قرار شد برود کار بوتراب کند
فرات را سر بدخواه خود خراب کند
قرار شد برود با لب ترک خورده
هزار حرمله را از خجالت آب کند
امیدوار به این است مادر اصغر
قرار نیست کسی طفل را جواب کند
سه شعبه ای به دوراهی رسیده و باید
میان کودک و باباش انتخاب کند
چه انتخاب که با کشتن پسر ، بابا
برای دادن جان خودش شتاب کند
سه شعبه از گلوی او بزرگتر باشد
کسی بیاید و این غصه را حساب کند
نشسسته حرمله در صدر کاخ با لبخند
بدا به حالش اگر شکوه ای رباب کند
.
شهریار سنجری -محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#شب_هفتم
#محرم
@shearvdastan
شد پاره پاره مثل فدک، حلقِ نازکش
ذبحی عظیم پاره ی قلب رباب شد
آغوشِ من، اگرچه شده قتلگاه او
لبخند میزند! جگرِ من کباب شد
محمود ژولیده
#مرثیه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام #محرم
@shearvdastan
برای وصفِ تو با قلم -این زبانِ الکن- چه میتوان گفت؟
مؤذّنا! در مقابلِ شوکتت فقط میتوان اذان گفت
گدایی ما بهانهای تا ضریحِ پابوسی کریم است
نمیشود از زیارتت دست شُست و از فقر و آب و نان گفت
چنان مقاماتی و کراماتی و حکایاتی از تو گفتند
که میشود در کتابتت مُرد و بعدِ مرگ از تو همچنان گفت
پیمبری یا که حیدری یا شکوهِ آیاتِ کوثری یا ...؟!
که میتوان در ثَنایَت از مدحِ خاندانِ تو همزمان گفت
به عشقت انگور داد محراب و تاک شد هر ستونِ مسجد
مناره نامِ تو را چشید و به خَلق، جای "اذان"، از آن گفت
تو آنچنان روشنی که حتی زبان به مَدحت گشود دشمن
به شوقِ یک دَم نفس کشیدن جهنّم از صاحبِ جنان گفت
شکستِ یک شاخهات تبر میزند به دنیای باغبانت
حسین را کُشت، هر کسی در بهارِ سَروِ تو از خزان گفت
خلیل خنجر کشیده حیران؛ ذبیح از آنچه دیده حیران
که جبرئیل از مِنای ذبحِ عظیم، از مردِ امتحان گفت
بتاز ای ذوالفقارِ میدان! چه کردهای در غبارِ میدان؟
که دشمنت در فرارِ میدان به حضرتت حیدرِ جوان گفت
چطور تسبیح پاره شد که زمین پر از دانهی انار است؟!
جواب، تفسیرِ ارباًارباست، "روضه" در گوشِ روضهخوان گفت
برای "اولادُنا و اکبادُنا" گریزی نوشته مقتل
تبر به جانِ علی زدند و حسین از دردِ استخوان گفت
ضریحِ پایین پای بابا! دلیلِ خونگریههای بابا!
چه میشود یک خدانگهدار، با دَمِ روضهات به "جان" گفت
رضا قاسمی محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
از شب بی ماه زلفش پیش من مشکین تر است
چشم هایش از شراب کوزه ها رنگین تر است
اسم او را تا به لب آرم به هم چسپد لبم
از عسل تکرار اسمش بر زبان شیرین تر است
با غم او سالها قبل از تولد همدمم
داغ او از عمر گیتی در دلم دیرین تر است
گر گدا کاهل بُوَد در خانه ی او عیب نیست
پیش دریا خوش به حال هر کسی مسکین تر است
سر به سر آینه ی پیغمبر و اسمش علیست
خون او از هر شهیدی تا ابد رنگین تر است
خسته آمد تا بنوشد ساغر از لبهای دوست
دید لب های پدر از تشنگی پُر چین تراست
پیش چشمان پدر می رفت آهسته پسر
از حسین و آه سردش مادری غمگین تر است
از سر زین بر زمین افتاد با صورت علی
داغ این شهزاده از شش ماهه هم سنگین تر است
چار دست و پا به سوی پیکرش آمد حسین
مرگ از هر تسلیت بر قلب او تسیکین تر است
هق هق اشک حسین و خنده ی دشمن بلند
از دهان پر ز خونش چشم او خونین تر است
پیکرش چون پازل پاشیده از هم ریخته
سر جدا و دست ها از پیکرش پایین تر است
با نجابت روضه را پایان بده که روضه اش
از هزاران مقتل منقول هم سنگین تر است
سجاد احمدیان- محرم۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
جوشن به خاک خورد، سپر تکه تکه شد
بابا قدش خمید ، پسر تکه تکه شد
هر ضربه که زدند به جان پدر زدند
اولاد تیغ خورد پدر تکه تکه شد
حکم پسر برای پدر دیده و دل است
یعنی که چشم دید جگر تکه تکه شد
از باغ ، میوه را به درستی نچیدهاند
بلکه چنان زدند ثمر تکه تکه شد
با احتساب این که علی در نماز بود
طوری به سر زدند که سر تکه تکه شد
آرام گفت یا ابتا را اَبَ اَبَ
یعنی نفس برای پسر تکه تکه شد
طوری ز روی اسب به روی زمین فتاد
گفتند زانوان پدر تکه تکه شد
گریان گذاشت صورت خود را به صورتش
دیگر به پا نخواست ، کمر تکه تکه شد
تشییع او کسای یمانی نیاز داشت
یک تن به قدر پنج نفر تکه تکه شد
عمه رسید تا به پدر کم نظر کنند
عمه که سر رسید نظر تکه تکه شد
وحید عظیم پور محرم ۱۴۰۳
#مرثیه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر، پدری ...
#سجاد_سامانی
#شب_هشتم
#محرم
@shearvdastan