💔
اولین عکس از حضور #نیروهای #عملیات_ویژه_نوهد که برای امدادرسانی و یافتن اجساد مفقودین سیل گلستان با تجهیزات غواصی در مناطق سیل زده حاضر شده بودند، منتشر شد.
به دلیل حساسیت های بالای کاری تکاوران نوهد ارتش
تصاویر بسیار محدودی از آن ها در رسانه ها منتشر می شود که در همین تصاویر هم چهره این تکاوران گمنام، مشخص نیست!
#گمنامی_بجوییم
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
babolharam Narimani.mp3
4.92M
💔
سرود ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه
🎤کربلایی سید رضا نریمانی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 سرود ویژۀ مَبعثِ حَضرتِ خَتمی مرتَبت محمدِ مُصطَفی صلوات الله علیه 🎤کربلایی سید رضا نریمانی #آ
💔
مانده ام، احمد پیمبر بود یا عطار عشق
بس که سلمانها مسلمان کرد....
با بوی #علی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
فرق سرهنگ ها و حقوق دانها☝️
این مرد را بخاطر بسپارید
#حاج_ولی_الله_آقایی فرمانده تیپ مهندسی 45 جوادالائمه گلستان!
او از 28 اسفند تا امروز به خانواده اش سر نزده
چون خانواده اش شدند مردم سیل زده آق قلا و گمیشان.
به بچه هایش با خنده گفت من را از تلویزیون ببینید کافی است.
اون طرف هم مدیران کت و شلواری داریم با قیافه روشنفکرانه که وسط سیل و بحران مردم با خانوادش میره خارج و توجیه میکنه که نیاز به استراحت کنار خانوادش داره...
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
#طنز_جبهه😂
شب مبعث بود.
بچه ها توي حسينيه جمع شده بودند.
عمو حسن ميكروفن را برداشت و شروع كرد به خواندن «يا محمد، يا محمد.»😇
هر چه گوش كرديم، همين را مي خواند.😑
محمد كوثري از در آمد، خواند:
«محمد كوثري آمد، يا محمد، يا محمد!» 😉
جواد علي گلي آمد.
ـ جواد علي گلي آمد، يا محمد، يا محمد!😅
📚يادگاران، جلد 15 كتاب شهيد حسن اميري (عموحسن)
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
💔
#گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا
#شھیدمحمودرضابیضائی
قسمت دهم
خیلی به امام حسین علیه السلام ارادت داشت❤️
هر سال روز عاشورا در مقتل شهدای فکه حاضر می شد
اربعین 92 می خواست برود کربلا . بهش گفتم برای من هم جور کن بیام . مدتی گذشت ولی نشد برویم. از هر طریقی اقدام کردیم، بسته بود.
محمود رضا 27 روز بعد از اربعین در روز میلاد رسول الله (صلی الله علیه و آله) در سوریه به شهادت رسید🌷و به زیارت اباعبدالله( علیه السلام ) رفت . ومن همچنان جا ماندم که ماندم .😔
مجلس ختمش بود که یکی از پای منبر بلند شد آمد در گوشم گفت : مداح می پرسد شهید کربلا رفته ؟
جا خوردم.
با کلی حسرت گفتم : نه نرفته بود .
بلافاصله یاد جمله سید شهیدان اهل قلم افتادم که می گفت : "بسیجی عاشق کربلاست ...
و کربلا را تو مپندار که شهرےست در میان شهرها
و نامےست میان نام ها...
نه ! کربلا حرم حق است و هیچ کس را جز یاران امام حسین علیه السلام را راهی به سوی حقیقت نیست"
#ادامه_دارد...
اختصاصی کانال #آھ...
💕 @aah3noghte💕
💔
همه دمغ بودیم. خبر شهادت حمید بد جوری حالمان را گرفته بود.😔
آقا مهدی وقتی قیافه هامان را دید، مسئول تدارکات را صدا کرد و گفت:
«چی به خورد اینا دادی این ریختی شدن؟»🙄
بعدش گفت:
«امروز روز مبعثه. باید خوش حال باشین. قیامت چی می خواین جواب حضرت زهرا رو بدین؟» 🤔
بعد به همه مان کمپوت داد و سر حالمان آورد.
📚یادگاران، جلد سه، کتاب #شهیدمهدی_باکری
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 41 شب مرجانو راضی کردم و با زور بدمش خونمون دوست نداشتم تنها باشم در و دیوار اتاق مث
🔹 #او_را ... 42
چشماشو خون گرفته بود😰
داد زد : باز کن در این خراب شده رو😡
با ترس درو باز کردم،
از توی حیاط داد و هوارش بلند شد...
-ترنم...
چه خبره تو این خراب شده😡
چه غلطی داری میکنی تو؟؟
رفتم طرفش
قبل اینکه بخوام چیزی بگم هلم داد تو خونه و اومد تو!
-چرا لال شدی؟؟
این عوضی کی بود اومد تو؟؟😡
-عرشیا...
-زهر مار...
مرض
کوفت
میگم این کی بود؟؟😤
-داداش مرجانه
-باشه، من خرم😡
مرجان و میلاد بدو بدو اومدن سمت ما.
چشم عرشیا که به میلاد افتاد، خیز برداشت طرفش و یقشو گرفت
میلاد هلش داد و باهم درگیر شدن
دست و پام یخ زده بود.
مرجان داشت سکته میکرد و سعی داشت جلوی عرشیا رو بگیره.
سر و صورت هردوشون خونی شده بود😰
تمام توانمو جمع کردم و داد زدم
-عرشیاااااا گمشوووو بیرووووون😡
یه دفعه هردوشون وایسادن،
عرشیا همینطور که نفس نفس میزد اومد سمتم....
-من پدر تو رو در میارم...
حالا به من خیانت میکنی دختره ی...
دستمو بردم بالا، میخواستم بزنم تو گوشش که دستمو تو هوا گرفت و پیچوند...
دادم رفت هوا😖
-نکن😭
شکست😫
میلاد اومد طرفمون و دستمو از دست عرشیا کشید بیرون.
-نشنیدی چی گفت؟؟😡
گفت گمشو بیرون!
هررررری!!
عرشیا مثل یه گرگ زخمی نگام کرد و با چشماش برام خط و نشون کشید،
یه نگاهم به میلاد انداخت
-حساب تو هم بمونه سرفرصت شازده!
اینو گفت و رفت...!
قلبم داشت از دهنم میزد بیرون
همونجا نشستم و زدم زیر گریه😭
روم نمیشد تو چشمای مرجان و میلاد نگاه کنم.
نیم ساعتی سه تامون ساکت نشستیم.
با شرمندگی ازشون معذرت خواهی کردم و هرچی از دهنم درمیومد به عرشیا گفتم.
میلاد و مرجان سعی کردن ارومم کنن،
اصرار کردن باهاشون برم بیرون،اما قبول نکردم و ازشون خداحافظی کردم.
با رفتنشون دوباره نشستم و تا میتونستم گریه کردم.
دلم میخواست عرشیا رو بکشم
دیگه حالم ازش بهم میخورد...
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
💔
چقدر دوست داشتنی هستند...
آدمهــایی که تا آخر خوبند
آنهـا که برای غرور و احساس ما
هم
به اندازه خودشان ارزش قائلند
آنهایی که دستِ دوستی میدهند
و تا همیشه میمانند
کسانی مثل... #شھدا
پدرم گفت و چه خوش گفت که در #مکتب_عشق
هر کسی لایق آن نیست که بر دار شود....
#شھیدجوادمحمدی
#رفاقت
#رفیق_شفیق
#آھ_اےشھادت
💕 @aah3noghte💕
💔
#وصیت_شھدا
بر تابوتم
يك جلد قرآن بگذاريد📖
تا مردم بدانند كه
هدف من،
خدا بوده است و قرآن
نه هيچ چيز ديگر.☝️
#شھیدعبدالله_عبدالهی
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔
روایت حاج آقا عالی
رزمندگان جنگ اقتصادی، مثل رزمنده های زمان جنگ تحمیلی باشند☝️
#آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
💔 #گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا #شھیدمحمودرضابیضائی قسمت دهم خیلی به امام حسین علیه السلام ارادت دا
💔
#گذری_کوتاه_بر_زندگی_شھدا
#شھیدمحمودرضابیضائی
قسمت یازدهم
با شیعیان کشورهای لبنان ، عراق ، بحرین و سوریه و ..... آشنایی داشت
و گاهی در موردشان خاطرات و نکات جالبی می گفت .😊
یک بار پرسیدم :
"شیعیان لبنان بهترند یا بچه شیعه های عراق ؟"
گفت :
"شیعیان لبنان #مطیع ترند❤️
و شیعه های عراق دچار دسته بندی هستند اما خیلی در جهاد و شجاعت بی نظیرند 👌
و محبت خاصی به اهل بیت دارند طوری که واقعا تا اسم زینب علیها السلام می آید طاقتشان را ازدست می دهند ."👉
گفتم :
"شیعیان ایران کجای کار هستند ؟"😉
گفت :
"شیعه های ایران هیچ جای دنیا پیدا نمی شوند"☝️
#ادامه_دارد
#اختصاصی_کانال_آھ...
💕 @aah3noghte💕
شهید شو 🌷
🔹 #او_را ... 42 چشماشو خون گرفته بود😰 داد زد : باز کن در این خراب شده رو😡 با ترس درو باز کردم، ا
🔹 #او_را ... 43
تا عصر هیچ خبری از عرشیا نبود،
اما از عصر زنگ زدناش شروع شد...
سه چهار بار اول محل ندادم
اما ترسیدم بازم پاشه بیاد ،
این بار که زنگ زد جوابشو دادم
-الو
-چرا این کارو با من کردی؟؟
-ببر صداتو عرشیا...
تو آبروی منو بردی...😡
-ترنم تو به من خیانت کردی!!
من احمقو بگو اومده بودم که ببرمت بیرون باهم صبحونه بخوریم...
-نه نه نه....😤نکردم
تو اصلا امون ندادی من حرف بزنم
اون پسر داداش مرجان بود،اومده بود دنبال مرجان
-دروغ میگی😠
پس چرا هرچی زنگ میزدم جواب نمیدادی گوشیتو؟؟
اگه ریگی تو کفشت نبود چرا اینقدر ترسیده بودی؟؟؟
-قیافه تو رو هرکی میدید میترسید😡
کار داشتم
گوشیم سایلنت بود
اصلا دوست نداشتم جواب بدم
خوبه؟؟😡
-پاشو لباساتو بپوش میام دنبالت میریم حرف میزنیم
-عرشیا این طرفا پیدات شه زنگ میزنم پلیس!!
دیگه نمیخوام ریختتو ببینم!
نمیخوام
حالم ازت بهم میخوره😠
-خفه شو...
مگه چیکار کردم که حالت از من بهم میخوره؟؟
گفتم حاضر شو میام دنبالت...
-عرشیا نمیخوام ببینمت
بفهم!!
دیگه بمیری هم برام مهم نیست!!
-همین؟؟
به جایی رسیدیم که بمیرمم برات مهم نیست؟؟
-اره.همین!
-باشه خانوم...باشه
خداحافظ...
گوشیو قطع کردم و رو سایلنت گذاشتم
خودمم یه مسکن خوردم و رفتم تو تخت😴
ساعت هشت،نه شب بود که با صدای مامان از خواب بیدار شدم
-ترنم خوابی؟؟😕
-سلام.از مطب اومدین بالاخره😒
-پاشو.پاشو بیا شام بخوریم
-باشه،برید الان میام
بلند شدم و رفتم یه دوش سریع گرفتم و اومدم سراغ گوشی.
چقدر بهم زنگ زدن!
پنج تاش از مرجان بود و ده تاش از علیرضا.
میخواستم به مرجان زنگ بزنم که علیرضا زنگ زد.
-الو؟
-الو ترنم خانوم کجایی؟؟؟
پاشو بیا بیمارستان
عرشیا اصلا حالش خوب نیست...
دکترا گفتن ممکنه دیگه زنده نمونه...!
"محدثه افشاری"
@aah3noghte
@Romanearamesh
#انتشارحتماباذکرلینک
❁﷽❁
💔
گرچه این شهر شلوغ است،
ولی باور کن...
آنچنان جای تو خالےست،
صدا می پیچد...
#اللهّمَعَجِّللِوَلیِّڪَالفَرَج
#آھ_مولاےغریبمان_مھدی
💕 @aah3noghte💕