شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_هفتم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_امیر_حاج_ا
💔
سلام همسنگری ها
#روز_هشتم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_یوسف_قربانی
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم....
و اینکه میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
💔
#دم_اذانی
خدایا هارد و رمِ قلب و روح ما از آنچه تو دوست نداری پرشده،
بازیابیِ حالت کارخانه و بازگشت بـه معصومیت ابتدایی لطفا...!
#عباس_حسین_نژاد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
#شکرگزارباشیم🤲🏻
خدایا شکر که بی منت، فراوان با عشق همیشه بهترین ها رو میبخشی💫
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
دو یار ، دو همراه ، دو همسر عاشق شهادت ، دو شهید
#روایت_عشق 📝
هنـوزچند ماه از ازدواج لیلا و احمد نگذشته بود ڪه احـمدتصمــیم گـرفت به زیارت امـام رضـا(ع)برود.
قصدش این بود که بعد از آن به جبهه برود و بیشتر نگران این بود که درجبهه شهـید شود، اما همسرش رابه مسافرتی نبرده باشد.
لیلا پرسیـد :مگر این مدت که همه جا با هم بـودیم به شـما سخت گذشته که می خواهی تـنها شهـید بشی!
احمـد بیـست سـاله تا این سـن همه ی وقـتش را در راه پیـروزے انقـلاب گذاشـتہ بـود و همـین نقـطه ی مشتـرک آنها بود اما تمام حـدیث دلداریشان نبود
خندید و گـفت :نه
لیلا جـواب داد :پس مامے رویم زیارت آقا امام رضا(ع) و بعـد بر می گـردیم.
واگـرقـرارباشـد سعـادت شـهادت نصیـب کسے بـشه هردوے ما باهم شهـید می شیم.
درمسـیر برگشت از مشهد، وقتی در مسافـرخانہ اے برای استـراحت ڪوتاه اقامت گزیدند، مـنافقان آن مسافرخانه را برای ضدیت با نظام اسلامی بمـب گذاری کردند.
و آن دو روح به هم پیوسته با هم به دیدار معشـوق شتافتند💞🕊
#شهیداحمدکشاورزی
شهادت: شب پنجم مهرماه 1366
#شهیده_لیلازارع شهادت ۶۱/۷/۹
#یاد_عزیزشان_با_صلوات
🔰نشر حداکثری با شما
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
ببینید | موهبتی که فقط به #امت_پیامبر مکرم اسلام دادهاند
♨️ عملی که هیچ فرشتهای نمیتواند ثواب آن را محاسبه کند
🔶 برشی از سخنرانی حجتالاسلام راجی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 کمی از خودمان خجالت بکشیم❌ دم از #ولایتمداری می زنیم بارها حنجره خود را دریده ایم برای بلندتر گ
💔
ای دوست!
مثل فاطـــــــمه_س
پای علــــــی_ع بمان!
🏴 کوفـــــــــــی مباش!
عاشق سیدعلی بمان...
#فداےسیدعلےجانم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت159 شاید الان
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت160 خانه آسیب زیادی ندیده؛ فقط شیشه پنجرههایش از موج انفجار شکسته است و روی همه وسایل، یک لایه خاک نشسته. گویا ساکنان خانه خیلی وقت است که دار و ندارشان را رها کردهاند و معلوم نیست به کدام ناکجاآبادی گریختهاند از شر #داعش. حامد آشپزخانه را میگردد و من میروم سراغ تنها اتاق کوچکی که در خانه هست. اتاق خالی و دستنخورده است و نور خورشید خودش را پهن کرده روی فرش رنگ و رو رفته اتاق. همه چیز کهنه است و بوی مرگ میدهد. یک گوشه اتاق، چند رختخواب روی هم چیده شده است و سمت دیگرش، کنار یک کمد چوبی قدیمی، یک گهواره خاک گرفته و خالی مدتهاست برای یک نوزاد آغوش گشوده. نوزادی که اصلا معلوم نیست به دنیا آمده یا نه و الان کجاست؟ دست روی حصار گهواره میکشم و آرام آن را تاب میدهم. تشک و پتوی کوچک و صورتی رنگ نوزاد کف آن پهن است و چند عروسک از بالای آن آویزان شده. لبخند تلخی میزنم. حتما این نوزاد دختر بوده. حتماً شیرین بوده و دوستداشتنی. حتماً داخل این گهواره میخوابیده و دست و پا میزده و پدر و مادرش با دیدنش عشق میکردند. شاید اگر مطهره زنده بود... از ته قلب آه میکشم و از اتاق بیرون میآیم. حامد وسط سالن ایستاده و میگوید: - کسی اینجا نیست. بریم. و قاب عکسی که روی میز عسلی هست را طوری میخواباند که تصویرش معلوم نباشد. قبل از این که علت کارش را بپرسم، خودش توضیح میدهد: - عکس نامحرم بود. یکی ممکنه بیاد چشمش بیفته بهش. از خانه خارج میشویم و سراغ خانه بعدی میرویم که درش نیمهباز است و کمی تو رفته. صفر مثل قبل، آستانه در را بررسی میکند و بعد از چند ثانیه، از جا بلند میشود. عرقش را پاک میکند و میگوید: - تله ست. برید عقب تا خنثیش کنم. به دستان صفر دقت میکنم. چیز زیادی از تخریب سر درنمیآورم؛ اما میتوانم تشخیص بدهم که حرکت دستان صفر و بازیاش با خنجر و سیم، چقدر هنرمندانه و ماهرانه است. نگاهی به اطراف میاندازم و یک تیم دیگر از بچهها را میبینم که درحال پاکسازی آن سوی خیاباناند. دوباره پارچه سپیدی میبینم که در هوا تاب میخورد؛ دوباره مطهره. با آرامش در خیابان قدم میزند. غرق نگاه به مطهرهام که حامد صدایم میزند: - امروز چندمه؟ چند لحظه طول میکشد تا سوالش را در ذهنم تحلیل کنم. این وسط جای پرسیدن تاریخ است؟ کمی با حافظهام کلنجار میروم و میگویم: - هشتم محرمه. حامد فکورانه سرش را تکان میدهد و به زمین خیره میشود. زمزمه آرامش را میشنوم: - فردا تاسوعاست! طبق یک قانون نانوشته، هر وقت قرار است روضهخوانی و سینهزنی باشد، حامد برایمان میخواند. برای همین تعجبی ندارد که بخواهد برای مراسم شب تاسوعا و عاشورا برنامه مداحی بریزد. مطهره دوباره غیبش زده. صفر هنوز سرگرم خنثی کردن تله انفجاری ست که صدای سوت، رسیدن یک خمپاره را هشدار میدهد. قبل از این که خیز برویم و به حامد بگویم «بخواب روی زمین»، غرش بلند انفجار صدایم را در گلو خفه میکند. زمین میلرزد و موج انفجار تعادلمان را بهم میزند. همهجا پر از خاک میشود و به سرفه میافتم. گرد و خاک که میخوابد، اول از همه چیز، به صفر نگاه میکنم که اگر دستش بلغزد، ممکن است همهمان برویم روی هوا. صفر با نفسی که در سینه حبس کرده، دستانش را بالا نگه داشته و به سمتی نگاه میکند که صدای انفجار را شنیدیم. نفس راحتی میکشم. حامد که دستش را به دیوار تکیه داده، چشمانش را تنگ میکند و با دست اشاره میکند به پنجاه متر جلوتر: - حیدر! ببین اونجا بود! و سرفه امانش را میبُرد. برمیگردم و دود سیاه غلیظی را میبینم که به آسمان میرود. در فاصله پنجاه متریمان، دو تپه خاکی درست شده که به سختی میتوان فهمید قبلا خانه بوده است. پشت صدای انفجار، صدای جیغ گوشمان را میخراشد. حامد با چشمان گرد به ویرانهها خیره است: - آدم توش بود! بدو بریم! منتظرم نمیشود، میدود به سمت ویرانهها و روی تکهپارههای سنگ و آجر سکندری میخورد. دنبالش میدوم. چندبار نزدیک است زمین بخورم. موج انفجار گیجم کرده است. صدای جیغی ریز و ممتد را از پشت سرم میشنوم و وقتی سرم را به سمتش برمیگردانم، دخترکی را میبینم که دویده وسط خیابان. پشت سرش، در نیمهباز خانهای ست که دیوار به دیوار خانهای که خراب شده. دخترک یکسره جیغ میکشد و میدود. از ترس این که تلهای سر راهش باشد، با چند گام بلند خودم را به او میرسانم و از پشت سر در آغوشش میگیرم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
#قرار_عاشقی
بی تکليف مانده،
چهارشنبه ای که نمی داند،
چه قدر، دوست داشتنت را
شمارش کند!!!
#عرفان_یزدانی
#چهارشنبههایامامرضایی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
هدایت شده از کانال شهید حمید رضا باب الخانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕊
میونداری ابن الشهید
#علی فرزند #شهید_امید_اکبری
استوری همسر #شهید_حمیدرضا_باب_الخانی
ـــــــــــــــ|••🦋🌿••|ـــــــــــــــ
❥ @Hamidreza_babalkhanii
کانالی با محوریت همسران و خانواده شهدا
آماده کردن مطالب با ما ، نشرش با شما👌
فقط فوروارد کنین
شهید شو 🌷
💔 وقتی قرار شد به نطنز برود شنبه ها می رفت و چهارشنبه برگردد، اما وقتی برمیگشت همه ی #نبودن هایش ر
💔
عصرهای جمعه میرفتیم مراسم ختم #صلوات یا #حدیث_کسا.
میگفت: این یکی دو روز که میتوانم باید خودم را از #لحاظ_معنوی تقویت کنم تا یک هفته آنجا (نطنز) دوام بیاورم.
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #آھ... هر کس پیامبری درون خویش دارد فقط باید گوش جان را سپُرد به ندای ملکوتیِ "اقرا" باید گ
💔
#آھ...
برو جلو و از مادرش سوال کن!
بگو
چند سال بود پسرت مفقود بود؟
و تعجب نکن
اگـــر دقیق گفت...
سال و
ماھ و
روز
که هیچ...
ثانیه های نبودنش را هم از بـَر دارد این مادر
مائیم که رسم عاشقی نمےدانیم
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 #جنون! كوهِ دردم كه كُند ؛ نامِ حُسين آرامم ....:)♥️🕊 #صلےاللهعلیڪیااباعبدالله #ڪربلالاز
💔
لحظه ای حال حـرم را با دلم تقسیم کن
با سلامی ... با جوابی، سیـنه را ترمیم کن
تا به یاد اسمت افتادم دلـم آهسته گفت
اسم ارباب ست!! یادت مےرود!؟ تعظیم کن
#صلےاللهعلیڪیااباعبدالله
#ڪربلالازممدلمتنگاست
#السلامعلیڪدلتنگم💔
#ما_ملت_امام_حسینیم
#آھ_ڪربلا
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
روزمان رابا یک #بسم_الله_آغازکنیم.
وَأُخْرَى تُحِبُّونَهَا نَصْرٌ مِّنَ اللَّهِ وَفَتْحٌ قَرِيبٌ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ.
همهتون دوست دارید یاری خدا شامل حالتون بشه و پیروزی نزدیک باشه.
مؤمنان بههوش باشن که خبرهای خوب در راهه...
#با_من_بخوان
#یک_حبه_نور✨
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
ای دو چشمت سبب و علتِ پیدایشِ صبح
دیده بگشا
که جهان منتظرِ آغاز است...😍
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
شهید شو 🌷
💔 سلام همسنگری ها #روز_هشتم_چله_زیارت_عاشورا و هر روز به نیت یک شهید🥀 امروز به نیت #شهید_یوسف_قربان
💔
سلام همسنگری ها
#روز_نهم_چله_زیارت_عاشورا
و هر روز به نیت یک شهید🥀
امروز به نیت #شهید_عبدالرسول_زرین
این طریق خواندن زیارت عاشورا بسیار مجرب هست برای رسیدن به حاجت
و گفته شده تا یک سال مداومت شود
ان شالله بعد از چله هم ادامه بدیم تا یک سال
طریقه خواندن:
ابتدا دعای امین الله را می خوانیم (چون به خاطر گناهانی که از ما سر زده نعوذ بالله دچار ظلم در حق معصومین شده باشیم، شامل لعن زیارت عاشورا نشویم)
زیارت عاشورا را با ۱۰ لعن و ۱۰ سلام میخوانیم
نماز زیارت
دعای علقمه
#بسم_الله
اگر دوست داشتید نام کاربریتونو بفرستید تا بدونیم چند نفریم....
و اینکه میتونید نام #دوست_شهیدتونو ارسال کنید تا به نیت ایشون هم خوانده شود
@Emadodin123
💕 @aah3noghte💕
💔
#دم_اذانی
فرمانم دادی تا بگویی:
دوستت دارم
فرمانت میبرم تا بگویم:
دوستت دارم...
#علی_اکبر_بقایی!
بنویس او … بخوان تو …
(گزیده گویی هایی با خدا)
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💕 @aah3noghte💕
💔
🔴 فضیلت سورۀ واقعه در شب جمعه
🔸امام صادق (عَلَیْهِالسَّلاٰم) فرمودند:
🔹هر کس در هر شب جمعه، سورۀ واقعه را بخواند، خداوند، او را دوست میدارد و محبوب همۀ مردمانش میگرداند، و هرگز در دنیا گرفتار بدبختی، فقر، درماندگی و هیچ آفتی از آفات دنیا نخواهد شد و از همراهان امیرالمؤمنین (عَلَیْهِالسَّلاٰم) خواهد بود. این سوره، ویژۀ امیرالمؤمنین (عَلَیْهِالسَّلاٰم) است و کسی در آن شریکش نیست.
📚 ثواب الأعمال، ج۱، ص۱۱۷
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
شهیدۍکہمبارزهوجہاددَر᭝راه
خــــدارابهبازیگرۍترجیحداد.
#شهید_علا_حسن_نجمه
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
💔
🔶 #حسینبنعلےراهےشد
💠 ۲۸ رجب سالروز خروج کاروان حسینی ...
تازه می خواست دلم سرخوش مبعث گردد
خبر آمد حسین بن علی راهی شد ...
چند روزیست خدایا که پسر دار شده
یا رب ای کاش علی اصغر خود را نبرد
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
🎥 ببینید | آخرین دستنوشتهی رتبه یک #پزشکی
🔸 نامهای خواندنی از #رتبه_یک کنکور پزشکی برای تمام نسلها
🔰 برشی از سخنرانی #حجت_الاسلام_راجی به مناسبت ۱۲اسفند، سالروز شهادت شهید احمدرضا احدی، رتبه یک پزشکی
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
💔
#قرار_عاشقی
دلم را در هیاهوی ارادتها رها کردم
که آرامش بگیرد بین غوغای ضریح تو
#سلام_آقا
شهید شو 🌷
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت160 خانه آسیب
`💔 #بسم_الله_قاصم_الجبارین 📕 رمان امنیتی #خط_قرمز ⛔️ ✍️ به قلم: #فاطمه_شکیبا #قسمت161 از ترس این که تلهای سر راهش باشد، با چند گام بلند خودم را به او میرسانم و از پشت سر در آغوشش میگیرم. بدون توجه به دست و پا زدنها و جیغهای ممتدش، از روی زمین بلندش میکنم و میدوم به سمت دیوار. دختر جیغ میکشد و به لباسم چنگ میاندازد. کنار دیوار بر زمین میگذارمش. دیگر نایی برای جیغ زدن ندارد و آرام ناله میکند. مقابلش زانو میزنم. از حالات و رفتارهایش پیداست دچار شوک شدیدی شده. بدنش میلرزد و دندانهایش از ترس بهم میخورند. چهار، پنج سال بیشتر ندارد. موهای روشنش درهم ریخته و اشک روی صورتش رد انداخته. سرتا پایش خاکی ست و با چشمانی طوسی و زیبا اما لبریز از ترس، به من نگاه میکند. طبیعی ست که از بخاطر لباس نظامیای که به تن دارم، از من بترسد. تابهحال دختری نداشتهام که بلد باشم یک دختربچه را چطور باید آرام کرد و باید اعتراف کنم واقعاً در موقعیت سختی قرار دارم!🙄 مطهره را میبینم که کنار دختربچه ایستاده و میگوید: فقط نوازشش کن، همین! دو دستم را دوطرف صورتم میگذارم و نوازشش میکنم. آرام نمیشود و اشک از چشمانش میچکد. با دستپاچگی دنبال قمقمهام میگردم و آن را مقابل لبان دخترک میگیرم: - مای! (آب!) دختر که حتما گلویش از جیغهای ممتد خراشیده شده، دهانش را برای نوشیدن آب باز میکند. کمی آب در دهانش میریزم و دستش را میگیرم. مطهره هم مقابل دختر مینشیند و میان موهای وزوزی و بور دخترک دست میکشد. دخترک آرامتر میشود و کمکم به من اعتماد میکند. مینشانمش روی پایم، کمی از آب قمقمه را روی صورتش میریزم و اشکهایش را پاک میکنم. موهای خاکآلودش را نوازش میکنم و میگویم: - اهدئی روحی. نحنا اصدقا. جئنا لمساعدۀ. لاتخافی عزیزتی.(آروم باش جانم. ما دوستیم. اومدیم کمک کنیم. نترس عزیزم.) صدای جیغ هنوز به گوش میرسد. دخترک نفسنفس میزند. با دستان کوچکش پیراهنم را میگیرد و خودش را به سینهام میچسباند. دستانش زخمیاند و پارچهای که روی زخمش بستهاند، کثیف و سیاه شده. میپرسم: - شو اسمک روحی؟(اسمت چیه جانم؟) چندثانیهای درنگ میکند و جواب نمیدهد. سوال دیگری میپرسم: - وین ماما؟(مامانت کجاست؟) بازهم جواب نمیدهد و اشک چشمانش را پر میکند. الان است که گریه بیفتد. مطهره با صدایی نرم و مادرانه میگوید: -چه دختر خوشگلی! چه خانومی! عزیز دلم! و به صورت دخترک دست میکشد. دخترک لبخند میزند و تنفسش به حالت عادی برمیگردد. سرش را به سینه من تکیه میدهد. دستم را پشت گردنش میگذارم و خاک را از میان موهایش میتکانم. یعنی دخترک مطهره را میبیند؟ میترسم چنین سوالی از او بپرسم. کاش شکلاتی چیزی همراهم بود که بدهم به دخترک؛ اما هیچ ندارم. #ادامه_دارد... #آھ_اے_شھادت... #نسئل_الله_منازل_الشھداء 💞 @aah3noghte💞
شهید شو 🌷
💔 عصرهای جمعه میرفتیم مراسم ختم #صلوات یا #حدیث_کسا. میگفت: این یکی دو روز که میتوانم باید خودم
💔
تولد #آقاجواد مرداد بود و تولد قمری اش هم مصادف بود با تولد امام رضا علیه السلام.
خودش بیشتر همانی را دوست داشت که با تولد امام رضا همراه بود اما من همیشه هر دو تایش را برایشتولد میگرفتم.
راوی همسر #شهید_جواد_محمدی
قسمتیازکتاب #دخترها_بابایی_اند با اندکی تغییر
#آھ_اے_شھادت...
#نسئل_الله_منازل_الشھداء
💞 @aah3noghte💞
#کپےبدونتغییردرعکس