گر وانمی کنی گره ای خود گره مشو
ابرو گشاده باش چو دستت گشاده نیست
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2290
#صائب_تبریزی
روزی لئو تولستوی در خیابانی راه می رفت که ناآگاهانه به زنی تنه زد!
زن بی وقفه شروع به فحش دادن و بد و بیراه گفتن کرد!
بعد از مدتی که خوب فحش داد،
تولستوی کلاهش را از سر برداشت و محترمانه گفت: من هم لئو تولستوی هستم!
زن که بسیار شرمگین شده بود، عذرخواهی کرد و گفت: چرا خودتان را زودتر معرفی نکردید؟!
تولستوی در جواب گفت: شما داشتید با توهین هایتان خودتان را معرفی میکردید و من هم صبر کردم تا توضیحات شما تمام شود و من هم خودم را معرفی کردم.
وسعت دنیای هر کسی به اندازه تفکر اوست!
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2291
#لئو_تولستوی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صدایت موسیقی زیبای هستی است
که صبح ها نوازش می کند جان و دلم را
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2291
سلام بر #طلوع عاشقانه #صبح
دیوانه و دلبسته ی اقبال خودت باش!
سرگرم خودت عاشق احوال خودت باش!
یک لحظه نخور حسرت آن را که نداری
راضی به همین چند قلم مال خودت باش!
دنبال کسی باش که دنبال تو باشد!
اینگونه اگر نیست به دنبال خودت باش!
پرواز قشنگ است ولی بی غم ومنّت
منّت نکش از غیر و پر و بال خودت باش!
صدسال اگر زنده بمانی گذرانی
پس شاکر هر لحظه و هر سال خودت باش!
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2293
#موفقیت #اقبال_لاهوری
تو چه دانی تا درین بحر عمیق
سنگ ریزه قدر دارد یا عقیق
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2293
ارزش آدم ها به ظاهرشان نیست.
#عطار_نیشابوری #عارف
دانی که چرا دار مکافات شدیم؟
ناکرده گنه چنین مجازات شدیم؟
کشتیم خرد، دار زدیم دانش را
در بند و اسیر صد خرافات شدیم
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2293
#فضای_مجازی #عطسه
ای صبا گر بگذری بر کوی مهرافشان دوست
یار ما را گو سلامی، دل همیشه یاد اوست
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2296
سلام بر طلوع شادمانه ی عشق
دم به دم کم کنم دایره خلوت خویش
تا بادنجان که دهم دل به دل صحبت خویش
«دوری و دوستی و حرف کم و رنجش کم»
با چنین شیوه توان داشت نگه عزت خویش!
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2297
#معینی_کرمانشاهی
همه را بیازمودم ز تو خوشترم نیامد
چو فرو شدم به دریا چو تو گوهرم نیامد
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2298
#مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آذر می رود که روی لب های پاییز انار بگذارد و او را به دست یلدا بسپارد.
«زمستان در راه است»
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2299
#شب_چله
خم می شود تا سنگ بردارد، مواظب باش
تعظیم های ناکسان محض ارادت نیست
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2300
#مشتی #شعر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#سیمین_دانشور می گفت:
سکوت همیشه به معنای رضایت نیست
گاهی یعنی خسته ام از اینکه مدام به کسانی که هیچ اهمیتی به فهمیدن نمی دهند، توضیح دهم.
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2300
#سکوت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در شهر یکی تو را بفهمد کافی است.
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2302
#شعر
به همان برف که بر گُنبد تو بوسه زده
بی قرار است دلم، صحن و سرا می خواهد
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2303
#محمود_بهرامی
بوعلی سینا هم این لب را اگر بوسیده بود
جای قانون و شفا دیوان سینا داشتیم
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2304
#شعر
مثل یلدا آخرین دیدار طولانی تر است
آنکه یارش رفته داند حال آذر ماه را
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2304
#شب_چله
آنها که خواندهام همه از یادِ من برفت
الا حدیث دوست که تکرار میکنم...
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2306
#سعدی
#حکایت
فلمینگ، یک کشاورز فقیراسکاتلندی بود. یک روز در حالی که به دنبال امرار معاش خانواده اش بود، از باتلاقی در آن نزدیکی صدای درخواست کمک را شنید، وسایلش را بر روی زمین انداخت و به سمت باتلاق دوید. پسری وحشت زده که تا کمر در باتلاق فرو رفته بود، فریاد می زد و تلاش می کرد تا خودش را آزاد کند.
فلمینگ او را از مرگی تدریجی و وحشتناک نجات می دهد.
روز بعد، کالسکه ای مجلل به منزل محقر فارمر فلمینگ رسید. مرد اشراف زاده خود را به عنوان پدر پسری معرفی کرد که فارمر فلمینگ نجاتش داده بود. اشراف زاده گفت: «می خواهم جبران کنم شما زندگی پسرم را نجات دادی.» کشاورز اسکاتلندی جواب داد: «من نمی توانم برای کاری که انجام داده ام پولی بگیرم»
در همین لحظه پسر کشاورز وارد کلبه شد. اشراف زاده پرسید: «پسر شماست؟»
کشاورز با افتخار جواب داد: «بله» با هم معامله می کنیم.
اجازه بدهید او را همراه خودم ببرم تا تحصیل کند. اگر شبیه پدرش باشد، به مردی تبدیل خواهد شد که تو به او افتخار خواهی کرد.
پسر فارمر فلمینگ از دانشکده پزشکی سنت ماری در لندن فارغ التحصیل شد و همین طور ادامه داد تا در سراسر جهان به عنوان سر الکساندر فلمینگ کاشف پنسیلین مشهور شد.
سال ها بعد، پسر اشراف زاده به ذات الریه مبتلا شد.
چه چیزی نجاتش داد؟
پنسیلین...
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2307
#داستان_کوتاه #حکایت
در طالع من نیست که نزدیک تو باشم
میگویمت از دور دعا؛ گر برسانند
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2306
#سعدی
مبارک باد بر جانم به هر صبحی
که از یادت نشان بر جان من باشد
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2307
بر طلوع صبح چشمانت سلام
گر در آرایش ظاهر دگران می کوشند
تو در آن کوش که فرخنده شمایل باشی
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2311
#صائب_تبریزی شمایل: خوی ها، اخلاق ها
از تو تنها وصف دیدارت نصیب ما شده
برف تجریش است و سوزش می رود پایین شهر
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2312
#برف
خواهی که ز هیچ کس به تو بد نرسد
بدگوی و بدآموز و بداندیش مباش
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2313
#مولانا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وای اگر آخر این قصه ی پاییز!
آذرش بی تو به یلدا برسد…
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2313
#یلدا #پاییز
لبخند بزن که صبح آغاز شود
صبح است به قربان تو و آن رخ ماهت
https://eitaa.com/Sheeroghazal/2314
بر طلوع صبح چشمانت سلام