#امام_علی علیهالسلام
#چارپاره
🔹دنیای بیعلی🔹
آه، کوفه چقدر تاریک است
ماه دیگر کنار چاه نرفت
لبِ خاک از عطش ترک برداشت
چشمه در بینِ کوچه راه نرفت
دستِ طفل یتیم نان نرسید
جرعهای طعم آسمان نرسید
دیگر امشب صدای نالۀ مرد
تا حوالی بیکران نرسید
نخلها بیقرار و منتظرند
طعم خرمای بی علی تلخ است
روز خوش بی تو نیست در عالم
طعم دنیای بی علی تلخ است
این ابوجهلها نفهمیدند
که تو با خود عدالت آوردی
شهر از کورهراه پر شده بود
که تو راه سعادت آوردی
رفتنت هم حکایتی دارد
روی محراب، رد خون مانده
بعد از آن روز جاهلان گفتند
مگر او هم نماز میخوانده؟!
خار در چشم خویش داری، مَرد!
استخوان در گلوی تو مانده
درد تنهایی تو را حس کرد
هر که نهج البلاغه را خوانده
📝 #سیدعلی_نقیب
🌐 shereheyat.ir/node/3910
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹کلامُ الامیرِ امیرُ الکلام🔹
شگفتا کرامات ماهی تمام
چه ماهی که خورشید صبح است و شام
چه ماهی که فرزند اُمُّالقُری
چه ماهی که لبخند بیتالحرام
چه ماهی چه مردی سلامٌ علیه
چه مردی چه ماهی علیهالسلام
چه حسن شروعیست ماه رجب
چه حسن ختامیست ماه صیام
همه عمر او یک نماز است و بس
سکوتش قعود و خروشش قیام
دم از حق زده دم به دم تیغ او
اگر در مصاف است اگر در نیام
چه ژرف است آری چه ژرف و شگرف
کلامُ الامیرِ، امیرُ الکلام
در اوصاف آن حسن بیخاتمه
رسید این ترنم به حسن ختام
به لب دارم این نغمه را دم به دم
به سر دارم این سایه را مستدام
امیری حسینٌ و نعم الامیر
امامی علیٌ و نعم الامام
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
🌐 shereheyat.ir/node/435
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹طنین خطبههایت🔹
لهیب ذوالفقارت بر تن گردنکشان ماندهست
طنین خطبههایت در گلوگاه زمان ماندهست
یداللهی و گشته دست عقل از وصف تو کوتاه
گواه عجز ما انگشتهای بر دهان ماندهست..
«سَلُونی» گفتی و با ریشخندی جهل پاسخ داد
تو را که رد پایت ماورای آسمان ماندهست
مُزیّن شد اذانم با تمسک بر ولای تو
شهادت میدهم از برکت نامت اذان ماندهست
شب تنهایی کوفه چه بر روز دلت آورد
که بغضی استخوانی در گلویت همچنان ماندهست
یقین دارم که نزدیک است رستاخیز عشاقت
همانا فصل شورانگیزی از این داستان ماندهست
📝 #حسین_عباسپور
🌐 shereheyat.ir/node/5010
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹غریب🔹
هنوز مانده بفهمیم اینکه کیست علی
برای عشق و عدالت غریب زیست علی
چنان به لبخندش پشت کردهایم انگار
میان ما بدعهدان غریبهایست علی
کدام چاه در این شهر مرده میفهمد
که چیست معنی «یک عمر خون گریست علی»..
و خویش را چه عجیب است شیعه مینامیم
من و شما که نفهمیدهایم کیست علی
بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار
و بار دیگر در بینمان بایست علی!
📝 #زینالعابدین_آذرارجمند
🌐 shereheyat.ir/node/5319
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹صدای مولا باش🔹
دل من! در هوای مولا باش
یار بیادعای مولا باش
گر نشد یاورش شوی همه عمر
گاه گاهی برای مولا باش
به گدایی تو هر کجا رفتی
یک سحر هم گدای مولا باش
دست من! دستگیر مردم باش
پینهٔ دستهای مولا باش
پهن کن سفرهای برای یتیم
مستمند دعای مولا باش
پا به پایش اگر نشد بروی
لاأقل ردپای مولا باش
جان من! تا که در بدن هستی
باش اما فدای مولا باش
ای نَفَس! میروی به سینه برو
چون برآیی صدای مولا باش
از یمن، از دمشق و غزه بگو
شیعهٔ زخمهای مولا باش
خار در چشمهای مولا بود
چشم من! در عزای مولا باش...
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/1464
✅ @ShereHeyat
روی زمین نگذاشتی شبها سر راحت
وقتی که دیدی مستمندی را سر راهت
در جمع مردم با تبسم مینشستی آه
اما نگفتی با کسی جز چاه از آهت
در بین نخلستان عرق میریختی هر روز
تا شب کمی خرما و نان باشد به همراهت
رؤیای زیبایی برای هر یتیمی بود
بین خرابه نیمهشبها چهرۀ ماهت
محراب کوفه شاهد راز و نیازت بود
مولای یا مولای نجوای سحرگاهت
هر چند طوفانی میان سینهات جاریست
آرامشی دارد توکلت علی اللّهت
شهری کمیلت میشود با هر فرازی از
یا نور و یا قدوسهای گاه و بیگاهت
امروز هم دنیا به مردی چون تو محتاج است...
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/404
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#غزل_مثنوی
🔹به حق شاه مردان🔹
بهارا! حال زارم را بگویم؟
دل بی برگ و بارم را بگویم؟
بخوانم سطری از دلتنگیام را؟
گلوی بیقرارم را بگویم؟
تو با حال غریبان آشنایی
دل دور از دیارم را بگویم؟
بگویم تشت من افتاده از بام؟
خطای بیشمارم را بگویم؟
چنان مرغی که پشت میله مانده
پر و بال دچارم را بگویم؟
::
خدایا! کشتیام بیبادبان است
دلم را دل نگو، آتشفشان است
پر از تنهاییام، یاری ندارم
گرفتارم، کس و کاری ندارم
کویرم، روسیاهم، سوت و کورم
الهی! هرچه هستم از تو دورم
دلم خالیست، امیدی ندارم
به جز لبخند تو عیدی ندارم
مرا گر صبح و ظهر و شام طی شد
پر از قهر و پر از دشنام طی شد
خداوندا! غم نان غافلم کرد
غم نان غافل از حال دلم کرد
سراپا گریهام، صبری ندارم
درون پلک خود ابری ندارم
تنم خشکیده، بارانی به من ده
از این جان خستهام، جانی به من ده
خداوندا! «به حق شاه مردان»
مرا آنی جدا از خود مگردان..
::
شناساندی به من یکتاییات را
نمایاندی به من زیباییات را
مرا خواندی به رستاخیز نورت
مرا سرشار کردی از حضورت
اسیرم کن که آزاد تو باشم
خرابم کن که آباد تو باشم
دچار راه و رسمی باطلم من
کویری تشنه و بیحاصلم من
همه از من گناه و شرمساری
همه از تو صبوری، بردباری
نشد روزی که خوارم کرده باشی
به مردم واگذارم کرده باشی
شنیدم عاشقان را دوست داری
بگو دست مرا هم میفشاری؟
به فضل خود مرا دریاب، یا رب
مرا بیدار کن از خواب، یا رب
به جز تو هیچ امیدی ندارم
به جز خوشنودیات عیدی ندارم
به جز نامت نخواهم نام دیگر
کجا جز بام مهرت بام دیگر؟
در لطف تو بر من باز باز است
به سوی تو وجودم در نماز است
مبند ای ماه! درهای دعا را
اجابت کن نوای بینوا را
به امید تو دل بستن چه زیباست
به دریای تو پیوستن چه زیباست
کویرم، بر سرم از نور قرآن
بباران و بباران و بباران
📝 #ناصر_حامدی
🌐 shereheyat.ir/node/5506
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#غزل
🔹سایۀ مِهرت وسیع🔹
گرچه خیلی چیزها میدانی از من... هیچ وقت
کم نکردی لطف خود را آنی از من هیچ وقت
خوبیات باران یکریز و گناه من بزرگ
تو ندیدی غیر نافرمانی از من هیچ وقت
من ندیدم از تو غیر از چشمپوشی و کرم
تو ولی جز زشتی و نادانی از من هیچ وقت...
من دلم هرجایی است و سایۀ مِهرت وسیع
آفتابی... رو نمیگردانی از من هیچ وقت
با وجود بار سنگین گناه و معصیت
برنداری سایۀ رحمانی از من هیچ وقت...
آتش عشق تو روشن باد در قلبم عزیز
از تو میخواهم که این حیرانی از من... هیچ وقت...
📝 #مریم_سقلاطونی
🌐 shereheyat.ir/node/2225
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#رباعی
🔹شرمنده🔹
کی میشود از مهر تو، شرمنده نشد؟
یا بندهنوازی تو را بنده نشد؟
از خشم تو بندۀ گنهکار گریخت
اما به کسی جز تو پناهنده نشد
اشک آوردم، آتش آه آوردم
هم نامه و هم روی سیاه آوردم
هرکس به تمنای تو چیزی آورد
من هیچ نداشتم، گناه آوردم
با آنکه دمی نبوده خرسند از من
هرگز نبریده است پیوند از من
از این همه عیبپوشیاش حیرانم
انگار حیا کرد خداوند از من!
📝 #میلاد_عرفانپور
🌐 shereheyat.ir/node/5224
✅ @ShereHeyat
#ماه_رمضان
#شب_قدر
#غزل
🔹سورۀ اخلاص🔹
ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم
جان سپردم آنقدر، تا جان خود را یافتم
سورۀ اخلاص را میخواستم پیدا كنم
لای شببوها، شبی، قرآن خود را یافتم...
یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینهام
ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم
ذكر میگفتم ولی حالی پریشان داشتم
در شب «الغوثها» درمان خود را یافتم
شانهام لرزید و برپا شد قیامت در دلم
تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم...
📝 #عبدالرحیم_سعیدی_راد
🌐 shereheyat.ir/node/3881
✅ @ShereHeyat
#شب_قدر
#غزل
🔹سحرهای تازه🔹
بیا بشنو امشب خبرهای تازه
خبر میدهند از سفرهای تازه
بیا فکر کن بعد از این ای کبوتر
به پرواز با بال و پرهای تازه
شنیدم که امشب برای تماشا
به ما میگشایند درهای تازه
بیا عاشقی کن همین لحظهها را
که معشوق دارد نظرهای تازه
که امشب بگیرند حکم شکفتن
در این باغ، خونینجگرهای تازه
که یک روز بی سر شوند و درآرند
از اسرار ناگفته سرهای تازه
تو هم کربلایی شو ای دل بیارای
شبت را به شمس و قمرهای تازه
از این کهنگیها رها باش و در خود
ببین بعد از امشب سحرهای تازه
📝 #حسن_زرنقی
✅ @ShereHeyat
#مناجات
#دعای_کمیل
#امام_حسین علیهالسلام
فرازی از یک #مثنوی
🔹الهی و ربّی🔹
الهی به شور قیام حسین
به فریاد سرخ و پیام حسین
به آنان که محو نگاهش شدند
شهید سرافراز راهش شدند..
به مردانِ در عشق، ضربالمثل
به مرگی که شیرینتر است از عسل
به شیدایی مسلم بن عقیل
به اول شهید از تبار خلیل..
به دستی که در علقمه، شد قلم
وفایش به عالم، عَلَم شد عَلَم
به آبی که از چشمۀ مشک ریخت
به زینب که از روی تلّ اشک ریخت
به گودال بالاتر از طاقِ عرش
به خونی که پاشید بر ساق عرش
به «روز دهم» زیر چرخ کبود
که «خورشید بر نیزه گل کرده بود»
به قنداقهای که به معراج رفت
به پیراهنی که به تاراج رفت
به اسبی که کوبید سر بر زمین
به خونهای جاری در آن سرزمین
به ماهی که مهرش شده مشتری
به ایثار انگشت و انگشتری
به آیات کهف و به آیات نور
به مهمانی سر، میان تنور
به عاشقترین خواهر روزگار
که صبر و وفا را، شد آموزگار
به غمهای بانوی مَحمِلنشین
به ایراد آن خطبۀ آتشین
به شور مناجات مولا علی
به جانهای پیوسته با «یا علی»
به تأثیر شبنالههایِ کمیل
به سوز علی، در دعای کمیل
به دلهای عاشق، قراری ببخش
فروغی از آیینهداری ببخش
که نور دل اهل بینش تویی
سرآغاز هر آفرینش تویی
به راه تو آنان که سر دادهاند
ز فضل تو ما را خبر دادهاند..
ندارم کسی جز تو فریادرس
تویی دادخواه و تویی دادرس
الهی و ربی! پناهم بده
به سرمنزل عشق راهم بده
مرا جز تو، با کس سر و کار نیست
پذیرندۀ توبه غیر از تو کیست؟
نه چشمی نظر میکند سوی من
نه راه فراری فراروی من..
تو گرداندی از من بلا را به لطف
ندیده گرفتی خطا را به لطف
به صد مرحمت ای خدای جلیل
پراکندی از من ثنای جمیل
ثنایی که شایستۀ من نبود
سزاوار تشریف این تن نبود
ندیدی به کردار من جز قصور
مرا بردی از چاهِ ظلمت به نور
منم شرمسار از بَدِ حال خود
زمینگیرِ زنجیرِ اعمال خود..
نشد دامنم پاک از خارها
شکستم حریم تو را بارها
سزد گر ببارد بلا بر سرم
که در بند نفس جنایتگرم
نه این بددلی، در سرشت من است
حجاب دعا، فعل زشت من است
تو آگاهی از زشتی کار من
نباشد نهان از تو اسرار من
مرا اشکبارانتر از ابر کن
عقوبت اگر میکنی، صبر کن
مرا داد دنیا فریب از غرور
به زندانم از آرزوهای دور
نباشی اگر دستگیرم هنوز
به نادانی خود دلیرم هنوز
مرا خواب غفلت گرفتار کرد
مرا نفس فرمانروا خوار کرد
پی خواهش دل شدم سالها
شکستهست از من پر و بالها
هوای دلم گشت دام فریب
دچارم به این سرنوشت غریب
چرا بیاثر اشک و آه من است؟!
که سَدّ اجابت گناه من است
گناهم، زیان جای سود آورد
بَلا بر سر من فرود آورد..
به کف غیر اندوه چیزی نماند
ز مُلک تو راه گریزی نماند
الهی و ربّی! کرم کن کرم
بخوان چون کبوتر مرا در حرم..
تو پوشیدهای عیبهای مرا
ببین گریۀ هایهای مرا
من آنم که بَر خود ستم کردهام
و کسبِ رضای تو کم کردهام
دلم در حریم تو نااهل بود
دلیری من از سَرِ جهل بود
مرا نیست هر چند قلب سلیم
مکن چیره بر من عذاب الیم
الهی و ربّی! من آن بندهام
که اینک تهیدست و شرمندهام
ضعیفم من و دردمند و حقیر
ذلیلم من و مستمند و فقیر
ز بیم تو در چشم من خواب نیست
به روز عقوبت مرا تاب نیست
عقوبت ز اعمال خود میکشم
که طعم عذاب تو را میچشم
به جُرمی که کردم در آن سالها
اسیرم اسیر سیهچالها..
چو با یادت آوردهام شب به روز
امیدم تویی، هستیام را مسوز
اگر بر عذابت صبوری کنم
صبوری کی از داغ دوری کنم؟
به اکرام تو چشم اگر دوختم
به امید عفوت چرا سوختم؟
تو زنجیرِ جانِ مرا باز کن
در آتش، زبان مرا باز کن
که شیون برآرم در آن آستان
شوم با دل خسته همداستان
به حسرت بنالم ز دل مثل نای
بگریم بر احوال خود، هایهای
بخوانم تو را از سویدای جان
که اِی آرمانِ دلِ عارفان!
پشیمانم و سرپناهی نماند
به جز آستان تو راهی نماند
«عقوبت مکن عذرخواه آمدم
به درگاه تو روسیاه آمدم»
ندارم به جز لطف تو دادرس
تو بیچارگان را به فریاد رس
که غیر از تو بخشد گناه مرا؟
که رحم آوَرَد اشک و آه مرا؟..
نجاتم از این روسیاهی ببخش
به این بینوا آنچه خواهی ببخش
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/5012
✅ @ShereHeyat