زخم تبرت مانده، ولی جای شکایت
شادم که نگه داشته ام از تو نشانه!😐
@Sheeroghazal
#سجاد_سامانی
🌸دل با
✨صلوات محرم راز شود
🌸سیمرغ شود بلند پرواز شود
🌸فرمود پیامبر
✨که باهرصلوات
🌸درهای اجابت دعاباز شود
🌸اَللّٰهُمَّ صَلِّ عَلیٰ مُحَمِّدٍ
وَّ آلِ مُحَمَّدٍ وَّ عَجِّلْ فَرَجَهُمْ🌸
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#حکایت
سلطان به وزیر گفت: ۳ سوال از تو می پرسم، فردا اگر جواب دادی هستی وگرنه عزل می شوی.
سوال اول: خدا چه می خورد؟
سوال دوم: خدا چه می پوشد؟
سوال سوم: خدا چه کار می کند؟
وزیر از اینکه جواب سوالها را نمی دانست ناراحت بود.
غلامی دانا و زیرک داشت.
وزیر به غلام گفت سلطان ۳ سوال کرده اگر جواب ندهم برکنار می شوم.
این که :خدا چه می خورد؟ چه می پوشد؟ چه کار می کند؟
غلام گفت: هر سه را می دانم اما دو جواب را الان می گویم و سومی را فردا...!
اما خدا چه می خورد؟ خدا غم بنده هایش را می خورد.
این که چه می پوشد؟ خدا عیب های بنده های خود را می پوشد.
اما پاسخ سوم را اجازه بدهید فردا بگویم.
فردا وزیر و غلام نزد سلطان رفتند.
وزیر به دو سوال جواب داد، سلطان گفت درست است ولی بگو جوابها را خودت گفتی یا از کسی پرسیدی؟
وزیر گفت: این غلام من انسان فهمیده ایست. جواب ها را او داد.
گفت: پس لباس وزارت را در بیاور و به این غلام بده، غلام هم لباس نوکری را درآورد و به وزیر داد.
بعد وزیر به غلام گفت: جواب سوال سوم چه شد؟ غلام گفت: آیا هنوز نفهمیدی خدا چکار می کند؟! خدا در یک لحظه غلام را وزیر می کند و وزیر را غلام می کند.
▪️بزرگان زاده نمیشوند، ساخته میشوند
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#شعری که خانم #پروین اعتصامی برای سنگ مزار خود سرودند و اینک بر آن سنگ حک شده است.
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
گر چه جز تلخی از ایام ندید
هر چه خواهی سخنش شیرین است
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
بیند این بستر و عبرت گیرد
هر که را چشم حقیقتبین است
https://eitaa.com/joinchat/372310297C200b4bc4c5
داستایفسکی یک جا میگه:
«آشوب درونش را نه کلمات میتوانست بیان کند و نه فریادها»
حضرت #حافظ هم با یه بیت همین حال را بیان کرده:
«در اندرون من خسته ندانم کیست
که من خموشم و او در فغان و در غوغاست!»
@sheeroghazal
کانال شعر و غزل
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
ساعتی دقیقتر از ساعت خدا نیست.
آن قدر دقیق است که در سایهاش همهچیز سر موقعش اتفاق میافتد.
نه یک ثانیه زودتر، نه یک ثانیه دیرتر.
همین قدر زیبا و امیدوارکننده😍
@Sheeroghazal
#افطار #دعا
✨دلتنگم و با هیچکسم میل سخن نیست
کس در همه آفاق به دلتنگی من نیست
#وحشی_بافقی
@sheeroghazal
کانال شعر و غزل
دلا چه دیده فروبستهای؟ سپیده دمید...
سری برآر، که خوش عالمیست عالم صبح
@Sheeroghazal
#طالب_آملی
جمعه یعنی عطر نرگس در هوا سر میکشد
جمعه یعنی قلب عاشق سوی او پر میکشد
جمعه یعنی روشن از رویش بگردد این جهان
جمعه یعنی انتظار مَهدی صاحب زمان
@sheeroghazal
اللهم عجل لولیک الفرج🙏🏻
#حکایت اسیر شیطان
حضرت موسی (علیهالسلام) در جایی نشسته بود، ناگاه ابلیس که کلاهی رنگارنگ بر سر داشت نزد موسی آمد. وقتی که نزدیک شد، کلاه خود را برداشت و مؤدبانه نزد موسی (علیهالسلام) ایستاد.
موسی (علیهالسلام) گفت: تو کیستی؟
ابلیس گفت: من ابلیس هستم! موسی (علیهالسلام) گفت: آیا تو ابلیس هستی؟ خدا تو را از ما و دیگران دور گرداند! ابلیس گفت: من آمدهام به خاطر مقامی که در پیشگاه خدا داری، بر تو سلام کنم! موسی (علیهالسلام) گفت: این کلاه چیست که بر سر داری؟
ابلیس گفت: با رنگها و زرق و برقهای این کلاه، دل انسانها را میربایم.
موسی (علیهالسلام) گفت: به من از گناهی خبر ده که اگر انسان آن را انجام دهد، تو بر او چیره میشوی و هر جا که بخواهی، او را میکشی.
ابلیس گفت: سه گناه است که اگر انسان گرفتار آن بشود، من بر او چیره میگردم:
1- هنگامیکه او، خودبین شود و از خودش خوشش آید؛
2- هنگامیکه او عمل خود را بسیار بشمارد؛
3- هنگامیکه گناهش در نظرش کوچک گردد.
📚 #اصول_کافی، ج 2، ص 262
@Sheeroghazal
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
چه خوش صیدِ دلم❤️ کردی بنازم چَشمِ مستت را
که کَس مُرغانِ وحشی را از این خوشتر نمیگیرد
سخن در احتیاجِ ما و اِسْتِغنایِ معشوق است
چه سود افسونگری ای دل؟ که در دلبر👱🏻♀️ نمیگیرد
@sheeroghazal
#حافظ
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیا تا زندهام آغوشِ نابت را نصیبم کن
که قدِ جُو نمیارزد به قبرِ مردگان شیون!
#مسعود_نظام_اسلامی
@Sheeroghazal
شاید زمان باعث فراموش کردن خیلی چیزا بشه اما اثرش مثل میخ روی دیوار موندگاره!
بقول حضرت #سعدی :
«ور نیز جراحت به دوا باز هم آید
از جای جراحت نتوان بُرد نشان را...»
حکایت اثر بعضی حرفها و کارهاست💯
@sheeroghazal
@sheeroghazal
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهترین توصیف عشق در یک نگاه رو
به #عطار باید بدیم که میفرماید :
«تا بر تو نظر کردم، رسوای جهان گشتم
آری همه رسوایی اول ز نظر خیزد...»
@Sheeroghazal
شعر و غزل
دوره مقدماتی #مقاله_نویسی
به صورت #رایگان و مجازی درحال برگزاری است.
بعد از اتمام این دوره شما حتما می توانید یک مقاله علمی بنویسید.😊
مدرس: دکتر شهناز زرین خط
https://eitaa.com/joinchat/2804416785C01ccbe4f75
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته که جان در بدنی
تو همایی و من خسته بیچاره گدای
پادشاهی کنم ار سایه به من برفکنی
@Sheeroghazal
#سعدی
#حکایت_عبرت_آمیز
در زمان های قدیم مردمی بادیه نشین زندگی می کردند که در بین آنها مردی بود که مادرش دچار آلزایمر و فراموشی بود و می خواست در طول روز پسرش کنارش باشد و اين امر مرد را آزار می داد فكر می كرد در چشم مردم کوچک شده است.
هنگامی که موعد کوچ رسید مرد به همسرش گفت: مادرم را نیاور بگذار اینجا بماند و مقداری غذا هم برایش بگذار تا اینجا بماند و گرگان او را بخورند و بمیرد.
همسرش گفت: باشد آنچه می گویی انجام می دهم!
همه آماده کوچ شدند زن هم مادر شوهرش را گذاشت و مقداری آب و غذا در کنارش قرار داد و کودک یک ساله ی خود را هم پیش زن گذاشت و رفتند. آنها فقط همین یک کودک را داشتند که پسر بود و مرد به پسرش علاقه ی فراوانی داشت و اوقات فراقت با او بازی می کرد و از دیدنش شاد می شد.
وقتی مسافتی را رفتند تا هنگام ظهر برای استراحت ایستاند و مردم همه مشغول استراحت و غذا خوردند شدند مرد به زنش گفت: پسرم را بیاور تا با او بازی کنم زن به شوهرش گفت: او را پیش مادرت گذاشتم. مرد به شدت عصبانی شد و داد زد که چرا این کار را کردی؟ همسرش پاسخ داد: ما او را نمی خواهیم زیرا بعد او تو را همان طور که مادرت را گذاشتی و رفتی خواهد گذاشت تا بمیری. حرف زن مانند صاعقه به قلب مرد خورد و سریع اسب خود را سوار شد و به سمت مادرش و فرزندش رفت زیرا پس از کوچ همیشه گرگان به سمت آنجا می آمدند تا از باقی مانده وسایل شاید چیزی برای خوردن پیدا کنند. مرد وقتی رسید دید مادرش فرزند را در آغوش گرفته و گرگان دور آنها هستند و پیرزن به سمتشان سنگ پرتاب می کند و تلاش می کند که کودک را از گرگ ها حفظ کند. مرد گرگ ها را دور کرده و مادر و فرزندش را بازمی گرداند و از آن به بعد موقع کوچ اول مادرش را سوار بر شتر می کرد و خود با اسب دنبالش روان می شد و از مادرش مانند چشمش مواظبت می کرد و زنش در نزدش مقامش بالا رفت.
انسان وقتی به دنیا می آید بند نافش را می برند؛ ولی جایش همیشه می ماند تا فراموش نکند که برای تغذیه به یک زن بزرگ وصل بود!
@sheeroghazal
#حکمت
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
#محمود_دولتآبادی تو این تیکه از کتاب «نون نوشتن» طوری میگه انگار وصف حال خیلی هاست:
دیگران بیرونِ مرا میبینند
و چهَبسا به تصوری که از من دارند، غبطه میخورند
اما درون من!
درون مرا هیچکس نمیتواند ببیند
حتی نزدیکترین کسان من...
تازه، چه میتوانند بکنند؟
در نهایت احساس همدردی!
و خیلی شبیه این بیت #مولانا است:
هرکسی از ظن خود شد یار من
از درون من نجست اسرار من
@Sheeroghazal
اونجا که #پویا_جمشیدی میگه :🥹
«دلم یک نفر را میخواهد
که وقتِ آمدنش، تنهاییام را ببرد،
من موهایش را ببافم،
او آرزوهایم را... »
@Sheeroghazal
@Sheeroghazal
🍯 #ضربالمثل
@Sheeroghazal
چیزی در چنته داشتن
چنتهبافی یک هنر قدیمی است و چنته (تصویرش را میبینید) در زمانهای دور، توسط زرتشتیان (به ویژه در ابرکوه استان یزد) بافته میشده است، و آنها رسمی داشتهاند که اینطور بوده که در طی مراسم عروسی، داماد سنگی قیمتی و یا طلا را داخل چنتهای میگذاشت و به خانوادهی عروس تقدیم میکرد. خانوادهی عروس هم منتظر بودند ببینند که داماد، چه هدیهای در چنته دارد.
لغت «چنته» درواقع به معنی «چندبافی» است، زیرا از چند سوزن برای بافت استفاده میشود.