eitaa logo
شمیم افق
1.2هزار دنبال‌کننده
19.8هزار عکس
6.6هزار ویدیو
2.5هزار فایل
﷽ ارتباط با ما @mahdiar_14
مشاهده در ایتا
دانلود
👈✅ برای پیروزی بر عادت‌های نادرست، لازم است چند گام جدّی برداشته شود: 1️⃣ شناسایی عادت‌های نامطلوب ✴️قدم اول تغییر، شناختن عادت‌های نامطلوب است. ⭕️ممکن است عادت کرده‌ باشیم: 🔺 با صدای بلند حرف بزنیم، به گونه‌ای که دیگران اذیت شوند، 🔺 یا بیشتر وقت‌ها، درس خواندن را تا شب امتحان به تأخیر می‌اندازیم، 🔺 در مسابقات ورزشی خطا می‌کنیم، 🔺آخر بی‌نظمی هستیم، 🔺بعد از خوردن غذا تشکر نمی‌کنیم، 🔺 در مصرف تنقلات زیاده‌روی می‌کنیم، 🔺 نمازمان را آخر وقت می‌خوانیم، 🔺شب‌ها دیر می‌خوابیم، 🔺 زیاد تلویزیون تماشا مي‌‌کنیم و هر رفتاری که می‌دانیم هم بد است و هم به موفقیت ما لطمه می‌زند. ❇️با فهرست کردن این عادت‌ها، کار ما برای شکار آن‌ها آغاز می‌شود. ادامه دارد... 🆔 @ShamimeOfoq
❓ برهنه شدن در سینه زنی به شرط این که نامحرم نباشد اشکال دارد؟ ✅ شایسته است عزاداری به شیوه مرسوم و سنتی ـ که با لباس انجام می گرفته ـ برگزار گردد. 🆔 @ShamimeOfoq
❓ حکم رفت و آمد خانوادگی و نیز حضور در مراسمات که در آن احتمال مبتلا شدن به کرونا وجود دارد، چیست؟ ✅ از وارد شدن به محلی که احتمال عقلائی مبتلا شدن وجود دارد، اجتناب شود مگر اینکه با رعایت نکات بهداشتی، این احتمال منتفی و یا غیر قابل توجه باشد. 🆔 @ShamimeOfoq
⛔️واژه⚡️باز دوباره⚡️پرتکرار توسط والدین؛ اما بی استفاده و ویران گر : 😏باز دوباره ریختی 😏باز دوباره رفتی 😏باز دوباره آمدی 😏باز دوباره کارتو تکرار کردی 😏باز دوباره حرف بی جا زدی 😏باز دوباره ... شدی 😏باز دوباره ... بودی ❌متأسفانه بسیاری از والدین در روش تربیتی خود بیشتر بر نهی کردن و انجام ندادن تأکید می‌کنند؛ حال آنکه آنان می‌توانند بسیاری از رفتارهای درست را پیش از آنکه کارشان به نهی کردن برسد، به کودک بیاموزند.🥀 ⚠️به شکلی عجیب این والدین هیچ‌گاه توضیحی منطقی و درست برای انجام ندادن کارها برای کودکان مطرح نمی کنند و تنها به نصیحت و سرزنش می پردازند.☹️ 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
6️⃣2️⃣ستارگان بصیرت 💠حنجره ی معصوم (1) غریبانه، شکسته، تنها، تشنه، از غبارخیز دشت و از ساحل تشنگی باز می گردد. دستان سخاوت ساقی را در عطشناکی علقمه کاشته است و آخرین بوسه را بر پیشانی زخم خورده ی برادر نشانده است. می آید، با قامتی خمیده و با آسمانی که در نگاهش تار است. به خیمه نزدیک می شود. هیچ کس نیست تا حسین را یاری کند. اما ناگهان نفس در سینه ی سیاه دشمن واپس می رود. رجز خوانی کوچک، از دل خیام با سلاحی از گریه اعلام آمادگی می کند. او بی مدد واژه ها از مظلومیت می گوید با زبانی که تکلم نمی شناسد؛ با حنجره ای که تشنگی آخرین فریادهایش را نوشیده است. او با فصاحت اشک و بلاغت گریه سخن می گوید. امام فریاد می زند: آیا کسی هست برای خدا یاورمان باشد؟ آیا یاوری هست که از حرم رسول خدا دفاع کند؟ صدای گریه ی اصغر اوج می گیرد؛ یعنی من هستم؛ یعنی هنوز آخرین سرباز در خیمه است؛ یعنی پدر، دل تنگ مباش اصغر کوچک تو برای یاری و همراهی آماده است. آفتاب آتش می باراند و حریق عطش می گدازد و می سوزاند. دیگر بار فریاد حسین بر می خیزد: آیا کسی هست یاریمان کند؟ باز هم اصغر است و حنجره ی بی تاب، حلقوم بی آب؛ که فریاد می زند: من هستم. چشم اشکبار حسین بر خیمه درنگ می کند. سپاه گوش به گریه دارد و چشم به حسین. فریاد امام به خواهش بر می خیزد: خواهرم، شیرخوار را بیاورید. امام اصغر را در آغوش می گیرد. شاید از سنگستان دلها، چشمه ی کوچک عاطفه ای بجوشد. دریای خیمه موج بر می دارد و صدف سپید کوچک حسین بر ساحل میدان می افتد. حسین همه ی توان و صبوریش را به دست ها می بخشد. میدان به بهت و حیرت، سرباز کوچک و مظلوم حسین را می بیند با کامی عطش زده، با گلویی سپید و چشم هایی که تشنگی از حدقه شان ربوده است. اصغر بر ساحل بی حاصل دست پدر آرام می گیرد. ندای حسین، در میدان می پیچد. آخر، این کودک را چه گناهی است؟ کدامین شما را آزرده است؟ این کودک کدام دل را شکسته است؟ گریه و بی تابی کودک اوج می گیرد. این گریه دیگر گریه ی عطش نیست. کودک بر مظلومیت پدر می گرید؛ بر غربت حقیقت و ایمان و قرآن. این گریه هیچ شباهتی به گریه ی خیمه ندارد. همین است که حسین اشکهای اصغر را می بوسد تا همدردی و احساس صمیمانه اش را ارج نهاده باشد. نسیم بوسه ی حسین در تلاطم اشک بر گلبرگ پژمرده ی گونه ی اصغر می وزد. میدان را التهاب پر می کند. ▪️علی اصغر (علی بن الحسین) وی فرزند اباعبدالله الحسین و مادرش رباب بود. سن: کمتر از یک سال ویژگی ها و فضایل: سربار کوچک امام، پاسخ دهنده و لبیک گوی غربت اباعبدالله، باب الحوائج کربلا. سند مظلومیت عاشورا. 🆔 @ShamimeOfoq
شجاعت شجاعت آن است كه انسان در برخورد با سختی ها و خطرها، دلی استوار داشته باشد. [مجمع البحرین، واژه شجع] بیشتر كاربرد این واژه، در مسائل مبارزات و جهاد و برخورد با حریف در نبرد و نهراسیدن از رویارویی با دشمن در جنگهاست. این نیروی قلبی و صلابت اراده و قوّت روح، سبب می شود كه انسان هم از گفتن حق در برابر ظالمان نهراسد، هم هنگام نیاز به مقابله و نبرد بپردازد، هم از فداكاری و جانبازی نهراسد و در جایی كه اغلب مردم می هراسند، شجاعت آن است كه انسان علی رغم وجود زمینه های هراس، نترسد و خود را نبازد و با غلبه بر مشكلات، تصمیم گیری حق و درست داشته باشد. همه رشادت ها و حماسه آفرینی های میدان های جهاد، مدیون دلیری شجاعان در نبرد بوده است و همه ی درهم شكستن ابهّت طاغوت ها و قدرت های جابر نیز در شجاعت افراد مصمم در رویارویی با آنان نهفته است. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
8️⃣2️⃣ستارگان بصیرت 💠شهید هزارپاره محمد تیرباران دشمن را دید؛ شهادت یاران را؛ حتی شهادت پدر را. عاشورا به غروب نزدیک می شد؛ لحظه های تنهایی و غربت عاشورا. همه چیز به پایان نزدیک می شد؛ حتی آفتاب به شیب آسمان می رسید. حسین بود و تنهایی و محمد که در خیمه اشک می دید و آه بی تابی و اشک و استغاثه. گردش گیج تیغهای هرز به انتها می رسید. میدان بود و قهقهه ی مستانه ی سواران و امام عطش که در گودال قتلگاه افتاده بود. نیزه های قساوت می رسیدند. سنگهای شقاوت می باریدند و گودال از معصومیت سرخ لبریز بود. کاش می توانستم بروم. کاش می توانستم شمشیری بگیرم. ای کاش عمه مان زینب اجازه می داد بروم. اما من چه می توانم بکنم؟ دیگر صدای تکبیر امام نمی آمد. شادی دشمن به اوج رسیده بود. زینب از خیمه بیرون زد و سواران شعله بر دست برای آتش زدن به خیمه ها نزدیک می شدند. محمد از خیمه بیرون زد. غربت کربلا اشک در چشمانش نشاند. دشمن نزدیک و نزدیک تر می شد. دیگر بار به چپ و راست نگریست، شاید یاور و یاری بیابد. هیچکس نبود. عمود خیمه را کشید. عمود خیمه جدا شد. دو سه گامی پیش گذاشت. تیری به پهلویش نشست. ابن زهیر ازدی و لقيط بن يسار (ناشر) بی رحمانه معصومیت هفت ساله کربلا را هدف قرار دادند. کودک در خون غلتید. هانی بن ثبیت حضرمی با اسب به بالینش رسید. شمشیر کشید. پیاپی بر بدن محمد زد. آخرین صداها از حنجر تشنه ی محمد می تراويد: یا حسین! با هر صدا هانی تیغ را فرو می آورد. محمد قطعه قطعه شده بود و خون او تا تیرک خیمه فوران زده بود. جنون هانی بن ثبیت حضرم افزون تر شد. بر قطعه های بدن زخم میزد و محمد پیش تر از فرود شمشیرها اوج گرفته بود. او هزار پاره بدن به محبوب رسیده بود. موعود منتقم دردمندانه و سوگوارانه آن لحظه را بیاد می آورد و از درون سوخته زمزمه می کند: السلام على محمد بن ابی سعید بن عقیل و لعن الله قاتله لقيط بن ناشر الجهنی. سلام بر محمد بن ابی سعید و نفرین و لعنت خدا بر قاتلش لقيط بن ناشر جهنی. ▪️محمدبن ابی سعید بن عقیل محمد فرزند ابوسعید ملقب به احول است. پدرش ابوسعید را از شهدای کربلا نوشته اند. سن: ۷ سال ویژگی ها و فضایل: دوستدار اباعبدالله، آشنا به دین - آن قدر که در همان کودکی او را فقیه می نامیدند (شاید عنوان پدرش بوده است) - شجاع و شیفته ی شهادت بود. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
9️⃣2️⃣ستارگان بصیرت 💠ستاره ای بر سینه ی خورشید در این خارزار که شیهه ی مرگ است و هیمنه ی شمشیر چه خواهی کرد؟ کوچک تر از آنی که زره بپوشی و تیغ ببندی و میدان داری کنی؛ اما همه هستی تو، عمو، تنهاست. تیغها حریصانه می رسند و نیزه ها تشنه و نامردانه می بارند. عمو قطره قطره در کام خاک می چکد و تو این جا؟ عبدالله! می شود تو تماشاگر باشی و دشنه های قساوت بر حنجر خشک عمو بریزد؟ عبدالله! نمی خواهی پیش تر از عمو به بهشت برسی و در آن جا همراه با بابا، با عمو عباس به پیشوازش بیایی؟ عبدالله ! چه افتخار بزرگی! این جا عمو را بدرقه کنی و آن جا استقبال. نمی خواهی آخرین پاکباز عمو باشی؟ گوش کن عبدالله! این صدای تشنه ی عموست که در تنهایی غروب می پیچد. نمی خواهی لبیک گوی عمو باشی؟ دستهای کوچک من! اگر جان عمو را نگاهبان نباشید، به ناروا بر تنم نشسته اید. تو آخرین سرباز عمو باش؛ آخرین برگ کتاب کربلا... دستهای کوچک من! این جا سینه ی امام است. مگذارید بوسه گاه پیامبر بیش از این زخم ببیند. مگذارید تشنه ی مظلوم در غربت این گودال بیش از این شمشیر ببیند. عموجان! ببخش! بیش از این دستها هدیه ای نداشتم. دست های «خالی» همه ی شرمساری من است. هستی ام را در دستهایم گرفته ایم؛ هدیه ی ناچیزی است؛ می پذیری؟ اینک باباست که می آید؛ بابا ... آغوش گشوده و خندان. عمو ... بابا! خوش آمدی فرزندم! خوش آمدی عبدالله! از زیارت عمو آمده ای، از قتلگاه. بحر بن کعب آمده بود؛ خشک و خشن و شعله ور از کینه و قساوت. فریاد خشمگینانه ات برخاست که: سیاه دل ناپاک، عمویم را می کشی؟ سپر دستهایت با شمشیرش درهم شکست. جانت را بر دستهایت گرفته بودی، تقدیمی عمو، پیشکش تشنه کام عاشورا. پوست ظریف دستهایت می لرزید. خون می جوشید و با خون جوشان از سینه ی عمو همراه می شد. حرمله کمان کشید و تیر حنجره ی نازک تشنه ات را شکافت. ▪️عبدالله بن حسن بن على بن ابی طالب (عبدالله اصغر) برخی مادرش را به نام نفیله یا حبیبه دانسته اند. سن: حدود ۷ تا ۱۱ سال ویژگی ها و فضایل: فداکار و پاکباز، مدافع امام، خوش صورت و خوش سیرت، امام شناس، شجاع. 🆔 @ShamimeOfoq
بودم زنده شدم عشق تو را بنده شدم.mp3
2.48M
🌹 مرده بودم زنده شدم عشق تو را بنده شدم 🌹 دولت عشق آمد من دولت پاینده شدم 🆔 @ShamimeOfoq
جهاد با نفس در صحنه عاشورا، كسانی حضور داشتند كه اهل جهاد با نفس بودند و هیچ هوا و هوسی در انگیزه آنان دخیل و شریك نبود. از همین رو، بر جاذبه های مال، مقام، شهوت، عافیت و رفاه، ماندن و زیستن، نوشیدن و كامیاب شدن و... پیروز شدند. عمرو بن قرظه انصاری، از شهدای كربلا، در جبهه امام حسین علیه السلام بود و برادرش علی بن قرظه در جبهه عمر سعد. [موسوعة كلمات الامام الحسین، ص 442] اما خودساختگی او سبب شد كه هرگز محبت برادرش، سبب سستی در حمایت از امام نشود و دلیرانه در صف یاران امام، ایستادگی و مبارزه كند. محمد بن بُشر حَضرمی در سپاه امام بود. فرزندش در مرز «ری» اسیر شده بود. با اینكه امام به او رخصت داد كه كربلا را ترك كند و در پی آزاد كردن فرزند اسیرش برود ولی او مسأله «علاقه به فرزند» را در راه هدفی دینی، حل كرده بود. حاضر نشد امام را ترك كند و وفا نشان داد. [اعیان الشیعه، ج 1، ص 601] 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
4️⃣ ستارگان بصیرت 💠 پیامبرکربلا (3) زخم آگین و عرق کرده آمدهای جرعه ای از پدر بنوشی و باز گردی. با شرمی که تا ژرفای روحت ریشه می دواند، می گویی عطش جان به لبت رسانده است. می گویی سنگینی سلاح تاب از تو گرفته است. ادامه ی نبرد تو آب می طلبد! نه، عطش بهانه است. اگر قرار است عطش را پاسخی باشد، کودکان از همه تشنه ترند. شیر خوار بی تاب خیمه به قطره آبی آرام می گیرد. آب بهانه است اکبر. می خواهی از بابا توان بگیری. می خواهی کام جان از او لبریز کنی. پدر گویاترین پاسخ را میدهد؛ با لهجه عطش سخن می گوید. کام می گشاید تا زبان بر زبانش بگذاری. همه ی تشنگی حسین را مینوشی. باز می گردی. تشنه نیستی. حنجره ات از کام امام سیراب شده است. تیر بر گلوگاهت می نشیند. خون می جوشد. برق نیزه تا ژرفای قلبت را می کاود. ضربه ای دیگر بر سر می نشانند. دست بر گردن اسب می آویزی. خون بر چشم اسب نشسته است. راه گم می کند. به قلب سپاه دشمنت می آورد. شمشیرها حریصانه و شرورانه می رسند. چشم می گردانی و از متن غبار و خون پدر را می خواهی صدای تکبیر تو خاموش شده است. ناگهان از دوردست میدان، قامتی بلند و سبز نزدیک می شود. چه قدر شبیه خود توست. فریاد می زنی: یا ابتاه! هذا جدی رسول الله. هیچ کس چون تو، پیش از شهادت جام از دست پیامبر(ص) ننوشیده است. پیامبر عزیز کربلا، هیچ کس در کربلا جز تو پیامبر را بر بالین خویش ندیده است. پدر سرت را در آغوش می فشرد. اما شراره های درد، قلب ملتهبش را رها نمی کند. بیهوش می شود. دیگربار به هوش می آید. بابا دستی بر سر و دستی بر کمر می خواند: عزیزم على، بعد از تو خاک بر سر دنیا باد. 🆔 @ShamimeOfoq
❓کسی که در مراسم عزاداری اهل بیت(علیهم السلام)نمی تواند گریه کند و اشکش هم جاری نمی شود ولی خود را به حالت گریه در می آورد (تباکی)، آیا این حالت از مصادیق دروغ و دورویی محسوب می شود؟ ✅ تباکی نسبت به کسی که محزون و ناراحت می باشد، دروغ و دورویی محسوب نمی شود. 🆔 @ShamimeOfoq
❓ آیا هر نوع شادی کردن هر چند با گوش دادن به سرود های شاد و موسیقی غیر مبتذل در ایام عزاداری اهل بیت معصومین (علیهم السلام) حرام است؟ ✅ شایسته نیست مؤمنان در ایام عزای اهل بیت علیهم السلام به شادی بپردازند و اگر به گونه‌ای باشد که عرفاً توهین به حضرات معصومین علیهم السلام محسوب شود باید از آن اجتناب شود. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 امام خمینی ره، احیاگر وقف و موقوفات ♦️ پس از پیروزی انقلاب اسلامی، با فرمان تاریخی امام خمینی که: "املاک موقوفه به وقفیت باقی است و باید عمل به وقف شود" موقوفاتی را که رژیم منحوس پهلوی غصب گردیده بودند؛ دوباره احیا گردید و به وقفیت گذشته خود برگشتند و به متولیان شرعی خویش واگذار شدند. 🆔 @ShamimeOfoq
شمیم افق
5️⃣ ستارگان بصیرت 💠 پیشاهنگ شهادت عبدالله را تاب درنگ و تأخیر شهادت نبود. کنار امام آمد. اجازه ی میدان طلبید. امام قامت و سیمای زیبایش را مرور کرد. یاد مسلم تداعی شد. اشک جوشید. آرام و نرم گفت: عزیزم عبدالله، هنوز داغ مسلم تازه است. مادرت داغدار است. عبدالله طوفانی شد. شانه هایش لرزید. احساس کرد همه ی آسمان بر سرش فرود آمده است. گریان و لابه کنان گفت: پدر و مادرم فدایت. مرا به رفتن می خوانی؟ هرگز! هرگز! من آن نیستم که زیستگاه فانی را بر جایگاه جاودانی برتری دهم. اجازه بده این جان هدیه کوچک کربلای تو باشد. عبدالله شکفته و خندان قدم به رزمگاه گذاشت. موج موج دشمن بود و فوج فوج سواران که او را در بر گرفتند. روبهکان وحشت زده از دم تیغش می گریختند. همه شگفت زده رزم این نوجوان چهارده ساله بودند. سه بار نبرد و کشتن نودوهشت نفر توانش را تحلیل می برد. تشنگی بود و آفتاب گدازان که یک ریز بر دشت می ریخت. دمی ایستاد و ناگهان صفیر تیر عمروبن صبیح صیداوی فضا را شکافت. او دست خویش را بر پیشانی نهاد تا عرق را بزداید و تیر دست و پیشانی را به هم دوخت. در تکاپوی جدا کردن بود که ناگهان تیری دیگر آمد و بر قلب آسمانی اش نشست. هنوز فرو نیفتاده بود که دیگری نزدیک شد و نیزه در سینه اش نشاند. تیرانداز نزدیک شد. تیر را از قلبش بیرون کشید. اما بیرون کشیدن تیر از پیشانی نافرجام ماند و تنها چوب تیر بیرون آمد و پیکان در پیشانی ماند. امام خود را به بالینش رساند. اشک امام با جوشش خون از پیشانی عبدالله در می آمیخت. عزیزم عبدالله، سلام مرا به پیامبر و پدر و مادرم و پدرت مسلم برسان. ▪️عبدالله بن مسلم او فرزند مسلم بن عقیل و مادرش رقیه، دختر امیرالمؤمنین است. سن: ۱۴ سال ویژگی ها و فضائل: رشید و شجاع و جان نثار ابی عبدالله، فداکار، خوش صورت و خوش سیرت، قاری قرآن، آشنا به احادیث و روایات، خوش خلق و اهل نیایش بود. 🆔 @ShamimeOfoq
💢 چرا باید همه امامزادگان را گرامی بداریم؟ ♦️ هر کدام از امامزادگان دارای کرامت و فضای معنوی ویژه ای هستند. هر کدام خاصیت و فایده ای خاص دارند. مثالشان به میوه ها می ماند که با وجود داشتن خاصیت در یکی از آن ها، ما دیگری را رها نمی کنیم؛ هر کدام برای خودشان خاصیتی دارند منحصر به فرد. ♦️ وجود امامزادگان برای ما نعمت است. در هر گوشه ای از کشور که باشند؛ نقطه امیدی هستند برای مردم و نقطه ای برای رهایی از بیچارگی نفس و رفتن به سمت خدا و معنویت. 🆔 @ShamimeOfoq
💠 امام رضا (ع): 🌷 يا ابْنَ شَبِيبٍ! إِنْ سَرَّكَ أَنْ تَسْكُنَ الْغُرَفَ الْمَبْنِيَّةَ فِي الْجَنَّةِ مَعَ النَّبِيِّ وَ آلِهِ ص فَالْعَنْ قَتَلَةَ الْحُسَيْن‏. (امالی صدوق: ص۱۳۰) 🌿 اى پسر شبيب! اگر خواهى در غرفه‏ هاى ساخته بهشت با پيغمبر ساكن شوى؛ بر قاتلان حسين لعن كن. 🆔 @ShamimeOfoq