📝کد 17
💢 رهبری مثل خمینی
یکبار در کافیشاپی در شهر برزیل نشسته بودم.☕️
یک سرخپوست برزیلی نزدیکم شد و گفت «میتوانم شما را به نوشیدن یک قهوه دعوت کنم؟» قبول کردم.
پرسید: اهل کجایی؟
گفتم: ایران
با تعجب نگاهم کرد و گفت: تو باید احمق باشی که خمینی را رها کردی و به جهنم آمدی! 😕
اگر ما سرخپوستها رهبری مثل خمینی داشتیم، اینطور اسیر اشغالگران سرزمینمان نبودیم.😳
📚 از خاطرات مرتضی بشیری، مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیا از کتاب پوتینقرمزها
#مجله_آشنا 207
#خاطرات
🆔 @Shamimeashena
💢 رهبری مثل #امام_خمینی
☕️ یکبار در کافیشاپی در شهر برزیل نشسته بودم.
یک سرخپوست برزیلی نزدیکم شد و گفت «میتوانم شما را به نوشیدن یک قهوه دعوت کنم؟» قبول کردم.
🔹 پرسید: اهل کجایی؟
🔸 گفتم: ایران
😐 با تعجب نگاهم کرد و گفت: تو باید احمق باشی که #خمینی را رها کردی و به جهنم آمدی! اگر ما #سرخپوستها رهبری مثل خمینی داشتیم، اینطور اسیر اشغالگران سرزمینمان نبودیم.
📚 از خاطرات مرتضی بشیری، مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیا از (کتاب پوتینقرمزها)
#مجله_آشنا
#خاطرات
🆔 @Shamimeashena
💢 رهبری مثل خمینی
یکبار در کافیشاپی در شهر برازیلیا نشسته بودم. یک سرخپوست برزیلی نزدیکم شد و گفت «میتوانم شما را به نوشیدن یک قهوه دعوت کنم؟» قبول کردم.
پرسید: اهل کجایی؟
گفتم: ایران
با تعجب نگاهم کرد و گفت: تو باید احمق باشی که خمینی را رها کردی و به جهنم آمدی! اگر ما سرخپوستها رهبری مثل خمینی داشتیم، اینطور اسیر اشغالگران سرزمینمان نبودیم.
از خاطرات مرتضی بشیری، مدیر جنگ روانی قرارگاه خاتمالانبیا از کتاب پوتینقرمزها
#مجله_آشنا
#خاطرات
🆔 @Shamimeashena
#خاطرات اربعین
✍🏻اسماء (یک دختر دبیرستاني)
🔸خسته شدم؛ خسته راه. لیوان چای در دست، نشستهام برای جان گرفتن. پسرک کناری با برادرش بازی میکند و کالسکه را تکان میدهد. به پای من میخورد؛ میخندم، اما پدرش عتابآلود میگوید «مراقب! زائر!» و من به پسرک شرمنده خیره میشوم و لبخندم عمیقتر میشود، اما ذهنم درگیر است! من زائرم و او هم. من خستهام و او هم، پس چرا باید مراقب من باشد؟ با همین فکرها به راه میافتم و باز هم صبر میبینم و همراهی. همقدمی این کودکان، صبورانه و صمیمانه، برایم عجیب است و حیرتآور.
شبِ موکب هم که جای خود دارد. دخترکی که اصرار دارد جورابهایمان را بگیرد تا بشوید و اصلاً هم دنبال جواب رد شنیدن نیست. چهقدر دنیایمان با هم فرق دارد. چهقدر نگاهمان از هم دور است. زائری برای آنها شأن دارد و ابهت؛ و برای من تنها زیارت است. آنها قدم در راه میگذارند برای آموختن، تمرین کردن، تکرار کردن، و من میروم تا برسم. اربعین برای آنها زمان دیگری است؛ فرصت است، لحظهلحظه زندگی و درس است و برای من، یک پیادهروی در موج جاری جمعیت. یک زیارت نصفهای که چندان به دلم نمیچسبد. یک رفتن سخت برای رسیدن!
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
1.69M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#اربعین
#خاطرات
🔹۴۵روز پیادهروی از آمل تا کربلا...
🔹گفت برو به امام حسین بگو ما توبه کردیم و...
🔹تمام آن چیزی را که داشت گذاشت توی ماشین تدارکات و...
👌بسیار شنیدنی و دلنشین
┈••✾•▪️🏴▪️•✾••┈
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
#همسرداری
#خاطرات
💓 گاهی یادآوری خاطرات گذشته به ما میآموزد که بعد از چند سال چقدر در #محبت_ورزی به همسر و فرزندانمان عقب ماندیم و بدهکاریم...
🌸🍃🌼🍃🌸🍃
🌐 shamiim.ir
🆔 @Shamimeashena
🔴 #خاطرات_آلبومی
💠 گاهی مواقع افراد نسبت به همسر خود #کینه یا دلخوری پیدا کرده و نمیتوانند به راحتی #همسر خود را ببخشند.
💠 در اینگونه مواقع یکی از چیزهایی که حالتان را #تغییر میدهد و میتواند #دلخوریتان را از بین ببرد این است که نقاط #مثبت همسر و یا #خاطرات خوشِ با هم بودن را مرور کنید.
💠 مثلا به #آلبوم_عکس یا فیلمهایی که مربوط به لحظات خوش شما بوده است نگاه کنید تا بهانهای برای #نرم شدن دلتان شده و عاملی برای برقراری ارتباط دوباره و تازه گردد.
🆔 @shamimeashena
🌐 shamiim.ir