eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
18.9هزار عکس
3.6هزار ویدیو
69 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
💔 🤲🏻 گاهی خدا در هارو می‌بندد😓 وپنجره هارو قفل میکند،هیچ راهی برای بیرون رفتن باقی نمی ماند،شاید در آن لحظه ما از خدا ناراحت شویم اما چه بسا بیرون طوفانی سهم گین است 😨 وما از آن خبر نداریم😊😊 در هر کاری مصلحت است هیچ گاه گله نکنید به خدا در عوض شکر کنید که خدا به هرچیز آگاه است❤️💙
💔 راه می‌روم میان صحن اشک‌ها روانه می‌شوند در حرم، تمام حرفهام عاشقانه می‌شوند.... ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت125 پوریا چش
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  


وقتی کوچک‌ترین تکانی به قفسه سینه‌ام می‌دهم، درد با تمام قدرت در بدنم پخش می‌شود.

از میان دندان‌های به هم قفل شده‌ام، فقط یک جمله درمی‌آید و چندبار تکرار می‌شود:
- یا مولاتی فاطمه ...

سرم را به بالشت فشار می‌دهم. دوست دارم بمیرم از شدت درد. صدای ساییده شدن دندان‌هایم روی هم را می‌شنوم.

دوباره دست مطهره روی سرم قرار می‌گیرد. ملتمسانه نگاهش می‌کنم؛ اما صدایم در نمی‌آید.

دوست دارم بگویم من را ببر پیش خودت. دوست دارم بگویم دیگر تحمل ندارم؛ اما نمی‌گویم یعنی نمی‌توانم. 

دستش را گذاشته روی پیشانی‌ام و موهایم را از روی پیشانی‌ام کنار می‌زند. دارم بیهوش می‌شوم.

دیگر تاب بیدار ماندن ندارم. چشمانم تار شده است؛ می‌بندمشان. دستم را روی جای ترکش می‌گذارم. می‌سوزد.

ملافه زیر دستم مچاله می‌شود. از میان چشمان نیمه‌بازم، پرستاری را می‌بینم که وارد اتاق می‌شود؛ نمی‌شناسمش.

هیچ‌کس را در این بیمارستان نمی‌شناسم. ماسک زده است و اصلا صورتش را نمی‌بینم.

پرستار دارد چیزی را از روی ترالی کنار دستش برمی‌دارد؛ اما دقیقا نمی‌فهمم چکار می‌کند.

تصویر مبهمی از پرستار می‌بینم که دارد با سرنگ، چیزی را داخل سرمم می‌ریزد. مسکن است یا دارو؟ نمی‌دانم.

در چشم بهم زدنی پرستار می‌رود. از بیرون اتاق صدای گفت و گوی مردم را می‌شنوم و بلندگوی بیمارستان که هربار به زبان عربی کسی را صدا می‌زند.

مطهره با نگرانی نگاهم می‌کند؛ آرامش قبل را ندارد.
چشم می‌دوزم به قطره‌قطره‌ای که داخل محفظه قطره می‌چکد.

ترکش دارد با دیواره ریه‌ام می‌جنگد.
یاد پدر می‌افتم و ترکش‌های ریز و درشتی که در بدنش جا مانده بود.

سر تا پایش پر بود از ترکش. یکی از همان ترکش‌های لعنتی به نخاعش زد تا برای همیشه ویلچرنشین شود.
چندبار مثل الان من مُرد و زنده شد؟

من با یک ترکش به این حال افتاده‌ام؛ اگر بخواهم دردی که پدر کشید را تخمین بزنم، باید درد الانم را ضرب در تعداد ترکش‌ها کنم یا به توان تعداد ترکش‌ها برسانم؟

پدر هیچ‌وقت گله نمی‌کرد؛ هیچ‌وقت نمی‌گفت آخ.
الان زشت نیست من برای یک ترکش بخواهم ناله کنم؟

کم‌کم احساس سبکی می‌کنم؛ احساس بی‌حسی. پلک‌هایم سنگین شده‌اند.

پس داروی داخل سرم مسکن بوده...
دردم کم‌رنگ می‌شود و صداها و تصاویر محو. انگار در زمین و هوا شناورم.

نفس راحتی می‌کشم؛ بدون درد. تنها چیزی که واضح آن را می‌بینم، چهره مطهره است که بالای سرم ایستاده.

من حالم خوب است؛ از همیشه خوب‌تر. پس چرا در چشمان مطهره نگرانی موج می‌زند؟

بیمارستان می‌چرخد، تخت می‌چرخد، من می‌چرخم. فقط مطهره در مرکز دیدم ثابت مانده است؛ اما مطهره هم محو می‌شود و هیچ نمی‌ماند جز تاریکی و سکوت.
*
نه سرما را حس می‌کنم، نه گرما را و نه درد را. از یک پر کاه هم سبک‌ترم.

خوبم؛ آرامم. از همه غم‌ها و پریشانی‌ها خلاص شده‌ام. خوبِ خوبم.

اگر هزاران سال هم بگذرد، من باز هم دوست دارم در همین حال بمانم.

خلسه شیرین و لذت‌آوری ست. پرچم به نرمی روی گنبد می‌رقصد؛ روی گنبد طلایی زینبیه.

چقدر دلم لک می‌زد برای زیارت این‌جا. انقدر دلم تنگ شده بود که حتی بدنم را هم روی تخت جا گذاشتم.

کمیل راست می‌گفت. بدن زخمی می‌شود، استخوان‌هایش خرد می‌شود، می‌سوزد، خاکستر می‌شود؛ اما خودِ آدم هیچ آسیبی نمی‌بیند.

و چه لذت‌بخش است این که مجبور نباشی یک بدن سنگین و محدود را دنبال خودت به این سو و آن سو بکشی!

از تمام نقص‌ها رها شده‌ام. دیگر نه تشنه می‌شوم نه گرسنه. نه درد می‌کشم و نه خستگی را می‌فهمم.

...
...



💞 @aah3noghte💞
💔 شهیدی که وصیت کرد، شبانه دفن شود و حتّی تاریخ و ساعت و محل دفن خود را پیش بینی کرد و آن شـــهیدبزرگوار عبدالحمیدحسینی بودکه حدود1ماهی می‌شد به جبهه بازگشته بود، به خانۀ آیت الله سیدعلی اصغر دستغیب، که سه سال محافظ ایشان بود، تماس تلفنی☎️گرفته و وصیت میکند: من جمعــــه صبـــح، ساعت4 شهیــــــد میشوم. جنازه مرا برای شمامی آورند مراشبانــــــه(دقیقا ساعت 9 شب) تشییع کنید. به غیراز پدر ومادرم و هفت نفرازبچه های سپاه که اسمشان راگفته بود، کسی درمراسم من نباشد. میخواست تشییع جنازه اش مثل حضرت زهـــــــرا(سلام الله علیها) غریبانه باشد. ✅تا این که در مرحله دوم عملیات بیت المقدس آنطوری که خودش دوست داشت، «باتنی تب دار، لبی تشنه و ترکشی که توی حلقومش خورده بود» شهید شد. ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... آناݩ‌ڪہ‌یڪ‌عمࢪمرده‌اند، یڪ‌لحظہ‌هم شھید‌نخواهند‌شد ... "شهادٺ‌"یڪ‌؏ٌـمرزندگےست! یڪ اٺ
💔 ... حامد همیشه می گفت: "دوست دارم خونه ام شلوغ باشه. باید نسل شیعه رو زیاد کنیم” حتی رفقای خودش رو هم ترغیب میکرد که بچه‌دار شوند. ... 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #آموزش ساخت کلیپ با عکس در برنامه اینشاوت منتظر بازخورد شما برای ساخت آموزش های بعدی هستم همچن
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔 ساخت کلیپ با فیلم در برنامه اینشاوت منتظر بازخورد شما برای ساخت آموزش های بعدی هستم همچنین می تونین کلیپ هاتونو بفرستین👇👇👇 @emadodin123 هزینه آموزش فرستادن ۵صلوات جهت ظهور امام زمان عجل الله تعالی فرجه ... 💞 @aah3noghte💞 هر هفته یک آموزش
💔 یکی‌به‌دنبال‌پیشرفت‌مردم‌و‌کشورش... یکی‌به‌دنبال‌گدایی‌وتوانایی‌های‌که خودمون‌داریم‌در‌خونه‌دشمن... اصلااین‌دونفر‌باهم‌قابل‌مقیاس‌نیستن!! ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 صبح محشر هر كسی دنبال ياری می‌دود يار ما باشد اگر شاه خراسان، بهتر است " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ ی
💔 آقای مهربانم ای کاش با نگاهت برداری از دل من گرد و غبار غم را... " أَلسَّلٰامُ عَلَیکَ یٰا عَلی اِبنِ موسَی أَلرّضٰا" ... 💞 @aah3noghte💞
💔 وَ نَفَختُ فیهِ مِن روحی تو جگر گوشه خدایی . ... 💕 @aah3noghte💕
💔 🤲🏻 در پس تمام ناامیدی ها امیدم تویی خدارو شکر که دارمت♥️
💔 ای یگانه آفتابِ شهر دل صُبحت بخیر ..
💔 آنهایی که ولایت فقیه را قبول ندارند در هر مقامی که باشند سرنگون خواهند شد! ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
✨﷽✨ #تفسیر_کوتاه_آیات #سوره_آل‌عمران آيه 175 إِنَّمَا ذَلِكُمُ الشَّيْطَنُ يُخَوِّفُ أَوْلِيَآءَه
✨﷽✨ آيه 176 وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَرِعُونَ فِى الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَن يَضُرُّواْ اللَّهَ شَيْئاً يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظّاً فِى الْأَخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيم ترجمه🔻 ↩️و (اى پیامبر!) كسانى كه در كفر مى‏ شتابند، ترا اندوهگین نكنند. آنان هرگز به خداوند ضررى نمى ‏زنند. ⚜🍃خداوند خواسته است كه براى آنها هیچ بهره‏ اى در قیامت قرار ندهد و براى آنان عذابى بزرگ است. ─┅─═ঊঈ🌼ঊঈ═─┅─ نکته ها🔻تفسیرنور☀️,آیه 176 ↩️گویا شركت كنندگان در جنگ اُحد، از همدیگر مى‏ پرسیدند: حال كه ما شكست خوردیم و كفّار پیروزمندانه به مكّه برگشتند، چه خواهد شد؟ ⚜🍃آیه در پاسخ آنان مى‏ فرماید: ناراحت نباشید، این مهلت الهى است تا پیمان كفرشان پر شود و دیگر حظّى در آخرت نداشته باشند. ─┅─═ঊঈ🌼ঊঈ═─┅─ پيام ها ,⚡️📨آیه 176 1⚜🍃آرامش خود را حفظ كنید، كه تلاش‏هاى كفّار در محو اسلام بى‏ اثر است. «لایحزنك... انهم لن یضرّوا اللّه» 2⚜🍃كفر انسان‏ها، اندك ضررى به ساحت قدس خدا نمى‏ زند. «لن‏یضرّوا اللّه شیئاً» 3⚜🍃حضور در میدان كفر، انسان را از قابلیّت توبه و دریافت رحمت الهى محروم مى‏ كند. «الاّ یجعل لهم حظّاً فى الاخرة» 4⚜🍃مهلت دادن به كفّار، سنّت الهى است، نه آنكه نشانه‏ ى ناآگاهى و یا ناتوانى خداوند باشد. «یریداللّه الاّ یجعل لهم حظّاً فى الاخرة» 5⚜🍃محرومیّت انسان در آخرت، ناشى از عملكرد او در دنیاست. «یسارعون فى الكفر... الا یجعل لهم حظّاً فى الاخرة» 6⚜🍃هم فضل الهى بزرگ است و هم قهر او. (در دو آیه قبل، نسبت به مجروحانى كه به فرمان رسول خدا صلى الله علیه وآله به جبهه رفتند، از فضل عظیم الهى بشارت داد و در این آیه نسبت به كفّار سرسخت، عذاب عظیم را یادآور مى‏ شود). «لهم عذاب عظیم» 🍃اللهم صل علی محمد و ال محمد وعجل فرجهم🍃 🌷🍃 أَلَا بِذِڪْرِ اللَّهِ تَطْمَئِـنُّ الْقُلُــوبُ ‌... 💕 @aah3noghte💕 وَقَالَ الرَّسُولُ: يَا رَبِّ إِنَّ قَوْمِي اتَّخَذُوا هَٰذَا الْقُرْآنَ مَهْجُورًا ﻭ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ [ ﺩﺭﻗﻴﺎﻣﺖ ] ﻣﻰﮔﻮﻳﺪ: ﭘﺮﻭﺭﺩگاﺭﺍ! ﻫﻤﺎﻧﺎ ﻗﻮم ﻣﻦ ﺍﻳﻦ ﻗﺮﺁﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺮﻭﻙ ﮔﺬﺍﺷﺘﻨﺪ!
💔 ❝ -رسول‌خداﷺ فرمودند : « دعاۍِ از موانع اجابتِ دعا مے‌گذرد..! » -دعایِ‌مستجاب‌داریم‌ودرغفلتیم : ... 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت126 وقتی کوچک
💔

  
📕 رمان امنیتی  ⛔️

✍️ به قلم:  



و چه لذت‌بخش است این که مجبور نباشی یک بدن سنگین و محدود را دنبال خودت به این سو و آن سو بکشی!

از تمام نقص‌ها رها شده‌ام. دیگر نه تشنه می‌شوم نه گرسنه. نه درد می‌کشم و نه خستگی را می‌فهمم.
حس‌هایی را تجربه می‌کنم که هیچ بدنی قدرت تجربه‌اش را ندارد.

جهان را طور دیگری درک می‌کنم؛ عمیق‌تر، زیباتر، واقعی‌تر.

به صحن حرم می‌رسم. صدای روضه می‌آید؛ کسی دارد برای خودش مداحی زمزمه می‌کند:
- دارند یک به یک و جدا می‌برندمان/ شکر خدا به کرب و بلا می‌برندمان...

تمام وجودم پر از لبخند می‌شود. همراهش زمزمه می‌کنم.

- ما نذر کرده‌ایم که قربانی‌ات شویم/ دارند یک به یک به منا می‌برندمان...

در چشم به هم زدنی کنار ضریحم. کمیل و همه رفقای شهیدم دور ضریح حلقه زده‌اند و سینه می‌زنند.

جلوتر می‌روم تا میانشان جا بگیرم. دیگر تمام شد. دیگر تمام دردها و غم‌هایم تمام شد

 من تا ابد همین‌جا خواهم ماند؛ کنار کمیل، کنار سیاوش، کنار حاج حسین و از همه مهم‌تر: کنار خود .

سینه می‌زنم؛ نه با دست که با تمام ذرات وجودم. انگار اصلا از اول برای همین لحظه خلق شده بودم.

- اول میان عرش خدا سینه می‌زنیم/ بعداً به هیئت‌الشهدا می‌برندمان...

از تمام آینه‌کاری‌ها و حتی شبکه فلزی ضریح عبور کرده‌ام. به باطن اشیاء رسیده‌ام؛ به باطن حرم. به اصلش؛ به جانش. به عرش رسیده‌ام شاید.

این‌جا خیلی زیباتر از چیزی ست که همیشه می‌دیدم. تمام شهدا در این حرم جا شده‌اند. تمام دنیا.

باطن این حرم چیزی جز نور نیست. نور؛ نه آن نوری که در دنیا می‌دیدم. نوری که می‌توان لمسش کرد، می‌توان در آغوشش گرفت، می‌توان بوسیدش، می‌توان غرقش شد.

- سربند یا حسین به ما می‌دهند و بعد/ با هروله به عرش خدا می‌برندمان...

و بعد با هم دم می‌گیرند:
- بابی انت و امی یا اباعبدالله...

ما شهید شده‌ایم...
ما برای حسین جان داده‌ایم...
 اما الان تازه فهمیده‌ام یک بار جان دادن برایش  بود.

من باز هم میل زندگی دارم؛ .

کم بود.  علیه‌السلام کم بود. هرکس مثل الان ما او را ببیند، این را می‌فهمد.

هرکس ببیند، دلش می‌خواهد هزار بار دیگر زندگی کند تا هزار بار دیگر فدا شود.

اصلا مگر ما برای چیزی جز این خلق شده‌ایم؟

کسی صدایم می‌زند؛ صدایی دخترانه. صدای مطهره است: 
- عباس! عباس برگرد!

مطهره مقابلم ایستاده و با همان چشمان نگران نگاهم می‌کند:
- عباس برگرد!

- چرا؟

- برگرد. الان وقتش نیست. هنوز کارت تموم نشده! برگرد!

حالا که شیرینی دیدار زیر زبانم رفته است، دیگر نمی‌توانم به تلخی فراق تن بدهم.

دیگر نمی‌توانم بپذیرم به جسم ضعیف و ناقصم برگردم. نمی‌توانم بپذیرم از این‌همه لذت محروم شوم.

تازه فهمیده‌ام همه آن‌چه یک عمر در دنیا حس کرده‌ام، در مقابل این جهان تنها مانند یک خواب پریشان و کوتاه بود؛ یک توهم.

نه... من برنمی‌گردم!

مطهره با چشمانش التماس می‌کند. می‌گویم:
- ببین! الان دیگه کنار همیم. دوست نداری با هم باشیم؟

- هنوز وقتش نیست. اصلا مگه نمی‌خواستی یه بار دیگه برای اباعبدالله فدا بشی؟


...
...



💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 جمالش قبلهٔ دلها ،دَمَش حلّال مشکلها به پشت پردهٔ غیبت ،حقیقت همچنان باقیست دعا کن تا که بازآید ،جمالش جلوه گر گردد نیاید زهرا ، مصیبت همچنان باقیست 💚 ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 می گویند... شهادت را به بها دهند نه به بهانه... اما خدایا دلمان سخت، بهانه‌ی شهادت دارد🥀 #شهید_
💔 جواد نیست و صدای بلندش توی خانه نمی پیچد. چشمهایم را می‌بندم و برمی‌گردم به قبل... دور هم نشسته اند و بحث می‌کنند بحث سیاسی و فرهنگی و هر حرفی که پیش بیاید. به قول خودش "نشسته ایم لیچار می‌گوییم"... ... 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آھ... حامد همیشه می گفت: "دوست دارم خونه ام شلوغ باشه. باید نسل شیعه رو زیاد کنیم” حتی رفقای خ
💔 ... آیت الله بهاءالدینی: روز قیامت نیکی‌های مان را به محبوبترین فرد زندگیمان نخواهیم داد! اما مجبور میشویم به کسی نیکی‌های‌مان را بدهیم که از او بودیم و را کردیم. گناه خصوصا اوج حماقت است نه زرنگی! زرنگی . ... 💞 @aah3noghte💞