eitaa logo
شعر هیأت
9.2هزار دنبال‌کننده
894 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹چه چشمه‌های حیاتی🔹 چه حرف‌های زلالی که رودهای روانند چه نورها، چه سخن‌ها که با تو در جریانند چه چشمه‌های حیاتی که از لب تو تراوید چه مهربان‌کلماتی که آفتاب‌نشانند بیا و خطبه بخوان بر فراز منبر تاریخ که واژه‌های تو نهج‌البلاغه‌های جهانند اگر نگاه جهانی به دستخط تو باشد اشاره‌های تو مولا، هنوز نامه‌رسانند غزل به سجده می‌افتد در آستان کلامت که جمله‌های قصار تو قلّه‌های زبانند هزار دفتر اگر سیّدِ رضی بگشاید ثنای مرتبه‌ات را چکامه‌ها نتوانند تو کیستی که شبیهت نیامده‌ست به عالم تو کیستی که برایت نبوده هیچ همانند تو بوترابی و آن نفحه‌های در کلماتت به قلب‌ها همه نور و به جسم‌ها همه جانند قدم گذار در این کوچه‌های حزن و خموشی که گام‌های تو بر خاکِ مرده چون ضربانند چنین که درگهِ تو ذرّه‌پرور است در آفاق بعید نیست مرا هم به آسمان برسانند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5024@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹خطوط آخر نهج‌البلاغه🔹 امام رو به رهایی عمامه روی زمین قیامتی شد ـ بعد از اقامه ـ روی زمین خطوط آخر نهج البلاغه ریخت به خاک چکید خون خدا در ادامه روی زمین خودت بگو به که دل خوش کنند بعد از تو گرسنگان «حجاز» و «یمامه» روی زمین زمان به خواب ببیند که باز امیرانی رقم زنند به رسم تو نامه روی زمین: «مرا بس است همین یک دو قرص نان ز جهان مرا بس است همین یک دو جامه روی زمین».. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/434@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نذر محرّم🔹 گریه کن لؤلؤ و مرجان، که هوا دم کرده چاهِ کوفه عطشِ چشمۀ زمزم کرده ذوالفقاری‌ست که سر خم نکند پیشِ کسی پشتِ ابروی تو را خونِ جگر خم کرده شانه‌ای محرمِ غم نیست که این ابرِ حزین رو به چاه آورده، پشت به عالم کرده: «آه! ای چاه، به این قومِ وفادار بگو که علی خوبی در حقّ شما کم کرده؟» صبر کن صبر، علی! کرب‌وبلا نزدیک است مزدِ احسانِ تو را کوفه فراهم کرده مصحف این‌بار به شمشیر ورق خورد و علی ختمِ قرآنش را نذرِ محرّم کرده 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4667@ShereHeyat
آن روز که بر شیشۀ دل، سنگ زدند بر دامن لاله، داغ‌ها چنگ زدند تا قدرِ شبِ قدر بماند، آن را با خونِ شهادت علی، رنگ زدند 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹زخم بی‌شمار🔹 دلی برای سپردن به آن دیار نداشت برای لحظۀ رفتن دلش قرار نداشت امیر هیچ به‌جز زخم بی‌شمار نخورد امیر هیچ به‌جز درد بی‌شمار نداشت شبانه‌های علی مثل روز روشن بود اگر که پنجره‌ها پردۀ غبار نداشت نه در خیال خلافت که پیش چشمش این به قدر وصلۀ یک کفش اعتبار نداشت و کینه‌ها همه یک تیغ شد فرود آمد که چیز دیگری از کوفه انتظار نداشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5484@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹امیرالمؤمنین🔹 چه در هیبت، چه در غیرت، چه در عشق، اولین هستی میان بهترین اولاد آدم، بهترین هستی جهان عمری‌ست درمانده‌ست در تردید و شک، اما تو خود عین‌الیقین، روح‌الیقین، حق‌الیقین هستی من از فتحِ درِ خیبر به دستان تو فهمیدم که تو دست توانمند خدا در آستین هستی سرِ در چاه را باور کنم یا ذوالفقارت را؟ که گاهی آن‌چنان هستی و گاهی این‌چنین هستی بگو از استخوان در گلو، از خار در چشمت که پر از خطبه‌های ناتمام آتشین هستی بگو چشم نبی روشن، بگو چشم حسودان کور؛ برای فاطمه تنها تو در عالم قرین هستی... از آن روزی که چشمم باز شد، در گوش من خواندند: «که تو تا لحظۀ آخر، امیرالمؤمنین هستی» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5485@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹کیست علی؟🔹 چگونه وصف کنم شاعرانه کیست علی؟ شبیه نیست به غیر از خودش؛ علی‌ست علی اگرچه سفرۀ دستش نمک نداشت ولی به نان خشک جُوِی بی‌بهانه زیست علی عجب عدالت تلخی! که ذوالفقار به دست به حال دشمن خود نیز می‌گریست علی من از تلاقی مولا و قدر فهمیدم که قدر وسعت فهم زمانه نیست علی تمام عمر علی گفتم و بلند شدم کنار بستر مرگم بیا بایست... علی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5488@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹غریب🔹 هنوز مانده بفهمیم این‌که کیست علی برای عشق و عدالت غریب زیست علی چنان به لبخندش پشت کرده‌ایم انگار میان ما بدعهدان غریبه‌ای‌ست علی کدام چاه در این شهر مرده می‌فهمد که چیست معنی «یک عمر خون گریست علی».. و خویش را چه عجیب است شیعه می‌نامیم من و شما که نفهمیده‌ایم کیست علی بیا عدالت و شمشیر خویش را بردار و بار دیگر در بینمان بایست علی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5319@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عدالت دلخواه🔹 فراتر است، از ادراک ما حقیقت ذاتش کسی که آینۀ ذات کبریاست صفاتش کسی که وحی به شوق کتابتش شده نازل که خط کوفی او بوده زینت کلماتش کسی که خطبۀ غرّاست واژه واژه سکوتش کسی که حجت بحث ولایت است زکاتش کسی که شیفتۀ نامه‌های اوست بلاغت کسی که چشمۀ جوشان حکمت است دواتش علی‌ست او که زمین مفتخر شده‌ به حضورش علی‌ست او که زمان معتبر شده به حیاتش علی‌ست معنی حیّ علی الصلاة من و تو علی کسی‌ست که میزان سنجش است صلاتش هرآنچه اشک به دامان چاه ریخت شبانه بدل به درّ نجف شد یکایک قطراتش علی معادل عدل است آن عدالت دلخواه بگو به دهر که تنها علی‌ست راه نجاتش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5489@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹یار وفادار🔹 باید که برای تو سرِ دار بمیرم یک‌باره به پایت صد و ده بار بمیرم چون نخل به پای تو بیفتم دم افطار در راه تو چون میثم تمار بمیرم چشمم که به چشم تو بیفتد چه بگویم؟ ای کاش که در لحظۀ دیدار بمیرم با آن که خریدار تو بسیار فراوان... ای کاش که من بر سر بازار بمیرم پابند رکابت شده‌ام در صف صفین این بار حلالم کن و بگذار بمیرم ای کاش سرم بر سر زانوی تو باشد ای کاش که چون یار وفادار بمیرم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5490@ShereHeyat
علیه‌السلام علیه‌السلام 🔹آخرین آینه🔹 کیست الله؟ بیا از ولی‌الله بپرس مقصد قافله را از بلد راه بپرس پاسخی می‌دهدت بی‌حد و اندازه، فقط به رکوعی برس و پرسش کوتاه بپرس... راز مقبولیت بندگی حق را از «اَشهَدُ اَنَّ عَلِیّاً وَلِیُ الله» بپرس یازده آینه تفسیر کرامات علی‌ست آخرین آینه پنهان شده، از آه بپرس چارده قرن گذشت و غم مولا جاری‌ست در دلش بغض عمیقی‌ست که از چاه بپرس یوسف فاطمه زندانی بی‌مهری ماست ابر را پس بزن ای منتظر! از ماه بپرس 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5491@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹می‌آید🔹 کرامت پیشه‌ای بی‌مثل و بی‌مانند می‌آید که باران تا ابد پشت سرش یک بند می‌آید کسی که نسل او را می‌شناسد، خوب می‌داند که او تنها نه با شمشیر، با لبخند می‌آید همان تیغی که برقش می‌شکافد قلب ظلمت را همان دستی که ما را می‌دهد پیوند می‌آید همه تقویم‌ها را گشته‌ام، میلادی و شمسی نمی‌داند کسی او چندِ چندِ چند می‌آید جهان می‌ایستد با هرچه دارد روبروی او زمان می‌ایستد، بوی خوش اسفند می‌آید ولی‌الله، عین‌الله، سیف‌الله، نورالله علی را گرچه بعضی بر نمی‌تابند، می‌آید بله! آن آیت‌اللهی که بعضی خشک‌مذهب‌ها برای بیعت با او نمی‌آیند می‌آید برای یک سلام ساده تمرین کرده‌ام عمری ولی می‌دانم آخر هم زبانم بند می‌آید بخوان شاعر! نگو این شعربافی درخور او نیست کلاف ما به چشم یوسف ارزشمند می‌آید به در می‌گویم این را تا که شاید بشنود دیوار به پهلوی کبود مادرم سوگند می‌آید! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5390@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹تو حاضری🔹 گاهی اگر با ماه صحبت کرده باشی از ما اگر پیشش شکایت کرده باشی گاهی اگر در چاه، مانند پدر، آه اندوه مادر را حکایت کرده باشی گاهی اگر زیر درختان مدینه بعد از زیارت، استراحت کرده باشی گاهی اگر بعد از وضو مکثی کنی تا آیینه‌‏ای را غرق حیرت کرده باشی در سال‌های سال، دوری و صبوری چشم انتظاری را شفاعت کرده باشی حتی اگر بی‌آن‌ که مشتاقان بدانند گاهی نمازی را امامت کرده باشی یا در لباس ناشناسی در شب قدر از خود حدیثی را روایت کرده باشی یا در میان کوچه‌های تنگ و خسته نان و پنیر و عشق قسمت کرده باشی پس بوده‌ای و هستی و می‌آیی از راه تا حق دل‌ها را رعایت کرده باشی پس مردمک‌های نگاه ما عقیم‌اند تو حاضری بی‌آن که غیبت کرده باشی! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/263@ShereHeyat
ماه رمضان دیده به ما دوخته است ماهی که چراغ رحمت افروخته است یک شب «شب قدر» است در این ماه، ولی جبرانِ هزار فرصت سوخته است 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹نشانۀ پرواز🔹 پاشیده‌اند عطر دعا باز در زمین آنک دوباره قافلۀ ناز در زمین صبح و سلام می‌رسد از آسمان، ببین آورده‌اند یک سحر آواز در زمین هر شب، هزار ماه به ما سجده می‌برند در حسرت شکفتن یک راز در زمین رازی که آن سپیده‌دم از سینۀ علی بر لب رسید و رفت به اعجاز در زمین گفتند: او نشانی شب‌های قدر بود گفتیم: مانده روزنه‌ای باز در زمین شاید شبی بشارتی از آسمان رسید چون یازده نشانۀ پرواز در زمین 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2325@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹بعلیٍّ بِعلی🔹 کو شب قدر که قرآن به سر از تنگ‌دلی هی بگویم بِعلیٍّ بِعلیٍّ بِعلی مطلعُ الفجر شب قدر، سلام تو خوش است اُدخلوها بسلامٍ ابدیٍ ازلی اولین پرسش میثاق ازل را تو بپرس تا الستانه و مستانه بگوییم بلی همه قدقامتیان را به تماشا بنشان تا مؤذن بدهد مژدۀ خیر العملی ای خوشا امشب و بیداری و الغوث الغوث خوش‌ترش خواب تو را دیدن و بیدار دلی ای دریغا که شب قدر، علی را کشتند قدرنشناس‌ترین امت لات و هبلی کسی آن سوی حسینیّه نشسته‌ست هنوز همه رفتند، شب قدر تمام است؛ ولی، باز قرآن به سرش دارد و هی می‌گوید بحسین بن علیٍ بحسین بن علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/411@ShereHeyat
🔹همین امشب🔹 بیا سنگینیِ بارِ گناهم را نبین امشب مقدّر کن برایم بهترین‌ها را همین امشب برای استجابت فرصتی بهتر نخواهم یافت گره خورده‌ست احیا با امیرالمؤمنین امشب تمام عمر با خود، گرمِ جنگی تن به تن بودم به دیدارت می‌آیم از جدالی سهمگین امشب پناهِ من همین سجاده و تسبیح و قرآن است نگاهی کن به این درماندۀ گوشه‌نشین امشب شب قدر است و جا خوش کرده بغضی در گلوی من مقدّر می‌شود آیا برایم اربعین امشب؟ به فردایم امیدی نیست، اکنون دستگیری کن همین حالا، همین حالا، همین امشب، همین امشب 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4657@ShereHeyat
🔹سورۀ اخلاص🔹 ناگهان در یک سحر ایمان خود را یافتم جان سپردم آن‌قدر، تا جان خود را یافتم سورۀ اخلاص را می‌خواستم پیدا كنم لای شب‌بوها، شبی، قرآن خود را یافتم... یک شب «قدر» آسمان گل كرد در آیینه‌ام ذکر «یا منّان» و «یا رحمان» خود را یافتم ذكر می‌گفتم ولی حالی پریشان داشتم در شب «الغوث‌ها» درمان خود را یافتم شانه‌ام لرزید و برپا شد قیامت در دلم تا به سر قرآن گرفتم، جان خود را یافتم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3881@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹جراحت دل🔹 اگرچه زخم به فرقش سه روز منزل داشت علی جراحت سر را همیشه در دل داشت نه پنج سال خلافت، که پیش از آن هم نیز دلی به سینه چنان مرغ نیم بسمل داشت دمی که آینهٔ آب چاه را می‌دید هزار حنجره فریاد در مقابل داشت همیشه دست کریمش ز دیده پنهان بود چو بوته‌ای که در آغوش خاک حاصل داشت به نخل عاطفه‌اش دست هیچ کس نرسید به ذره چون دل خورشید، مِهر کامل داشت اگر شبانه به اطعام سائلان می‌رفت -به جان فاطمه- شرم از نگاه سائل داشت پس از شهادت زهرا، علی ز عمق وجود همیشه در دل خود انتظار قاتل داشت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/415@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹لختی ای پدر درنگ...🔹 ای سجود با شكوه، و ای نماز بی‌نظیر ای ركوع سربلند، و ای قیام سربه‌زیر در هجوم بغض‌ها، ای صبور استوار در میان تیرها، ای شكست‌ناپذیر شرع را تو رهنما، عقل را تو رهگشا عشق را تو سر پناه، مرگ را تو دستگیر فرش آستانه‌ات، بوریایی از كرم تخت پادشاهی‌ات، دست‌بافی از حصیر كیست این یگانه مرد، این غریب شب‌نورد این كه آشنای اوست، هم صغیر و هم كبیر كاش قدر سال بود، آن شب سیاه و تلخ آسمان تو غافلی، زان طلوع ناگزیر... دست بی‌وضو مزن، بر ستیغ آفتاب آی تیغ بی‌حیا! شرم كن وضو بگیر لختی ای پدر درنگ، پشت در نشسته‌اند رشته‌های سرد اشک، كاسه‌های گرم شیر 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1449@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹چون علی کو؟🔹 دیر شد دیر و شب رسید به سر یارب! امشب نکوفت حلقه به در جام دل‌ها ز غم پُر از خون شد به کجا رفت، دیر شد، چون شد؟ شب سحر شد ولی نشد پیدا آفتاب جمال مرد خدا چه شد آن نیک‌مرد برقع‌پوش؟ که شب انبان نان کشید به دوش دیده‌ها شد در انتظار، سپید مرد احسان شب ز ره نرسید دردمندان نشسته خسته‌جگر بسته صد حلقه از نگاه به در گشته درماندگان به آه و فغان دم به دم از شکاف در نگران تا کی آید ز راه، مرد خدا آوَرَد کیسۀ غذا و دوا آه! آن مرد بی‌نشانه چه شد؟ وای! نان‌آور شبانه چه شد؟ منتظر مانده کودکان یتیم که درآید ز راه، مرد کریم همه دل‌خسته و پریشان‌حال کرده از مادران به لابه سؤال که چه شد ناشناس نیکوکار مانده در خواب یا شده بیمار؟ مگر از یاد برده احسان را؟ یا فراموش کرده طفلان را؟.. چه شد آن مهربان که آمد شب؟ نان و خرما به دست و ذکر به لب هرچه بود آن شب سیاه گذشت کسی آگه ز راز کار نگشت شب دیگر رسید و باز آن شب در مرارت گذشت و رنج و تعب کس نیامد سراغ خسته‌دلان وای بر حالت شکسته‌دلان! ناگهان شد بلند شیون‌ها خاست افغان ز کوی و برزن‌ها غرق شد شهر کوفه در ماتم لرزه افتاد بر زمین از غم شیون از هر طرف رسید به گوش کآفتاب زمانه شد خاموش آن که نان بهر مستمندان برد رخت خود در جوار جانان برد گشت روشن چو شیر حق بغنود که غذاآور شبانه که بود شمع حق چون ز غم گداخته شد مرد احسان شب شناخته شد چون علی رفت و شد جهان محروم ناشناس شبانه شد معلوم چون علی کو کسی که تا دم مرگ خورد اندوه مردم بی برگ؟ چون علی کو کسی به روی زمین که بنازد به خدمت مسکین؟ نخورَد سیر، نان به یاد فقیر تا نمانَد گرسنه‌ای دلگیر؟ چون علی کو امیری آزاده که بُوَد دست‌گیر افتاده؟ چون علی کو کسی که در دل شب افتد از پا ز نالۀ یارب؟ چون علی کو کسی که با قاتل صد محبت کند به جان و به دل؟ چون علی کو کسی که با فرزند بخروشد که چیست گردن‌بند؟ چون علی کو کسی که بی تشویش بگدازد کف برادر خویش؟ چون علی کو کسی که از سرِ داد بر سر قاضی‌اش زَنَد فریاد؟ کز چه مالی خریده‌ای خانه؟ نیست این کار، کار فرزانه چون علی کو یکی به جاه، قرین که شود همدم خرابه‌نشین؟ چون علی کو یکی خدای‌اندیش که دهد سرزنش به عامل خویش؟ کز چه خوردی ز سفره‌ای پر سور که تهی‌دست بود از آنجا دور چون علی کو یکی به دور زمان که زَنَد مُهر روی کیسۀ نان؟ چون علی کو یکی به زیر فلک؟ که چو بیند به سفره شیر و نمک، دختر خویش را دهد فرمان کز خورش‌ها یکی بگیر از خوان عقل و اندیشه در علی شده مات کی زمان آورد چو او؟ هیهات! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2286@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹مهمانِ علی🔹 هیچ کس نشناخت دردا! درد پنهان علی چون کبوتر ماند در چاه شب افغان علی چون علی نشناخت خود را در جهان، یک حق‌شناس ماند در آیینه سیمای درخشان علی از علی کی زودتر ای صبح، سر برداشتی؟ یک شب از بالین شب تا صبح پایان علی گرچه ای بغض، آبرویت را علی هرگز نریخت همچو سنگ آویختی دست از گریبان علی چاشنی دارد اگر مرگ و حیات از شور عشق آبرویش مایه دارد از نمکدان علی از دهانی بر دهانی می‌رود چون بوی گل قصهٔ از گوش‌های خَلْق پنهانِ علی در میان آید اگر پای عدالت می‌نهد داغ بر دست برادر، خشم سوزان علی پرچم فتحی درخشان بود در روز نبرد چون درفش صبح صادق، گَرد جولان علی کودک باهوشِ عقل و علم بازیگوش را با هزاران خون دل، پرورده دامان علی در کویر خاک، باغ لاله پوش کربلا هست چشم انداز سبزی از گلستان علی کعبه از شوق لقای او گریبان چاک زد هست یعنی کعبه هم از سینه چاکان علی! نقش آن چاک گریبان، ماند در بیت عتیق تا نشانی باشد از زخم نمایان علی ای غم! از درد علی، بویی نیاوردی به دست عودسان هر چند عمری سوختی جان علی نالهٔ مجروح دارد ساز غم، امشب مگر خورده زخم از ناترازان فرق میزان علی؟ داده بود انگشتری را بر گدای دیگری داد جان را بر شهادت، لطف حیران علی در میان تنگ‌دستی‌ها، شهادت مرده بود گر نبود او را دمادم روزی از خوان علی کی شهادت با علی یک‌دم جدایی داشته‌ست؟ بوده این مسکین تمام عمر، مهمان علی! با شهادت از رگ گردن علی نزدیک‌تر او در این حسرت که بیند روی تابان علی نیست چندان اعتباری گوهر جان را، «فرید»! تا بگویم ای سر و جانم به قربان علی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1452@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹علی علی🔹 کی می‌شود شبیهِ تو پیدا؟ علی علی بعد از تو خاک بر سر دنیا، علی علی دستِ حق و زبانِ حق و چشمِ حق، به‌حق آیینۀ خدای تعالی، علی علی نامت دوای درد و کلامت شفای دل استادِ ذو فنونِ مسیحا، علی علی شاهینِ تیز بینِ ترازوی خیر و شر فرمانروای محشرِ کبری، علی علی پیرِ خرد بدایه به نامِ تو کرد و گفت: حقِّ مبرهن است همانا علی، علی آموزگارِ عشق گریبان درید و گفت: دردا و حسرتا و دریغا علی، علی شیخان و زاهدان و فقیهان و مفتیان حق حق علی علی، یا مولا علی علی یک‌ شمّه از کلامِ تو شد چشمه، موج موج یک‌ چشمه از سکوتِ تو دریا، علی علی دنیا هنوز نام تو را می‌بَرد مدام دنیا هنوز محو تماشا: علی، علی دنیا هنوز تشنۀ شمشیرِ عدلِ توست آن تلخ‌ترْ شرابِ گوارا، علی علی دیگر علی ندید به خود خاک و، دید اگر پیش از تو بود حضرت زهرا علی، علی یک‌چند بود حضرت زهرا انیس تو یک‌عمر... آه، تنها تنها علی علی دستِ عقیل سوخت که گویند دشمنان «با دوست هم نکرد مدارا علی»، علی گفتیم «در نمازش...» گفتند «در نماز؟ او هم نماز می‌خواند آیا؟ علی؟ علی؟» یاران و زهرِ غَدر، شیاطین و تیغِ کین ای زخم‌خورده از همۀ ما، علی علی بیراهه است و ظلمت، بیراهه است و ظلم بانگی بزن به خیل رعایا، علی علی ما مانده‌ایم و معرکه، ما مانده‌ایم و تیغ ما مانده‌ایم و صف به صف اعدا، علی علی ای خطِ نورِ لم‌یزلی، تا ابد بتاب دیروز را بریز به فردا، علی علی من با زبان خاک چگونه بخوانمت؟ بالانشینِ عالمِ بالا، علی علی دنیای بی‌تو تودۀ خاکی‌‌ست بی‌خدا بعد از تو خاک بر سرِ دنیا، علی علی تنها، غریب، تنها، حتی میانِ ما حتی در این مراسمِ احیا، علی علی... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1453@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹السابقون السابقون🔹 تو را تا دیده‌ام محو جمال کبریا دیدم تو را غرق مناجات خدا، از خود رها دیدم تو را در سجدهٔ باران و بر سجّادهٔ صحرا به هنگام قنوت برگ‌ها، در «ربّنا» دیدم تو در هفت آسمان سیر و سفر می‌کردی امّا من تو را در سرزمین وحی، سرگرم دعا دیدم کنار «حجر اسماعیل» در سرچشمهٔ زمزم صفا و مروه را گرد تو در سعی و صفا دیدم «تو را دیدم که می‌چرخید گرد خانه‌ات کعبه خدا را در حرم گم کرده بودم در شما دیدم» تو را در دامن مادر، تو را در دست پیغمبر تو را مولود کعبه، قبلهٔ اهل ولا دیدم تو را فرمان برِ «یا ایها المدثر» از اول تو را «السابقون‌السابقون» از ابتدا دیدم تو را پابند پیمان الست از مطلع هستی تو را عاشق‌ترین دلدادهٔ «قالو بلی» دیدم تو افکندی حجاب از روی «کَرّمنا بنی‌آدم» که سیمای تو را آیینهٔ ایزدنما دیدم تو آدم را فراخواندی به علم «عَلَّمَ الأسماء» تو را در کشتی نوح پیمبر ناخدا دیدم اگر اعجاز موسایی عصا بود و ید بیضا سرانگشت تو را پرگار تقدیر و قضا دیدم نه تنها از تو شد عیسی مسیحادم، که از اوّل تو را هم عهد و پیمان با تمام انبیا دیدم سلیمان از تو حشمت یافت هنگام نگین‌بخشی تو را روح قناعت، اسوهٔ فقر و غنا دیدم زدی خود را به آب و آتش ای شمس جهان‌آرا تو را پروانهٔ پیغمبر از غارحرا دیدم به جولان‌گاه احزاب و نبرد خندق و خیبر به دستت تیغ «لا سیف» و به شأنت «لا فتی» دیدم به یک ضربت که در خندق زدی، در برق شمشیرت جهانی را به لب «اَهلاً و سَهلاً مَرحَبا» دیدم تلاوت کردی «آیات برائت» را به زیبایی تو را خورشید بام کعبه در «اُمُ القُری» دیدم تو را در مسجد و محراب، در میدان و بر منبر تو را در بی‌نهایت، در کجا در ناکجا دیدم چه می‌دیدم خدایا روز فتح مکّه با حیرت خلیل بت‌شکن را روی دوش مصطفی دیدم «و سُبحانَ الّذی أسری بِعَبدِه» را که می‌خواندم تو را در لیلةُ المعراج، با بدرُالدُّجا دیدم سراغ آیهٔ «اَلیَوم اَکملتُ لکُم» رفتم تمام آیه را وصف علی مرتضی دیدم شکوه و عزّت هستی! کمال عشق و سرمستی! چه گویم من که روی دست پیغمبر چه‌ها دیدم تو را در سایۀ باغ «اَلَم نَشرح لَکَ صَدرَک» شکوفا یافتم، مصداق «مِصباحُ الهُدی» دیدم گل روی تو را در «سَبِّح اسم ربَّکَ الاعلی» تَجَسُّم کردم آری، تا جمال کبریا دیدم تو را در سورۀ «حامیم تنزیلٌ منَ الرَّحمن» تو را در آیهٔ تطهیر و در «قُل اِنَّما» دیدم تو را در نون «اَلرَّحمن» و عین «عَلَّمَ القُرآن» تو را در یای «یاسین»، ترجمان طا و ها دیدم تو را در «قُل کَفی بِاالله» در «وَالتّین وَالزَّیتون» تو را در «لیسَ لِلانسانَ اِلّا ما سَعی» دیدم نه تنها هست اوج رفعتت در قافِ «وَالقرآن» تو را در سورهٔ «وَالشَّمس» و «طور» و «وَالضُّحی» دیدم تو را با چهرهٔ پوشیده و خرما و نان بر دوش کنار زاغه‌های شهر کوفه بارها دیدم نوازش از تو می‌دیدند فرزندان شاهد هم تو را با گوهر اشک یتیمان آشنا دیدم به مسکین و یتیم از بس محبت کردی و احسان تو را در سورهٔ انسان و متن «هل أتی» دیدم چه می‌دیدم خدا را در سکوت محض نخلستان تو را هر نیمه‌شب، در گریه‌های بی‌صدا دیدم شبی که شمع بیت‌المال را خاموش می‌کردی تو را با بی‌ریایی، خفته روی بوریا دیدم چو راز غربت خود را به گوش چاه می‌گفتی چو نیلوفر کشیدم قد، تو را ای ماه تا دیدم تو را پشت در آتش زده، با زهرةُالزّهرا صبور و مهربان، در تیرباران بلا دیدم اگر نامردمان دست تو را بستند، آن‌ها را اسیر پنجۀ تقدیر، در «تَبَّت یَدا» دیدم در ایوان نجف، در کوفه، در محراب مسجد هم شهادت‌نامهٔ «فُزتُ وَ رَبِّ الکَعبه» را دیدم پس از آن لیلة القدری، که شد شقُّ القَمَر، هرشب تو را در جوهر خون شهیدان خدا دیدم تو را یاری‌گر خون خدا، با عترت یاسین تو را دلجوی یاس ارغوان، در نینوا دیدم تو را در آسمان نیلگون ظهر عاشورا تو را در سایه‌روشن‌های شام و کربلا دیدم شب شام غریبان و پرستوهای سرگردان تو را دل‌سوخته در شعله‌زار خیمه‌ها دیدم اگر خورشید دشت کربلا از نوک نی سر زد تو را در موجی از آیات تسلیم و رضا دیدم تو را با کاروان اهل‌بیت وحی در غربت تو را در حیرت از خورشید در طشت طلا دیدم کسی از آستانت دست خالی برنمی‌گردد که در آیینهٔ آیین تو، مهر و وفا دیدم 📝 🌐 shereheyat.ir/node/645@ShereHeyat
علیه‌‌السلام 🔹عزای علی🔹 ناله كن اى دل به عزاى على گریه كن اى دیده براى على كعبه ز كف داده چو مولود خویش گشته سیه‌پوش عزاى على عمر على عمرۀ مقبوله بود هر قدمش سعى و صفاى على دیدۀ زمزم كه پر از اشک شد یاد كند، زمزمه‌‏هاى على تیغ شهادت سر او را شكافت كوفه بُوَد، كوه مناى على عالم امكان شده پر غلغله چون شده خاموش صداى على منبر و محراب كشد انتظار تا كه زند بوسه به پاى على ماه دگر در دل شب نشنود صوت مناجات و دعاى على آه كه محروم شد امشب دگر چشم یتیمان ز لقاى على مانده تهى سفرۀ بیچارگان منتظر نان و غذاى على واى امیر دو سرا كشته شد خانۀ غم گشته، سراى على پیش حسین و حسن و زینبین خون چكد از فرق هماى على خواهی اگر ملک دو عالم «حسان» از دل و جان باش گداى على 📝 🌐 shereheyat.ir/node/399@ShereHeyat