eitaa logo
کانون شعر و ادب رضوی بشرویه
35 دنبال‌کننده
374 عکس
52 ویدیو
6 فایل
کانون تخصصی شعر و ادب رضوی شهرستان بشرویه
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از از سبوی عشق
عاشقی، دل‌های ما را سخت بریان کرد و رفت سوخت، ما را جمع‌مان از خود پریشان کرد و رفت در مسیر زندگی، قرآن نشان خلق، داد راه پنهان سعادت را نمایان کرد و رفت در قضاوت عدل را سر لوحه‌ی کارش نمود آستان قدس را چون باغ رضوان کرد و رفت گرچه بی‌انصاف‌ها خستند با تهمت، دلش درد را در چاه دل، پیوسته پنهان کرد و رفت حاج قاسم باز کن آغوش پر مهرت، چه خوب! مرد میدان، کار میدان را به سامان کرد و رفت در پی آسایش مردم، چو آسایش نداشت یک به یک هر مشکلی را سهل و آسان کرد و رفت روز تعطیلی برایش هیچ معنایی نداشت خستگی را خسته از کار فروان کرد و رفت خدمت بی‌منتش، بر هیچ کس پوشیده نیست خلق را با خدمتش، از خویش، حیران کرد و رفت از صف اول شهیدان را جدا کردند باز جابه‌جا جای صف اول و پایان کرد و رفت گر بر ابراهیم، آتش شد گلستان بنگرید سید ابراهیم، جان تقدیم جانان کرد و رفت میزبان زائران خسرو خوبان رضا(ع) خویش بر خوان حق، پیوسته مهمان کرد و رفت مثل اولاد علی(ع) و مثل زهرای بتول(ع) جان فشانی در ره اسلام و قرآن کرد و رفت آنکه تنها «چشم!» بر لب داشت، با امر ولی چشم رهبر را ز سوگ خویش گریان کرد و رفت وقت تشییع‌اش، تماشایی است سیل جمعیت روز ما را آنکه چون شام غریبان کرد و رفت ای عزیز فاطمه(عج)! آوَخ ز هجران شما آه! می‌بینی چه با ما داغ هجران کرد و رفت
هدایت شده از از سبوی عشق
سلام کشور ایران! سلام ایرانی! سلام بر تو که مهد دلیرمردانی پر از شکوفه‌ی عشقی، نسیم جان‌بخشی کویر تشنه‌ی جان را شکوه بارانی خزان به دور! از این گلشن پر از لاله به خود ببال! که هر فصل را بهارانی فداییان تو هستند لاله‌های وطن شهید باکری و همت و... سلیمانی شغال را نبوَد زهره تا که زوزه کشد کزین کُنام کند شیر حق نگهبانی بگو که شب‌پره تحریم آفتاب کند بتاب اختر تابان! که ماه تابانی به شوق دیدن روی تو صف به صف بنگر ز هر تبار و قبیله به هر خیابانی تو آن گلی که جهان پر شده است از عطرت به عشق روی تو بلبل کند غزل‌خوانی ۱۴۰۳/۰۳/۱۰
هدایت شده از از سبوی عشق
عجب روزی است عرفه خدا در این روز دست نوازنده‌‌اش را بر سر بندگانش می‌کشد توبه و استغفارشان را می‌پذیرد دعاهای‌شان را اجابت می‌کند و سیّئات‌شان را به حسنات مبدّل می‌کند ۱۴۰۲/۰۴/۰۷
هدایت شده از از سبوی عشق
در پیش داریم ای مسافرها! سفرها باید گشود از شوق، اینک بال و پرها باید جهش کرد از برای رشد کشور مرد جهادیم و نترسیم از خطرها چون کوه محکم روی پای خویش هستیم اما نمی بینند، گویا، کور و کرها... شیریم و کی از زوزه‌هاتان می‌هراسیم!؟ ای گرگ‌ها! روباہ‌ها! ای بی‌گهرها! رزمنده ایم و جان به کف در راه نهضت همچون شهیدان، مثل جاوید الاثرها هر دختری در دست ما در هست دستش با شوق آیند این پسر ها با پدرها حتی زنان کشور ما شرزه شیرند در صحنه می‌مانند همچون شیر نرها هر رأی ما، تیری بوَد بر قلب دشمن از کشور ما می‌کند دفع ضررها گوید خوش‌آمد حاج قاسم، پای صندوق ای نور چشمان عزیزم! تاج سرها! این بار هم، دشمن شود از ما فراری بر جان ملت، بی اثر گرددد، شررها گُل کاشتم آن جمعه ما در پای صندوق این جمعه، می بندیم محکم‌تر، کمرها با انتخاب فرد اصلح، جشن داریم جشنی که می ریزد به کام ما شکرها مثل رئیسی دولتی آید جهادی همچون رجائی‌ها و همچون باهنرها خون شهیدان آبیاری کرده نهضت نخل خمینی(ره) می دهد مردم! ثمرها آقای ما! سید علی! چشم تو روشن در پیش دارد ،امتت این سان ظفرها بر خیز باید گُل برافشانیم اینک می آید از ره، یار غایب از نظرها ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
هدایت شده از از سبوی عشق
شاعر و اجرا_ محمد رضا قاسمیان_انتخاب اصلح.mp3
زمان: حجم: 3.74M
...گُل کاشتم آن جمعه ما در پای صندوق این جمعه، می بندیم محکم‌تر، کمرها با انتخاب فرد اصلح، جشن داریم جشنی که می ریزد به کام ما شکرها... ۱۴۰۳/۰۴/۱۲
هدایت شده از از سبوی عشق
نفرین! به «مُرَّةُ بنُ مُنقِذِ» تیری که به سوی اکبر انداخت کار علی و حسین را ساخت @azsabuyeeshgh
هدایت شده از از سبوی عشق
دستم که جدا شده، بماند یارب! تو بگو کنم چه چاره!؟ با مشک که گشته پاره‌پاره
هدایت شده از از سبوی عشق
هر روز اگر ناله و افغان داریم در غزه اگر شام غریبان داریم اما به طلوع فجر، ایمان داریم
هدایت شده از از سبوی عشق
-««:((روز تأسیس کانون‌های فرهنگی هنری مساجد)):»»- عطر و بوی خوش عود و گل و اسپند، رسید آن بهاری که گل از او زده لبخند، رسید چه بهاری‌ست! خدایا! که صفا آورده دل هر پیر و جوان را زده پیوند، رسید چه غم از تلخی‌ ایام!؟ خدایا! شکرت روزگاری که بوَد، مثل عسل، قند، رسید آن که محراب، به وجد آمده از آمدنش مظهر شادی و الطاف خداوند، رسید به حسین بن علی (ع) آن که تأسّی بکند قلب پیغمبر(ص) از او راضی و خرسند، رسید آن که یا مهدی(عج) و یا فاطمه(س) بر لب دارد یاعلی(ع) را به سر خود زده سربند، رسید بر لب رهبر گل، کرده تبسم، پیدا آن که دل، لحظه‌ای از او نشود کند، رسید آن که دل، بسته به آیین محمد(ص)، آری! مثل البرز بوَد، محکم و پابند، رسید آن که دل برده ز فرهنگ و هنر، با هنرش گشته کانون صفا، بی‌غش و ترفند، رسید آری! آن روز که تأسیس شده کانون‌ها روز خوشحالی ما، هجده اسفند، رسید @azsabuyeeshgh
هدایت شده از از سبوی عشق
ببین که خنده به لب، کردگار سبحان شد خمید قامت شیطان و سخت حیران شد کویر، تشنه نمانده‌ست و گشته چون دریا که چشمه‌ها همه جاری به لطف باران شد لباس سبز به تن کرده کوه، از شادی پر از شکوفه و گل، دامن بیابان شد درخت، پیراهن پرشکوفه بر تن کرد به روی شاخه‌ی گل، غنچه، باز خندان شد نسیم عشق، وزیده‌ست و بید می‌رقصد ببین که سرو ز شادی مناره جنبان شد خزان، رمیده و فصل خوش بهار آمد به باغ، لاله دمید و جهان، گلستان شد گلی زگلشن زیبای سرمدی آمد رضای عالم آل محمدی آمد
هدایت شده از از سبوی عشق
یارب! به حسین(ع) و آه و سوز عرفه بر چشمه‌ی جاری هنوز عرفه هرچند که ما غرق گناه آمده‌ایم بگذر ز گناه ما به روز عرفه
هدایت شده از از سبوی عشق
عمری‌ست که در شیشه کند خون فلسطین این بی‌شرف غاصب و این بی‌همه چیز، این... گه قاتل سفاک، کند حمله به لبنان در سوریه یک روز دهد این همه جولان! گفتیم به ایران، نظر چپ نکند کس در خانه اگر هست کس این حرف، بوَد بس صهیونی ملعون! مگشا چاک دهن را از یاد مبر غرشِ شیران یمن را! حالا به گمانت، که شده نوبت ایران!؟ با قدرت پوشالی‌ات آیی سوی میدان!؟ ایران؛ به خیالت که شود مثل فلسطین!؟ برمی‌کَنم از ریشه‌ات ای غدّه‌ی چرکین دیوانه‌تر از دیو شدی، خائن صهیون!؟ خونخوارتر از گرگ شدی، تا بخوری خون!؟ بیدار نگشتی، به تو دادیم چو هشدار با غرش موشک شده‌ای باز، تو بیدار سردار بزن! شعله به دامان تل‌آویو تا باز نماند اثر از فتنه‌ی این دیو آن لاله‌ی پرپر شده‌ی مانده در آوار همراهی تو می‌طلبد با تن خونبار سردار بزن! خوب بزن! مثل همین‌ها بر قلب تل‌آویو بزن! بر دل حیفا! در هم بشکن بال و پرش، باز به سجیل باید بچشد، فیل ستم، طعم ابابیل سردار بزن! موشک فتاح به دشمن تا شاد شود از تو دل مادر میهن