکس و ضربه با سنگ همه را در بهت و حیرت فروبرد. حضور دو نفر در این شکنجه و قتل صبر، به نام‌های حمید و فرزانه قره‌حسنلو که پزشک و کارشناس آزمایشگاه هستند بر حیرت و درد و انزجار جامعه پزشکی افزود. اشتغال متهم مزبور به حرفه پزشکی و منافات رفتار غیرانسانی او با سوگند پزشکی، ما جمعی از اعضای جامعه علوم پزشکی را بر آن داشت تا از ریاست نظام پزشکی بخواهیم از حمید و فرزانه‌ قره‌حسنلو اعلام برائت کند. ✍🏻 گول پررنگ کردن توئیت یک نفر پزشک قلابی که از این قاتلین حمایت کرده بود را نخورید و صدای ۱۲۰۰ نفر را منتشر کنین👌 💞 @shahiidsho💞 با نشر مطالب، شوید😇 که "زنده نگه داشتن ، کمتر از نیست"
💔 حجاب بمب‌گذار‼️ 🔸دو تا زن رو به جرم بمب‌گذاری گرفتن، یکی تو ایران و یکی تو ترکیه. بمب‌گذار ترکیه محجبه‌ست؛ اما وقتی گرفتنش نه‌تنها حجاب براش نمی‌ذارن، بلکه لباس New York هم تنش می‌کنن که بگن کار آمریکا بوده. برای اینکه تحقیرش کنن و باقی رو بترسونن صورت شکنجه شده‌ش رو بدون سانسور نشون میده و از معرفی‌ش ابایی نداره. 🔸بمب‌گذار ایران اما در حالت عادی بی‌حجابه؛ اما وقتی دارن فیلمش رو پخش می‌کنن نه تنها مقنعه سرشه، بلکه چادر هم سرش کردن. علاوه بر اینکه چشمبند هم گذاشتن برای حفظ آبروش صورتش رو هم تار کردن! در کنار تخریب چادر و توهین به اون، تصویری که فرد بمب‌گذار تو ذهن مخاطب باقی میمونه، یه زن محجبه‌ست! مکشوفات 💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #داستان_کوتاه در سمیناری به حضار گفته شد اسم خود را روی بادکنکی بنویسید. همه اینکار را انجام دا
💔 شیخی بود که به شاگردانش عقیده می آموخت ، لااله الاالله یادشان میداد ، آنرا برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد. روزی یکی از شاگردانش طوطی ای برای او هدیه آورد، زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت. شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید لااله الا الله. طوطی شب و روز لااله الا الله میگفت اما یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه و نوحه میکند. وقتی از او علت را پرسیدند گفت طوطی به دست گربه کشته شد. گفتند برای این گریه میکنی؟ اگر بخواهی یکی بهتر از آن را برایت تهیه می کنیم. شیخ پاسخ داد من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از اینست که وقتی گربه به طوطی حمله کرد طوطی آنقدر فریاد زد تا مرد . با آن همه لااله الاالله که میگفت وقتی گربه به او حمله کرد آنرا فراموش کرد و تنها فریاد می زد. زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آنرا یاد نگرفته و نفهمیده بود. 🦋سپس شیخ گفت: میترسم من هم مثل این طوطی باشم تمام عمر با زبانمان لااله الاالله بگوییم و وقتی که مرگ فرارسد فراموشش کنیم و آنرا ذکر نکنیم. ❤️زیرا قلوب ما هنور آنرا نشناخته است 💞 @shahiidsho💞
💔 خوشا‌ بنده‌اى‌ كه‌ به‌ واسطه‌ی او،‌ خدا‌ ياد‌آورى‌ شود.... ❤️ 💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت» سوزان لحظه ای سک
بسم الله الرحمن الرحیم 🔸🔸تقسیم🔸🔸 ✍️ محمد رضا حدادپور جهرمی 🔹🔹فصل دوم🔹🔹 «قسمت شصت و یک» سعید خندید و گفت: دست شما درد نکنه. دیگه امری؟ مجید گفت: نه ... یاعلی. سعید با رمزهایی که مجید از گوشی آلادپوش بلند کرده بود تونست همه فولدرهای سیستم آلادپوشو باز کنه. فولدرهایی که مملو بود از تصاویر و اطلاعاتِ اشخاصی که در طول مدت پنج سال، آلادپوش اونا رو شناسایی کرده بود و توسط رابطینی که در ایران داشتند، با اونا ارتباط میگرفتند و به کار گیری میشدند. که البته اغلب اون افراد، از چهره های متوسط اما دارای زمینه خشونت و با قدرت جذب بالا بودند. بعدا در تحقیقات سعید ثابت شد که 100 درصد آن افرادی که توسط تشکیلات آلادپوش شناسایی شده بودند، اغلب در استان های مرزی خصوصا کُرد و ترک بودند که در فضای مجازی و پیج هایی که داشتند، لااقل یکبار تمایل خود را به تجزیه طلبی با استفاده از عبارات «کورد» و «تورک» نشان داده بودند. 🔶 یکی از کسانی که دمِ درِ عمارتِ اصلی باغ ایستاده بود در را باز کرد و آلادپوش و سوزان وارد مهمانی نسبتا شلوغ و مجللی شدند. مهمانی مملو از پیرمردها و پیرزن ها و دختران و پسران نیمه برهنه با تیپ مهمانی کودکان! با یه استیجِ مجهز که دو تا خواننده با چهار تا رقاص، شعر میخوندند و میرقصیدند. پیتر جلو آمد. سوزان پیتر را به آلادپوش معرفی کرد: پیتر ... رابط اصلی و بالادستی من ... پیتر دستشو به طرف آلادپوش دراز کرد و با هم دست دادند. آلادپوش گفت: به شما بابت داشتن چنین همکار باهوش و قاپ دزدی تبریک میگم. با این جمله، سه نفری زدند زیر خنده. پیتر چشمکی به آلادپوش زد و گفت: خیرش به ما که نمیرسه ... لااقل امیدوارم شما ازش راضی باشین. آلادپوش گفت: کُلا خزِ اما جذابه. دوسش دارم. سوزان با غرور خاصی که داشت، نگاهی به آلادپوش کرد و گفت: خودم اینجا وایسادما! حداقل جلوی خودم مراعات کنین! اینو که گفت، پیتر و آلادپوش زدند زیر خنده. یکی از خدمه سینی پر از نوشیدنی های قرمز و نارنجی آورد و سه نفرشون برداشتند. سوزان لیوانشو آورد جلو و گفت: آقایون ... به امید ایرانِ آزاد! اینو که گفت، لیوان ها را به هم زدند و سر کشیدند. آن طرف تر، سیا و کماندار از بس زده بودند کسی نمیتونست صدای خنده و قهقهه بی دلیل اونا رو کنترل کنه. سیا چشمش به سوزان که خورد، به کماندار گفت: اینو نگا ... پدر سوخته عجب دختریه ... کماندار گفت: دو تا صاحاب داره ... کوری؟ نمیبینی اون دو تا نره خر محاصرش کردند؟ سیا گفت: کلا هر چیو دوست داشتم، یا ضرر داشت یا شوهر داشت! اینو که گفت، صدای قهقهه مستانه دوتاشون توجه همه رو جلب کرد. تا اینکه یکی از درها باز شد و خانواده پهلوی به جمع اضافه شدند. اول از همه فرح وارد شد. نصف جمعیت، گوشیشو درآورده بود و خم و راست شدن جماعت جلوی فرح و بوسیدن دستشو فیلم میگرفت. فرح با تیپ و آرایشی معمولی و همان تاپ دامن معروفش که شهلا دامن دوز براش دوخته بود و فقط برای همان شب دوخته شده بود، جمعیت را شکافت و در جایگاهش نشست. پشت سرش، توله و توله زاده هاش ریسه هم وارد شدند. به محض ورود شاهزاده رضا پهلوی که دستش تو دست دخترش نوردخت بود و با هم میرقصیدند و وارد جمعیت شدند، اندی شروع به خوندن کرد: «امشب شب ما غرق گل و شادی و شوره ... از جشن ستاره آسمون یه پارچه نوره ... امشب خونمون پر از طنین دلنوازه ... تو کوچه پر از نوای دلنشین سازه ...» شازده که یه لباس گورِ خری و راه راه پوشیده بود، با نوردخت که هفتاد درصد بدنش لخت بود، دست به دست هم داده بودند و وسط میرقصیدند و همه مهمونا هم اطرافشون بزن و برقص! دیگه از رقص آفتاب و مهتابِ سیا و کماندار نگم. اندی هم ترکوند اون شب : «عزیزم هدیه من برات یه دنیا عشقه ... زندگیم با بودنت درست مثله بهشته ...» 🔶 محمد و سعید و مجید روبروی مانیتور بزرگ اتاق مرکزی ایستاده بودند. صدای اندی به انضمام رقص دایره ایِ شازده و دخترش تو فضا پیچیده بود: «تو خونه سبد سبد گلهای سرخ و میخک ... عزیزم دوستت دارم تولدت مبارک ... تولدت مبارک ... تولدت مبارک ...» مانیتور که متصل به سیستم هوشمند شناسایی چهره بود، روی تمام چهره های حاضر در مهمونی دایره سبز و قرمز کشیده بود و در حال شناسایی تمام حضار در مهمانی بود. محمد به سعید گفت: دوربین سوزان تویِ لنزِ چشماشه؟ سعید گفت: بله ... بخاطر همین تلاش میکنه کمتر پلک بزنه. 🔶 دوساعتی گذشت و مهمونا سرِ میز شام بودند که یه نفر از پشت سر، به شانه سوزان زد. سوزان برگشت و دید یکی از خدمه است. گفت: خانم لطفا با من تشریف بیارین! ادامه دارد... به قلم محمدرضا حدادپورجهرمی @mohamadrezahadadpour 💕 @shahiidsho💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 طرف میگه دلتون نسوخت واسه مادر اون اعدامی ⁉️ چرا مفسد های اقتصادی رو زودی اعدام نمی کنین⁉️ اصن مگه معترض حکمش اعدامه ⁉️ و اما سوال مهم و اساسی ما ⁉️ چرا رسانه ها و جریان های ضد انقلابی با اعدام کردن ها مشکل دارن ؟؟؟ دلسوز مردم هستن واقعا 🤨 یا اینکه …. بابک زنجانی رو هنوز اعدام نکردن ولی محسن شکاری رو ۱۸ روزه اعدام کردن . چرا؟ 💞 @shahiidsho💞
Najm Al Sagheb - Emam Reza.mp3
4.41M
💔 خدا می‌دونه از خودم هیچی ندارم هرچی که دارم و امام رضا بهم داد....💚 چه کنیم ؟ خیلی دلتنگ زیارتیم💔 💞 @shahiidsho💞