برگشتهای بدون سوارت به خیمهگاه
در امتداد واقعه، در عصر اشک و آه
دلواپس کسیست نگاهت قدمقدم
گاهی اگر به پشت سرت میکنی نگاه
یالت چقدر سرخ، خیالت چقدر سرخ
چشمت به خون نشسته چرا؟ آه ذوالجناح!
افتاده عرش روی زمین در کجایِ راه؟
با بادهای سرخ سماعیست خونچکان
هرسنگ روضهخوان شده بر خاک روسیاه
تنها رها به دشت، خدایا چه بیسپر
سرها بهروی نیزه، دریغا چه بیگناه
ُ فریاد «یا بُنَیَّ» جهان را گرفته است
بوی مدینه میوزد از سمت قتلگاه
#شبانماه
#فاطمه_عارفنژاد
#انتشارات_شهرستان_ادب
#شعر_عاشورایی #قیام_عاشورا #ادبیات_آیینی #ادبیات_عاشورایی #فاطمه_عارف_نژاد #شبانماه #شعر_معاصر
پیرمرد
روی ویلچر نشسته است
دست همتش شبیه گامهای شوق ما
پینه بسته است
-یاد همت حبیب دشت کربلا بخیر!-
در کنار خیل زائران
در تلاطم مسافران، درست در کنار موکب نخست
نور آفتاب صبح زود
ّاز میان پرههای چرخ ویلچر گذشت
#سفرنامه_با_صاد
#سیدمهدی_موسوی
#انتشارات_شهرستان_ادب
www.adabbook.com
#شعر #اشعار_آیینی #شعر_عاشورایی #مجموعه_شعر #ادب_بوک
خانههای بیریا
مشتمال گُردهها
شستشوی پای دلسپردهها
در ظروف آب گرم استجابت دعا
سفرههای باز نذری طعام
چای داغ پرملات و پرشکر
قهوههای تلخ خانگی
رختخوابهای نرم رفع خستگی
روی فرشهای سادهزیست
جانماز پهن و بیتکلف نماز صبح...
این همه سخاوت و صفا برای چیست؟
ّاین وفور نعمت از تصدق عطای کیست؟
#سفرنامه_با_صاد
#سیدمهدی_موسوی
#انتشارات_شهرستان_ادب
www.adabbook.com
#شعر_آئینی #شعر_عاشورایی #محرم #اربعین #پیادهروی_اربعین #ادب_بوک