eitaa logo
احکام شرعی کاربردی
1.9هزار دنبال‌کننده
8هزار عکس
1.8هزار ویدیو
17 فایل
پاسخگویی به سؤالات شرعی👇 مقلدین مقام معظم رهبری و آیت الله سیستانی @Chnani313 مقلدین آیت الله مکارم و دیگر مراجع @h_babazadeh لینک کانال: @Sharia313
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💠عاقبت نفرین پدر❗️ 🔰آیت الله مولوی قندهاری (ره) از آخرین شاگردای آقای قاضی (ره) بود، یک کسی پیش ایشان آمده بود گفت: آقاجان، من دارم از این دنیا میروم نسل و اولاد ندارم، بچه ام نمیشه! ⭕️این بنده خدا میگه رفتم پیش آشیخ حسنعلی نخودکی (ره) و از ایشون یک ختمی گرفتم برای بچه دارشدن. این ختم رو هم انجام میدهم ، هر کاری می کنم اثر نمی کند. ⭕️آیت الله مولوی قندهاری به این آقا میگه که: خداوند برای تو یک چیزهایی در نظر گرفته تو عالم دیگر، جبران می‌شود ان شالله! ⭕️وقتی این آقا از درب خانه بیرون رفت، آیت الله مولوی قندهاری به اطرافیانش گفت: پشت سرش هست ، اون ختم و چیزهای دیگه هیچ اثری ندارد، نفرین پدر پشتش هست. ❇️امام رضا علیه السلام در یک روایتی یکی از آثار عاق والدین و نفرین پدر و مادر را ، نسل آدم کم میشه تا قطع بشود. ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔴🔴داستان بسیار عجیب و تکان دهنده از تهمت ناروا زدن زن هرزه به جوان پاکدامن و قضاوت امیرالمومنین❗️ 💠زمان خلافت امیرمؤمنان علی (ع) بود، زنی شیفته و عاشق جوانی شده بود، و با ترفندهای خود می خواست آن جوان را که شخصی پاک بود، آلوده به عمل منافی عفت کند، جوان از او دوری کرد، و از حریم عفت و پاکی تجاوز ننمود. آن زن آلوده، نسبت به آن جوان، بسیار ناراحت شد، تصمیم گرفت با تهمتهای ناجوانمردانه، او را به کشتن دهد!! 🔰بنابراین سفیده تخم مرغ را به لباس خود مالید و سپس به آن جوان چسبید و او را به حضور امیر مؤمنان علی(ع) آورد و شکایت خود را چنین مطرح کرد: این جوان می خواست با من عمل منافی عفت انجام دهد، ولی من نمی گذاشتم، سرانجام آنقدر خودش را به من مالید که شهوت او به لباسم ریخت. سپس آن سفیده تخم مرغ را که در لباسش بود به علی (ع) نشان داد. 🍃مردم آن جوان را ملامت می کردند، و آن جوان پاک و بی گناه که سخت ناراحت شده بود، گریه می کرد. امیرمؤمنان علی (ع ) آماده قضاوت شد، به قنبر فرمود: برو ظرفی پر از آب جوش به اینجا بیاور، قنبر رفت و آب جوش آورد. بدستور امام علی (ع) آن آب جوش را به روی لباس آن زن ریختند، هماندم آن سفیدی های مالیده به لباس او، جمع شد، آن حضرت به قنبر فرمود: 🍃آن سفیدی ها را به دو نفر بده. قنبر نیز آن را به دو نفر داد، آن دو نفر آن سفیدی ها را چشیدند و هر دو عرض ‍ کردند که این سفیدی ها از سفیده تخم مرغ است. امام علی (ع) دستور داد، آن جوان بی گناه را آزاد ساختند، و آن زن را بجرم نسبت زنا به یک فرد بی گناه، شلاق زدند. یعنی حد قذف (تهمت زنا) را که هشتاد تازیانه از روی لباس است بر وی جاری ساختند. 📛تهمت و بهتان به اندازه اى زشت و زننده است كه حتى شیطان هم از انجام دهنده آن دو بیزارى مى جوید. شیطان از رفتارهاى زشت و اعمال خلاف استقبال مى كند؛ ولى برخى از رفتارهاى ناروا آن قدر زشت و پلیدند كه شیطان هم آن ها را تاءیید نمى كند. یكى از این اعمال ، نابود كردن وجهه افراد در جامعه ، و ریختن آبروى آن ها به وسیله بهتان یا نعمت است. ❇️امام جعفر صادق (علیه السلام ) در این زمینه مى فرماید: 🔅من روى على مۆمن روایه یرید بها شینه و هدم مروءته لیسقط من اعین الناس اخرجه الله من ولایته الى ولایه الشیطان ، فلا یقبله الشیطان ⭕️اگر كسى سخنى را بر ضد مومنى نقل كند و قصدش از آن ، زشت كردن چهره او و از بین بردن وجهه اجتماعى اش باشد و بخواهد او را از چشم مردم بیندازد، خداوند او را از محور دوستى خود خارج مى كند و تحت سرپرستى شیطان قرار مى دهد؛ (ولى) شیطان هم او را نمى پذیرد. 📚داستان دوستان؛ محمد محمدی اشتهاردی ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💠در مشکلات مختلف، باید به کدام یک از معصومین (علیهم السلام) متوسل بشویم❓ 🌷مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: 🔰فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت علیه السلام میشود. 🌸شب در عالم رؤیا،حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را زیارت میکند. حضرت میفرمایند: ⭕️در حوائج دنیوی به من متوسل نشو، به دخت گرامی ام متوسل نشو، به حسن و حسین علیه السلام هم متوسل نشو، بلکه در امور بلند و معنوی به این ها متوسل شو.! ✍از امام باقر و امام صادق علیه السلام آخرت را بخواهید، ✍از امام زین العابدین علیه السلام، دفع شرّ سلاطین و شیاطین را بخواهید، ✍از امام موسی بن جعفر علیه السلام عافیت را بطلبید، ✍اگر در مسافرت به مشکل برخورد کردید به امام رضا علیه السلام استغاثه کنید. 🔷آنگاه فرمودند: ولی اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر فرزندم را صدا بزن و بگو: "یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" ؛ یا بگو: "الغَوثَ اَدرِکنی" "مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...!" ❇️ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت:‌ به چه کسی متوسل شدی؟‌ گفتم: به منجی عالم بشریت، مصلح حقیقی، به فریاد درماندگان و بیچارگان! 🔘سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: اگر دوست ما را رها نکنی نابودت میکنیم و حکومتت را بهم میریزیم... بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 💯نکته: اهل بیت علیهم السلام خودشان تقسیم کار فرموده اند،این یک تقسیم کار در عرصه هستی است، اختلاف در شأن و مقام و منزلت نیست و در مرتبه نورانیت و حقیقت هیچ اختلافی نیست. 📚بحارالانوار،جلد 53 ،ص67 ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🔴ماجرای عجیب از قاتلی که همراه شیخ حسنعلی نخودکی اصفهانی به زیارت امیرالمومنین(ع) رفت❗️ 🔰یکی از آشنایان به نام سرهنگ عباسعلی میرزایی می‌گفت: سفری به مشهد مقدس رفته بودم و برای خرید کلاهی به دکان کلاه‌فروشی رفتم. صحبت از مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی به میان آمد. کلاه‌فروش گفت: روز فوت مرحوم شیخ در دکان سلمانی بودم و یک نفر در صندلی اصلاح نشسته بود. چون سر و صدای تشییع‌کنندگان برخاست، مشتری پرسید چه خبر است؟ سلمانی گفت: جنازه حاج شیخ حسنعلی اصفهانی را تشییع می‌کنند. به محض شنیدن این خبر، مشتری آنچنان به فغان و ناله افتاد که تصور کردیم از منسوبان شیخ است. چون از او توضیح خواستیم، گفت من با این مرد بزرگ نسبتی ندارم، لیکن حکایتی میان من و او هست که این چنین موجب شوریدگی احوال من شده است. آنگاه داستان خود را اینگونه تعریف کرد: 🍃پدرم در قریه «نخودک» کدخدا بود و من هم در اداره ژاندارمری کار می‌کردم. روزی حاج شیخ به پدرم فرموده بودند: اگر احتیاج نداری، از شغل کدخدایی استعفا کن. پدرم نیز به موجب توصیه حضرت شیخ از کار خود استعفاء کرد و چون من از ماوقع مطلع گشتم، بغضی از مرحوم شیخ در دلم پدید آمد و دیگران هم مرا به این دشمنی، تحریک و تشویق می‌کردند تا آنکه مصمم شدم ایشان را به قتل برسانم و چون گاهی از اوقات نیمه‌شب‌ها که از ماموریت خود باز می‌گشتم مرحوم شیخ را دیده بودم که تنها از ده خارج می‌شوند،  بر آن شدم که در یکی از این شب‌ها ایشان را هدف گلوله سازم. اتفاقا، در یکی از شب‌های تاریک زمستانی که به طرف آبادی می‌آمدم، حضرت شیخ را دیدم که عبا بر سر کشیده و می‌خواهند از ده خارج شوند. با خود اندیشیدم که وقت مناسب فرا رسیده، اما بهتر است اندکی صبر کنم تا از ده دور شوند و صدای شلیک من کسی را آگاه نکند. 🍃باری، مسافتی در عقب ایشان آهسته رفتم تا آنکه کاملاً از ده بیرون رفتند. در آن حال که خواستم تفنگ خود را به قصد شلیک از دوش بردارم، ناگهان حضرت شیخ روی به طرف من گردانیدند و فرمودند: حبیب کجا می‌آیی؟! بی‌اختیار گفتم: خدمت شما می‌آمدم و سخت از کار خود به وحشت افتادم. فرمودند: بیا تا با هم به زیارت اهل قبور برویم. بی‌درنگ پذیرفتم و به قبرستان ده که مسافتی فاصله داشت، رفتیم و فاتحه خواندیم.  آنگاه حضرت شیخ فرمود: دوست داری که به شهر رویم و حضرت رضا علیه‌السلام را زیارت کنیم؟ عرض کردم: آری. فرمودند:‌دنبال من بیا. چند قدمی نرفته بودیم که دیدم پشت در صحن مطهر رسیدیم و چون درها بسته بود، اشارتی کردند و در باز شد،‌ ولی کسی را ندیدم که  در را گشوده باشد، دستور دادند تا وضو بگیریم با آب جوی وضو ساختم و به سوی حرم مطهر روانه شدیم. در اینجا نیز درهای بسته با اشاره حضرت شیخ باز شدند و داخل حرم شدیم و زیارت کردیم و در هنگام بازگشت،‌درها یک به یک پشت سر ما بسته شد. 🍃چون از صحن خارج شدیم، فرمودند: دوست می‌داری که امیرالمؤمنین علیه‌السلام را هم زیارت کنی؟ عرض کردم: آری و هنوز چند قدمی به دنبال ایشان نرفته بودم که در برابر صحن و حرم رسیدیم،‌ ولی من چون تا آن وقت به زیارت امیرالمؤمنین(ع) نرفته بودم،  ابتدا آنجا را نشناختم،‌باری،  درهای بسته صحن و حرم حضرت امیر(ع) هم به اشاره حضرت شیخ باز شد. زیارت کردیم و خارج شدیم، در این هنگام حضرت شیخ فرمودند: حبیب، شب گذشته است و تو هم خسته‌ای بهتر است که به «نخودک»‌باز گردیم. عرضه داشتم: آقا،  هر چه صلاح می‌دانید، انجام دهید. باز پس از چند قدمی،‌ناگهان خود را در  همان جای ملاقات نخستین یافتم. پس از آن به من فرمودند: حبیب،  مبادا که تا من زنده‌ام از سرّ این شب با کسی چیزی در میان گذاری که موجب کوری چشمان تو خواهد شد و دیگر اینکه هیچ وقت نزد من نیا و هرگاه که مرا دیدی از دور سلامی بکن و والسلام. آیا این کراماتی که من از ایشان دیده‌ام جای آن نیست که چنین در ماتم این بزرگوار شیون و فغان کنم؟! ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 🔴🔴ماجرای بسیار عجیب از غسّال ویژه جسد مطهر حضرت آیت الله مرعشی نجفی(ره) 🔰حجة الاسلام دکتر سید محمود مرعشی (فرزند آیة اللَّه العظمی مرعشی نجفی) نقل کردند: ساعاتی قبل از وفات آیت اللَّه مرعشی دیدم حالشان دگرگون شده پزشکی آوردیم، معاینه‏ای کرد و بهتر شدند ولی بعد از مدتی گفتند: مرا پا به قبله قرار دهید. رو کردند به من و گفتند پسرم! من غسال دیده‏‌ام. شما غسّال نیاورید. بعد از فوت با چند نفر از خواص، بدن را بردیم بهشت معصومه. دیدیم آنجا فردی با قامت بلند، محاسن زیبا، لباس سفید و دستکش سفید، منتظر ما است.ایشان آقا را غسل دادند، کفن کردند و... تا فردا که دفن شدند.وقتی رسیدم به منزل به افراد منزل گفتم: ما پول غسال را ندایم (چون سرگرم کارها بودیم) روح آقا ناراحت می‏شود. او را از کجا پیدا کنیم؟ هر چه گشتیم پیدا نکردیم. به رئیس قبرستان گفتیم شما غسّالی دارید با این خصوصیت. گفت: ما این ساعت اصلاً غسال نداریم چون شما گفتید خودمان غسال می‏آوریم ما خبر نکردیم. چه کنیم؟ دیدم خوشبختانه مراسم را فیلمبرداری کرده‏ایم. فیلم را آوردیم. دیدیم همه چیز فیلمبرداری شده، مگر شخص غسّال. فقط دست‏های او فیلمبرداری شده که بدن را جابجا می‏کند. ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 💠ماجرای عجیب راهزن نمازخوان❗️ 🔰یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند. 🍃آن عالم می گوید: من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد 🍃آن شخص گفت: ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم. لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت: 🍃این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم. من به رئیس دزدها گفتم: اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟  🍃گفت: درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم. 🍃پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین علیه السّلام همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:مرا می شناسی؟ گفتم: آری! 🍃گفت: چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام.   📚منبع: كتاب پاداش‌ها و كیفرها ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💠ماجرای روضه‌خوانی که گرفتار عذاب شد❗️ ⭕️روضه خوانى بود به نام شيخ حسن كه چند سال آخر عمرش به شغل حرامى سرگرم بود، پس از مردنش شخصی او را در خواب می‌بيند كه برهنه است و چهره‌اش سياه و شعله‌هاى آتش از دهان و زبان آويزانش بالا می‌رود به طورى وحشتناك بود كه آن شخص فرار می‌كند. ⭕️پس از گذشتن ساعاتى و طى عوالمى باز او را می‌بيند، لكن در فضاى فرحبخش در حالى كه آن شيخ، با چهره سفيد و لباس زیبا، روى منبر نشسته و خوشحال است نزديكش می‌رود و پرسید: شما شيخ حسن هستيد؟ جواب داد: بله پرسید: شما همان هستيد كه در آن حالت عذاب و شكنجه بوديد؟ جواب داد: بله پرسید: چرا آن زمان در عذاب و الان در حالت خوبی هستید؟ ⭕️جواب داد: آن حالت اولى در برابر ساعاتى است كه در دنيا به كار حرام سرگرم بودم و اين حالت خوب در برابر ساعاتى است كه از روى اخلاص ياد حضرت سيدالشهداء عليه السّلام می‌نمودم و مردم را می‌گرياندم و تا اينجا هستم در كمال خوشى و راحتى می‌باشم و چون آنجا می‌روم همان است كه ديدى! به او گفت: حال كه چنين است از منبر پايين نيا و آنجا نرو، گفت: نمی‌توانم و مرا می‌برند. ✅در اینجا شهید دستغیب چنین میگوید: شاهد درستی اين خواب آيه شريفه: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ خَيْراً يَرَهُ وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرّاً يَرَهُ می‌باشد؛ يعنى هركس به اندازه ذره‌ای كار نيكى بجاى آورد، نتیجه آن را می‌بيند و هركس به اندازه ذره‌ای شرى انجام دهد، عاقبت آن را خواهد ديد. ✴️ناگفته نماند كه اين حالت برزخى اوست تا وقتى كه عذاب گناهانش تمام شود يا اينكه به شفاعت اهل بيت عليهم السّلام نجات يابد و چون ايمان داشته و دلش از محبت خالى نبوده سرانجام اهل نجات و خوشى پيوسته خواهد بود. 📚داستان‌های شگفت شهید دستغیب ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃
🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁 🔴بـانویـی که امـام حسیــن علیه السلام، ســه بــار در قبـــر به دیدنـش آمــد😱 💠ائمه اطهار به ویژه امام زمان(علیه السلام) تاکید فراوانی بر مداومت به خواندن زیارت عاشورا داشته اند. این زیارت از ناحیه خود خداوند متعال نازل شده و از احادیث قدسی به شمار می رود. 🔰از حاج محمدعلی روایت شده که: در یزد مرد صالح و فاضلى بود که به فکر آخرت خویش بود و شبها در مقبره اى خارج شهر یزد که به آن مزار گویند، مى خوابید. 🍃این مرد همسایه اى داشت که از کودکى در مکتب و غیره با هم بودند، تا اینکه بعدها باج خواهى و پول زورگرفتن را انتخاب کرد و تا آخر عمر هم چنین مى بود، تا اینکه مرد و در همان مقبره مذکور دفن کردند. 🍃هنوز یک ماه نگذشته بود که حاج محمد على او را در خواب دید، با حالت زیبا و سر حال از نعمت!! او گوید: نزدش رفتم و به او گفتم: تو از کسانى نبودى که در باطن نیکو باشی و کار تو جز عذاب نتیجه اى نداشت، چگونه به این مقام رسیدى؟! 🍃آن مرد گفت: آرى مسئله همانطور است که تو گفتى، من تا دیروز در سخت ترین عذاب بودم، تا اینکه همسر استاد اشرف آهنگر از دنیا رفت و او را در اینجا دفن کردند و اشاره کرد به مکانى که صد ذراع فاصله داشت و در همان شبى که او را به خاک سپردند، حضرت امام حسین(علیه السلام) سه بار به دیدن او آمدند. و در مرتبه سوم دستور فرمود: تا عذاب را از اهل این قبرستان بردارند، به این جهت حال من نیکو شد و در نعمت و وسعت قرار گرفتم. 🍃حاج محمدعلى گوید: با تعجب از خواب بیدار شدم، استاد اشرف آهنگر را نمى شناختم و جاى او را نمى دانستم، در میان بازار آهنگرها جستجو نمودم تا استاد اشرف را پیدا کردم. از او پرسیدم، آیا شما همسر دارى؟ گفت: داشتم، ولى دیشب فوت نمود و او را در فلان جا دفن کردیم. 🍃از او پرسیدم: آیا همسر شما به زیارت امام حسین (علیه السلام) رفته بود؟ گفت: خیر! پرسیدم: آیا مصیبت حضرت را مى نمود؟ گفت: خیر! پرسیدم: آیا او براى امام حسین مجلس مصیبت برپا مى کرد؟ جواب داد: خیر، منظورت از این سوال‌ها چیست؟ 🍃آن مرد داستان خواب خود را بیان کرد و گفت مى خواهم رمز آن ارتباط میان او و امام حسین را دریابم. استاد اشرف گفت: آن زن همواره به خواندن زیارت عاشورا مداومت داشت.! 📚منبع: شیخ عباس قمی، کتاب شریف مفاتیح الجنان ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂🍁
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 🔴جسدی که بعد ۹۰۰ سال سالم پیدا شد❗️ 🍃باغ مستوفی در اطراف شهرری، یكی از باغاتی بود كه در آنجا زراعت می‌كردند. اتفاقا سیل عظیمی آمد و تمامی اراضی مزروعی را آب فراگرفت و بسیاری از مكانها را تخریب نمود. بر اثر آب باران، حفره و شكافی عمیق، در باغ مستوفی نیز پدید آمد.  هنگامی كه به اصلاح و مرمت این قسمت مشغول بودند، سردابی ظاهر شد كه آب قسمتی از آن را تخریب كرده بود. وقتی كه برای بازرسی و جستجو به آنجا وارد شدند، جسدی را مشاهده كردند كه تمام اعضأ بدن آن سالم و تازه به نظر می‌رسید و هیچگونه عیب و نقصی در آن دیده نمی‌شد، و با صورتی نیكو آرمیده بود! و هنوز اثر خضاب كردن بر ناخنهایش مشهود بود! و ناخنهای یك دست را گرفته و ناخن دست دیگر را نگرفته بود و محاسن شریفش روی سینه‌اش ‍ ریخته بود و بدن چنان سالم و تازه بود كه چنین به نظر می‌آمد تازه از حمام بیرون آمده است و فقط رشته‌های نخ پوسیده كفن كه از هم گسسته شده بود در اطراف جسد بر روی خاك ریخته بود! این خبر در شهرری و تهران، به سرعت دهان به دهان گشت؛ و مردم فورا به سلطان وقت اطلاع دادند. به دستور سلطان، سریعا گروهی از علمأ و افراد سرشناس و صاحب نفوذ، كه در بین ایشان مرحوم حاج آقا محمد آل آقا كرمانشاهی و مرحوم میرزا ابوالحسن جلوه، حكیم گرانمایه آن روزگار و مرحوم آیة الله ملا محمد رستم آبادی و مرحوم علامه سید محمود مرعشی نجفی حضور داشتند؛ انتخاب و برای بررسی وضعیت در منطقه حضور پیدا كردند و وارد سرداب شدند و پس از تایید اصل قضیه، برای شناسایی جسد، شروع به تفحص و جستجو نمودند. با تفحص و بررسی‌های انجام شده در سرداب، متوجه لوح و سنگ قبری می‌شوند كه بر روی آن چنین نوشته شده است: هذا المرقد العالم الكامل المحدث، ثقة الامحدثین، صدوق الطایفه، ابوجعفر محمد بن علی بن حسین بن موسی بن بابویه قمی. پس از بررسی‌های كامل و پیدا شدن این سنگ نبشته و تایید علمأ و امینان مردم، در صحت و شناسایی جسد مطهر شیخ صدوق، جای هیچگونه تردیدی باقی نماند؛ و لذا دستور دادند، سرداب را بازسازی كنند و در آن را بستند و حفره پدید آمده را نیز مرمت كردند و بنایی مناسب بر آن ساختند و به بهترین وجه تزیین و آیینه كاری نمودند. مرحوم آیة الله مرعشی نجفی كلامی را نیز در ادامه بیان می‌دارند كه: مرحوم پدرم، علامه سید محمد مرعشی نجفی می‌فرمودند: من دست آن بزرگوار را بوسیدم و دیدم كه تقریبا پس از نهصد سال كه از مرگ و دفن شیخ صدوق می‌گذرد، دست ایشان، بسیار نرم و لطیف بود. آری این چنین است سرانجام عاشقان و دلدادگان کوی حضرت دوست که مس وجود خود را با کیمیای محبت او به طلا مبدل ساختند. 📚منبع: مقدمه كتاب من لا یحضره الفقیه و کتاب روضات الجنات خوانساری ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 🔴به‌راحتی هر روز سر سفره اهل‌بیت بنشینیم❗️ 🔰یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست... 🍃استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر! رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده! فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ 🍃رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود. 🍃اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است، هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند. ✅🔆بزرگی برای خانم‌های کدبانو چند توصیه داشتند: 🔻برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید 🔻ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید. 🔻هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید. 🔻اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید 🔻هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن) 🔻هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید و از آب حوض کوثر بنوشید. 🔻اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید) 🔻هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید. 🔻هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای را بجا آورید. 🔻و اگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید. 💠که با این کار همیشه در حال ذکر خدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد.! ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃 🔴به‌راحتی هر روز سر سفره اهل‌بیت بنشینیم❗️ 🔰یکی از شاگردان آیت الله مجتهدی تعریف میکند که یک روز با اصرار بعد از کلاس درس استاد را برای ناهار به منزل خودمون بردم، بعد از یک بار غذا کشیدن از من خواست دوباره برایشان غذا بکشم، خیلی تعجب کردم اما چیزی نگفتم، بعد از جمع کردن سفره طاقت نیاوردم از ایشان پرسیدم حضرت استاد ببخشید که ازتون این سوال رو میپرسم، آخه شما اهل غذا نیستید چطور دوبار غذا کشیدید؟ البته برای من باعث افتخار و خوشحالیست... 🍃استاد فرمودند سوال رو از من کردی برو جوابشو از خانومت بگیر! رفتم از همسرم پرسیدم موقع پختن غذا چه کردی؟ کمی فکر کرد و گفت باوضو بودم. رفتم به ایشان گفتم خانومم باوضو بوده! فرمودند اینکه کار همیشگی شان است، بپرس دیگر چکار کرده؟ 🍃رفتم پرسیدم، خانومم کمی فکر کرد و گفت وقتی داشتم غذا میپختم کمی باخودم روضه سیدالشهدا رو زمزمه کردم و قطره اشکی هم ریختم. نزد استاد رفتم و اینرا گفتم. لبخندی زدند و گفتند بله دلیل رفتارم این بود. 🍃اگر نیت کنید ثواب اين غذاي امروز نذر يكي از ائمه شود، آنوقت هم آشپزي برايت دلنشين تر است، هم اينكه خانواده هر روز سر سفره يكي از ائمه نشسته اند. ✅🔆بزرگی برای خانم‌های کدبانو چند توصیه داشتند: 🔻برای آشپزی هر روز به نیت معصوم آن روز غذا طبخ کنید مثلا روز جمعه که متعلق به امام عصر (عج)میباشد تمام وعده ها را به نیت آن حضرت آشپزی کنید 🔻ابتدا قبل از آشپزی وضو بگیرید. 🔻هنگام وارد شدن به آشپزخانه بسم الله الرحمن الرحيم بگویید. 🔻اگر دیدید کارهایتان زیاد است لاحول ولا قوه الا بالله بگویید 🔻هنگام روشن کردن آتش اجاق گاز بگویید اللهم اجرنا من النار (یعنی خدایا مرا از آتش دوزخت دور کن) 🔻هنگام استفاده از آب صلوات بر پیامبر (ص)بفرستید تا از شفاعتش بهرمند گردید و از آب حوض کوثر بنوشید. 🔻اگر از میوه و سبزیجات وگوشت استفاده می کنید بگویید اللهم اسئلک الجنه (از خدواند در خواست بهشت کنید) 🔻هرچه را که با چاقو قطعه قطعه می کنید ذکر سبحان الله والحمدالله را بگویید. 🔻هنگامی که کارهایتان به اتمام رسید شکر خدای را بجا آورید. 🔻و اگر خسته شدید اعوذبالله گفته و بخدا پناه ببرید. 💠که با این کار همیشه در حال ذکر خدواند هستید و کسی که در حال ذکر باشد مانند کسی است که در حال جهاداست که هم آشپزی می کنید وهم جهاد.! ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃✨🌹🍃
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃 💠در مشکلات مختلف، باید به کدام یک از معصومین (علیهم السلام) متوسل بشویم❓ 🌷مرحوم علامه مجلسی نقل میکند: 🔰فردی به نام "ابوالوفای شیرازی" در زمان حکومت ابی علی الیاس زندانی و تهدید به قتل شد. ایشان متوسل به حضرات اهل بیت علیه السلام میشود. 🌸شب در عالم رؤیا،حضرت رسول الله صلی الله علیه و آله را زیارت میکند. حضرت میفرمایند: ⭕️در حوائج دنیوی به من متوسل نشو، به دخت گرامی ام متوسل نشو، به حسن و حسین علیه السلام هم متوسل نشو، بلکه در امور بلند و معنوی به این ها متوسل شو.! ✍از امام باقر و امام صادق علیه السلام آخرت را بخواهید، ✍از امام زین العابدین علیه السلام، دفع شرّ سلاطین و شیاطین را بخواهید، ✍از امام موسی بن جعفر علیه السلام عافیت را بطلبید، ✍اگر در مسافرت به مشکل برخورد کردید به امام رضا علیه السلام استغاثه کنید. 🔷آنگاه فرمودند: ولی اگر کارد به استخوان رسید و شمشیر به گردنت رسید، یوسف زهرای اطهر فرزندم را صدا بزن و بگو: "یا صاحبَ الزَّمان اَنا مُستَغیثٌ بکَ" ؛ یا بگو: "الغَوثَ اَدرِکنی" "مهدی جان؛ من به تو پناهنده شدم به فریادم برس؛ یا غوث حقیقی؛ به فریادم برس...!" ❇️ابوالوفا میگوید: من این جملات را در عالم رؤیا گفتم و از خواب پریدم. یک وقت دیدم مامورین ابی علی الیاس آمدند و ما را پیش او بردند. وی گفت:‌ به چه کسی متوسل شدی؟‌ گفتم: به منجی عالم بشریت، مصلح حقیقی، به فریاد درماندگان و بیچارگان! 🔘سپس معلوم شد در خواب به ابی علی الیاس گفته بودند: اگر دوست ما را رها نکنی نابودت میکنیم و حکومتت را بهم میریزیم... بعد مبلغی پول و هدایا به ابوالوفا داد و آزادش کرد. 💯نکته: اهل بیت علیهم السلام خودشان تقسیم کار فرموده اند،این یک تقسیم کار در عرصه هستی است، اختلاف در شأن و مقام و منزلت نیست و در مرتبه نورانیت و حقیقت هیچ اختلافی نیست. 📚بحارالانوار،جلد 53 ،ص67 ↶💟☆《 به ما بپیوندید 》☆💟↷ 🌺🍃✨کانال معرفتی ✨🍃🌺 http://eitaa.com/joinchat/57344004C7961b6a51a 🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃