eitaa logo
شعر و غزل
2.2هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
531 ویدیو
39 فایل
📕شعر و غزل های عاشقانه و عارفانه 📕معرفی انواع کتاب همراه با پی دی اف 📚حکایت و داستان
مشاهده در ایتا
دانلود
هر که در عشق سر از قله برآرد هنر است. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1676
نگارا… عید قربان است به قربانت روم یا نه؟ https://eitaa.com/Sheeroghazal/1680
عید هرکس آن مهری باشد که او قربان اوست https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
💠 چند جایگزین فارسی مرسولات 👈 بسته‌ها حالا اکنون تأسف دریغ تاجر بازرگان تبعیت پیروی تحتانی زیرین کیوت ناز، قشنگ فوقانی بالایی تحجر واپسگرایی وایب حس https://eitaa.com/Sheeroghazal/1683
31.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر تلاش کردی باید حتما به نتیجه برسی این که به هدفت نرسیدی، علتی درونی دارد، علت را از زبان مولانا بشنویم. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
به طواف کعبه رفتم به حرم رهم ندادند که برون در چه کردی؟ که درون خانه آیی؟ @sheeroghazal
چند جایگزین فارسی حق‌الزحمه 👈 دستمزد حقیر کوچک حصول به دست آوردن لاکچری شاهانه، گرانبها باطن نهان اتمام پایان استایل سبک لباس سابقه پیشینه https://eitaa.com/Sheeroghazal/1687
عمرم همه رفت و آرزوی تو نرفت https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
گفتم به کام وصلت خواهم رسید روزی گفتا که نیک بنگر شاید رسیده باشی🥰 https://eitaa.com/Sheeroghazal/1681
📚داستان کوتاه مردی داشت گوسفندی را از کامیون پایین می آورد تا آن را برای روز عید قربانی کند . گوسفند ازدست مرد جدا شد و فرار کرد.مردشروع کردبه دنبال کردن گوسفند تا اینکه گوسفند وارد خانه یتیمان فقیری شد . عادت مادرشان این بود که هر روز کنار در می ایستاد و منتظر می ماند تا کسی غذا و صدقه ای را برایشان بگذارد و او هم بردارد. همسایه ها هم به آن عادت کرده بودند. هنگامی که گوسفند وارد حیاط شد مادر یتیمان بیرون آمد و نگاه کرد .ناگهان همسای شان ابو محمد را دید که خسته و کوفته کنار در ایستاده . زن گفت ای ابو محمد خداوند صدقه ات را قبول کند .او خیال کرد که مرد گوسفند را به عنوان صدقه برای یتیمان آورده .مرد هم نتوانست چیزی بگوید جز اینکه گفت :خدا قبول می کند . ای خواهرم مرا به خاطر کمکاری و کوتاهی در حق یتیمانت ببخش. بعدا مرد رو به قبله کرد و گفت خدایا ازم قبول کن. روز بعد مرد بیرون رفت تا گوسفند دیگری را بخرد و قربانی کند. کامیونی پر از گوسفند دید که ایستاده . گوسفندی چاق و چنبه تر از گوسفند قبلی انتخاب کرد. فروشنده گفت بگیر و قبول کن و دیگه با هم منازعه نکنیم. مرد گوسفند را برد وسوار ماشین کرد. برگشت تا قیمتش را حساب کند .فروشنده گفت این گوسفند مجانی است و دلیلش هم این است که امسال خداوند بچه گوسفندان زیادی به من ارزانی نمود و نذر کردم که اگر گوسفندان زیادی داشتم به اولین مشتری که به او گوسفند بفروشم هدیه باشد . پس این نصیب توست ... صدقه را بنگر که چه چیزیست! !! صدقه دهید چونکه کفن بدون جیب است. . https://eitaa.com/Sheeroghazal/1690
چند جایگزین فارسی خصوصیت 👈 ویژگی در مقابل در برابر ضیق تنگنا نایس خوب، زیبا دسته‌جمعی گروهی دائمی همیشگی کیوت ناز، بانمک راحت آسان سؤال پرسش https://eitaa.com/Sheeroghazal/1691
کارگاه آنلاین خوانش مدرس: دکتر شیرین بقایی جهت ثبت نام: @Dr_baghaeii سرمایه گذاری فرهنگی: ۳۵۰ هزار تومان برای ۱۰ جلسه
به جناب عشق گفتم: تو بیا دوای ما باش که به پاسخم بگفتا: تو بمان و مبتلا باش https://eitaa.com/Sheeroghazal/1691
یک دوست که با او غم دل بتوان گفت https://eitaa.com/Sheeroghazal/1691
دلم یک دوست می خواهد که اوقاتی که دلتنگم بگوید خانه را ول کن، بگو من کی؟ کجا باشم؟ https://eitaa.com/Sheeroghazal/1691
در رم جوانی بود که شب‌ها یک ساعت در محلی کنار جاده می‌نشست و بعد از یک ساعت به خانه بر می‌گشت. از کار او همه تعجب می‌کردند که چرا به آن محل می‌رود. برخی گمان می‌کردند دیوانه است. برخی گمان می‌کردند از صدای ماشین و دیدن ماشین‌های لوکس لذت می‌برد. اما واقعیت چیز دیگری بود. آن جوان فردریک نام داشت که در یک کارگاه شیرینی‌فروشی کار می‌کرد. او هر چه فکر کرد تا برای مردم خیری برساند، نه پول داشت نه زمان. مدت 10 سال در ساعتی از شب که آن جاده شلوغ می‌شد، در کنار جاده می‌نشست تا مسافرانی که می‌خواستند از رم خارج شوند و دنبال آدرس بودند، آدرس نشان دهد تا کار نیکی کرده و سهمی از عمل صالح با خود از دنیا ببرد. آری، برای کار خیر کردن حتما نیاز به داشتن ثروت نیست. فردریک از برخی توریست‌های پولدار به‌خاطر آدرس نشان دادن، هدیه می‌گرفت. او این هدیه‌ها را جمع کرده و در همسایگی خود به پیرزن بینوا و مستمندی می‌بخشید. بعد از 10 سال که مردم نیت فردریک را از این کار فهمیدند، به پاس و یاد این خیرات او نام آن جاده را به‌نام فردریک تغییر دادند. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1697
چند جایگزینِ فارسی ● هیچ‌‌وقت ☜ هیچ‌گاه ● وضوح ☜ روشنی ● مضیقه ☜ تنگنا ● اکثر ☜بیشتر ● پروسه ☜ فرایند ● تِرند ☜ مشهور ● مابین ☜ در میان ● وایرال شدن ☜ پخش شدن ● مانیتور ☜ نمایشگر ● مولتی‌مدیا ☜ چندرسانه‌ای https://eitaa.com/Sheeroghazal/1698
آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند https://eitaa.com/Sheeroghazal/1698
من زخم تو را به هیچ مرهم ندهم https://eitaa.com/Sheeroghazal/1698
📚جایی نمی‌خوابه آب زیرش بره این مثل در مورد افراد زرنگ و محتاط به کار می‌رود. از گذشته تا حال کوچ یکی از کارهایی است که ایلات انجام می‌دهند. اصطلاحاً ییلاق قشلاق می‌کنند و برای اقامت چادر می زنند. محل زدن چادر برای خودش یک هنر محسوب می‌شود. باید مکانی را انتخاب کنند که موقع باران یا طغیان رودخانه نم به زمین نرسد و خوابیدن و زندگی را دشوار نکند. همین موضوع ضرب‌المثلی شده که به وسیله آن افراد با احتیاط را توصیف می‌کنند. البته در موارد بسیاری این ضرب‌المثل به صورت کنایه استفاده شده و در مورد افراد رِند و سودجو نیز به کار می‌رود. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1701
📚باد آورده در زمان سلطنت خسرو پرویز بین ایران و روم جنگ شد و در این جنگ ایرانی‌ها پیروز شدند و قسطنطنیه که پایتخت روم بود به محاصره‌ ارتش ایران در آمد و سقوط آن نزدیک شد. پادشاه روم چون پایتخت را در خطر می‌دید، دستور داد که خزائن جواهرت روم را در چهار کشتی بزرگ نهادند تا از راه دریا به اسکندریه منتقل سازند تا چنانچه پایتخت سقوط کند، ‌گنجینه‌ روم بدست ایرانیان نیفتد. این کار را هم کردند. ولی کشتی‌ها هنوز مقداری در مدیترانه نرفته بودند که ناگهان باد مخالف وزید و هرچه ملاحان تلاش کردند نتوانستند کشتی‌ها را به سمت اسکندریه حرکت دهند و کشتی‌ها به سمت ساحل شرقی مدیترانه که در تصرف ایرانیان بود، رفتند. ایرانیان خوشحال شدند و خزاین را به تیسفون پایتخت ساسانی فرستادند.خسرو پرویز خوشحال شد و چون این گنج در اثر تغییر مسیر باد بدست ایرانیان افتاده بود خسرو پرویز آن را «گنج باد آورده» نام نهاد. از آن روز به بعد هرگاه ثروت و مالی بدون زحمت نصیب کسی شود، آن را باد آورده می‌گویند. https://eitaa.com/Sheeroghazal/1700
شرح درد از من مخواه! این داستان پیچیده است https://eitaa.com/Sheeroghazal/1706