eitaa logo
شعر و داستان
1.7هزار دنبال‌کننده
4هزار عکس
76 ویدیو
44 فایل
ارتباط با مدیر. ارسال اشعار @alirezaei993
مشاهده در ایتا
دانلود
" إنّا لله وإنّا إليهِ رَاجعُون " واژہ ها مشڪے بپوشید در عزایش تا ابد؛ اے غزل! اے قافیہ! اے مثنوے ها! تسلیت... #عباس_دگر_جان_تو_و_جان_حسين #آجرک_الله_یاصاحب_الزمان @shearvdastan
دردی‌ست در دلم که دوایش نگاه توست دردا که درد هست و دوا نیست، بگذریم... #سجاد_سامانی @shearvdastan
حتی اگر به قیمت شاهانه زیستن ننگ است زیر منت بیگانه زیستن ویرانه بوی دوست اگر می‌دهد بگو من راضی‌ام به گوشه ویرانه زیستن پرواز پرمخاطره بسیار بهتر از چشم انتظار مرحمت دانه زیستن یاران نیمه راه زیادند و ساده نیست با سروهای خم شده هم‌شانه زیستن گر تیغ عشق دوست نبوسد گلوی من این زیستن چه فرق کند با نزیستن بخشیده‌ام به دوست خودم را که ذره‌ای نزدیک‌تر شوم به کریمانه زیستن «در عشق اگرچه منزل آخر شهادت است تکلیف اول است شهیدانه زیستن» @shearvdastan
خوشا دلی که دمی می تپد برای علی خوشا سری که دراو پروری هوای علی چه گویم ازعلی وروح پاک اخلاصش و از زلالی سرچشمـه ی سخــای علی هزارقصه ز مردی ست ذولفقار به کف هزار قصـه ز دسـت گره گشــای علی برای جمع دل ازدست داده ای چون ما خوش آن قدم که گذاریم جای پای علی علی فقط نه به نامست و قصه ای کوتاه به قصه کی بتوان گفت غصه های علی به یک سکوت غمین خوگرفت خاطر من وکوبه ی در صدخانه درعزای علی (ع) السلام علیک یاامیرالمومنین @shearvdastan
کیسه های نان و خرما خواب راحت می کنند دست های پینه دارش استراحت می کنند نخل ها از غربت و بغض گلو راحت شدند مردم از دستِ عدالت های او راحت شدند ای خوارج، بهترین فرصت برای دشمنی ست شمع بیت المال را روشن کنید، او رفتنی ست درد را با گریه های بی صدا آزار داد با لباس نخ نمایش، کوفه را آزار داد مهربانی نگاهش حیف مشگل ساز بود! روی مسکین ها درِ دارالخلافه باز بود ...دشمنانش درلباسِ دوست بسیارند و او ...بندگان کیسه های سرخ دینارند و او ساده گی سفره اش خاری به چشم شهر بود مرتضی با زرق و برق زندگی شان قهر بود نیمه شب ها کوچه ها را عطرآگین می کند درعوض، درحقِ او هر خانه نفرین می کند حرص اهل مکر، از بنده نوازیِ علی ست داستان بچه هاشان بی نمازی علی ست گام در راهِ فلانی و فلان برداشتند از اذان ها نام او را مغرضان برداشتند جرم سنگینی ست، بر لب خنده را برجسته کرد چاه ها دیدند مولا خستگی را خسته کرد جُرم سنگینی ست، تیغ ذوالفقاری داشتن زخم ها از بدر و خیبر یادگاری داشتن جُرم سنگینی ست،از غم کوله باری داشتن مثل پیغمبر عبایِ وصله داری داشتن جُرم سنگینی ست، بر تقدیر حق راضی شدن با یتیمان روزهای گرم همبازی شدن جُرم سنگینی ست، جای زر، مقدر خواستن در دو دنیا خیرخواهیِ برادر خواستن جُرم سنگینی ست، در دل عشق زهرا داشتن سال ها در سینه داغ کهنه ای را داشتن هیچ طوفانی حریف عزم سکانش نبود تیغ تیز ابن ملجم قاتل جانش نبود پشت در، آیینه اش را سنگ غافلگیر کرد زخم بازویی، امیرالمومنین را پیرکرد مرگ سی سال است بر او، خنجر از رو می کشد هر چه مولا می کشد، از درد پهلو می کشد @shearvdastan
اولین روزست فرزندان حیدر بی علی(ع) جای اطعام سحر در گوشه ای غم می خورند @shearvdastan
روزهایم را یکایک دیدم و دیدن نداشت کاش بر آیینه بنشیند غبار حسرتی #فاضل_نظری @shearvdastan
تو همانی که دلم لک زده لبخندش را او که هرگز نتوان یافت همانندش را منم آن شاعر دلخون که فقط خرج تو کرد غزل و عاطفه و روح هنرمندش را از رقیبان کمین کرده عقب می ماند هر که تبلیغ کند خوبی دلبندش را مثل آن خواب بعید است ببیند دیگر هر که تعریف کند خواب خوشایندش را مادرم بعد تو هی حال مرا می پرسد مادرم تاب ندارد غم فرزندش را عشق با اینکه مرا تجزیه کرده است به تو به تو اصرار نکرده است فرآیندش را قلب ِ من موقع اهدا به تو ایراد نداشت مشکل از توست اگر پس زده پیوندش را حفظ کن این غزلم را که به زودی شاید بفرستند رفیقان به تو این بندش را منم آن شیخ سیه روز که در اخرعمر لای موهای تو گم کرد خداوندش را @shearvdastan
دیـــوانگی ها گــرچه دائم دردسـر دارند دیــوانه ها از حال هم اما ... خبــر دارند آئیــنه بانو ! تجــربه این را نشان داده : وقتی دعاها واقعـــی باشند اثــر دارند تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است اصلا تمام قرص ها جز تو ضــرر دارند آرامش آغــوش تو از چشم من انداخت امنیتی که بیمـــه های معتبــر دارند "مردی" به اینکه،عشق ده زن بوده باشی،نیست مردان ِ قدرتمند تنهـــا " یک نفر " دارند بهـــتر ... فرشته نیستم ؛ انسان ِ بی بالم چــون ساده ترکت مــی کنند آنان که پـَـر دارند می خواهمت دیوانه جان ! می خواهمت ... ای کاش نادوستــانم از ســر ِ تو دست بــردارند   @shearvdastan
سر نمی خواهی مگر از من، بِکش شمشیر را پاره کن از دست و پایم قید این زنجیر را ای که می پرسی چرا در دام دل صیّاد رفت عشق گاهی می کشد در بند آهو شیر را چشم در چشمش شدم پلک از زمین برداشتم تا قیامت می کشم جور همین تقصیر را آسمان آرزو با ما سر یاریش نیست تا به کی در سینه بارد آه بی تاثیر را شوخ طبعی می کند گاهی خدا در سرنوشت قسمت ما را ببین و بازی تقدیر را ریختم عمری غزل را پیش پایت پیشکش سر نمی خواهی مگر از من، بِکش شمشیر را @shearvdastan
حال در خوف و رجا رو به تو بر می گردم دو قدم دلهره دارم، دو قدم دل تنگم. #فاضل‌نظری @shearvdastan
روزی دلیل شوقم و روزی خود غمم یک آن زیادم از سرت و لحظه ای کمم بیدم نبین و آن همه مجنون مرا نخوان نه این قدَر ضعیف ، نه آن قدر محکمم گاهی فریب وسوسه ای می برد مرا پس سعی کن بُت ام نکنی من هم آدمم در چشم هام فلسفه ی رودخانه نیست یا منطق بهار نمی ریزد از دمم جادوی ساده ی کلمات است، شک نکن گاهی اگر عجیب تر از توست عالمم شعر از دروغ ریشه گرفته، قبول کن من بهترین دروغگوی روزگارمم @shearvdastan
توبه بر لب، سبحه بر کف، دل پر از شوق گناه معصیت را خنده می‌آید ز استغفار ما #صائب_تبريزی @shearvdastan
مانند کوچه‌ای که مسیر عبور توست ، در من قدم زدیّ و مرا جا گذاشتی ماهی شدم که غرق تو باشم ولی مرا با تُنگ در مقابل دریا گذاشتی ... #سورنا_جوکار @shearvdastan
آقا قسم به جان شما خوب می شوم باور کن آخرش به خدا خوب می شوم این روزها ز دست دل خویش شاکی ام قدری تحملم بنما... خوب می شوم حتی اگر گناه خلایق کشم به دوش با یک نگاه لطف شما خوب می شوم من ننگ و عار حضرتتان، تا به کی شوم؟ کی از دعای اهل بکا خوب می شوم؟ با یک دعای مادر دلسوز و مهربان اُم الائمة النُجٓبا* خوب می شوم جمعی کبوتر حرم فاطمه (س) شدند من هم شبیه آن شهدا خوب می شوم من بدترین غلام حقیر ولایتم ای بهترین امام، بیا... خوب می شوم با این همه بدی به ظهور شما قسم با یک نسیم کرب و بلا خوب می شوم @shearvdastan
کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ دلی هی بگویم بعَلیّ ٍ بعلیّ ٍ بعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلام ٍ ابدی ٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی کسی آن سوی حسینیّه نشسته است هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی- باز قرآن به سرش دارد و هی می گوید بحسین بن علی ٍ بحسین بن علی @shearvdastan
آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است یا رب این تأثیر دولت در کدامین کوکب است تا به گیسوی تو دست ناسزایان کم رسد هر دلی از حلقه‌ای در ذکر یارب یارب است #حافظ @shearvdastan
باز آمده‌ام دست به دامان تو باشم کافر شوم از غیر و مسلمان تو باشم سی روز جدا باشم از آشفتگی خلق تا معتکف موی پریشان تو باشم تا شام ابد حلقه به گوش تو بمانم از صبح ازل گوش به فرمان تو باشم سی روز قبولم کن و مهمان دلم باش تا سی شب پر خاطره مهمان تو باشم قرآن به سرم بود، که امشب شب قدر است جانم به کفم بود که قربـان تـو باشم آیات تو را بر طبق سینه گذارم رحلی شوم و حافظ قرآن تو باشم @shearvdastan
وقتے گناهِ شَهـــــر، مَرا از تو دور ڪرد بایَد بَراٺِ ڪَرب و بَلا جُفٺ و جور ڪرد اَصلا دَخیلِ شاهِ خُراســان شَویــــم تا شایَد جَـــواز ڪَرب و بَلا را صُدور ڪرد @shearvdastan
گفتم به دعا که چشم بد دور ز تو ای دوست مگر چشم بدت من بودم؟! ابوسعید_ابوالخیر @shearvdastan
« اَنکَحتُ…» عشق را وَ تمامِ بهار را ! « زَوَجتُ…» سيب را وَ درختِ انار را ! « مَتَعتُ…» خوشه خوشه ، رُطب هایِ تازه را گيلاس هایِ آتشیِ آبدار را ! « هذا مُوکِلی …» : غَزَلَم دَف گرفت ، گفت : تو هَم گرفته ای ، به وکالت ، سه تار را ! « يک جلد …» آيه آيه ی قرآن ! تو سوره ای ! چشمت «قيامت» است ! بخوان «اِنفِطار» را ! « يک آينه …»‌ به گَردن من هست ، دستِ توست ، دستی که پاک می کُند از آن ، غُبار را « يک جفت شمعدان …» ؟! نه عزيزم ! دو چشمِ توست که بَر دَريده ، پرده ی شب هایِ تار را ! مهريه یِ تو ، چشمه وُ باران وُ رودسار بر من بِريز ، زِمزمه ی آبشار را ! « ده شرطِ ضمنِ … ‌» ده ؟! …نه ! بگوييد صد ! …هزار ! با بوسه مُهر می کُنم آن صد هزار را ! ليلی تويی ، که قسمتِ من هم ، جُنون شده پس خط بِزن شرايطِ ديوانه وار را ! اين بار من ، به بوسه ات اِفطار می کنم خانم ! شکسته ای عطشِ روزه دار را ! @shearvdastan
دل خود چون به سر زلف تو دیدم ، گفتم ای خوش آن دم که پریشان به پریشان برسد @shearvdastan
عمری مرا به مهر و وفا آزموده است داند من آن نی ام که کنم رو به هر دری او نیز مایل است به عهدی کند وفا اما اگر خدا بدهد عمر دیگری @shearvdastan
قرآن به سر گرفتم و گفتم: سلام عشق! یعنی به جز حریم تو بر من حرام عشق ترسم که در سماع شوم از دعای دست آن جا که قبله گاه تو باشی، امام: عشق! با خون وضو بگیر و دو رکعت غزل بخوان آن دم که اذن می دهد از روی بام عشق از رکعت نخست در افتاده ام به شک در سجده کفر گفته ام و در قیام عشق سی پاره ی حضور مرا چله بست شو قرآن به سر بگیر و بگو: والسلام عشق   @shearvdastan