روزها با فکر او دیوانهام، شب بیشتر
هر دو دلتنگ همیم، اما من اغلب بیشتر
باد میگوید که او آشفته گیسو دیدنیست
شانه میگوید که با موی مرتب بیشتر
پشت لحن سردخود، خورشید پنهان کرده است
عمق هذیان میشود با سوزش تب بیشتر
حرفهایش از نوازشهای او شیرینتر است
از هر انگشتش هنر میریزد، از لب بیشتر
یک اتاق و لقمهای نان و حضور سبز او
من چه میخواهم مگر ازاین مکعب بیشتر؟
#سید_سعید صاحب علم
@shearvdastan