شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #سید_پابرهنه۲ سید غلامرضا (حمید) میرافضلی سال ۱۳۳۳ در شهر رفسنجان به
🕊🌹🕊🌹
🌹🕊🌹
🕊🌹
🌹
#لات_های_بهشتی
#سید_پابرهنه۳
حمید ساکت نمےشد و تنها کسی که توانست آرامش کند، بی بی بود...
بی بی ، خودش صبور و آرام بود و از شهادت رضا، راضی و همین آرامشش حمید را آرام کرد و تلنگری شد در وجود حمید....😔
سید حمید که فکر مےکرد بزن بهادر محله است، حیران و درمانده! شاهد شجاعت کسی بود که همیشه او را بزدل و ترسو مےدانست...😭
تا چشم بر هم زدند انقلاب شد و بعد جنگ... حالا دیگر سید حمید با چشمانش مےدید نوجوان هایی که از او بسیار کوچکتر هستند، به جبهه مےروند... سید حمید دیگر در کنار رفقایش هم احساس تنهایی مےکرد، مےخواست به جبهه برود اما آیا در جبهه سید حمید را با آن سابقه اش قبول مےکردند؟؟؟؟😔
یکی از کامیون دارهایی که کمک های مردمی بار زده بود، با اکراه سید حمید را به جبهه برد... جبهه جنوب
گویی از ظلمت به نور رسیده بود!!! با حیرتی آمیخته با شوق، به دنیایی رسیده بود که از کودکی به دنبال آن بود.... و سید خیلی زود تغییر کرد....😇
افسوس مےخورد بر عمر از دست رفته اش و همیشه خودش را سرزنش مےکرد...
بعد از مدتی شب ها در بیابان، #پابرهنه پرسه مےزد و چندی بعد برهنگی پایش همیشگی شد و به #سید_پابرهنه مشهور....
#ادامه_دارد...
#اختصاصی_کانال_آھ_۳نقطه
#انتشار_داستان_بدون_ذکر_لینک_کانال_ممنوع
💕 @aah3noghte💕
💔
عشقی که
رفته رفته جنون آوردچه سود؟
دیوانه گشتن
از نگه اولین خوش است
#شهید_علی_امرایی
#سالروز_ولادت ۶۴/۱۰/۱۲
(تهران/مصادف باپنجم ماه محرم)
تاریخ شهادت۹۴/۴/۱(سوریه/شهردرعا/مصادف با پنجم ماه رمضان)
نام جهادی: حسین ذاکر
نحوه شهادت:
اصابت موشک به خودرو
مانند مقتدایش علی اکبر(ع)اربا اربا شدند و فقط یک دست از ایشان برگشت
#سالروز_زمینی_شدنت_مبارک
💕 @Aah3noghte💕
💔
تونیستی و دلم به یادت افتاد
دقیقه هام رنگ تعبد گرفت
دیگه خدا دوریت و طاقت نداشت
پیش خودش برد و تولد گرفت
#شهیدمحمودنریمانی
#سالروز_ولادت🌹
#آھ...
💕 @Aah3noghte💕
شهید شو 🌷
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم به قلم شهیدمدافع حرم #شهیدسیدطاهاایمانی #قسمت_بیست_و_نه غرامت به زحمت
#رمان_واقعی_فرار_از_جهنم
به قلم شهیدمدافع حرم
#شهیدسیدطاهاایمانی
#قسمت_سی
تمامش رو خوندم
تعجب کردم 😳…
"مگه پسر داری؟ … پس چرا هیچ وقت باهات نیومده مسجد؟" … .😳🤔
همون طور که به پشتی مبل تکیه داده بود، گفت:
" از اینکه پسر منه و توی یه خانواده مسلمان، راضی نیست … ترجیح میده یه نوجوان امریکایی باشه تا مسلمان" …😒
خنده تلخی زد … "اونم بهم میگه آدم مزخرفی هستم" … 😏
چشم هاش بسته بود اما می تونستم غم رو توی وجودش حس کنم … همیشه فکر می کردم آدم بی درد و غمیه … .😔
قرآن رو باز کردم و شروع کردم به خوندن … اما تمام مدت حواسم به اون بود … حس می کردم غم سنگینی رو تحمل می کنه و داشت از درون گریه می کرد …😔
من از دستش کلافه بودم … از پس منطق و قدرت فکر و کلامش بر نمی اومدم … حرف هاش من رو در دوگانگی شدید قرار می داد و ذهنم رو بهم می ریخت … طوری که قدرت کنترل و مدیریت و تصمیم رو از دست می دادم … .😫😩
من بهش گفتم مزخرف … اما فقط عصبی بودم … ترجیح می دادم اون آدم مزخرفی باشه تا من … اما پسر اون یه احمق بود … فقط یه احمق می تونست از داشتن چنین پدری ناراحت باشه … یه احمق که اونقدر خوشبخت بود که قدرت دیدن و درک چنین نعمتی رو نداشت …😏😒
از صفحه ۴۰ به بعد، حاجی رفته بود اما من تمام روز و شب، قرآن رو زمین نگذاشتم …
۱۸ ساعت طول کشید … نمی دونستم هر کدوم از اون جملات، معنای کدوم یکی از اون کلمات عربی بود … اما تصمیم گرفته بودم؛ اونو تا آخر بخونم … .😉
این انتخاب من بود … اما تنها انتخابم نبود …
فردا صبح، مرخص شدم … نمی تونستم بی خیال از کنار ماجرای پسرش بگذرم … حس عجیبی به حاجی داشتم …🙄
پسرش رو پیدا کردم و چند روز زیر نظر گرفتم 👀…
دبیرستانی بود … و حدسم در موردش کاملا درست …
شرایطش طوری نبود که از دست پدرش کاری بربیاد … توی یه باند دبیرستانی وارد شده بود … تنها نقطه مثبت این بود … خلافکار و گنگ نبودن …
از دید خیلی از خانواده های امریکایی تقریبا می شد رفتارشون رو با کلمه بچه اند یا یه نوجوونه و به اصطلاح دارن جوانی می کنن، توجیه کرد …
تفننی مواد مصرف می کردن …
سیگار می کشیدن …
به جای درس خوندن، دنبال پارتی می گشتن تا مواد و الکل مجانی گیرشون بیاد … و …
این رفتارها برای یه نوجوون ۱۶ ساله امریکایی از خانواده های متوسط به بالای شهری، عادیه … اما برای یه مسلمان؛ نه… .❌
من مسلمان نبودم … من از دید دیگه ای بهش نگاه می کردم … یه نوجوون که درس نمی خونه، پس قطعا توی سیستم سرمایه داری جایی براش نیست … و آینده ای نداره … ‼️
حاجی مرد خوبی بود و داشتن چنین پسری انصاف نبود … حتی اگر می خواست یه آمریکایی باشه؛ باید یه آدم موفق می شد نه یه احمق … .
چند روز در موردش فکر کردم و یه نقشه خوب کشیدم … من یکی به حاجی بدهکار بودم … .
رفتم سراغ یکی از بچه های قدیم … ازش ماشین و اسلحه اش رو امانت گرفتم …
مطمئن شدم که شماره سریال اسلحه و پلاک، تحت پیگرد نباشه … و … جمعه رفتم سراغ احد …♨️😏
#ادامه_دارد...
💕 @aah3noghte💕
💔
مےگویند:
فاصــــله... عشقِ به معشوق را تهدید مےڪند
اما
دروغ گفته اند
"من هرچه از تو دورتر شدم
دلتنگــ💔ــــتر شدم"....
من ڪه از #تو دور مےشوم
بيشتر دلتنگــ مےشوم
بيشترحس تنهايی مےڪنم
ميرسد آیا روزے
ڪه من هم نزديكِ نزديك شما شوم؟؟؟..
آن وقت است ڪه
دلتنگي
دورے
پايان
مےپذيرد
#دلتنگ_توام_جانا_و_ميدانم_كه_ميدانی
#شهیدجوادمحمدی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
#انتشارحتماباذکرلینک
شهید شو 🌷
🕊🌹🕊🌹 🌹🕊🌹 🕊🌹 🌹 #لات_های_بهشتی #سید_پابرهنه۳ حمید ساکت نمےشد و تنها کسی که توانست آرامش کند، بی بی بو
🌹🕊🌹🕊
🕊🌹🕊
🌹🕊
🕊
#لات_های_بهشتی
#سید_پابرهنه۴
طبق معمول با پای برهنه در منطقه راه مےرفت. پرسیدم:
"سید! چرا با پای برهنه"؟🤔
گفت:
"برای پس گرفتن این زمین، خون داده شده... این زمین احترام داره!! خون بچه ها روش ریخته شده، آدم باید با پای برهنه روش راه بره".❣
سید شب ها که مےخواست بخوابد با همان لباسی که تنش بود مےرفت بیرون سنگر و روی سنگریزه ها مےخوابید... مےگفتم:
"چرا تو سنگر نمےخوابی"؟🤔
مےگفت:
"بدن من خیلی استراحت کرده! خیلی لذت برده! باید اینجا ادبش کنم"!!!😔
سید با کمک مجاهدین عراقی با کارت جعلی رفت #کربلا...😬
از قبل همه بچه ها هماهنگ کرده بودند که حالت طبیعےشان را حفظ کنند که لو نروند...
با هر سختی به کربلا مےرسند و به حرم مےروند.
سید حمید میرافضلیِ ما هم که عاشق مولایش بود، همین که وارد حرم مےشود و چشمش به ضریح سیدالشهدا مےافتد، پاهایش مےلرزد، مےافتد و بےهوش مےشود....😇
در آن روزها هر لحظه ممکن بود سربازان بعثی، متوجه آنها شوند...😰😨
هر چه رفقایش او را به جدش قسم دادند بلند شود.... نشد... مجبور شدند
یکی یکی از حرم خارج شدند و سید ماند توی حرم... حدود بیست دقیقه بعد، سید آرام از حرم خارج شد...😌
...
سید از زبده ترین نیروهای اطلاعات و عملیات شده بود. تا جایی که شد #فرمانده_اطلاعات_عملیات_قرارگاه_کربلا
سرانجام در عملیات #خیبر سال ۶۲ در جزیره #مجنون با #شهید_محمدابراهیم_همت دو تایی سـوار موتـور ،هدف گلوله آر پی جی قرار گرفتن و رفتند پیش سید الشهداء...
درست روز شهادت مادرش #حضرت زهرا سلام الله علیها
#ادامه_دارد...
#نسئل_الله_منازل_الشهدا
#اختصاصی_کانال_آھ_۳نقطه
#انتشار_داستان_بدون_ذکر_لینک_کانال_ممنوع
💕 @aah3noghte💕