💔
صد قافله دل به جمکران خواهم بُرد!
رو جانب صاحب الزمان خواهم بُرد!
ديدند که در بساط ما آهی نيست
با دست تهی، اشک روان خواهم بُرد!
دوباره سه شنبه و دلتنگ جمکران شدم...!!🍃
#سه_شنبه_های_جمکرانی
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
🔸روزمان را با یک #بسم_الله شروع کنیم.
و روز را [براى] معاش [شما] نهاديم
وَجَعَلْنَا النَّهَارَ مَعَاشًا.
📖سوره مبارکه نبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
باز کن پنجره را با دمِ #صبح
باید از خانه ی دل گَرد پریشانی رُفت
#سلمان_هراتی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 🔸روزمان را با یک #بسم_الله شروع کنیم. و روز را [براى] معاش [شما] نهاديم وَجَعَلْنَا النَّهَارَ
همه عالم را نور گرفته، چه جای آفتاب؟😉
شهید شو 🌷
💔 #چله_عاشقی قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه روز بیست و هشتم به نیت #شهید_سجاد_زبرجدی یَا مَنْ
💔
#چله_عاشقی
قرائت #دعای_هفتم_صحیفه_سجادیه
روز بیست و نهم
به نیت #شهید_محمدرضا_علیخانی
یَا مَنْ تُحَلُّ بِهِ عُقَدُ الْمَکَارِهِ،
وَ یَا مَنْ یَفْثَأُ بِهِ حَدُّ الشَّدَائِدِ،
وَ یَا مَنْ یُلْتَمَسُ مِنْهُ الْمَخْرَجُ إِلَى رَوْحِ الْفَرَج...
توصیه امام خامنه ای(حفظهالله)به دعای هفتم صحیفه سجادیه برای دفع بلا
تصویر دعا سنجاق شده است❌
#التماس_دعا
#پروفایل #استوری
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
سالروزشهادت🥀
💔
#دم_اذانی
خدايا
من همه امتحانایی كه
ازم گرفتي رو رد شدم
ولی اميدم ازت نا اميد نشد
به حرمت همون اميدی كه باقيه
بهم اميدوار شو..
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
از سکوی تمام دنیا
تا پلهی معراج پریدند...!
#دفاع_مقدس
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
یه حدیث خیلی قشنگ
از #امام_جواد علیه السلام..:
✔ صبر رو مثل بالش زیر سر خودت بذار
✔ فقر رو در آغوشت بگیر
✔ از شهوات دوری کن
✔ و با هوای نفست مخالف باش
✔ و بدون ک خدا داره نگات میکنه..
حالا ببین چیکار میکنی..👌🏻
تحف العقول، ص 478
پ.ن: رو این حدیثا فکر کنیم
خیلی چیزا دستگیرمون میشه🙃
#نقل_بمضمون
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte 💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_هشتم #ابراهیم_حسن_بیگے خدا را... خدا را! درباره ی همسایگان! حقوق آنا
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_دویست_و_نهم
#ابراهیم_حسن_بیگے
کشیش بعد از این که با پرفسور صحبت کرد، گوشی را گذاشت و همان جان کنار میز تلفن ایستاد.
به فکر فرو رفت.
ایرینا از توی آشپزخانه بیرون آمد، کنار کشیش ایستاد، نگاهش کرد و پرسید:
چه شده میخائیل؟
چرا رنگت پریده است؟
کشیش که انگار نای ایستادن نداشت، دست هایش را به میز تکیه داد و کمرش را قوز کرد.
ایرینا با نگرانی بیشتر سؤالاتش را تکرار کرد و افزود:
پرفسور چی گفت؟
چه کارت داشت؟
خشکی دهان و مور مور شدن زیر پوست و افزایش طپش قلب، خبر از بالا رفتن فشار خون داشت.
نشست روی صندلی و بدون این که به چهره ی نگران ایرینا نگاه کند گفت:
قرص فشارم را بیاور، حالم خوب نیست.
ایرینا با عجله رفت و وقتی با لیوانی آب برگشت که کشیش احساس سرگیجه می کرد.
ایرینا قرص را گذاشت بين لب های او و لیوان آب را به دستش داد.
کشیش قرص را بلعید و آب را تا نیمه سرکشید.
پشتش را به صندلی تکیه داد.
ایرینا لیوان را از او گرفت و پرسید:
به من بگو چه شده میخائیل؟
چرا حرف نمی زنی؟
کشیش با نوک زبان، خشکی لب هایش را زدود و گفت:
سارقان به منزلمان در مسکو دستبرد زده اند.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
شهید شو 🌷
💔 ✨ #قدیس ✨ #قسمت_دویست_و_نهم #ابراهیم_حسن_بیگے کشیش بعد از این که با پرفسور صحبت کرد، گوشی را
💔
✨ #قدیس ✨
#قسمت_دویست_و_دهم
#ابراهیم_حسن_بیگے
ایرینا آهی کشید و گفت:
یا حضرت مریم!
این بار نوبت ایرینا بود که دست و پایش بلرزد، بدنش سست شود و دستش را به میز تکیه دهد تا از پا نیفتد.
کشیش گفت:
البته به خیر گذشته است؛ آن ها قبل از این که چیزی به سرقت ببرند، دستگیر شده اند.
ایرینا با صدایی که به سختی از گلویش بیرون می آمد پرسید:
کی این اتفاق افتاده است؟
پرفسور از کجا با خبر شده؟
کشیش گفت:
این چیزها مهم نیست؛ مهم این است که آن ها نتوانسته اند چیزی از خانه بیرون ببرند و توسط پلیس دستگیر شده اند.
آن ها احتمالا به دنبال همین نسخه ی خطی قدیمی می گشتند.
ایرینا باقی مانده ی آب لیوان را نوشید و گفت:
ببین داری با خودت چه می کنی میخائیل...
آن از سرقت کلیسا و کشته شدن آن مرد تاجیک، این از آمدنمان به بیروت و حالا هم سرقت از منزل!
مگر این کتاب چقدر می ارزد که ما باید این همه در معرض خطر باشیم؟
کشیش گفت:
هر چه بود تمام شد ایرینا. به خیر گذشت.
با دستگیر شدن سارقان، دیگر خطری ما را تهدید نمی کند.
حالا ما می توانیم برگردیم به مسکو.
ایرینا پرسید:
اگر آن ها همدستان دیگری داشته باشند چه؟
کشیش پاسخ داد:
نه!
آن ها فقط دو نفر بودند و حالا هم دستگیر شده اند و چون پیش از این مرتکب قتل شده اند، باید تا ابد در زندان باشند.
پس نگران نباش، به زودی بر می گردیم به سر خانه و زندگی مان.
ایرینا همان طور که به طرف آشپزخانه می رفت، گفت:
خدا خودش به خیر گرداند.
این آخر عمری چه دلشوره هایی باید داشته باشیم.
کشیش نفس عمیقی کشید.
ضربان قلبش آرام شده بود و از شدت سرگیجه و سوزش زیر پوست، کاسته می شد.
#ادامه_دارد...
#کپی_ممنوعه😉
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
@chaharrah_majazi
رمانی که هر بچه شیعهای باید بخواند‼️
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لینک قسمت اول #رمانقدّیس
👇👇
https://eitaa.com/aah3noghte/19645