eitaa logo
شعر و داستان
1.6هزار دنبال‌کننده
3.8هزار عکس
72 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
قلبِ دیوانه به هر حال ، خطا خواهد کرد! رفته ای، پُشت سَرَت باز دعا خواهد کرد! دوری ، از ما دو رفیقِ اَبدی می سازد پیش هم بودنِ ما ، جنگ به پا خواهد کرد برگِ خُشکیده هر آنقدر ، مصمّم باشد ، ساقه اش را غمِ پاییز ، جدا خواهد کرد نیستی تا که ببینی غمِ بی دلداری ، با دلِ خسته ی این مرد ، چه ها خواهد کرد مطمئن باش! که این آهِ نه چندان سوزان ... آنچه را با تو نکرده ست ، خُدا خواهد کرد @shearvdastan
گفتی شراب بوسه را باید نهان نوشید پر کن که ترسی نیست از رسوایی‌ام با تو @shearvdastan
بی گمان روزِ قشنگی بشود امروزم چون سرِ صبح، سلامم به تو خیلی چسبید!! ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @shearvdastan ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌
می‌تراود بوی جان امروز از طرف چمن بوسه ای دادی مگر ای باد گل بو بر تنش... @shearvdastan
نمی‌توانم از اين بغضِ بی‌اراده بگويم که با سواره چه حرفی منِ پياده بگويم؟ به آن که در دلش آبی تکان نخورده، چگونه از آتشی که نگاهت به جا نهاده بگويم؟ چه سود اگر که هوای تو را نداشته باشد؟ سرم کم از بدنم باد اگر زياده بگويم نه طاقتی که از آن چشم تيره، دست بدارم نه فرصتی که از اين حالِ دست‌داده بگويم پناه می‌برم از شرّ شهر بی تو به غربت به گوشه‌ای که غمم را به گوش جاده بگويم چه سخت منزوی‌ام کرده است عشق تو، بشنو: "دلم گرفته برايت، سليس و ساده بگويم" @shearvdastan
بی رضای ماست سویت آمدن از ما مرنج این نه جرم ما، گناه پای نافرمان ماست! @shearvdastan
تو زود می‌روی این ایستگاه، جای تو نیست هوا مناسبِ پروازِ شعرهای تو نیست دلت هوای سرودن نمی‌کند دیگر هوا هوای سرودن، هوا هوای تو نیست تو مثل چشمه اصیلی، تو خوب می‌دانی که هیچ جای جهان مثل روستای تو نیست جهان به تسلیتِ شعر آمده‌ست اینجا تو هم قبول این دسته گل برای تو نیست هنوز هم همه‌ی گفتگویمان، گریه‌ست هنوز فرصتِ تعریفِ ماجرای تو نیست... هنوز اول گریه‌ست، حرفِ پایان نیست وگرنه مرگ خودش گفته انتهای تو نیست تو مثلِ حادثه‌ای عاشقانه، زیبایی ستونِ تسلیتِ روزنامه، جای تو نیست @shearvdastan
علویات گرفتار یزیدند امروز با چه زجری دم این کاخ رسیدند امروز صندلی بود ولی یکسره سرپا بودند ایستادند و زپا درد بریدند امروز وسط طشت کلیمی به سخن آمده بود چوب ها بهر لبش نقشه کشیدند امروز دخترانش همگی برلبشان مشت زدند آه اینها مگر از دور چه دیدند امروز؟! یک نفر حرف زد و چند نفر غش کردند حرفهای بدی انگار شنیدند امروز پیش چشمه همه شلاق به زینب میخورد تکیه گاه حرم افتاد و خمیدند امروز منبری رفت به منبر وعلی را سب کرد نیمه جان پای همین درد شدیدند امروز خطبه خواندند و ورق جانب مولا برگشت آبروی همه را خوب خریدند امروز... سید پوریا هاشمی @shearvdastan
ای شکاف سقف ِبر روی سرم ویران شده کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم @shearvdastan
فَاقْرَؤُا ما تَيَسَّرَ مِنَ الْقُرْآنِ هر چه امکان دارد از قرآن بخوانید. مزمل | ۲۰ @shearvdastan
دانه ی تسبيح ما را حالتی هرگز نداد بعد از اين در پایِ خم انگور بايد دانه كرد @shearvdastan
نزدیکِ اربعین، دلِ جا مانده ها گرفت... یک بینوا برای خودش ربنا گرفت... هرکس رسید؛ سوال کرد: زائری؟ از این سوال، دلِ پُرخونِ ما گرفت... آقا مگر "بَدان" به حریمت نمیرسند؟ پس "حُر" که بود که جام بلا گرفت...؟ باشد؛ محل نده... نبرم اربعین حرم... اما بدان؛ که قلبم از این ماجرا گرفت... آنقدر گریه میکنم که بگویند عاقبت: نوکر ز اشکِ خود سفرِ کربلا گرفت... اما ز راهِ دور؛ سلام حضرت حسین... بارانِ اشک، از این روضه ها گرفت @shearvdastan
اربعین ایران بمانم بی گمان دق میکنم ... @shearvdastan
صبح ات بخیر شاعر لبخندهای شهر آیینه های شعر تو در جای جای شهر @shearvdastan
عالم نَمی از قطره و دریا رقیه است بالاتر از بالاتر از بالا رقیه است پوچ است دنیا که به آن‌ دلخوش نکردم آن علتی که آمدم دنیا رقیه است من هرچه هستم به کسی ربطی ندارد او که شفاعت می کند فردا رقیه است من کودکی بودم که دستم را گرفتند آنکه مرا آورده تا اینجا رقیه است در کشتی ارباب، عالم را نشانده پهلو گرفته آنکه با زهرا رقیه است ذکری که دارم هر محرم یاحسین است نذری که دارم اربعین ها یارقیه است غصه نخور شش گوشه! می آیم کنارت او که براتم را کند امضا رقیه است درد نگفته من زیاد آوردم امشب درمان هر دردی که دارم با رقیه است او را زدند اما به فکر معجرش بود الگوی دختر بچه های ما رقیه است آنکه شبی با دامن آتش گرفته ... خوابیده روی دامن صحرا رقیه است خورشید روی نیزه ها بابای او بود دنبال بابا، بین نیزه ها رقیه است رضا دین پرور ۱۴۰۳ @shearvdastan
گرچه در خلوت راز دل ما کس نرسید همه جا زمزمه ی عشق نهان من و توست ۱۹مرداد_ سالروز درگذشت @shearvdastan
پدرم در برخورد تشویقی با ما به هیچ وجه به آن جنبه مالی نمیداد، یعنی حتی یک بار دیده نشد برای تشویق ما پول تو جیبی ماهانه ای را که به ما میداد اضافه کند یا اگر از بعضی رفتارهای ما راضی نبود، به تنبیه ما جنبه مالی بدهد. پول توجیبی هر یک ازما هم بر اساس دو برابر سنی بود که داشتیم مثلاً اگر من در مقطعی از عمرم ۲۰ سال داشتم پول تو جیبی من چهل تومان بود. یعنی این مبلغ درست دو برابر سن ما بود وبالا وپایین نمیشد وایشان هم هیچ کاری به نحوه هزینه آن نداشت .البته اگر گاهی میدید ما از پول توجیبی مان برای خانه خرید میکنیم میپرسید فلانی این چیزها را چطور تهیه کردی؟ اگر جواب میشنید از پول خودم داده ام میگفت پس چرا نگفته ای. 📚سیره شهید دکتر بهشتی، ص۶۶ @shearvdastan
سلام اگر از دوستان مشهدی یا شهرستان های اطراف کسی هست بخاد بره مهران و وسیله نداره پی وی بهم بگید . لطفا تاریخ حرکت مد نظرتون رو هم بگید
رنج فراق هست و امید وصال نیست این "هست و نیست" کاش که زیر و زبر شود @shearvdastan
امشب مرا بیا ز خرابه ببر خودت رویا بس است بیا ای پدر خودت خوش آمدی به دیدن این نیمه جان پدر با سر رسیده ای سر آسیمه سر خودت مجید احدزاده  @shearvdastan
ای که گفتی عشق را از یاد بردن سخت نیست عشق را شاید، ولی هرگز مرا نشناختی... @shearvdastan
پلکی زدیم و وقت خداحافظی رسید ساعت برای با تو نشستن حسود بود @shearvdastan
هیچ حالی را بقایی نیست بی‌صبری مکن چون شب صحبت دراید روز هجران بگذرد @shearvdastan
میزبانِ خسته‌ام! دیر است، مهمان را ببخش نیزه‌دار اینجا نمی‌آمد، عموجان را ببخش نه، حریفِ این گره‌ها نیست انگشتان تو دست‌هایت خسته شد، موی پریشان را ببخش بوسه بر لب‌های خشکت آرزوی آب بود آرزوهای بَرآبِ رود و باران را ببخش خاکسارت شد، ولی باز از خجالت سرخ شد زخمِ پایت را نبین، خارِ مغیلان را ببخش گفت یک شب گم شدی ترسیدی از تاریکی‌اش روسیاه از روی زردت شد، بیابان را ببخش صورتت با بوسه‌ی انگشترم مأنوس بود رفت در انگشتِ سیلی‌دارها، آن را ببخش آن‌ که با لب‌های زخمم چوب‌بازی کرد، نه! خیزرانی را که می‌بوسید دندان را ببخش در غمت چیزی نباید گفت، باید جان سپرد جانِ بابا شاعران و روضه‌خوانان را ببخش رضا قاسمی مرداد ماه ۱۴۰۳ @shearvdastan
پر رنگ‌تر شد آن گل سرخی که خشک شد ما در فراق بیشتر از وصل عاشقیم! @shearvdastan