eitaa logo
شعر هیأت
9.1هزار دنبال‌کننده
886 عکس
162 ویدیو
12 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹کربلا تا غزه🔹 رنگ سیاه و سرخِ تو را دارند این‌روزها تمام خیابان‌ها این داغ زلف توست که افتاده با ردِّ خون به دوش پریشان‌ها از ابرها به روی زمین نم‌نم دارد دوباره مرثیه می‌بارد پس آب نیست...! گریه برای توست ماهیت حقیقی باران‌ها.. اندوه بی‌نهایت تو کوهی‌ست بر شانۀ شکستۀ ما امشب فردا دوباره نوبت عاشوراست روز مصاف نیزه و قرآن‌ها آن کوفه‌ای که نامه برایت داد حالا بزرگ‌تر شده از دیروز از ظهر کربلای تو تا غزه لب‌تشنه‌اند با تو مسلمان‌ها این‌روزها چقدر علی‌اصغر! در دست بی‌پناه ِیکی مادر آماج تیر حرمله‌ها هستند سربازهای کوچک گردان‌ها حالا یزیدهای مدرنیته خون می‌خورند و غافل از این رازند خونی که از گلوی تو می‌جوشد جاری‌ست در شرافت شریان‌ها اینجا چقدر «شمر» فراوان است! شمشیرها به سوی تو می‌آیند با رفتنت، برای ابد داغ است بازار سر بریدن انسان‌ها امشب دوباره عهد وفا بستیم با روضه‌خوانِ هیأتِ چشمانت جان می‌دهیم پای همین منبر ناقابل‌اند پیش تو این جان‌ها دعوت شدی به کوفه و... خنجرها روی خوشی به عشق نشان دادند! هی چشم روزگار پر از خون شد... هی خون گذشت از سر ایوان‌ها... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5688@ShereHeyat
برخیز که در عشق خطر باید کرد در راه خدا سینه سپر باید کرد از غزه صدای العطش می‌آید یاران حسین را خبر باید کرد 📝 @ShereHeyat
🔹هر روز عاشوراست🔹 این روزها حال جهان در وضع هشدار است برخیز و فریادی بزن! این کمترین کار است در پیچ تاریخی دوران فتنه بسیار است شمشیر بردار ای برادر جنگ دشوار است تقدیر ما خورده گره با قلعۀ خیبر باید ببندی بر سرت سربند یا حیدر مردان میدان را بگو هر روز عاشوراست والتین والزیتون که پیروزی از آن ماست نور طلوع فجر صادق از افق پیداست بیت‌ المقدس تا همیشه پرچمش بالاست هر روز روز قدس و هر شب وقت بیداری‌ست تا انتفاضه در رگ این سرزمین جاری‌ست خون می‌چکد از شاخۀ زیتون در این ایام حرفی نمانده بین ما و قوم خون‌آشام جز این نصیحت که: بترس از امت اسلام شوخی نکن با خشم اقیانوس ناآرام این موج، شور بادها را با خودش دارد نابودی جلادها را با خودش دارد در چشم ما بار امانت بار سنگینی‌ست کاری که از دستت برآید واجب دینی‌ست شعری که از قدس و غم آن گفت، آیینی‌ست بیت المقدس تا ابد شهری فلسطینی‌ست هستیم ما از کودکی‌ها پای پیمانش بستیم عهدی تازه با خون شهیدانش کل فلسطین بوده عمری در پناه قدس روزی سحر خواهد شد این شام سیاه قدس از کربلا خواهد گذشت ای دوست! راه قدس دارد می‌آید «حاج قاسم» با «سپاه قدس» راهی که او رفته‌ست از اول جهت دارد از جانب فرماندهش مأموریت دارد با دست خود حکمی به او داده‌ست فرمانده او که تمام آیه‌های فتح را خوانده تکفیریان را از عراق و سوریه رانده هر کس که با او نیست در این جاده، جا مانده یک روز پایان می‌دهد راه درازش را می‌خواند او در مسجدالاقصی نمازش را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5041@ShereHeyat
🔹آسمان سرخ شهیدان🔹 بگو به خصم، اگر باغشان بهار ندارد اگر شکوفه ندارد، اگر انار ندارد اگر نمایش ایثار و اقتدار ندیدند اگر بزرگی‌شان دیگر اعتبار ندارد در این دیار برای شهادتی که الهی‌ست میان این همه عاشق، دلی قرار ندارد بگو به خصم، در این باغ؛ باد نامه‌رسان است چه باک غنچۀ پرپرشده مزار ندارد در این دیار اگر دشمنی به صحنه بیاید به طور حتم دگر فرصت فرار ندارد.. بگو به خصم، که تاریخ را به خون نکشاند به خون کشیدن تاریخ افتخار ندارد تو پر گشودی و رفتی به دوردست، کبوتر کسی به غیر افق از تو انتظار ندارد شبیه صخره بلندی، شبیه رود خروشان شبیه برکه غریبی، شبیه زمزمه جوشان :: به خاک بوسه زدی راه انقلاب بماند که عشق اوج بگیرد، که ظلم خواب بماند تو لاله بودی و پرپر شدی که خانه به خانه همیشه رایحۀ روشن گلاب بماند تو سنگ دست گرفتی، تفنگ دست گرفتند مقدّر است که این جنگ بی‌حساب بماند.. دعای کودکی‌ات سال‌هاست ورد زبان‌هاست خدا کند دشمن، خانه‌اش خراب بماند سزاست وصف تو را با تمام شهر بگویند قرار نیست فقط عکس تو به قاب بماند.. تو کیستی؟ گلِ در خون نشسته گوشۀ صحرا چراغ کوچک و سوزان کنج مسجدالاقصی :: رسیده است به دریا دوباره موج خطرها به ماهیان برسد با صدای آب خبرها گلی شبیه تو افتاده است کنج خیابان کبوتران عزادار ریختند چه پرها چه‌قدر شهر عزادار مادران شهید است چه‌قدر داغ پسر می‌رسد برای پدرها چه‌قدر باغ غم‌انگیز می‌شود تو نباشی چه‌قدر دلهره دارند از درخت، تبرها.. عجیب نیست به یاد شهاب‌های مصمّم ستاره سر بگذارد شبی به کوه و کمرها.. بخند و باور کن، آبشار می‌رسد از راه به افتخار تو فردا بهار می‌رسد از راه :: دل بزرگ، دل پر امید، گریه ندارد دلی که رفت و به دریا رسید، گریه ندارد.. به افتخار به عکس تو چشم دوخته مادر نه گریه‌ای، نه فغانی، شهید گریه ندارد تو رفته‌ای و شهادت سعادت است همیشه چرا عزاداری؟ صبح عید گریه ندارد مبارکت باشد، آسمان سرخ شهیدان کبوترانه کسی پر کشید، گریه ندارد تو پر گشودی و این ابتدای شادی و شور است که روسیاهی کاخ سفید گریه ندارد به سنگ‌ها برسانید افتخار همین است که ایستاده بمانند، اقتدار همین است.. 📝 @ShereHeyat
غزه در خون خویش ‌غلتان است دادگاه بزرگ وجدان است دل من بود زیر بمباران... سوخت جانم، چه جای کتمان است؟ هر طرف نعش طفلی افتاده دل من مثل کودکستان است آی دنیا نگاه کن! دل من مثل این خانه‌هاست ویران است مثل آن مادرِ پسرمرده زلف لالایی‌اش پریشان است دل من بس‌که خون از او رفته‌ست زرد مانند برگ‌ریزان است نیست باریکه‌ای غریب... ببین غزه دیگر برای من جان است پرچمی زنده، باد را لرزاند شک ندارم زمان طوفان است دل من، رنگ انتقام بزرگ رنگ خونخواهی شهیدان است دست و پا می زنند خونخواران عمر این ظلم رو به پایان است هان! حقوق بشر چه شد؟! غزه دادگاه بزرگ وجدان است 📝 @ShereHeyat
🔹أرض مقدس🔹 خودش را وارث أرض مقدس خوانده، این قابیل جهان وارونه شد، این‌بار با سنگ آمده هابیل نِگین،‌ دست شیاطین و سلیمان اشک می‌ریزد و با فرعون، می‌خندند فرزندان اسرائیل گلستان شد، اگر چه آتش نمرود، اما سوخت گلوی «الخلیل» از داغ فرزندان اسماعیل لب خاخام‌ها، تورات را وارونه می‌خواند! کشیشان، با دعا، رد می‌شوند از غیرت انجیل به رسم سامری، این قوم برتر را ببین، دنیا! در آتش‌بازی خود، کرده‌اند از کودکان، تجلیل میان نقشه‌ای، غرق‌اند در نیل‌ و فرات، اما نمی‌دانند این خوابِ پریشانی‌ست، بی‌تأویل بیا ای تک‌سوار سبز! ای پایان این پاییز! که همراهت بیاییم از فرات، این‌بار سوی نیل و «سبحان الذی أسری» بخوان، تا «مسجد الاقصی» بخوان! ای خواندنت، شیرین‌تر از تنزیل جبرائیل فلسطین، جوجه‌های کوچکش، حالا ابابیل‌اند و خواب آخر پاییز می‌بیند، سپاه فیل 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1164@ShereHeyat
🔹إنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقا🔹 همان قاتل که ویران ساخت اردوگاه قانا را همان غاصب که خونین کرد «صبرا و شتیلا» را جنایت کرد در «المعمدانی» تا بپوشاند شکست آشکار خویش در طوفان اقصی را خروش آه محرومان و جوش اشک مظلومان به زودی می‌دهد بر باد اولاد یهودا را دعا و گریۀ تنها به کار ما نمی‌آید کنون باید «اَعِدّوا» گفت و در هم کوفت اعدا را ید بیضا به سحر سامری‌ها آتش اندازد همان دستی که یکسان می‌کند با خاک حیفا را به سیر سورۀ اسرا بیا تا مسجدالاقصی ببین تفسیر «إِنَّ الْبَاطِلَ كَانَ زَهُوقا» را 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5975@ShereHeyat
💠 (علیه‌السلام) «مَوْتٌ فِي عِزٍّ خَيْرٌ مِنْ حَيَاةٍ فِي ذُلٍّ» مرگ با عزّت از زندگی در ذلت، برتر است. 📗 مناقب آل ابی‌طالب، ج۴، ص۶۸ 🔹مرگ با عزت🔹 روحی که بزرگ و آسمان‌پیوند است کی روی زمین به آب و گِل پابند است؟ محبو‌ب‌تر از «زندگی ذلت‌بار» در مذهب عشق «مرگ عزتمند» است 📝 @ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹سیّدُ الکریم🔹 ای آفتاب فاطمه، در شهر ری مقیم ری طور اهل دل، تو در آن موسی کلیم صحنت مطاف جان، حرمت جنّة النّعیم عبد عظیم خالق بخشندۀ عظیم... صَلّی عَلی جَلالِکَ یا سَیّدُ الکریم ای مهرت آفتاب درخشان هر دلی فرزند فاطمه، خلف مرتضی علی مرآت جان به نور جمال تو منجلی... تو کیستی که گفته ولی اللّهت، ولی ای رتبه‌ات به نزد ولیّ خدا عظیم ای از زمین ری جلواتت بر آسمان نام تو چون ائمّۀ اطهار جاودان... آورده سر فرود به خاک تو آسمان هر بامداد و شامگهان بر مشام جان بوی بهشت آورد از تربتت نسیم تو سیّد الکریم و کرامت تبار تو... دامان سبز ری شده باغ و بهار تو بار علوم ریخته از شاخسار تو باشد بهشت قرب الهی مزار تو با مهر تو ز آتش دوزخ مرا چه بیم! بوی حسین می‌دمد از خاک این مزار یا کربلا به دامن ری گشته آشکار... قبر تو کعبۀ دل خوبانِ روزگار جدّ مطهّر تو قسیم بهشت و نار مهر تو نیز جنّت و قهرت بود جحیم... صحن مطهّرت به زمین عرش دیگر است... همسایۀ تو زادۀ موسی بن جعفر است جاری ز چشمه‌های علوم تو کوثر است تا قبّۀ طلات به ری سایه‌گستر است بر ری سزد که رشک برد جنّةُ النّعیم... ...در شهر ری غریبی و با خلق آشنا از ما همه تضّرع و عجز، از تو اعتنا زیبد امام عصرِ تو گوید تو را ثنا با جملۀ مبارک «اَنتَ ولُّینا» خطّ تو خطّ نور و صراط تو مستقیم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3934@ShereHeyat
علیه‌السلام 🔹عطر سیب🔹 صبح صادق که می‌دمد دل من سر خوش از بادۀ حضور شود از تماشای جلوه‌زار پگاه مثل آیینه غرق نور شود نغمۀ آسمانی توحید می‌شود در فضا طنین‌انداز می‌پرد باز پلک دل که: خدا کرده درهای آسمان را باز می‌وزد از مناره عطر اذان سمتِ این بارگاه نورانی دل من با فرشتگان خدا می‌پرد در فضای روحانی به نماز ایستاده مُلک و مَلَک اقتدا می‌کنم به حضرت او جانم از شوق دوست سرشار است دلم از گرمی محبّت او آسمان و زمین به وقت قنوت با من «أمّن یجیب» می‌خواند فارغ از خویش و فارغ از عالم دل من از حبیب می‌خواند بیشتر از همیشه صحن و رواق از شمیم حبیب سرشار است حرمش بوی کربلا دارد بس‌که از عطر سیب سرشار است رنگ و بوی حسین را دارد فطرت پاک او اگر حسنی‌ست از فروزنده گوهرش پیدا‌ست که تبار عقیق او یمنی‌ست... در مدارش به گردش آورده‌ست آفتاب وِلا سه اختر را قدر او، حُرمت دگر بخشید «حمزه» و «طاهر» و «مطهّر» را از سه خورشید، نور می‌گیرد حرم با شکوه این وادی حجّت هشتم و امام نهم وز عنایات حضرت هادی طائر پر شکستۀ ‌دل من شده عمری کبوتر حرمش مهرش از جان ما مبادا دور وز دل ما جدا مباد غمش 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1129@ShereHeyat
ماییم و شکوهِ نصر ان‌شاء‌الله قدس است و شکستِ حصر ان‌شاء‌الله یک جمعۀ نزدیک، نُصَلّی فِی القدس همراه امام عصر ان‌شاء‌الله 📝 @ShereHeyat