🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌷حکایت
◀️پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد.
◀️پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
◀️پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست و شو بده.
◀️پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت.
پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم.
◀️پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت.
پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
📕داستان های امثال/ ذوالفقاری
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
🌷🍃🌷🍃🌷
💢از ملک الموت برحذر باش❗️
🌺حضرت آیت الله حق شناس(ره):
🍃چند جمله برای دل تو داداشجون!
💯اميرالمؤمنين(ع) در نهج البلاغة حضرت امام حسن(ع) را مخاطب قرار داده و میفرماید:
حسن جان! بر گناهت گریه کن!
♨️راجع به ملکالموت هم ميفرمايد:
از او بترس و بر حذر باش!
🔻خدا شاهد است هر وقت من اينجا را ميخوانم، اصلا نميتوانم گريه نكنم!
🔻يعني به در ميگويم، ولی ديوار تو گوش كن!
يعني بايد آماده باشيد، باباجان!
✅این آیهی نورانی:
✨أَوَلَمْ نُعَمِّرْكُمْ مَا يَتَذَكَّرُ فِيهِ مَنْ تَذَكَّرَ✨
♦️که میفرماید: آیا ما زمان کافی به شما ندادیم؟! که خطاب به هیجده سالههاست.!
📗از ملک تا ملکوت؛ ج1
❣ @arefeen
🌷🍃🌷🍃🌷
🔆💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠
💠🔅💠🔅
🔅💠🔅
💠
👌تلنگـــ✨ــــر نـــ✨ـــاب
🔴شرک به خدا و حق الناس❗️
💠از احادیث و آیات قرآن کریم به دست میآید که اگر انسان پیش از مردن، نتواند از عهده «حقّ الناس» برآید و در همان حال #بمیرد، در آن جهان سخت #گرفتار خواهد شد!
📛بعد از شرک، گناهی بدتر از «ظلم در حق مردم» نیست!
💯زیرا ممکن است خداوند از حق خودش(حقّ الله) یعنی گناهانی که تنها تخلّف و معصیت الهی باشند، گذشت کند؛
ولی «حق الناس» که در دنیا #ضایع شده است قابل بخشش نیست!
✅بنابراین در حدیث امام باقر(ع) و امام علی(ع) میخوانیم که گناهان سه دستهاند:
✍گناهی که بخشیده میشود و آن ظلمی است که انسان به خود کرده است؛
✍و گناهی که هرگز بخشیده نمیشود و آن شرک به خدا است: «انَّ الله لا یَغفرُ اَن یُشرکَ بِهِ»
✍و گناهی که از آن گذشت نمیشود و آن بدهکاری مردم است: «فَالمُدائنه بَینَ العباد».
🚫زیرا ظلم به بندگان و حق النّاس، جنبه شاکی خصوصی دارد و تا شاکی گذشت نکند، قاضی نمیتواند گذشت کند.!
💠خداوند در #قیامت وعده اجرای عدالت داده و در مقام عدالت، حق مظلوم از ظالم گرفته میشود.
📚نهج البلاغه، خطبه176
🆔 @arefeen
💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠🔅💠
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🔴چهره برزخی انسانها در صحن امام رضا❗️
🍃شخصی از اهل تفكّر و مراقبه در گوشهای از صحن امام رضا(ع) نشسته و در دريائی از تفكّر فرو رفته بود.. يكمرتبه حالی به او دست داد و #صورت_ملكوتی و #برزخی افرادی را كه در صحن مطهّر بودند، مشاهده كرد؛ ديد چهرههای مردم همانند صورتهای مختلف #حيوانات هستند که زننده و ناراحتكننده میباشند و بعضی از آنها صورتهایی بود كه از صورت چند حيوان حكايت ميكرد و مانند چندین حیوان بود!!
در بين اين جمعيّت كسی نبود كه صورتش سيمای انسان باشد، مگر يك نفر سلمانی كه در گوشۀ صحن كيف خود را باز كرده و مشغول اصلاح و تراشيدن سر كسی است؛ ديد فقط او به شكل و صورت انسان است.
با عجله خود را به او كه نزديك در صحن بود رسانيد و سلام كرد و گفت: آقا ميدانيد چه خبر است؟
سلمانی خنديد و گفت: آقا تعجّب مكن، آئينه را بگير و خودت را نگاه كن!
خودش را در آئينه نگاه كرد؛ ديد صورت خود او هم به شكل حيوانی است؛ عصبانی شده آئينه را بر زمين زد.
سلمانی گفت: آقا برو خودت را #اصلاح كن، آئينه كه گناهی ندارد.!
📕معادشناسی؛ ج2، ص291_292
✅💯هرکس مطابق گناهانی که بیشتر انجام میدهد و تمایلات نفسانی که دارد، چهره برزخی او به شکل حیوانیست؛ بیاییم با از بین بردن رذایل اخلاقی و توبه و استغفار چهرهای انسانی پیدا کنیم تا در صحرای محشر با شرم و خجالت قدم برنداریم.!
🌺🍃✨کانال معرفتی #عارفین✨🍃🌺
http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
💢حكمت غم❗️
🌺حاج میرزا اسماعيل دولابي(ره):
💠همان وقتی که مغموم شدهاید و زانوي غم در بغل گرفتهاید و خود را از همه محروم تر میبینید، لطف حق بالاي سر شماست و فرج نزدیک است؛
《انّ مع العسر يسرا》
"همانا با سختی، راحتی است!"
💠خداوند با کارهایش با ما حرف می زند. از حضرت امير و حضرت زهرا عليهما السلام است که: فعلهُ قولُهُ. هر وقت غصه دارمان کرد، یعنی با ما کاري دارد! غم پیغام دوست است؛ غم پیغام اوست! وقتی غم آمد، با او خلوت کن ببین با تو چه کار دارد.!
💠پس وقتی دعا کردیم و چیزي را خواستیم و خدا کاسهي ما را شکست و به ما نداد، باید بدانیم که خدا براي رشد خود ما این کار را کرده است و از خدا مکدر نشویم.!
💠گاهی اوقات خدا و خوبان خدا با بعضی از دوستانشان این گونه رفتار میکنند و همهي درها را به روي آنها میبندند تا به آنها بفهمانند که جز پیش ایشان جایی نیست.!
📗كتاب مصباح الهدي
❣ @arefeen
🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃✨🌷🍃
#یاد_خدا_از_روی_علاقه
#ارزشش_بیشتر_است❗️
🌹آیت الله شیخ مرتضی تهرانی(ره):
🍃یک وقت کسی در خیابان دارد راه میرود، یکهو #یاد_خدا میافتد و از #ته_دل و از روی #علاقه میگوید: خدایا قربونت برم!
🍃این #ارزشش از این که من بنشینم از اول تا آخر مفاتیح الجنان را با وضو و رو به قبله بخوانم و چیزی #نفهمم، #بیشتر است.!
❣ @arefeen
💌💌💌
🍃بعضی از آیات هستند
🍃که وقتی اونا رو میخونم،
🍃شرمندهی خدا میشم..
✅مثل همین آیه:
✨الیس الله بکاف عبده✨
💕آیا خدا، برای بندگانش کافی نیست؟
🌻سوره مبارکه الزمر؛ آیه ۳۶🌻
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
💠خیلی زیباست حتماً بخونید..
🌷حکایت آموزنده
🔷یک استاد و دانشمند سرشناس نقل میکند:
در سالهای پیش از انقلاب در یکی از روستاهای نیشابور مشغول گذراندن دوران خدمت سربازی در سپاه بهداشت بودم.
یکی از روزها سوار بر ماشین لندرور به همراه دکتر درمانگاه از جاده ای می گذشتیم که دیدم یک چوپان از دور چوب دستش را تکان می داد و به سمت ما میدوید،
در آن منطقه مردم ماشین درمانگاه را
می شناختند،
ماشین را نگه داشتیم،
چوپان به ما رسید و نفس نفس زنان و با لهجه ای روستایی گفت آقای دکتر مادرم سه روزه بیماره…
به اشاره ما درب عقب لندرور را باز کرد و رفت عقب ماشین نشست…
در بین راه چوپان گفت که دیشب از تهران با هواپیما به فرودگاه مشهد آمده و صبح به روستایشان رسیده و دیده مادرش مریض است…
من و دکتر زیر چشمی به هم نگاه کردیم و از روی تمسخر خنده مرموزانه کردیم و به هم گفتیم:
چوپونه برای اینکه به مادرش برسیم برای خودش کلاس میذاره…
به خانه چوپان رسیدیم و دیدیم پیرزنی در بستر خوابیده بود، دکتر معاینه کرد و گفت سرما خوردگی دارد دارو و آمپول دادیم و یکدفعه دیگر هم سر زدیم و پیرزن خوب شد…
دو سه ماه از این جریان گذشت و ما فراموش کردیم…
یک روز دیدیم یک تقدیرنامه از طرف وزیر بهداری آن زمان آمده بود و در آن از اینکه مادر #پروفسور_اعتمادی ،
استاد برجسته دانشگاه پلی تکنیک تهران معالجه نموده اید، تشکر می کنیم…!!
من و دکتر، هاج واج ماندیم، و گفتیم مادر کدام پروفسور را ما درمان کرده ایم؟
تا یادمان به گفته های چوپان و معالجه مادرش افتاد…
با عجله به اتفاق دکتر در خانه پیرزن رفتیم، و از او پرسیدیم مادر کدام پسرت استاد و پروفسور است؟
پیرزن گفت همانکه آن روز با شما بود…
پسرم هروقت به اینجا میاید،
لباس چوپانی می پوشد و با زبان محلی صحبت میکند…
✅من و دکتر شرمنده شدیم و من از آن روز با خودم عهد کردم، هیچکس را دست کم نگیرم و از اصل و خاک و ریشه خودم فرار نکنم!
❣ @arefeen
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺