💔
محمودرضا شب عاشورای۹۲ به من زنگ زد، بسیار هیجانزده و خوشحال بود. اول پیامک زد، نوشته بود:
«در بهترین ساعت عمر و زندگیام به یادت هستم؛ جایت خالی». یکساعت بعد زنگ زد و گفت: جایت خالی.
گفتم: چه خبرها؟
گفت: "از امشب چراغهای منارهها و گنبد
حرم زینب(س) را روشن نگه میداریم؛
قبلاً شبها خاموش میکردند که تکفیریها حرم را نزنند.
امروز که تاسوعا بود، کل منطقه زینبیه را از دستشان درآوردیم.
شعاری که روی پرچم مدافعان حرم است «کلنا عباسک یا زینب» است.
محمودرضا میگفت :
اینکه روز تاسوعا این توفیق به دست آمد و موفق شدند منطقه زینبیه را از وجود تکفیریها و سَلفیون پاکسازی کنند، از مسیری که همیشه آنها به سمت حرم هجوم میبردند از همان مسیر پاکسازی کرده و وارد حرم شده بودند، برایش بسیار خوشحال کننده است.
این خیلی برایش مهم بود.
حتی شهید محمدرضا دهقان امیری خطاب به خواهر بزرگوارش گفته بود:
می دونستی بعد از چند ماه اولین کسی که روز تاسوعا چراغ های حرم عمه ی سادات (س) رو روشن کرده، آقامحمودرضا بوده؟؟
✍🏻همین رشادت ها و از جان گذشتن های مدافعان حرم بود که نگذاشت عاشورای دیگری بپا شود...
راوی: برادر #شهید_محمودرضا_بیضائی
#محرم
#عاشورا
💞 @shahiidsho💞
💔
آرمان عزیز...
این ایام میفهمیم چقدر مادر تو مظلوم است🥀
تو روضه مجسم هستی
مخصوصا روضه گودال...
وای از دل زهرا....
📸انگشتر شهید آرمان علی وردی
رفع الله راية العباس
#شهید_آرمان_علی_وردی
#محرم
#عاشورا
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 حکایت تنِ اربا اربای علی اکبر را پدران شهدا جور دیگری درک میکنند... نقل است آن زمان که سیدالشهدا
💔
توی روضه حضرت زهرا علیه السلام خیلی بی تاب می شد برای حضرت مادر در جور دیگری عزاداری می کرد.
از همان شب اول محرم حال و هوایش تغییر میکرد اما شب تاسوعا و عاشورا احوال خیلی بد میشد.
بعد از شام عاشورا یکهو حالش خوب میشد حتی خنده هایش هم زیاد تر از بقیه وقت ها بود می گفت:
"نمی دانم چرا خدا با ما اینجوری می کند"...
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#عاشورا
#محرم
💞 @shahiidsho💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
آقا مهدی شیرمادر نان پدر حلالت این خاطره ای که درباره کربلای ۵ تعریف کردی خیلی چسبید
#تاسوعا
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
احترام نظامی نیروی تکاور امنیتی در تامین امنیت حرم حضرت معصومه سلام الله علیها
ظهر عاشورای حسینی ۱۴۰۲
#عاشورا
#محرم
#امنیت_اتفاقی_نیست
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 محرم 94 بود 🏴 جوری با اطمینان میگفت تاسوعا پیش عباسم انگار از حضرت عباس دعوتنامه داشت❗️ گذشت و
💔
عباس همیشه میگفت دوست دارم محرم شهید بشم و روز عاشورا دفنم کنند و شبیه حضرت عباس علیه السلام باشم.
روز هفتم محرم سال ۱۳۷۵ عباس صابری با دستان قلم شده، شهید شد و روز عاشورا تشییع و خاکسپاری اش بود.
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_عباس_صابری
#محرم
#عاشورا
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 عباس همیشه میگفت دوست دارم محرم شهید بشم و روز عاشورا دفنم کنند و شبیه حضرت عباس علیه السلام با
💔
برای یاری دینش
نصرت امام زمانش
و اطاعت محض، از نائب امام زمانش به جبهه رفته بود...
اما این اعمالش را هیچ نمی دید.... حتی این جمله را به نقل از یک شهید در وصیتنامهاش، نوشته (شاید منظور از شهید، خودش بوده و جهت جلوگیری از ریا بدین صورت نگاشته)
در وصیتنامهاش نوشته:
"خدایا! ما که حسینگونه زندگی نکردیم
تا حسینگونه به شهادت برسیم
پس ما را حُرگونه بپذیر..."
او حسینگونه به دیدار معبود رفت و حتی پیکرش، تا مدتی، بر خاک گرم جبهه ها مانده بود....
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_سیداصغر_خبازی
#محرم
#امام_حسین
💞 @shahiidsho💞
💔
مادرم هرگز نکند که براى من گریه کنى! چون مىدانى که حضرت زینب(س) در روز عاشورا وقتى به قتلگاه رسید، به پیکر برادر و برادر زادهها نگاه کرد سر را به آسمان بلند کرد و گفت:
خدایا این قربانیان را به درگاهت قبول بفرما
و از شما پدر و مادر بزرگوارم مىخواهم که وقتى بر بالینم حاضر شدید چنین دعایى که حضرت زینب(س) با آن حال پرشور و هیجان گفت شما هم بگویید.
وصیتنامه #شهید_علی_صالحی
#محرم
#عاشورا
💞 @shahiidsho💞
💔
شرط عجیب امام خمینی (ره) برای موافقت با مرخصی خلبان
میر سرلشکر خلبان شهید بابائی معاون عملیات نیروهای هوایی ارتش جمهوری اسلامی در دوران جنگ تحمیلی در زمان دفاع مقدس خدمت امام خمینی(ره) رسیدند و از ایشان برای انجام کاری در اوقاتی که آسیبی به کار جنگ نمی خورد، مرخصی خواستند.
وقتی امام راجع به دلیل مرخصی گرفتن در آن زمان پرسیدند، شهید بابایی گفتند:
من در دهه اول محرم برای شستن استکان های چای عزاداران به هیئت های جنوب شهر که من را نمی شناسند می روم. مرخصی را برای آن می خواهم.
امام خمینی (ره) به ایشان فرمودند: به یک شرط اجازه مرخصی می دهم که هر موقع رفتی به نیت من هم چند استکان بشویی.
#شهید_عباس_بابایی
ارادت شهدا به #امام_حسین
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
شهید بزرگوار حاج شیر علی سلطانی، ذاکر و شاعر عارف و مداح پاکباخته ای بود که در عشق به سرور شهیدان می گداخت و شهادت حسین گونه را در مناجات صبحگاهی از خدا طلب می کرد.
سرانجام در عملیات فتح المبین با جسد بی سر بر خاک افتاد سری که در آن جز عشق و شور حسینی نبود.
او وصیت کرده بود که جسد بی سرش را در کتابخانه مسجد کوشک شیراز در قبری که خود حفر کرده بود به خاک بسپارند تا جسدش زیر گام های طالبان علم قرار گیرد.
جالب اینکه قبری که خود حفر کرده بود به اندازه تن بی سرش بود!
این سردار متواضع سرانجام در شامگاه 28 اردیبهشت 61 با لبی تشنه به سوی کربلا پر کشید.
#شهید_شیرعلی_سلطانی
#امام_حسین
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
مادرم چهار دختر و سه پسر داشت اما برای علیاصغر ناخواسته باردار شد. برای همین مادرم دارویی برای سقط جنین گرفت. شب دارو را درست میکند.
همان شب خواب میبیند که بیرون از خانه هم همه و شلوغ است. در خانه را می زنند و او در رو باز می کند، يک مرد که بچهاي را در آغوش داشت به مادرم می گوید: «این بچه رو قبول میکنی؟»
مادرم جواب می دهد: «من خودم بچه زیاد دارم نمیتوانم قبول کنم.» مرد هم می گوید: «حتی اگه علی اصغر امام حسین عليه السلام باشد؟»
مادرم از خواب بیدار می شود، سریع سراغ دارو میرود و میبیند که یک نفر ظرف دارو را شسته و کنار گذاشته است. برای تعبیر خواب و مشورت پیش بزرگان آن زمان، آقای مصباحی و دستغیب رفت. گفته بودند: «شما صاحب پسر دیگری میشوی که بین شانههایش نشانه دارد، این بچه را نگه دار.»
🌾زمان گذشت بچه بدنیا آمد. پسر بود. مادرم اسمش را علیاصغر گذاشت که بین شانه هایش جای یک دست بود.
شهید علی اصغر اتحادی در روز شهادت آقا امام سجاد علیه السلام در سال 1361 در عملیات محرم به شهادت رسیده اند.
#شهید_علی_اصغر_اتحادی
#شهادت_امام_سجاد
یاران منتخب #امام_حسین
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی💕 قسمت هشتم خاطرات زیادی با عباس دارم، او همه را از محبتش به من با خبر میکرد و
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت نهم
آخرین بار وقتی از خانه ما به خانه خودشان میرفت تا با پدر و مادرش خداحافظی کند او را دیدم.
خوب به خاطر دارم که به من سفارش خودم را میکرد و میگفت باز خواهد گشت و میخواست قول و قرارهایمان را فراموش نکنم.
این بار رفتنش برایم خیلی سخت بود. از شب قبل، زمان برایم طولانی میگذشت و با گریه از او میخواستم نرود اما او میگفت که این، کارش است و آسیبی نخواهد دید و زود باز میگردد و حقیقتاً آسیبی به او نرسید و جز خوبی برای خودش و من رقم نخورد.
به روز شهادت عیسی رسیدیم....
دوازدهم اسفند ۱۳۹۸....
پیش از این بارها از خودم میپرسیدم آیا عیسی خواهد رفت و مرا تنها خواهد گذاشت؟ و خودم جواب میدادم نه این کار را نمیکند!
عیسی از صبح آن روز با من تماس نگرفته بود. فکرم مشغولش بود اما گمان این را نمیکردم که همان روز از پیش من خواهد رفت و او را چون شهید عباس، به حضرت زهرا خواهم سپرد.
شهادتش اما برایم ضربه بزرگی بود. با رفتنش دنیا در نظرم تاریک و سیاه شد. هیچ گاه لحظهای که او را در کفن دیدم فراموش نمیکنم
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 برای یاری دینش نصرت امام زمانش و اطاعت محض، از نائب امام زمانش به جبهه رفته بود... اما این اعمال
💔
اونقدر سینه میزد
بهش گفتم: حمید، کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن لازم نیست اینهمه خودت را اذیت کنی.
گفت: فرزانه این سینه به خاطر همین سینه زدن هیچوقت نمیسوزه. چه این دنیا چه اون دنیا....
بارها این جمله را در مورد سینهزدنهایش تکرار کرد. بعدها من متوجه راز این حرف حمید شدم! که ترکش همه بدنش را سوزانده بود، جز سینهاش را..
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
📚یادت باشد با اندکی تغییر
همسر #شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
محبت #امام_حسین همه جوره سودِ
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
روضه خوانت می شوم با روضه ای تک مصرعی: «بر زمین بودی و بر جسم تو پیراهن نبود»😭
و لایوم کیومک یااباعبدالله
اگر محرم شما نبود،
اگر شما نبودید
چه چیزی تسلای این قلب داغدار میشد؟؟
#شهید_سید_روح_الله_عجمیان
#امام_حسین
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
عاقبت فرزندی که نذر حضرت علیاصغر(ع) بود!
«وقتی محمدمهدی به دنیا آمد دکترها آب پاکی را ریختند روی دستم. گفتند امیدی به ماندش نداشته باش، نمیماند. محمدمهدی اولین فرزندم بود. نمیخواستند وابستهاش شوم. ریههایش کامل تشکیل نشده بود و شانس زیادی برای ماندنش قائل نبودند. من را مرخص کردند اما محمدمهدی توی دستگاه بود.
اولین باری که دستهای کوچکش را گرفتم او را نذر حضرت علیاصغر«ع» کردم. حال خوبی نداشتم. روضهها برایم مجسم میشد. روضههای دل خانمجان رباب«س»، از خودشان خواستم و چند روز بعد محمدمهدی را صحیح و سالم در آغوشم گذاشتند.
از همان نوزادی، ۷ سال نذر علیاصغر شد که لباس سقا به تن کند. محمد آنقدر ضعیف و کوچک بود که هیچ لباسی اندازه تنش نمیشد. وقتی نوزاد بود و لباس سقا تنش میکردم. این ضعیفی و ظرافتش پای روضههای علیاصغر علیهالسلام دلم را آتش میزد. مخصوصا اینکه من محمد را از دستهای کوچک این آقازاده گرفته بودم.»
این واژههای به غم نشسته، حرفهای دل «الهه عسگری» مادر شهید مدافع امنیت «محمدمهدی رضوان» است.
محمد مهدی رضوان متولد ۱۳۷۹ تهران، در ۱۶ آبان ماه ۱۳۹۸ در ماموریت شبانه اطلاعاتی امنیتی در محله هرندی شوش (دروازه غار) توسط قاچاقچیان مواد مخدر و اراذل و اوباش شناسایی و مورد سوءقصد قرار میگیرد و از ناحیه سر و چشم مجروح و به کما میرود و نهایتا پس از گذشت سه روز در صبح یکشنبه ۱۹ آبان سال ۹۸ در بیمارستان سینا تهران به شهادت میرسد.
#شهید_محمدمهدی_رضوان
#محرم
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 #عاشقانه_شهدایی💕 قسمت نهم آخرین بار وقتی از خانه ما به خانه خودشان میرفت تا با پدر و مادرش خداح
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت دهم
هیچ گاه لحظهای که او را در کفن دیدم فراموش نمیکنم....
صورتش سرد بود. هر وقت دستهایش یخ میکرد از من میخواست تا با دستهایم گرمشان کنم. در آن لحظه یاد این افتادم که چقدر سرمایی بود و من به خاطر این سر به سرش میگذاشتم.
نمیدانستم چه باید به او بگویم، فقط گفتم:
"منتظرم بمان! تو همه داراییام هستی و خیلی دوستت دارم. منتظرم جوابم را بدهی اما می دونم تو پاسخی نمیدی..."
حرفهایش را به خاطر میآوردم که به من میگفت:
"اگر گرفتاری برایت پیش آمد شکایت نکن، ما توی بهشت باهمیم و من با غیر تو نخواهم بود.
من حورالعین را نمیخواهم🌹 تو حور العین من هستی، کسی جز تو را نمیخواهم."
طبیعتاً این اتفاق برایم خیلی سخت بود. تنها چیزی که آرامم میکند فقط خود عیسی است.
فکر اینکه عیسی در جایی به مراتب زیباتر از دنیا به چیزی که میخواست رسید و البته یادآوری مصیبت اهل بیت، که تنها راه صبوری و ثبات است.
من خدا را به خاطر نعمت شهادت عیسی و عباس که به من عطا کرد شکر میکنم و این مسأله نقطه ضعف من نیست. بله برعکس، فزونی بخش توان و عزم من است.
طبیعتاً قلب من شکسته است اما ان شالله نزد خدا، حضرت زینب و تمام جبهه مقاومت سربلند باشم.
"دختران مکتب امام حسین"
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
#امام_حسین
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 توی روضه حضرت زهرا علیه السلام خیلی بی تاب می شد برای حضرت مادر در جور دیگری عزاداری می کرد. از
💔
شهدا حتی به اندازه یک ساعت از یاد خدا غافل نبودند
موقع خرید عقد برای آقا جواد ساعت خریده بودیم.
بعد از چند روز دیدم ساعت دستشون نیست.
❣پرسیدم چرا ساعت را دستت نبستی.
گفت: راستش را بگم ناراحت نمی شی؟
+نه...
_ توی قنوت نماز نگاهم به ساعت
می افتاد و فکرم می اومد پیش تو.
می دونی که باید اول خدا باشد بعد خانواده.
راوی: همسر #شهید_جواد_محمدی
#رب
یار #امام_زمان روی نماز حساسه✓
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 اونقدر سینه میزد بهش گفتم: حمید، کمتر سینه بزن یا حداقل آرومتر سینه بزن لازم نیست اینهمه خودت
💔
دعای مستجاب شهید
محمد، وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. قبل از عملیات، داده بود جلو پیراهنش نوشته بودند:
«آن قدر غمت را به جان پذیرم حسین (ع)
تا قبر تو را بغل بگیرم حسین (ع).»
می گفت: «دوست دارم تیر روی سینه ام بخورد و شهید شوم.» دعایش هم زود مستجاب شد و در عملیات والفجر هشت، تیری سینه اش را شکافت؛ همان جایی که شعر را نوشته بود.
ترکشی هم پهلویش را شکافت تا نشانی از حضرت زهرا (س) بر جسمش یادگار بماند.
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
راوی: رضا دادپور
📚تو شهید می شوی
#شهید_محمد_مصطفی_پور
محبت #امام_حسین همه جوره سودِ
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
حالا که من دارم میروم آنجا از حرم حضرت زینب(س) دفاع میکنم شما اینجا از چادر خاکی مادرم زهرا(س) دفاع کنید
آخرین سفارش شهید به خواهرش
#شهید_سیدمحمدحسن_حسینی (سید حکیم)
#شهید_فاطمیون
#حجاب
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 اَللّهُمَّ اجْعَلْنی عِنْدَکَ وَجیهاً بِالْحُسَیْنِ عَلَیْهِ السَّلامُ فِی الدُّنْیا وَ الاْخِرَة
+ إناللّٰهلايكسرقلبًاتوسّلبالحُسَین
-همانا خداوند قلبی را که به حسین توسل جسته است نمیشکند..'🖤
#دلنویس
#محرم
❤️ @shahiidsho❤️
💔
محرم یک شهید اینگونه می گذشت...
او جزو بنیانگذاران سه هیئت از جمله هیئت عشّاقالزهرا در مشهد بود که با مدیریت وی اداره میشد و از شروع روز اوّل ماه محرم تا پایان ماه صفر، استراحت برای او معنایی نداشت.
بیشتر وقتها در حرم امام رضا علیهالسلام با هم بودیم و همیشه حرف شهید این بود که «اگر میخواهیم مصیبت اهلبیت علیهمالسلام را درک کنیم، نباید راحتطلبی را در زندگی برای خود اختیار کنیم.»
حسینآقا بیشتر وقتها نذرهای هیئت را به محلههای فقیرنشین مشهد میبُرد و در بین نیازمندان پخش میکرد. همچنین به صورت مخفی به افراد نیازمند کمک میکرد.
🎙راوے: همسر #شهید_حسین_هریری
#امام_حسین
#محرم
💞 @shahiidsho💞
💔
#شهید_سیدمرتضی_آوینی:
هستی
در آنجاست
ڪه
مردمان
نیستی
میانگارند.
#شهید_فرید_کاویانی
سالروز شهادت
مدافع حرم #امام_زمان
💞 @shahiidsho💞
💔
محمدحسن قاسمی تکنسین بیهوشی بیمارستانهای میدانی بود که در تیراندازی تکفیریها به آمبولانس بهداری آسمانی شد.
یک پزشک این طور، مسافت طولانی می رود به سوریه برای نجات جان کسانی که در دفاع از حرم زخمی شده اند، یکی هم میشود قاتل بسیجی در تهران و بجای کمک به احیای یک فرد، جانش را میگیرد... وجدان، عیار هر کسی را مشخص می کند...
#شهید_محمدحسن_قاسمی
سالروز شهادت فدایی عمه جان #امام_زمان
#شهید_سید_روح_الله_عجمیان
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 شهدا حتی به اندازه یک ساعت از یاد خدا غافل نبودند موقع خرید عقد برای آقا جواد ساعت خریده بودیم.
💔
به دل، امیدواری مےدهم
"غمین مباش! شاید قرار است چون حبیب، در پیری شهد شهادت بنوشی..."
اما به خودم که نگاه مےکنم
به سالهای رفته از جوانےام
نه...
مرا امید حبیب شدن نیست
خوشا به حال آنها که بسانِ علی اکبر،
در جوانی شهد شهادت نوشیدند...
کاش قبل از سپید شدن مویِمان، رویِمان سپید باشد به درگاه خدا
تو این ماه، خالصمان کن
پیری و مرگ عجب قصه جانفرسایےست
تا جوانیم دعا کن به شهادتــــــ برسیم
#شهید_جواد_محمدی
#امام_حسین
#محرم
💞 @shahiidsho💞
شهید شو 🌷
💔 دعای مستجاب شهید محمد، وقتی به شهادت رسید، هنوز به پانزده سالگی نرسیده بود. قبل از عملیات، داده
💔
یازدهم مرداد ماه بود که بعد از خوردن سحری، نزدیکهای صبح به او خبر دادند تعدادی از نیروها در کمین دشمن، گرفتار شده و تعدادی مجروح و یک نفر هم شهید شده است...
برای کمک و برگرداندن مجروحین و شهید، به همراه فرمانده به منطقه رفتند و در آنجا بعد از درگیری، از ناحیه سینه و پهلو با سه گلوله قناصه مجروح می شود.
رضا از شدت خونریزی داخلی که بخاطر از بین رفتن جگر، کبد و شکستن استخوان سینهاش بود، آسمونی می شود... (لایوم کیومک یا اباعبدالله)
به خانوادهاش گفته بود «من اسیر نمیشم، پیکرم برمیگرده و سالم به نزد شما میام»
اری! شهید رضا کارگربزری در یازده مرداد سال ۹۲ همزمان با روز قدس با زبان روزه به آرزوی همیشگےاش رسید...
مزار او در گلزار شهدای نظراباد است.
دسته گلی از صلوات به نیابت از شهید، هدیه میدهیم به حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
🌸الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍوَعَجِّلْفَرَجَهم🌸
به امید نگاهی از جانب پُر مهرشان
#شهید_رضا_کارگربزری
فدایی عمه جان #امام_زمان
#امام_حسین
💞 @shahiidsho💞