eitaa logo
شعر هیأت
9.2هزار دنبال‌کننده
892 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹ای طلوع پنجمین🔹 عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من پنجمین خورشید تا گل کرد در شب‌های من.. فصل وصل آمد، زمین پُر شد ز بوی ناب عشق جلوه‌گر شد از مدینه، ماه من، مولای من عصمتی روشن تبسّم کرد بر روی زمین حضرت حق گفت: «او نوری‌ست با امضای من وارث بوی بهشت است و خِرَد میراث اوست سیب شیرینی‌ست او از شاخۀ طوبای من قاف غیرت، بحر حیرت، کهکشان حکمت است باقر نور است، بشنو از لبش آوای من» فصل لبخند گل پنجم، امام باقر است پنجمین خورشید، زد لبخند بر دنیای من تشنۀ یک جلوه از خورشید سیمای توام ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من 📝 🌐 shereheyat.ir/node/185@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹مشرق الانوار🔹 تا حضور تو، دلِ خسته مسافر شده است توشه برداشته از گریه و زائر شده است دیرگاهی‌ست که مانند کبوتر، دل ما روی دیوار بقیع تو مجاور شده است سینه‌ات مشرق الانوار هزاران سینا موسی معرفت از طور تو ظاهر شده است از همان روز که شد «عَلَّم الاَسما» آغاز علم، شاگرد تو یا حضرت باقر شده است کرسی و لوح و قلم آینۀ کشف و شهود مصدر فیضی و حکمت ز تو صادر شده است قطره از طینت دریاست همه می‌دانند هر که شاگرد تو شد جزو مفاخر شده است به سلامی که ز لب‌های رسول آورده‌ست مست از جام تماشای تو «جابر» شده است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3916@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اعجاز🔹 تو خورشیدی و بی‌شک دیدنت از دور آسان است ولی ادارک نور آیا برای کور آسان است؟ به اعجاز نگاهت زنده کردی مرده‌دل‌ها را برایت بردن من تا خدا، تا نور آسان است اسیر مهر و حلمت کن مرا چون مرد نصرانی که با تو رَستَنم از این منِ مغرور آسان است خودت سیب دلم را از حصار سنگ‌ها بردار برای او که چید از آسمان انگور، آسان است تمام بیت‌هایم درد دل بودند، می‌بخشی کجا مدح سلیمان از زبان مور آسان است؟ 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5872@ShereHeyat
آفتاب بن علی بن حسين بن علی راوی نور، شكافندۀ علم ازلی مادرش آينه، فرزند فرستادۀ عشق بندۀ خوب خداوند، خداوند علیّ آدم و جنّ و ملَك پيش تو زانو زده‌اند خانۀ كوچک تو با دو سه ديوار گِلی همه سُبحانكَ لا علمَ لنا می‌گویند گاهِ تفسير تو از آيۀ اللهُ ولی ناگهان روز الست از همه پرسيد خدا دوست داريد علی را؟ همه گفتند بلی شعر من جابر عبدالله انصاری شد كه سلامی برساند به تو با تنگ‌دلی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2134@ShereHeyat
💠 (علیه‌السلام) «اُلْقُوا النِّعَمَ بِحُسْنِ مُجَاوَرَتِهَا، وَ الْتَمِسُوا الزِّيَادَةَ مِنْهَا بِالشُّكْرِ عَلَيْهَا» برای نعمت‌ها، همسایۀ خوبی باشید و با شکرگزاری، خواستار افزایش آن باشید. 📗 نزهة الناظر، ص۱۴۳ 🔹شکر نعمت🔹 از لطف نسیم، گل شود گلگون‌تر زیباتر و دلرباتر و موزون‌تر پاکیزه‌دلان همیشه نعمت‌ها را با شکر و سپاس می‌کنند افزون‌تر 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹 آینۀ قرآن🔹 یادتان هست نوشتم که دعا می‌خواندم داشتم کنج حرم جامعه را می‌خواندم از کلامت چه بگویم که چه با جانم کرد محکمات کلمات تو مسلمانم کرد کلماتی که همه بال و پر پرواز است مثل آن پنجره که رو به تماشا باز است کلماتی که پر از رایحۀ غار حراست خط به خط جامعه آیینۀ قرآن خداست عقل از درک تو لبریز تحیر شده است لب به لب کاسۀ ظرفیت من پر شده است همۀ عمر دمادم نسرودیم از تو قدر درکِ خودمان هم نسرودیم از تو من که از طبع خودم شکوه مکرر دارم عرق شرم به پیشانی دفتر دارم شعرهایم همه پژمرد و نگفتم از تو فصلی از عمر ورق خورد و نگفتم از تو دل ما کی به تو ایمان فراوان دارد شیرِ در پرده به چشمان تو ایمان دارد بیم آن است که ما یک شبه مرداب شویم رفته رفته نکند جعفر کذاب شویم :: تا تو را گم نکنم بین کویر ای باران دست خالیِ مرا نیز بگیر ای باران من زمین‌گیرم و وصف تو مرا ممکن نیست کلماتم کلماتی‌ست حقیر ای باران یاد کرد از دل ما رحمت تو زود به زود یاد کردیم تو را دیر به دیر ای باران نام تو در دل ما بود و هدایت نشدیم مهربانی کن و نادیده بگیر ای باران ما نمردیم که توهین به تو و نام تو شد ما که از نسل غدیریم، غدیر ای باران پسر حضرت دریا! دل ما را دریاب ما یتیمیم و اسیریم و فقیر ای باران سامرا قسمت چشمان عطش‌خیزم کن تا تماشا کنمت یک دل سیر ای باران 📝 🌐 shereheyat.ir/node/194@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹میزبان تویی🔹 خورشید سامرا و کریم جهان تویی ما را بده پناه، که کهف امان تویی هادی تویی در این شب ظلمت، به داد رس گمگشته‌ایم و مشعلۀ کاروان تویی کاخ ستم به لرزه فکندی به حرف حق حقا که جان عدلی و حق را زبان تویی مستی ربودی از سر بزم شراب، لیک مستی‌فزای جان و دل عاشقان تویی جَدّت امام هشتم و سلطان دین رضاست جَدِّ امام عصر و ولی زمان تویی با «جامعه کبیره» سلامم شنیدنی‌ست مهمان هر امام شوم، میزبان تویی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3995@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹از دوشنبه تا جمعه🔹 کوچه کوچه نسیم سامرّا عطر غم از عراق آورده بوی باران و بوی دلتنگی باز بوی فراق آورده! دست‌های ستم شود کوتاه که چنین از مدینه با اکراه ماه را همدم غریبی و آه سوی خاک عراق آورده ماه کی پشت ابرها مانده؟ هر کجا بوده نور افشانده بس‌که دشمن شده‌ست درمانده ماه را در مُحاق آورده دید دیگر حریف نورش نیست عاقبت زهر کینه‌اش را ریخت خنجر از پشت می‌زند این‌بار خنجری که نفاق آورده باز خاک عزا شده این خاک آسمان‌ها همه گریبان‌چاک غم جانسوز و داغ جانکاهش چه بر این نُه رواق آورده؟ یک دوشنبه مدینۀ غم‌ها... یک دوشنبه غروب سامرا... هر دوشنبه که می‌رسد از راه باز یک اتفاق آورده گردش این زمانه دل‌ها را می‌برد از دوشنبه تا جمعه روزهایی که با خودش حسرت با خودش اشتیاق آورده! حاجت سامرا روا گردد باز هم سُرَّ مَن رَأی گردد می‌رسد آفتاب و می‌بینیم صبح‌دم را به باغ آورده 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5424@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹آسمان در قفس🔹 سامرا، امشب مدینه می‌شود مهمان تو آسمان‌ها اشک می‌بارند بر دامان تو شمع روشن می‌کند چشم ستاره تا سحر با گلاب اشک، می‌شوید تن سوزان تو ای حصار آفتاب، ای آسمان در قفس یوسفت را می‌برند از گوشۀ زندان تو گریه کن، خواندند در بزم خدا شعر شراب گریه کن، آتش گرفته سینۀ قرآن تو چاک زن پیراهن صبرت، مگر روشن شود در غبار چشم‌ها، آیینۀ پنهان تو دست و پایت سرد شد اما سراپای تو سوخت رو به سمت قبله کن، پرواز کرده جان تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2137@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹اهل‌بیت نور🔹 نور تو، روح مرا منزل به منزل می‌برد کشتی افتاده در گِل را به ساحل می‌برد مرد صحرایی و با تو شوق باران همسفر بوی بارانت مرا منزل به منزل می‌برد عاقل و دیوانه محکوم‌اند، آری چشم تو هم ز مجنون می‌برد دل، هم زِ عاقل می‌برد «اهل‌بیت نور» هستید، «آسمان وحی»، ها! «جامعه» ما را به شرح این فضائل می‌برد ای حبیب غربت تو حضرت عبدالعظیم شهر ری با اذن تو از کربلا دل می‌برد مجلسی که یاد شام انداخت اندوه تو را گاه سوی طشت و گاهی سوی محمل می‌برد کربلا، ظهر عطش، گودال سرخ قتلگاه اشک‌هایت عشق را تا آن مراحل می‌برد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/200@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹غم پنهان🔹 در دل نگذار این همه داغ علنی را پنهان نکن از ما غم دور از وطنی را این شعر مرا کشت، چه باید بنویسم خورشید شب مکه و ماه مدنی را؟ تا کی به لبانت زده‌ای قفل نگفتن؟ صبر تو به هم ریخته دنیای دنی را ای ماه دهم! پیش تو آورده‌ام امشب در هاله‌ای از بُهت، دلی سوختنی را آن‌ها که جگرسوختۀ سامره هستند باید بشناسند گدایان غنی را آن‌قدر دل سوختۀ پشت حصارت خون کرد دل عبدالعظیم حسنی را آن‌قدر که آتش شد و رِی سوخت برایت آن‌قدر که خون کرد عقیق یمنی را دشمن به خیال غلط خویش کشیده‌ست دور و بر خورشید، شبی اهرمنی را اما چه گمان برده که داده‌ست خدایت مانند علی بازوی لشکرشکنی را ای عطر دل‌آرای نماز شبت از دور تا سامره آورده اویس قرنی را واکن لب نورانی خود را و بیاموز با جامعه در جامعه شیرین‌سخنی را بگذار سهیم غم پنهان تو باشیم نگذار به دل این همه داغ علنی را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/204@ShereHeyat