eitaa logo
شهید شو 🌷
4.2هزار دنبال‌کننده
19هزار عکس
3.7هزار ویدیو
70 فایل
مطالبی کمتر روایت شده از شهدا🌷 #به‌قلم‌ادمین✎ وقت شما بااهمیته فلذا👈پست محدود👉 اونقدراینجاازشهدامیگیم تاخریدنےبشیم اصل‌مطالب،سنجاق‌شدھ😉 کپی بلامانعه!فقط بدون تغییر درعکسها☝ تبادل: @the_commander73 📱 @Shahiidsho_pv زیلینک https://zil.ink/Shahiidsho
مشاهده در ایتا
دانلود
شهید شو 🌷
💔 #دلشڪستھ_ادمین... به بهونه بزن و بکوب تو مدارس مےخوام براتون از بکوب بکوب جوونای جبهه بگم😳 خودم
💔 بیانیه #گام_دوم_انقلاب ... نامه مِنَ الغَریبِ إلی الحَبیبِ ... به #جوانان است ... #حاج_حسین_یکتا #آھ_ز_غربت_ولیّ... 💕 @aah3noghte💕
💔 صدایت ڪه مےڪنم: #حسین❤️ خیالم راحت است... هم تو مےشنوی هم ارباب جان #شھیدحسین_معزغلامی #همنام_ارباب #آھ... #پروفایل 💕 @aah3noghte💕
💔 ⁉️ 📕دفترچه گناهان یک شهید ۱۶ سال ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع 😆 دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم . سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم . چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي📛 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 🔟مجلس حرام... يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 شهداواقعاشرمنده ایم که بجای باتقوا بودن فقط شرمنده ایم ... ... 💞 @aah3noghte💞
12.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔 #چله_ی_شھدایی توصیه حضرت آقا به جوانان #فداےسیدعلےجانم❤️ #قرار_عاشقی 💕 @aah3noghte💕
💔 ما میزبانان خوبی نبودیم... قطعه ۵۰، از پایین قطعه ردیفی یکی در میان دور قطعه را پوشانده! #فاطمیون خودشان را توی حدفاصل خالی شهدای تحمیلی تا لب قطعه جا داده‌اند و رد قطعه‌ها را که ادامه دهی در انتها به اوج می‌رسند. بنشین که شاید مادری چشم بادامی آمد تا خاک را با گوشه چادرش از مرمری پاک کند و روضه‌ای زمزمه کند که لهجه‌اش اجازه ندهد چیزی جز سوز مادرانه از آن بفهمی... همرزم‌ها سر می‌زنند تا چندی قبل، هرروز لاله‌ تازه‌ای می‌آوردند توی قطعه می‌کاشتند اما این روزها فقط پای کاشته‌هایشان گریه می‌کنند.😔 اگر شهیدانمان را دیدی که با پرچم سه رنگ کشورمان خاک می‌شوند، فاطمیون اما پرچم ندارند. پیکرشان را در پارچه سبزی پیچیده‌اند و دور از وطن به خاک می‌سپارند... قطعه ۵۰ که رفتی روی سنگ‌قبرها را نخوان! تاریخ تولدها را از شهادت‌ها تفریق نکن! گیج می‌شوی! به هم می‌ریزی! قطعه ۵۰ که رفتی بنشین، گریه کن، چیزی بخواه... مردان جوانی که از وطن گریختند و کیلومترها دویدند تا از وطن اسلام دفاع کنند! ما میزبانان خوبی نبودیم... نیش کلاممان سالهاست زخم‌شان کرده! #فاطمیون_قهرمان #عراقچی #آھ_ز_بےبصیرتی... 💕 @aah3noghte💕
💔 #پروفایل😍 #مدافعانه💪 💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔 یک عمر دعای سر افطار من این بود منظور دعای سر افطار تو باشم... 💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #ێإٲېھٲٱڵعزېـز یک عمر دعای سر افطار من این بود منظور دعای سر افطار تو باشم... #اللهّمَ‌عَجِ
صاحِبُنا! املَأ قُلوبَنا حُبّاً لَکَ ...💔 را سرشار از کن ... أَنَا سَائِلُ اَلمَهدی و‌ عَجّل فی فَرَجنا ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 78 شال رو دوباره سرم کردم و اسپری رو از کیفم دراوردم..... نمیدونم چرا ولی ساعت خیلی
🔹 ...79 احساس میکردم به اندازه ی یک کوه سنگین شدم! چندین ساعت بی هدف تو خیابونا پرسه میزدم و به اتفاقی که افتاده بود فکر میکردم...! بار اولی بود که یه پسر منو از خودش میروند! هوا تاریک شده بود که به خونه برگشتم. مرجان رو به بهونه ی امتحان ، از سر خودم باز کرده بودم و دلم میخواست فقط بخوابم! جوری بخوابم که دیگه بیدار نشم... بدون شام به اتاقم رفتم، احساس حماقت بهم دست داده بود. تقصیر خودم بود. اون حتی تا به حال بیشتر از دو ثانیه منو نگاه نکرده بود، نباید الکی برای خودم اینهمه فکر و خیال میکردم. ولی چرا اینجوری شده بود....! زانوهام رو بغل کردم و رفتم تو فکر! -باید دلیل این کارهاش رو بفهمم... یه روز میگه میخوام کمکت کنم، یه روز میگه دیگه روم حساب نکن! یه روز میگه تا هروقت خواستی بمون تو خونم، یه روز میگه دیگه بهم زنگ نزن! اخه چرا اینجوری میکنه....😣 دو هفته فرجه برای امتحانات داشتم ولی تنهاچیزی که نبود،حس درس خوندن بود! تا ساعت سه ،کلافه تو اتاقم قدم میزدم، یه بار اهنگ گوش میدادم، یه بار سیگار، یه بار دراز میکشیدم و سقف رو نگاه میکردم، دیگه نمیتونستم به خودکشی فکر کنم! من دنبال آرامش میگشتم، اما اون موجود سیاه،اون شب بهم فهمونده بود که بعد مرگ هم خبری از آرامش نیست! من دنبال آرامش میگشتم، اما پیداش نمیکردم! من دنبال آرامش میگشتم، و "اون" ، توی آرامش غرق بود! پس هرچی بود،همونجا بود! پیش اون! باید میفهمیدم چی به چیه! باید پیداش میکردم! با فکری که به سرم زد، لبخندی به نشونه ی پیروزی زدم و رفتم رو تخت. صبح بعد رفتن مامان و بابا، با عجله حاضر شدم و رفتم بیرون. نمیدونستم کاری که میکنم درسته یا نه، حتی ممکن بود ساعت ها معطل بشم، اما مهم نبود. برای منی که حوصله ی هیچ کاری رو نداشتم و حالا یه نقطه ی نور پیدا کرده بودم، همین کار شاید بهترین کار بود! ساعت نزدیک یازده بود که رسیدم. نمیدونستم چقدر باید صبرکنم و اصلا شاید امروز قصد بیرون رفتن نداشت! چاره ای نداشتم،سر محله‌شون ماشین رو پشت یه نیسان پارک کردم و عینک آفتابیم رو زدم. چندتا خوراکی خریده بودم که باهاشون سرگرم بشم! نیم ساعت گذشته بود که ماشینش رو از سر خیابون دیدم،خودم رو کشیدم پایین تا منو نبینه! از اینکه با ماشین خودم اومده بودم پشیمون شدم! اگر شک میکرد خیلی بد میشد! بعد چند لحظه اومدم بالا و دیدم که یکم عقب تر از من پارک کرده!! با دستم زدم رو پیشونیم! فکرکردم حتما لو رفتم ... اما اون اصلا حواسش به من نبود! داشت با گوشیش صحبت میکرد، بعدم سرشو تکیه داد به صندلی و چشماشو بست! نمیدونستم چرا نرفته خونه! منتظر چیه؟ منتظر کیه؟ بعد حدود پنج دقیقه چهارتا مرد،با لباسای زشت و گشاد و کثیف رفتن سمت ماشینش و سوار شدن!!😳 بیدار شد و با لبخند با همشون یکم صحبت کرد و دنده عقب از خیابون خارج شد!! با تعجب نگاهش کردم! دوست داشتم بفهمم کجا میره اما حماقت بود که با این ماشین بیفتم دنبالش! از دست خودم حرصم گرفت و به ناچار برگشتم خونه. از فردا باید حواسمو جمع میکردم که یه وقت سوتی ندم!! به مرجان زنگ زدم و خبر دادم که میرم پیشش. "محدثه افشاری" @aah3noghte @RomaneAramesh ‼️
💔 پرواز را طاووس ها هرگز نمےفهمند سرگرم خود باشی... اسارت شڪل مےگیـرد... #آھ_اےشھادت... #نسئل_الله_منازل_شھداء 💕 @aah3noghte💕