eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
78 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
به خواب ظلمت آلودیم شب‌های زلالی را دریغا ما ندانستیم قدر آن لیالی را ! به جای شمعدانی‌های سرشار از شکوفایی کنار یکدگر چیدیم گلدان‌های خالی را مزار از دشت می‌سازند و تابوت از صنوبرها خدایا کی به پایان می‌بریم این مرگ‌سالی را ! کسی با نغمهء الله‌اکبر برنمی‌خیزد مؤذن بی‌سبب آشفت خواب این اهالی را جهان پیوسته تا کی بر مدار ظلم می‌گردد مگر در هم بریزد رادمردی این توالی را @shearvdastan
نشستہ غرق... تماشاےخودشـ کسےنیامده جز او سر قرار خودش چہ انتظار عجیبیست اینکہ شبـ تا صبحـ کسےقنوت بگیرد بہ انتظار خودشـ.. @shearvdastan
عصرشد🤒 ای یار کجایی ؟❤️ ای عشق من❣ ای دلبر و دلدار کجایی؟🤒 عصر است و قرار من و تو ساعت باران🌧 باران زد و شد 😍 لحظه دیدار کجایی؟🤒 🕡 @shearvdastan
دلم قرار نمی گیرد از فغان بی تو سپند وار زکف داده ام عنان بی تو ز تلخ کامی دوران نشد دلم فارغ زجام عشق لبی تر نکرد جان بی تو چون آسمان مه آلوده ام زتنگ دلی پر است سینه ام ز اندوه گران بی تو نسیم صبح نمی آورد ترانه ی شوق سر بهار ندارند بلبلان بی تو لب از حکایت شبهای تار می بندم اگرامان دهدم چشم خونفشان بی تو چون شمع کشته ندارم شراره ای به زبان نمی زند سخنم آتشی به جان بی تو ز بی دلی و خموشی چون نقش تصویرم نمی گشایدم از بی خودی زبان بی تو عقیق سرد به زیر زبان تشنه نهم چو یادم آید از آن شکرین دهان بی تو گزارش غم دل را مگر کنم چو امین جدا از خلق به محراب جمکران بی تو @shearvdastan
در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت @shearvdastan
دیری است که از روی دل‌آرام تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم هرچند که همسایه‌ی آن چشمه‌ی نوریم @shearvdastan
زنم به زلف تو انگشت و بر دو دیده نهم اگر سفید شود ز انتظار آمدنت @shearvdastan
در آرزوی جلوه‌ی مهتاب جمالش یا رب! گذراندیم چه شب‌های سیاهی... @shearvdastan
روز وصلش باید از شرم آب ‌گردیدن ‌که ما در فراقش زندگی ‌کردیم و جانی داشتیم @shearvdastan
ز بس بودیم در بزم محبت چشم بر راهت گذشتی از دلِ هرکس، به گوش آواز پا آمد @shearvdastan
دلم شکستی و جانم هنوز چشم به راهت شبی سیاهم و در آرزوی طلعت ماهت در انتظار تو چشمم سپید گشت و غمی نیست اگر قبول تو افتد فدای چشم سیاهت جمال چون تو به چشم نگاه پاک توان دید به روی چون منی الحق دریغ چشم و نگاهت در انتظار تو می‌میرم و در این دم آخر دلم خوش‌ست که دیدم به خواب گاه به گاهت اگر به باغ تو گل بر دمید من به دل خاک اجازتی که سری برکنم به جای گیاهت... @shearvdastan
طلوعی نیست تا دلخوش به فرداها کنم خود را چراغی نیست تا راحت از این سرما کنم خود را تمام بندِ انگشتانِ دستم یخ زد از دوری توانی در نفس هایم نمانده ، ها کنم خود را من آن بیدم که مجنون‌بودنم را جار خواهم زد چگونه در نگاه این و آن حاشا کنم خود را به جرم سوختن از داغِ تو ، پروانه طَردَم کرد دلت می آید اینگونه تک و تنها کنم خود را کسی در شهر ، تابِ ناله هایم را نخواهد داشت... همان بهتر که شب‌ها راهی صحرا کنم خود را مرا از دستِ مَن‌مَن کردنم راحت کنی ای کاش وگرنه با " مَنیَّت " عاقبت رسوا کنم خود را من از این چشم‌های خیر‌ه‌سر خِیری نمی بینم... هر از گاهی دلم می خواست ، نابینا کنم خود را ضمیر ناخودآگاهِ مرا بیدار باید کرد مگر از خواب رِخوَت‌زایِ غفلت پا کنم خود را " الٰهی لا تَرُدَّ حاجَتی"..، تو حاجتم هستی! جز این هر خواهشی کردم ، بگو دعوا کنم خود را برای عاشقی سَرگشته مثل من..، بغل وا کن مگر با گم‌شدن در عشق تو پیدا کنم خود را عَلیٰ رَغمِ گنهکاری به زهرا دوستت دارم قسم خوردم به مادر، در دل تو جا کنم خود را تمام ذوق افطارم رطب‌های علی‌جان است کنار نخل حیدر سیر از خرما کنم خود را کبوترز‌اده ام ، روی پَرَم مُهر نجف خورده به دنیا آمدم تا جلد این مولا کنم خود را دوای هر که دلمُرده است ، خاک صحن شش‌گوشه‌ست لبم را روی تربت می کشم..،احیا کنم خود را تو را جان شهیدی که تنش پامال شد..، برگرد همان تشنه که در سوگِ لبش دریا کنم خود را ... دم مغرب..، همه رفتند..، تازه ساربان آمد... نبودم ، پیش‌مرگِ خاتمِ آقا کنم خود را @shearvdastan