نسیمِ صبح پنداری زِ كوى یار میآید
به جانها مژده میآرد كه آن دلدار میآید
به صد اكرام میباید به استقبالِ او رفتن
كه بویِ دوست میآرد زِ كوى یار میآید
#سیف_فرغانی
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
ای که به هنگام درد راحت جانی مرا
وِی که به تلخی فقر گنج روانی مرا
#مولوی
@shearvdastan
ببین در دست طوفان بادبادکها نمیخندند
درختان هم به سرسبزی پیچکها نمیخندند
بترس از خط لبخندی که این دزدان به رخ دارند
در این بازار بیمنظور قلکها نمیخندند
زمین بیثمر دیگر نگهبانی نمیخواهد
به این بیحاصلی آیا مترسکها نمیخندند؟
اگر همدرد من باشی به احوالم نمیخندی
که دلقکها به روی سرخ دلقکها نمیخندند
به بخت خویش میخندم که باید شادمان باشم
وگرنه از سر رغبت عروسکها نمیخندند
از اینزندان به آنزندان، بهاینترتیب معلوماست
چرا در لحظهی میلاد کودکها نمیخندند
#مجید_ترکابادی
@shearvdastan
خنده می بینی ولی
از گریه دل غافلی
خانه ی ما اندرون
ابر است و بیرون آفتاب
#فصیحی_هروی
#صبحتون_بخير
@shearvdastan
شب هاى هجر را
گذرانديم و زنده ايم
ما را به سخت جانى خود
اين گمان نبود
#شكيبى_اصفهانى
@shearvdastan
وقتی که جانِ پاکِ پیمبر نشان شود
تیرِ جفا دوباره به قلبش روان شود
وقتی که زهر، چون نوکِ مسمار اثر کند
یعنی دوباره قامت کوثر کمان شود
طوفانِ کینه، چون برسد تا سرای وحی
جانِ جواد، فصلِ جوانی خزان شود
آنکه به غیرِ لطف، ز همسر ندیده بود
حقش نبود، قاتلِ یارِ جوان شود
درهای حجره را به رویَش بست، نانجیب
تا با کنیزها همه، اُرجوزه خوان شود
هرچند گفت تشنه لبم، کف زدند تا
در هلهله، صدای ضعیفش نهان شود
یک یاحسین گفت ز سوزِ جگر، جواد
شاید کلامِ العطشِ او، بیان شود
تازه گلو بریده نبود، این امامِ ما
تا نیزهای بجای گلو، در دهان شود
خواهر نداشت، تا به کنارِ برادرش
با دیدنِ شهادتِ او نیمه جان شود
بی سر نشد، ولی بدنش رفت روی بام
تا داغِ شام و کوفه دوباره عیان شود
سنگش نزد، ولی سرِ او بود و پلّه ها
وای از سَری، که ضربه خورِ بی امان شود
حالا پسر رسید کنار پدر ولی
در کربلا پدر ز پسر در فغان شود
صدپاره کرد جسمِ جوان حسین را
آن لشکری که خواست، حرم بی جوان شود
بر گریهی حسین، چه بَد کوفه خنده کرد
تا باخبر از آن، حرم بانوان شود
خواهر رسید و جان برادر نجات یافت
وقتی حسینِ فاطمه را در ممات یافت
محمود ژولیده
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
#شب_جمعه
#دلتنگ_حرم
@shearvdastan
همسرش با مهربانی هایِ او سازش نداشت
لحظه ای حتی میان خانه آرامش نداشت
برده بود ارث از پدر یک رأفتِ دلخواه را
حیفِ آن قلبی که ایمن بود و آلایش نداشت
در جوانی پیر شد آقا جوادإبن رضا(ع)
زجرها میدید و دیگر طاقتِ رنجش نداشت
جودِ مطلق شد گرفتارِ خساست-زاده که
بُخل و کینه داشت اما دستِ پُر بخشش نداشت
شد برایش قاتلِ جانی شریکِ زندگی
آن شریکِ زندگی که ذره ای ارزش نداشت
ذاتِ امّ الفضل(لع) با خورشید در جنجال بود
عینِ ظلمت بود و چشم ِ دیدنِ تابش نداشت
زهر را آخر به خوردش داد و میزد قهقهه
پشتِ در شد هلهله! فتنه گری کاهش نداشت
سرفه ها میشد نفسگیر از گلویش تا جگر-
سوخت آری هیچ زهری اینقدَر سوزش نداشت
بر زمین افتاد و خاکِ حجره دستش را گرفت
چشم هایش خیره ماند و قدرتِ چرخش نداشت
تشنه جان داد و تنش را روی بام انداختند
آسمان مانندِ عاشورا تبِ بارش نداشت
هیچ روزی در بلایا مثل عاشورا که نیست
هیچ روزی مثل عاشورا خدا سنجش نداشت
*
در قساوت! در جدال و قتل؛ آن هم قتلِ صبر
هیچکس مانندِ شمرِ بی حیا(لع) کوشش نداشت
پیکری شد غرقِ در خونِ قفا در قتلگاه
پیکری که طاقتِ ده مرکبِ سرکش نداشت
مانْد عریان؛ روی خاکِ غربت و با گریه رفت...
خواهری که جز خدا از هیچکس خواهش نداشت!
مرضیه عاطفی
#مرثیه_امام_جواد_علیه_السلام
@shearvdastan
شاید بشود گفت که شاهانه گداییم
بیمه شده ی حرز جواد بن رضاییم
#شهادت_امام_جواد_علیه_السلام
@shearvdastan
از سحر عطر دلانگیز تو پیچیده به شهر
باز دیشب چه کسی خواب تو را دیده به شهر
#کاظم_بهمنی
@shearvdastan
امشب حضور روشن تو داده جان به ماه
با تو نگاه میکنم از آسمان به ماه
او هم درست مثل غم تو همیشه هست
حتی اثر نکرده مرور زمان به ماه
از آه من بترس که خاموش میشود
توفان آه اگر بوزد ناگهان به ماه
آه از دل پلنگ که حتی نمیرسد
دست عقابهای بلندآشیان به ماه
گاهی حجاب روسری ابر لازم است
از دست هیزچشمی نامحرمان به ماه
چیزی چو ماه قابل تشبیه دوست نیست
این است دِین قافیهی شاعران به ماه
#هادی_محمدحسنی
@shearvdastan
دی در گذار بود و نظر سوی ما نکرد
بیچاره دل که هیچ ندید از گذار عمر
#حافظ
@shearvdastan
ماه هر شب تا سحر محو تماشای علیست
تازه در این خانه زهرا ماه شبهای علیست
چشم دنیا روشن از ماه جمال مرتضاست
چشم زهرا روشن از روی دلارای علیست
با شگفتیهای دنیای علی بیگانهایم
اینکه دنیا پیش او هیچ است دنیای علیست
بارها با اشک خود زخم علی را بسته است
گرمی این دستها تنها مداوای علیست
روز وانفساست محشر، شیعیان لاتحزنوا
این که محشر خاک پای اوست زهرای علیست
یا "علی" امضا کند یا "فاطمه" فرقی که نیست
آخرش امضای زهرا عین امضای علیست
عباس شاه زیدی
#ازدواج_حضرت_علی_و_فاطمه_علیهم_السلام
@shearvdastan
جهان برای شکوفا شدن مهیا بود
و این قشنگ ترین اتفاق دنیا بود
#سید_حمیدرضا_برقعی
@shearvdastan
صبح آمده از پنجره !مشتاقِ سلامم
برخیز که دنبالِ همین تکه کلامم
موهای تو بید است و منم بادِ پریشان
از شیره ی خرمای تو شیرین شده کامم
#مهدی_حبیبی
#صبحتون_بخیر
@shearvdastan
برای من قفس از بازوان خویش بساز
که از چنین قفسی میل پر کشیدن نیست
#سیده_تکتم_حسینی
@shearvdastan
من از این جا که تویی،هیچ ندارم تردید
قلب من خانه ی غم های تو است، باور کن؛
#ارسالی_اعضا_محترم
@shearvdastan
روشنی در دل نشان عزت وپایندگیست
نور درظلمت کمال روشنی رخشندگیست
تا غروب زندگی خورشید عالمتاب باش
راز عزّتمندی دریا دلان بخشندگیست
#مهدی_سیدحسینی
#ارسالی_شاعر_محترم
@shearvdastan
به گیسوان پریشان خود نگاه کن
که شرحِ حالِ من است این کلافِ سردرگم
#حسین_دهلوی
#شب_نوشت
@shearvdastan
چه کسی میداند؟ که تو در پیله ی تنهایی خود تنهایی
چه کسی می داند
که تو در حسرت یک روزنه در فردایی؟ پیله ات را بگشا، تو به اندازه ی پروانه شدن زیبایی!
ازصدای گذر آب چنان فهمیدم تندتر از آب روان، عمرگران میگذرد
#سهراب_سپهرى
@shearvdastan
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
@shearvdastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 #سعید_جلیلی چه نسبتی با دولت #شهید_رئیسی دارد؟!
سوالی که هر دو نفر به آن پاسخ دادهاند!
#انتخابات
@shearvdastan
کویر بود دلم، بیعبور و راضی بود
که پرغرورترین خاک این اراضی بود
همیشه حکم به تنهایی دلم او داد
همیشه بین من و عشق، عقل قاضی بود
به «آشناشدن» یا «جداشدن» طی شد؟
حساب عمر چه جز پاسخی ریاضی بود
هزار بَرده به بازار بُرده این دنیا
یکیست آنکه از او بردهدار راضی بود
که غیر دوست بد و خوب هرکه بود نماند
که غیر بودن تو هرچه بود ماضی بود
#مژگان_عباسلو
@shearvdastan