شهید شو 🌷
💔
آرزو می کنم براتون
همین امروز
یه خبر خیلی خوب
بهتون برسه
مثه خنکی یه قاچ هندونه سرخ خوشمزه🍉
و شما از ته دل
با اشک شوق
خدا رو شکر کنین🤲
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 تـوعـالـےتریندلیلانـقلابـے ومـن چریڪمنتظریڪخندهتو ...ジ #فداےسیدعلےجانم ❤️ #آھ_اے_شھادت.
💔
📷 تصویری از حضور آقاجانمان
آیتالله خامنهای در مراسم حج
سال 58
#فداےسیدعلےجانم ❤️
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم امروز رفتم بهشت زهرا سر مزار شهدا رسیدم بالا سر داش علی یه دفعه ان
💔
#دستنوشته_های_شهید_مدافع_حرم
چی فکر میکردند چی شد!!!
چقدر برنامه ریزی چقدر پول چقدر امکانات چقدر کشت و کشتار و چقدر.... اما ی مشت شیر بچه های شیعه ایی که شاید هیچ کسی روی اونها حسابی باز نمیکردند پا جلو گذاشتند و به عشق عمه سادات رفتند.
ی سرزمینی که با اسمش از دوران شیرخوارگی آشنا بودند و حتی توی تغذیه ی اونها هم اسم این سرزمین نقش داشته اونجایی که مادرای این بچه ها توی روضه ی حضرت ارباب اسم شام رو می شنیدند و با گریه ی بر زینب به بچه ها شیر دادند و .....
این بچه ها بزرگ شدند و شنیدند و دیدند جنایات تکفیری ها و عاشقان قاتلان کربلا رو ... با چشم پر از اشک و دلی پر از کینه و عشق راهی شدند به سرزمین شام که امان از شام و امان از شام
غریبانه با سختی هایی از سمت دشمن و از سمت خودی و غیر ،توی این سرزمین غریب، فقط به عشق عمه صاحب الزمان !!! توی خون خودشون غلتیدند و پیکر مطهر بعضی ها اومد و پیکر مطهر بعضی ها نه!!!
و خدا به حرمت خون پاک این بدن های نحیف به کل هستی رحم کرد و این شجره ملعونه و خبیثه رو به درک و نابودی کشاند!!!
دولت خود خوانده ایی که آمده بود بماند و نماند ....
خوشا بحال بچه هایی که روی سنگ مزارشون با رنگ خون نوشته شد #شهید_مدافع_حرم_زینب_کبری سلاماللهعلیها ....
...
✍به روایتِ #شهید_حسن_عبدالله_زاده
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےپیگردالهےدارد؛ تا اتمام قسمت ها کپی نکنید!🌸
به رسم امانت از عکس هایی استفاده میشه که خود شهید عبدالله زاده استفاده کردند👌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ارباب جان
عشق جان
عزیز دل فاطمه
جانان
دلتنگیم💔
#عرفه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_پنجاه_و_سه محمدحسین به روایت
💔 ✨ انتشار برای اولین بار✨ #رمان_آنلاین #حسین_پسر_غلامحسین #قسمت_پنجاه_و_چهار اینها آدم شده اند! قبل از عملیات والفجر هشت بود، اطراف ساختمان نیروهای اطلاعات ،کنار نهر علی شیر قدم می زدم که محمدحسین را بیرون مقر دیدم. سلام و احوالپرسی کردیم و او دست مرا گرفت و داخل ساختمان برد؛ در همان اتاقی که بعد ها مورد اصابت راکت شیمیایی قرار گرفت. وقتی وارد اتاق شدم، دیدم گویا بچه ها مشغول خواندن دعای توسل یا کمیل بوده اند و تازه دعا تمام شده بود. هر کس مشغول کاری بود، بعضی هنوز در حال و هوای دعا بودند. گوشه ای نشسته بودم در حالی که با محمدحسین صحبت می کردم، بچه ها را هم زیر نظر داشتم ، دو نفر از آنها خیلی توجه مرا جلب کرده بودند. محمدرضا کاظمی و حمیدرضا سلطانی که با هم مشغول صحبت بودند، حالت عجیبی داشتند،😳 انگار اصلا توی این عالم نبودند، در حال و هوای دیگری سیر می کردند🤔 با آنکه فاصله زیادی با آن ها نداشتم، اما آن قدر آهسته و آرام صحبت می کردند که اصلا حرف هایشان را نمی شنیدم. محمدحسین متوجه شد من خیلی به آن ها خیره شده ام. به همین خاطر سعی کرد حرفی به میان بیاورد و ذهن مرا از توجه به آنها منحرف کند. ابتدا حواسم پرت شد، اما طولی نکشید که دوباره به آن ها خیره شدم. صورت های هر دو مثل زغال سیاه شده بود، انگار که قیر مالیده باشند.😳😱 سعی کردم با دقت بیشتری به حرف هایشان گوش کنم شاید بفهمم که چه می گویند، بی فایده بود. فقط پراکنده چیزهایی می شنیدم. حمیدرضا سلطانی سوال می کرد و محمدرضا کاظمی برایش توضیح می داد. صحبت هایشان به طور کلی به حرف های عادی و دنیوی نمی خورد. خوب که دقت کردم، دیدم مثل اینکه دارند از برزخ و قیامت حرف می زنند، اما با حالتی آن قدر عجیب که گویی حرف نمی زنند، بلکه دارند صحنه ای را پیش رویشان تماشا می کنند.😳😳 سایر افرادی که داخل اتاق بودند، بی توجه به آن دو همچنان مشغول کار خودشان بودند. در این فاصله محمدحسین دائم سعی می کرد تا با حرف هایش ذهن مرا از توجه به آن ها باز دارد، اما فایده ای نداشت. من آن قدر محو آن دو شده بودم که نمی توانستم چشم برگردانم.... 🙄 #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞 #فقطفرواردکنید #کپےپیگردالهےدارد
💔
#شهید_مصطفی_چمران:
#سَر آن است که در طریق وصال به باد روَد
#جان متاعیست که هم او بخشیده است
تا به بهای آن، لقایش را باز خریم
و #سِرّ آن که خون مقتول عشق را
#ثارالله گفته اند نیز در همین جاست...
✍ چقدر لذتبخش است صحبت های آقامصطفی
اینکه یک نقاش چنین عشقبازی کند هیچ عجیب نیست
کمی از دکترای پلاسما چنین صحبت هایی دور از انتظار است
ولی...
عاشق که باشی
چه دکتر
چه نقاش
چه شاعر
صحبت هایت با خدا
غزل های عاشقانه خواهد شد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
دلم
برای زیارت
حواله می خواهد...
#اللهم_صل_علی_علی_بن_موسی_الرضا_المرتضی
#امام_رضآی_دلم
#دلتنگ_حرم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 مبارزه تمام زندگی او بود و مبارزه با هوای نفس، در اولویت هایش💪 #شهید_جواد_محمدی #آھ_اے_شھادت..
💔
پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله قفسی، عاشقت شده ست
#شهید_جواد_محمدی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 #آه... کاش از آنانی نباشیم که برای فرار از #تکلیف آرزوی #شهادت داریم... #شهید_محمدحسین_یوسف_
💔
#آه...
... وَ اَمّا جَهاد
جَهاد بابٌ مِن اَبواب جَنّه ...
و فرمود:
"جهاد، دری از درهای بهشت است
که به روی خاصان درگاه الهی گشوده می شود".
شاید باب جهاد اصغر بسته شده
اما باب #جهاد_اکبر باز است
ولی کجاست مرد عمل؟
آنکس که در کشاکش و بلوای درون
بین هوا هوس و طاعت و بندگی
اطاعت از خدا را برگزیند و
پا بر صورت ابلیس نهد؟
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞