💔
هر شب پی شرف ز ره غرب میبرد
خاک مدینه تا به در خاور، آفتاب
یک ذره نور از رخ او وام کرد و گشت
از شرق تا به غرب، ضیاگستر، آفتاب
سلام خورشید عالمتاب
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#شنبه_های_نبوی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
خداوند گواه است...
دلم چشم به راه است
و در حسرت یك پلك نگاه است؛
ولی حیف نصیبم فقط #آھ... است...
و همین #آھ
خدایا برسد كاش به جایی؛
برسد كاش صدایم به صدایی...
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
واللهُ مَعکمْ👌
سوره محمد / ۳۵
دلگرمی بالاتر از این؟!
#یک_حبه_نور
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
سلام نام خداست و سلام علیکــم یعنی خدا با شماست. چه خوب است که آدمی در همه کس خداوند را ببیند..
مصباح الهدی | مرحوم دولابی
سلام...صبح شنبه تون زیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #شرح_خطبه_فدکیه #قسمت_بیستم اهل كتاب از كتب آسمانی * وَ مَرَدَةِ أَهْلِ الْكِتابِ پيامبر مبتلا
💔
#شرح_خطبه_فدکیه
#قسمت_بیست_و_یکم
توجّه مردم به رفاه و راحتطلبی
* وَ أَنْتُمْ فی رِفاهِيَةٍ مِنَ الْعَيْشِ
و در همان حال شما در رفاهِ عيش و خوشگذرانی بوديد.
يعنی شمايی كه تا قبل از اسلام در بدبختی و ضعف اجتماعی و مادی و معنوی بوديد و توسریخور شده بوديد و هر كس به شما طمع داشت،
با تلاشهای پدرم و كوششهای حضرت علی(ع) به امنيت و احترام و رفاه و عزّت رسيديد و به عيش و نوش افتاديد و برای دفاع از همان اسلام كه به شما عزّت داد خود را به زحمت نينداختيد.
به اصطلاح اهل فن علّت حدوث اين عزّت برای شما پدر من و شوهر من بودند، پس علّت مبقيه يعنی علّت بقا و تداوم اين عزّت هم حفظ همان مسير و همان راه يعنی امامت علی(ع) است پس چگونه شما آن را رعايت نكرديد.
خود شما هم كه به دليل غرق شدن در رفاه و عيش نمیتوانيد اين راه را حفظ كنيد.
* وادِعُونَ فاكِهُونَ آمِنُونَ
و شما ساكت و آرام در امنيت بوديد.
در اينجا به نظر میرسد كه حضرت غير از بيان وضع آن مردم به يك مسئلۀ كلّی هم اشاره میكند و آن اين است كه يك انسان ديندار و متدين، بايد درد دين داشته باشد و هنگامی كه حادثهای برای دين روی میدهد نبايد بی تفاوت بماند و صرفاً به زندگی آرام خودش بچسبد.
چرا كه عزّت و احترام مؤمن در سايۀ دين محقّق شده و نبايد زمانی كه به جايی از نظر زندگی معمولی رسيد ديگر فقط به فكر حفظ خود و خانوادۀ خودش باشد.
يكی از مربّيان بزرگ من رضوان اللّه تعالی عليه فرمود كسانی كه اين مطالب را قبول نمیكنند حمل بر صحّت اين است كه بگوييم نمیفهمند و الا اگر بفهمند و عمل نكنند كه شيطاناند.
اينهايی كه میگويند بايد در سايۀ دين وضع امور دنيویمان را تأمين كنيم يعنی صرفاً امور حيوانی و هر وقت هم پای خطر پيش آمد میگويند آقا امام زمان (عج) خودشان تشريف بياورند شمشير بزنند؛
اين نوع افراد بنا به حمل صحّت نمیفهمند و به قول آن عالم بزرگ حماراند و الا حكم شيطان را دارند و مثل حيوانات سر در آخور خود كردهاند.
حضرت(س) پس از اين كه بيان كرد زمانی كه حضرت علی(ع) در كوران حوادث و خطرات بود شما در امنيت و رفاه بوديد و پس از اشاره به اين كه همسر ايشان در فكر راحت و آسايش نبود و به فكر دفاع از حق بود و شما بر عكس در سايۀ اسلام به خوشگذرانی مشغول شديد، به بيان وضع گروههای مختلف از همين مردم در مقابل میپردازد.
وضع گروههای مختلف مردم
👈گروه اوّل: منتظرين شكست اسلام
* تَتَرَبِّصُونَ بِنَا الدَّوائِرَ
منتظر رسيدن بلاها بر ما بوديد. دستۀ اوّل از شما كسانی بودند كه در واقع منافق بودند و در ظاهر جوّ را رعايت میكردند، امّا انتظار میكشيدند كه برای ما اهلبیت حادثهای رخ دهد و شكست بخوريم و آنها از لاكهايشان بيرون بيايند.
👈گروه دوّم: بیتفاوتها
* وَ تَتَوَكَّفُونَ الْأَخْبارَ
و منتظر اخبار بوديد.
دستۀ دوّم كسانی كه از دور حوادث را دنبال میكردند و منتظر شنيدن اخبار و وقايع بودند.
اين گروه خود كاری به امور ندارند، فقط نشستهاند و اخبار حوادث را گوش میكنند تا بفهمند چه شده، خود در حوادث وارد نمیشوند و فقط دستی از دور بر آتش دارند.
👈گروه سوّم: واردين در صحنه
* وَ تَنْكُصُونَ عِنْدَ النِّزالِ
و دستۀ سوم آنها كه هنگام پيشآمد كردن حوادث عقب نشينی میكرديد.
اين گروه در حوادث تا حدودی وارد میشدند امّا به محض اينكه كار سخت میشد خود را كنار میكشيدند. نِزال در اصطلاح عرب يعنی موقعيت بحرانی مثل جنگ تنبهتن.
* وَ تَفِرُّونَ مِنَ الْقِتٰالِ
و از صحنۀ جنگ فرار میكرديد.
حضرت(س) میفرمايد شما كه اينجا در اين مسجد نشستهايد از اين مردم و اين گروهها هستيد. مطلب را خلاصه میكنم، گويی حضرت میفرمايد:
ای منافق ها، ای بی تفاوتها، ای بزدل ها، ای فرصت طلبها، حال كه دور دست شما افتاده بر خلاف دستور پيغمبر، خليفهتراشی میكنيد و خليفۀ خدا را كنار میگذاريد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
یک نیم رخت اَلستُ منکم بِـبَعید
یک نیمِ دگر اِنَّ عذابی لَـشدید
بر گِرد رخت نبشته یُحی و یُمیت
مَن ماتَ مِن العشق فقد مات شهید
ابوسعید ابوالخیر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#محمد ما عاشق عطر بوده
و خدا میداند #خدیجه چند شیشه عطر برای نبی ما خریدهاست ...
#حامد_عسکری
#شنبه_های_نبوی
#کتاب_خوب_بخوانیم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #محمد ما عاشق عطر بوده و خدا میداند #خدیجه چند شیشه عطر برای نبی ما خریدهاست ... #حامد_عسکری #
💔
خدایا امتحان های مارا ازجاهایی که هنوز درس نداده ای نگیر،
ضعیفیم،خراب میکنیم،مضحکه فرشته هایت میشویم.
#حامد_عسکری
💔
#دم_اذانی
آیتاللهبهجترحمهاللهعلیـه
اگـر این دو کـار را انجام دهید خیلی در معنویتــ پیشرفت می کنید
#نمـازاولوقت
#دروغنگفتن
💔
خبرنگار خارجی از سرلشکر جعفری پرسیده بود:
اگر هواپیمای اسرائیلی وارد خاک ایران شود و ۱۰ بمب خود را بر روی شهر شما بریزد با چه می خواهید این هواپیما را منهدم کنید؟
سرلشکر جعفری در پاسخ می گوید:
مهم نیست هواپیما چند عدد بمب و کجا می ریزد؛
مهم این است که موقع برگشت این هواپیما، اسرائیلی وجود نخواهد داشت که در آن فرود بیاید.💪✌️
.
✌️🇮🇷✌️🇮🇷✌️
.
سأل مراسل اجنبي الجنرال جعفري: إذا وصلت الطائرة الإسرائيلية إلى إيران ورمت 10 قنابل في مدينتك، فماذا تريد تدمير هذه الطائرة.
الجنرال جعفاري أجاب أيضا: بغض النظر عن عدد القنابل وأين؛ المهم أن عند عودة هذه الطائرة لن تكون إسرائيل موجودة عند الهبوط
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #رمان_دلارام_من #قسمت_هشتاد_و_هشت - میشه اگه ناراحت نمیشید، بگید سر چه چیزایی باهاشون اختلاف
💔
#رمان_دلارام_من
#قسمت_هشتاد_و_نه
نماز خواندنش را دوست دارم؛ مثل
همان شب، اردوی راهیان نور، داخل قبر شهید گمنام.
از همان وقت دوست دارم نمازهایش را با نگاهم ببلعم! انقدر نمازهایش را دوست دارم که دلم نمیخواهد حرف بزنم تا تمامش کند.
سجاده را که جمع می کند متوجه من میشود؛ دوباره سرش را پایین میاندازد و
سجاده را کناری می گذارد. نه من میتوانم حرفی بزنم و نه او چیزی میگوید. پشت
میز تحریرش می نشیند و میگوید: جانم؟ امر؟
ناخوش است. هیچ نمیگوییم تا چشمانمان حرف بزنند؛ نمیدانم چند دقیقه
میگذرد که حامد میگوید: چیو نگاه میکنی؟ خوشتیپ ندیدی؟
این یعنی بیشتر از این نگاهش را نخوانم؛ همراهش را برمیدارد: برای عید که برنامه نریختین؟
- چطور؟
- میخوام ببرمتون یه جای خوب!
و چشمک میزند.
- کجا؟
- این دیگه جزو اسناد طبقه بندی شده ست!
تا وقتی که دستمان را گرفت و برد فرودگاه هم نفهمیدیم چه خبر است.
خودش برید
و دوخت و پای پروازی که چندان شبیه پروازهای عادی مسافربری نبود، گفت دارم
میبرمتان دمشق!
هنوز یک ساعتی تا پایان پرواز مانده. شوق زیارت را در چشمان عمه میبینم؛
میدانم چشمان عمه هم مثل من برق میزند؛ اصلا وقتی حامد گفت میرویم دمشق،
دلم میخواست سر تا پایش را ببوسم.
هواپیما می نشیند، حال من غریب تر میشود؛ جایی پا گذاشتهام که سالها پیش،
کاخ خضرای معاویه را دید و خرابه شام را، جایی که آل الله را به مجلس مشروب
بردند و آل الله، تزویر را همانجا به مسلخ کشاندند؛
جایی که امروز هم بعد از سالها، دوباره نسل یزید را به خود دیده و مظلومیت اسلام حقیقی را. اینجا نقطه
تقابل حزب اموی و حزب علوی ست.
چقدر اینجا با ایران فرق دارد! در این جو امنیتی، نفس کشیدن هم برایم سخت است، مخصوصا که بیشتر کسانی که اینجا هستند مردند و نظامی و ما را که میبینند، چپ چپ نگاهمان میکنند که یعنی آمده اید اینجا چکار؟! برای همین
پشت سر حامد پنهان شده ایم!
دوستش جلوی در فرودگاه منتظرش است، با یک ماشین؛ مینشینیم عقب و حامد
به جوان میگوید: خانوادم هستن عمه و خواهرم!
جوان کمی صورتش را برمیگرداند و لبخند کوچکی میزند: سلام علیکم.
عمه بلند جواب سلام میدهد اما من آرام؛ حامد برمیگردد طرفمان: اولبریمزیارت؟
با این جمله حامد، میتوانم تا خود زینبیه پرواز کنم! حامد خودش جواب را می داند
که میگوید: ببرمون زینبیه.
#ادامہ_ دارد...
✍به قلم فاطمہ شکیبا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞