eitaa logo
شِیخ .
11هزار دنبال‌کننده
1.2هزار عکس
132 ویدیو
5 فایل
‌الله ‌ - طلبه - نویسنده - فعال رسانه #طلبه‌ی‌جوان‌حزب‌اللهی . مدیر - @Modir_sheikh تبلیغات - @O_o_tab_o_O ناشناس : https://daigo.ir/secret/84750920
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی تو ایام امتحانات خودتو ناراحت نکن !🌿 هروقت شور و ذوق و انرژی داشتی برو سمت کتاب و درس و بحث - اینجوری خیلی بهت میچسبه . یادت باشه تو قراره درس بخونی که یه آدمِ موفق و با اخلاق باشی - ... اینکه صرفا درس بخونی و نمره‌ی عالی کسب کنی اما دیگه حال و حوصله‌ی زندگی و هیجان و تفریح نداشته باشی ، هیچ فایده ای نداره ... -
' همیشه‌ موفق 🍃 -
همچنان‌که هیچ زنی ... در تقدم حفظ ِ جان فرزندش با فلان کار اداری‌تردید ندارد در اهمیت تربیت ِ اخلاقی و ایمانی ِ فرزند نیز تردیدی نیست و چنانکه زن ناگزیر از انتخابِ یکی‌ از دوعرصه‌باشد خانواده مهم‌تر است 💚!
556669.mp3
6.67M
- من‌ که دو بار گوش کردم :)
وَ چون خود را نَفی کردی او اثبات شد -
مى نشينم ... چاى مى نوشم كنار پنجره بى كسى هاى خودم را ديدبانى مى كنم
عزیزِ دلم ، مهربانِ صبور ، الگویِ جوانِ دلتنگ ، خدیجه‌ی عزیزم ، سلام :) نخستین بار ، در محفلی دوستانه با شما دیدار کردم ... اندکی بعد با دوستانم به منزل شما آمدیم تا لحظاتی را در کنارتان باشیم و شما از محمد حسینِ‌تان برایمان بگویید ! آن روزها فرزند اول شما محسن ، دبستانی بود ، زینب که عزیزِ دل بابا محمد حسینش به حساب می‌آمد هنوز سن و سالی نداشت و علی اصغر نوزاد شیرخواره ای بود که در آغوش شما عطر پدر را استشمام می‌کرد . . ماه ها و سالها از کنار یکدیگر عبور کردند و گذشتند ؛ هفت سال از اولین دیدارمان گذشت . . اما من ذره ای نمی‌دانم که در این سال‌ها ، شما با آن همه تنهایی چه کردید :)؟ هنوز هم در آن چشمانِ مادرانه‌ی شما که مملو از احساس است ، غمِ سنگینی موج می‌زند . من نمی‌دانم که یک مادرِ تنها ، چگونه می‌تواند سه فرزندِ دلتنگ را که مدام سراغ پدرشان را میگرند بزرگ کند ؟. راستی .... خدیجه‌جان ، آن هنگام که زینب با اولین کارنامه‌ی مدرسه‌اش به خانه آمد و امضایِ رضایت پدر را خواست شما به او چه گفتید ؟ نخستین باری که علی‌اصغر یادگرفت با زبانِ بچگانه‌اش بگوید ( بابا ) ، شما با انگشت اشاره چه کسی را نشانش دادید ؟ سنگِ مزارِ کنجِ گلزار شهدا را ؟ عزیزِ دلم ... در این روزها ، دوست داشتنِ شما چنان در قلبم ریشه دوانده است که گاهی دلتنگ‌ِ‌تان میشوم و دلم سراغِ‌تان را می‌گیرد‌ ... من خوب می‌دانم که یک ترکشِ کوچکِ ساده ، زمانی که یک سربازِ جان بر کف را از پای در می‌آورد جانِ دو نفر را هم‌زمان باهم می‌گیرد . هم شهید و هم همسرِ شهید ... این روزها و این شبها ، در این ایامِ پر از آشوب و فتنه ، شما نورِ امیدِ قلب‌های ما جوانان هستید . شما زنانِ غیوری که عاشقانه‌هایتان را فدایِ امنیتِ‌مان کردید . خواستم بگویم ، اگر همسرِ شما یک قهرمان بود ، شما یک اَبَر قهرمان هستید :) شما یک الگویِ بی مثال هستید . شما جان و امید و روزنه‌ی نورِ یک امت هستید ... خدا نگهدارِ زنانِ از خود گذشته‌ای چون شما باشد که از تمامِ لذت‌های حلال زندگانی‌شان دست کشیدند و معشوقه‌شان را فدایِ راهِ حسین بن علی علیه السلام کردند ... در آخر باید بگویم که‌ : دوستتان دارم ... و هرگز نمیتوانم برای این دوست داشتن حدی قائل باشم . . . از طرفِ من به بانویِ قهرمانِ جوانِ صبور ( همسر شهید محمد حسین حمزه )
« ‏عجل علی ظهورک .. »
نَحوِ عزیزم ! با من مهربان باش . . .
آدم لباس روحانیت را بپوشد و درس نخواند، یک چیز بی‌معنی است؛ درست شبیه این است که آدم چیزی را غصب کند. حضرت‌آقا
پایانِ مطالعه‌ی کتابِ دا ! خاطراتِ سیده زهرا حسینی ...
جانِ شیرین خرسند است . . شاد و خندان و مفرح ! چرا که قسمتی از زمانِ ارزشمندِ خویش را ، صرف مطالعه‌ی کتابِ عظیمِ دا و تدبر در بند بند آن نمود. ماجرای دخترانگی‌های‌رزمنده‌ای هفده ساله‌ که تمامِ سختی‌های مقاومت را به جان خرید و تنها و غریبانه در آبادان و خرمشهر ایستادگی‌کرد.اگر بنابر نوشتن باشد تا صبح از سیده‌ زهرا برایتان می‌نویسم . . . اما چه‌کنم که صرفاجهت معرفیِ کتابی‌خوب و استوار و ماندگار ، ایراد سخن کردم . لذا پیام را درهمین چندخطِ‌کوتاه وبی‌حاشیه محدود میکنم ... بی‌تفاوت عبور نکنید !
از خدا بخواهید ... ما در رخت خواب نمیریم ! به یقین رسیده‌ایم مرگی بهتر از شهادت نیست ! -‌ پ.ن‌ : منزل شهید علی عربی
‌ شبها دل خود را مکشان بر سرِ هر کوی دلتنگ نجف باش که آسوده بخوابی ..
یعنی میشه دوباره بیام پیشِت ؟...
-وَمَا‌تَشَاءُونَ‌إِلَّاأَنْ‌يَشَاءَ‌اللَّهُ-
چه زیبا فرمودند حاج قاسم سلیمانیِ عزیز باید به این بلوغ برسیم که نباید دیده شویم ! آن‌کس که باید ببیند می‌بیند ... 💚 .
محورِ فعالیت ، در هر عرصه‌ای باید خدا باشد . یعنی انسان باید با خودش خلوت کند ، گوشه‌ای بنشیند و بگوید : فقط به خاطر تو ... ! در مراحل بعدی ، برکتِ بنده‌ی خلف بودن ، در همه‌ی لحظات زندگیِ انسان ، نمایان می‌شود . که یکی از آنها محبوبیت در بین مردم خواهد بود . . .
جانِ همه‌ی خوبیها ، از کوچک تا به بزرگ ، متصل به خداوند عزوجل است . . . اگر خواهانِ صفتی ، مرتبه‌ای و یا حتی شهرتی هستیم ، باید دل را به خدا و فرستادگانِ او پیوند بزنیم . . ! چرا که او قدرتی نا متنهی‌ست در حالی که این زندگانی فانی‌خواهد بود . یک نامحدودِ عظیم در برابرِ یک محدودِ کوچک . که اختیار دارد ! اگر همین انسانِ محدودِ کوچکِ ضعیف النفس ، جان و روح‌ش را با خداوندِ بی انتها پیوند بزند ، به ابدی تمام ناشدنی دست پیدا می‌کند . و خود می‌شود نورِ هدایتی برای مخلوقاتِ دیگر خداوند . .