eitaa logo
📚شعر و غزل🌹
1.9هزار دنبال‌کننده
807 عکس
298 ویدیو
35 فایل
📕شعر و غزل های عاشقانه و عارفانه 📕معرفی انواع کتاب های ادبی و روانشناسی همراه با پی دی اف 📚حکایت 📚 بیان نکات نگارشی و ویرایشی
مشاهده در ایتا
دانلود
تو که یک گوشه چشمت غم عالم ببرد حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد https://eitaa.com/Sheeroghazal/1660
📚حکایت طبیب و قصاب قصابی در حال کوبیدن ساطور بر استخوان گوسفند بود که تراشه ای از استخوان پرید گوشه چشمش. ساطور را گذاشت و ران گوشت را برداشت و به نزد طبیب رفت و ران گوشت را به او داد و خواست که چشمش را مداوا کند. طبیب ران گوشت را دید طمع او را برداشت و فکر کرد حالا که یکی به او محتاج شده باید بیشتر از پهلوی او بخورد بنابراین مرهمی روی زخم گذاشت و استخوان را نکشید. زخم موقتا آرام شد. قصاب به خانه رفت. فردا مجددا درد شروع شد به ناچار ران گوشتی برداشت و نزد طبیب رفت. باز هم طبیب ران گوشت را گرفت و همان کار دیروز را کرد تا چندین روز به همین منوال گذشت تا یک روز که قصاب به مطب مراجعه کرد طبیب نبود اما شاگرد طبیب در دکان بود قصاب مدتی منتظر شد اما طبیب نیامد. بالاخره موضوع را با شاگرد بیان کرد. شاگرد طبیب بعد از معاینه کوتاهی متوجه استخوان شد و با دو ناخن خود استخوان را از لای زخم کشید و مرهم گذاشت و قصاب رفت. بعد از مدتی طبیب آمد از شاگرد پرسید، کسی مراجعه نکرد. گفت چرا قصاب باشی آمد طبیب گفت تو چه کردی شاگرد هم موضوع کشیدن استخوان را گفت طبیب دو دستی بر سرش زد و گفت: ای نادان آن زخم برای من نان داشت تو چطور استخوان را دیدی نان را ندیدی. گرچه لای زخم بودی استخوان لیک ای جان در کنارش بود نان https://eitaa.com/Sheeroghazal/1664
چنان باید زیست که پس از مرگ دعای نیک کنند. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1664
📌چگونه با استفاده از هوش مصنوعی در کمترین زمان مقاله و پایان نامه بنویسیم؟ 🔺مدرس: شهناز زرین خط 🔺زمان برگزاری: و ۶ و ۷ تیر 1403 🔺ساعت: ۹ الی ۱۱ صبح 🔺 با تخفیف: ۴۴۵ هزار تومان 🔺ثبت نام از چهارشنبه 16خرداد 👈مختص تمامی رشته ها ⭕️جهت ثبت نام: ⏯@maghale369 https://eitaa.com/dr_zarinkhat/506
صد نامه فرستادم و صد راه نشان دادم یا راه نمی دانی یا نامه نمی خوانی! https://eitaa.com/Sheeroghazal/1667
تفاوت من و تو هر چه بود ثابت کرد که فرق عاشق و معشوق در وفاداری است https://eitaa.com/Sheeroghazal/1667
به کمال عجز گفتم که به لب رسید جانم ز غرور و ناز گفتی که مگر هنوز هستی https://eitaa.com/Sheeroghazal/1667
قراره با خانم دکتر بقایی عزیز خوانش هفت پیکر نظامی را داشته باشیم، داستان پادشاهی که هفت همسر از هفت اقلیم دارد و هر داستان از زبان یکی از همسران پادشاه مطرح می شود. کارگاه از ۱۱ تیر شروع می شود هر دوشنبه تا ۱۰ جلسه برای اطلاعات بیشتر به آیدی: @dr_baghaeii پیام دهید. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1667
روسیاهم می کند، هر که می پرسد ز من آن که از جان دوست تر می داشتی حالا کجاست…؟ https://eitaa.com/Sheeroghazal/1667
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلا سخت است اگر مانند یک فرمانده ی عاشق امیر یک سپاه اما اسیر یک نفر باشی… https://eitaa.com/Sheeroghazal/1666
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در قنوت خود دعا کردم فراموشت کنم… حاجتم در سجده اما دیدن روی تو شد… https://eitaa.com/Sheeroghazal/1677
گر بگویم که تو در خون منی، بهتان نیست! https://eitaa.com/Sheeroghazal/1678
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1676
نگارا… عید قربان است به قربانت روم یا نه؟ https://eitaa.com/Sheeroghazal/1680
عید هرکس آن مهری باشد که او قربان اوست https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
💠 چند جایگزین فارسی مرسولات 👈 بسته‌ها حالا اکنون تأسف دریغ تاجر بازرگان تبعیت پیروی تحتانی زیرین کیوت ناز، قشنگ فوقانی بالایی تحجر واپسگرایی وایب حس https://eitaa.com/Sheeroghazal/1683
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر تلاش کردی باید حتما به نتیجه برسی این که به هدفت نرسیدی، علتی درونی دارد، علت را از زبان مولانا بشنویم. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟ @sheeroghazal
چند جایگزین فارسی حق‌الزحمه 👈 دستمزد حقیر کوچک حصول به دست آوردن لاکچری شاهانه، گرانبها باطن نهان اتمام پایان استایل سبک لباس سابقه پیشینه https://eitaa.com/Sheeroghazal/1687
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی🥰 https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
📚داستان کوتاه مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست! !! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است. . https://eitaa.com/Sheeroghazal/1690