همچنانکه هیچ زنی ...
در تقدم حفظ ِ جان فرزندش
با فلان کار اداریتردید ندارد
در اهمیت تربیت ِ اخلاقی و
ایمانی ِ فرزند نیز تردیدی
نیست و چنانکه زن ناگزیر از
انتخابِ یکی از دوعرصهباشد
خانواده مهمتر است 💚!
#دیدار_بانوان_با_رهبری
عزیزِ دلم ، مهربانِ صبور ، الگویِ جوانِ دلتنگ ، خدیجهی عزیزم ، سلام :) نخستین بار ، در محفلی دوستانه با شما دیدار کردم ... اندکی بعد با دوستانم به منزل شما آمدیم تا لحظاتی را در کنارتان باشیم و شما از محمد حسینِتان برایمان بگویید ! آن روزها فرزند اول شما محسن ، دبستانی بود ، زینب که عزیزِ دل بابا محمد حسینش به حساب میآمد هنوز سن و سالی نداشت و علی اصغر نوزاد شیرخواره ای بود که در آغوش شما عطر پدر را استشمام میکرد . .
ماه ها و سالها از کنار یکدیگر عبور کردند و گذشتند ؛ هفت سال از اولین دیدارمان گذشت . . اما من ذره ای نمیدانم که در این سالها ، شما با آن همه تنهایی چه کردید :)؟ هنوز هم در آن چشمانِ مادرانهی شما که مملو از احساس است ، غمِ سنگینی موج میزند . من نمیدانم که یک مادرِ تنها ، چگونه میتواند سه فرزندِ دلتنگ را که مدام سراغ پدرشان را میگرند بزرگ کند ؟. راستی .... خدیجهجان ، آن هنگام که زینب با اولین کارنامهی مدرسهاش به خانه آمد و امضایِ رضایت پدر را خواست شما به او چه گفتید ؟ نخستین باری که علیاصغر یادگرفت با زبانِ بچگانهاش بگوید ( بابا ) ، شما با انگشت اشاره چه کسی را نشانش دادید ؟ سنگِ مزارِ کنجِ گلزار شهدا را ؟
عزیزِ دلم ... در این روزها ، دوست داشتنِ شما چنان در قلبم ریشه دوانده است که گاهی دلتنگِتان میشوم و دلم سراغِتان را میگیرد ... من خوب میدانم که یک ترکشِ کوچکِ ساده ، زمانی که یک سربازِ جان بر کف را از پای در میآورد جانِ دو نفر را همزمان باهم میگیرد . هم شهید و هم همسرِ شهید ... این روزها و این شبها ، در این ایامِ پر از آشوب و فتنه ، شما نورِ امیدِ قلبهای ما جوانان هستید . شما زنانِ غیوری که عاشقانههایتان را فدایِ امنیتِمان کردید . خواستم بگویم ، اگر همسرِ شما یک قهرمان بود ، شما یک اَبَر قهرمان هستید :) شما یک الگویِ بی مثال هستید . شما جان و امید و روزنهی نورِ یک امت هستید ... خدا نگهدارِ زنانِ از خود گذشتهای چون شما باشد که از تمامِ لذتهای حلال زندگانیشان دست کشیدند و معشوقهشان را فدایِ راهِ حسین بن علی علیه السلام کردند ...
در آخر باید بگویم که : دوستتان دارم ...
و هرگز نمیتوانم برای این دوست داشتن حدی قائل باشم . . .
از طرفِ من به بانویِ قهرمانِ جوانِ صبور ( همسر شهید محمد حسین حمزه )
آدم لباس روحانیت را بپوشد و درس نخواند، یک چیز بیمعنی است؛ درست شبیه این است که آدم چیزی را غصب کند.
حضرتآقا