#امام_هادی علیهالسلام
#غزل
🔹عطر عبایت🔹
مدهوش میشد کوچه با عطر عبایت
با هر قدم گل میشکفت از ردّ پایت
همسایه نه، یک شهر نه، اصلاً جهانی
میبُرد نان از سفرۀ بیانتهایت
حتی برای دزدِ خانه، ماه بودی
روشن شد آن شب قلب او با روشنایت
وقتی برای درد دشمن هم دوایی،
کی میشود درمانده باشد آشنایت؟
پر دادهام امشب به یاد تو دلم را
تا گوشهای از صحن پاک سامرایت
از ظلمها عمری دلت خون بود، آری
آن زهر، مرهم شد برای دردهایت
لبها به هم میخورد با سوز مناجات
میسوختی در ربّنای بیصدایت
عمری دلت با روضهها در کربلا بود
در روز آخر حجره شد کربوبلایت
📝 #علیاصغر_طلوعی
✅ @ShereHeyat
#امام_هادی علیهالسلام
#قصیدهواره
🔹سلام ای باران🔹
سخن از ظلمت و مظلومیت آمد به میان
شهر بیداد رسیدهست به اوج خفقان
از خداوند نباید اثری باشد اگر
از دهان «متوکل» برسد صوت اذان
بر لب منبر و مسجد، زده شد مهر سکوت
مجرم است آنکه برد نام علی را به زبان
راویان سلسله در سلسله در بند شدند
شیعیانی متواری شده همپای زمان
بدعتی تازه بنا گشت از آن لحظۀ تلخ
که مزار پسر شاه نجف شد ویران
دلم از درد شکستهست خدا میداند
آه این قصۀ جانسوز ندارد پایان
باز بیوقفه به دریا زدهام باداباد
نیستم، نیستم از عاقبتش دلنگران
جان به کف باید از اولاد علی دم زد و بس
«ابن سکیت» چنین راه به ما داده نشان
عقل دیگر سر عقل آمد و بیواهمه گفت:
قلب بیدغدغۀ عشق ندارد ضربان
دهمین عشق بلافصل! سلام ای دریا!
پاکتر از نفس صبح سلام ای باران!
خود به خود پرده ز چشمان تو میرفت کنار
که حقیقت نشد از چشم تو آنی پنهان
به حضورت به قدومت شده دلگرم زمین
به سحرهای سجود تو گواه است زمان
شرح و تفسیر نگاه تو کتابیست جدا
جذبۀ ماه، پر از مهر، وَ تیغی بُرّان
از در «جامعه» هرکس به حقیقت برسد
غفلت جامعه او را نکند سرگردان
همگی دست به شمشیر، چه میفرمایید؟
آسمان منتظر توست کران تا به کران
تو فراتر ز بیانی به خداوند قسم
سخن شعر نبودهست به جز «سَبقِ لِسان»
متن تاریخ فقط گفت که مسموم شدی
هیچکس هیچ نگفت اینکه چه بوده جریان؟
سامرا کشت تو را نور تو خاموش نشد
سامری مانده و انگشت تحیر به دهان
غم دیدار حرم کنج دلم جا خوش کرد
به دعایی دل ما را به مرادش برسان
📝 #عباس_همتی
🌐 shereheyat.ir/node/2135
✅ @ShereHeyat
در میان جامعه از آه خود با ماه گفتم
أیها الهادی النقی؛ یابن رسول الله گفتم
نامتان تا بر زبان آمد به سامرّا رسیدم
ذکرکم فی الذاکرین را در میان راه گفتم
نیمه شب از مویتان از لیلةالقدرم نوشتم
صبح شد از رویتان از فالق الإصباح گفتم
آسمان چشمهایم را کمی ابری کشیدم
زیر باران قطره قطره از شما آنگاه گفتم
خاکهای صحنتان مرطوب شد مانند ساحل
رو به دریا ایستادم از غمی جانکاه گفتم
خانهات آباد ای مرد غریب، ای مرد تنها
خواستم از غربتت چیزی نگویم؛ آه گفتم
آبرو دارم ولی با شوق لبخند رضایت
از گناهان خودم بینی و بین الله گفتم
بیت هشتم بود سامرّا برایم مشهدی شد
سمت خورشید خراسان جملهای کوتاه گفتم
گفتم از شمس الشموس و تو همان شمس الشموسی
من ندانسته شما را تو، شما را ماه گفتم...
📝 #رضا_خورشیدیفرد
🌐 shereheyat.ir/node/196
✅ @ShereHeyat
طوفان خروش و خشم ما در راه است
سوگند به آه، عمرتان کوتاه است
با سورۀ انتقام برمیگردیم
این تازه فقط اول بسمالله است
📝 #میلاد_عرفانپور
✅ @ShereHeyat
#لیلة_الرغائب
#شعر_توحیدی
#غزل
🔹شب وصل ياران🔹
چه شب است يا رب امشب كه شكسته قلب ياران
چه شبى كه فيض و رحمت، رسد از خدا چو باران
چه شبى كه تا سحرگاه، ز فرشتگان «الله»
بركات آسمانى، برسد به جاننثاران
شب انس و آشنايىست، شب عاشقان مهدىست
شب وصل هر جدايىست، شب اشک رازداران
شب تشنگان ديدار، شب ديدگان بيدار
شب سينههاى سوزان، شب سوز سوگواران
شب قلبهاى لرزان، شب چشمهاى گريان
شب بندگان خالص، شب راز رستگاران
شب توبه و اجابت، شب صدق و معنويت
شب گريه و مناجات، شب شور و شوق ياران
شب نغمههاى ياربّ، شب ذكر «توبه» بر لب
شب گوش دل سپردن، به سرود جويباران
چه بسا كه تا سحرگاه، سفر شبانه رفتيم
كه مگر نسيم لطفى، بوَزَد در اين بهاران
چه خوش است يا رب امشب، كه خطاى ما ببخشى
ز كرم كنى نگاهى به جميع شرمساران
تو خدايى و خطاپوش، تو بزرگ و اهل احسان
گنه از غلام مسكين، كرم از بزرگواران
تو انيس خلوت دل، تو پناه قلب خسته
تو طبيب چارهسازى، تو كريم روزگاران
دل دردمند ما را، تو شفايى و تو درمان
به تو مبتلا و محتاج، نه منم، كه صد هزاران
به خداییات خدايا، به مقام اوليايت
به فرشتگان، رسولان، به خشوع خاكساران
شب دلشكستگان را به سحر رسان، خدايا
ز فروغ خود بتابان، به دل اميدواران
📝 #جواد_محدثی
🌐 shereheyat.ir/node/225
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#غزل
🔹همه هست آرزویم...🔹
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی
به کسی جمال خود را ننمودهای و بینم
همه جا به هر زبانی بود از تو گفتوگویی...
شود اینکه از ترحم دمی ای سحاب رحمت
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی
بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت
سر خم می سلامت شکند اگر سبویی
همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا
تو قدم به چشم من نِه بنشین کنار جویی...
📝 #فصیح_الزمان_شیرازی
🌐 shereheyat.ir/node/1322
✅ @ShereHeyat
#لیلة_الرغائب
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹شب آرزوها🔹
غم کهنۀ در گلویم حسین است
دم و بازدم، های و هویم حسین است
اگر چشم من آبروی مرا ریخت
چه غم؟ بعد از این آبرویم حسین است
به دنبال نامی به جز عشقم اما
سرانجام هر جستوجویم حسین است
شب آرزوها شب جمعه باشد
و کتمان کنم آرزویم حسین است؟
به سجاده گفتم که مایل بیفتد
که از این سحر سمتوسویم حسین است
سرآغاز عالم... سرانجام عالم...
خلاصه بخواهم بگویم، حسین است
📝 #صادق_میرصالحیان
🌐 shereheyat.ir/node/3816
✅ @ShereHeyat
برای ما نگاهت آفتاب است
چراغان کردن دنیا ثواب است
دعا کردم بیایی زیر باران
دعا در زیر باران مستجاب است
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🏷 #شعر_انتظار
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب مراد🔹
سر تا به قدم آینۀ حسن خدایی
کارش ز همه خلق جهان عقدهگشایی
جان همگان در قدمش باد فدایی
جود آمده بر درگه او بهر گدایی
در وسعت ملک ازلی نور ببینید
ای چشم بد از ماه رخش دور! ببینید!
ای ماه رجب بوسه بزن بر سر و رویش
ای مهر ببر سجده به خاک سر کویش
ای لیلۀ قدر این تو و این طرۀ مویش
ای خلق خدا روی بیارید به سویش
این باب کرم، باب دعا، باب مراد است
والله جواد است جواد است جواد است
ای چشم رضا محو تماشای جمالت
جبریل، پرش سوخته در سیر کمالت
خورشید بَرَد سجده به ایوان جلالت
میراث محمّد شرف و خُلق و خصالت
بالیده رضا لحظهبهلحظه به وجودت
مشهورتر از کل امامان شده جودت
دادهست خداوند به فضل تو گواهی
در کودکیات سینه پر از علم الهی
دادی خبر از ابر و هوا و یم و ماهی
مأمون که نبودش به درون غیر سیاهی
گویی که شراری شد و یکباره برافروخت
در آتش بغض و حسد و کینۀ خود سوخت
در سن طفولیتت ای عالِم عالَم
علم ازل و علم ابد بود مجسم
زانو زده در محضر تو زادۀ اکثم
نه زادۀ اکثم که تمام علما هم
تا زنگ ز آینۀ دلها همه شوید
قرآن به زبان تو سخن گفته و گوید...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2143
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹خیر کثیر🔹
شمیم عشق میرسد دوباره بر مشام ما
نسیم رحمت خدا وزد به خاص و عام ما
مگر بهشت آرزو گشوده شد به نام ما
مگر خدای خواسته جهان شود به کام ما
که بهر دلشکستگان در امید باز شد
هزار قفل غم ببین که بیکلید باز شد...
شمس ضحی که میدمد ماه ز هر نظارهاش
بود طلوع این قمر تجلّی دوبارهاش
تا که نگاه میکند بر رُخ ماهپارهاش
غرق ستاره میشود کنار گاهوارهاش
نهم امام را به بر، امام هشتم آورد
بضعۀ دوم نبی، کوثر دوم آورد
خوی و خصال مصطفی، علم و کمال مرتضی
شرم و حیای فاطمه، حُسن و جمال مجتبی
زُهد امام چارمین، عزم شهید کربلا
حکمت باقرُ الحِکَم، دانش صادقُ الوَرا
کَظم امام کاظم و صبر رضا در او بُوَد
وجود او به ملک جان، کمال آرزو بود...
فروغ بزم قدسیان، چراغ آسمان تویی
مُدوّر زمین تویی مُدبّر زمان تویی
خدای را امین تویی جهات را امان تویی
تجسم یقین تویی فراتر از گمان تویی
تو وارث پیمبری شافع روز محشری
قسم به کوثر خدا خیر کثیر کوثری...
ای به سریر عصمت از بعد رضا قدم زده
به هشت سالگی دم از امامت اُمَم زده
به قلههای مکرمت، کرامتت علم زده
اساس واقفیّه را ظهور تو به هم زده
تویی که شد ز نور تو طلوع صاحب الزمان
پُر برکتترین کسی که آمدهست در جهان
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/2144
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#قصیده
🔹جگرگوشۀ رضا🔹
آید نسیم از ره و مُشک تر آوَرَد
عطر بهار از دمِ جانپرور آوَرَد
با موکب معطّر خود این مسیحدم
یک بوستان بنفشه و نیلوفر آورد
در حیرتم که این نَفَس قدسی از کجا
سرسبزی و طراوت و برگ و بر آورد
این پیک مُشکبوی مگر از مدینه است
کز هر گذر که میگذرد گل برآورد
آری نسیم چون طربانگیز میشود
گلهای باغ را به ترنّم درآورد
گلهای باغ را به ارادت نثار کن
در پای آنکه مژدۀ آن دلبر آورد
آن دلنوازِ عالم و آدم که آسمان
حاشا که از رُخَش مهِ روشنتر آورد
شاید که ماه سر به گریبان فرو بَرَد
کز جَیب «خیزران» مهِ نو سر برآورد..
این است مریمی که مسیحا «جواد» اوست
این است آن صدف که مِهین گوهر آورد
تا فیضی از صحیفۀ زهرا به ما رسد
جبریل برگ سبزی از آن دفتر آورد
دلبند مرتضی و جگرگوشۀ رضا
با خود جلال و جلوۀ پیغمبر آورد
شبهای انتظار پدر را به راستی
صبح جمال و جلوۀ او بر سر آورد
آن نازنینپدر که فروغ هدایتش
اندیشه را به وادی حیرت درآورد
همراه با ترنّمِ لالایی جواد
اشک از غم فراق به چشم تر آورد
شبها کنار بستر نازش به ارمغان
چشمی پرآب و چشمهای از کوثر آورد
جای شگفت نیست که افلاک سر فرود
پیش جلال و شوکت این رهبر آورد
ابر عنایت و کرم و التفات او
آفاق را هرآینه زیر پر آورد..
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/4966
✅ @ShereHeyat
این جلوۀ ناب، جلوهای دلخواه است
بر شمس شموس بهتر از هر ماه است
سوگند به نص آیۀ «اعطینا»
او کوثر دوم رسولالله است
📝 #سیدهاشم_وفایی
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#چارپاره
🔹دردانهٔ امام رضا🔹
با حضورت ستارهها گفتند
نور در خانۀ امام رضاست
کهکشانها شبیه تسبیحی
دستِ دُردانۀ امام رضاست
مثل باران همیشه دستانت
رزق و روزی برای مردم داشت
برکت در مدینه بود از بس
چهرهات رنگ و بوی گندم داشت
زیر پایت همیشه جاری بود
موج در موج دشتی از دریا
به خدا با خداتر از موسی
بیعصا میگذشتی از دریا
با خداوند همکلام شدی
علت بُهت خاص و عام شدی
«کودکیهایتان بزرگی بود»
در همان کودکی امام شدی
رزق و روزی شعر دست شماست
تا نفس هست زیر دِیْن توایم
تا جهان هست و تا نفس باقیست
ما فقط محو کاظمین توایم
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد میآیم
دست بر روی سینه هربار از
سمت باب الجواد میآیم
📝 #سیدحمیدرضا_برقعی
🌐 shereheyat.ir/node/1327
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹باب المراد🔹
عشق گاهی در جدایی گاه در پیوندهاست
عشق گاهی لذت اشکی پس از لبخندهاست
عشق گاهی یک اجابت نزد حاجتمندهاست
عشق گاهی بین باباها و تک فرزندهاست
عشق میآید که بعد از شب سحر پیدا شود
عشق گاهی میرسد تا یک نفر بابا شود...
ای زمین از عرش، بر فرش آسمانت را ببین
ای پرستوی مهاجر آشیانت را ببین
ای دل غمگین امام شادمانت را ببین
امشب ای سلطان ولیعهد جوانت را ببین
ای امام مهربان باب المرادت آمده
میوهٔ قلبت، دل آرامت، جوادت آمده
مزد چل سال انتظار و چل شب احیای سحر
میشود طفلی که از او نیست طفلی خوبتر
سیب سرخ احمد است و باز هم داده ثمر
کوثری دیگر عطا کرده به قرآن این پسر
کوثر و یاس است جاری در رگ و در خون تو
مردمان ری فدای روی گندمگون تو
سبط موسی هستی و کار مسیحا میکنی
مثل عیسایی که در گهواره لب وا میکنی
بیعصا هم معجزه مانند موسی میکنی
دیدهٔ کور «موفق» را تو بینا میکنی
بر حقیری بنیعباس دامن میزنی
پور اکثم را به تیغ علم گردن میزنی...
📝 #محمدعلی_بیابانی
🌐 shereheyat.ir/node/1324
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#ترکیب_بند
🔹باران گرفته🔹
در ساحل جود خدا باران گرفته
باران نور و رحمت و احسان گرفته
میبارد انوار کرم از هر کرانه
شبهای دلگير زمين پايان گرفته
از سوی جنت سورۀ ياسين رسيده
خاک مدينه عطر الرّحمان گرفته
داده خدا ماهی به خورشيد رئوفش
آرى دعای حضرت جانان گرفته
نسل امامت میشود پاينده با او
از برکتش دلهای شيعه جان گرفته
او میرسد جود و سخا معنا بگیرد
در قلب عالم نور و رحمت پا بگیرد
::
عالم همه قطره اگر دريا تو هستی
کل خلائق عبد اگر مولا تو هستی
فيض وجود توست رزق اهل دنيا
باران جود عالم بالا تو هستی
ماندهست ابتر، کيدِ بدخواهان شيعه
روشنترين تفسير أعطينا تو هستی
مانند کوثر چشمۀ جاری نوری
با اين حساب آیينۀ زهرا تو هستی
ای که دل از بابا ربوده خندههایت
آرامش هر لحظۀ بابا تو هستی
ابن الرضایی، تو کريم بن کريمی
ما چون گدایی یا اسیری یا یتیمی
::
چشمان تو خورشيد هر اهل يقينیست
چشمان تو جنت! نه جنتآفرينیست
با عشق تو قلبی نمیسوزد در آتش
در هر نگاه روشنت خُلدِبرينیست
گويا گره خورده دلم با عرش اعلی
هر رشته از مهر شما حبلالمتينیست
من روزی هر سالهام را از تو دارم
چشمان من بر دستهای نازنينیست
جود تو دارد جلوههای هَل اَتایی
مولا! شفيع ما به درگاه خدايی
::
هر شب دل من سائل باب المراد است
آنجا که حاجتمند درگاهش زياد است
آنجا که اميد و پناه آخر ماست
آنجا که اوج هر توسل «يا جواد» است
جز آستان تو پناهی که نداريم
اين استغاثه با تمام اعتقاد است
در مشهد خورشيد ايران هم که هستيم
دلهای ما پروانۀ باب الجواد است
هر شب دل من در هوای کاظمين است
در حسرت يک بوسه بر قبر حسين است
📝 #یوسف_رحیمی
🌐 shereheyat.ir/node/213
✅ @ShereHeyat
جهان را میشناسد، لحظۀ غمگین و شادش را
از این رو سخت در آغوش میگیرد جوادش را
پسر مثل پدر میخندد این یعنی که از حالا
میان این دو قسمت میکند دشمن عنادش را
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
چه طفلی؟ طفل معصومی که پیرِ دیر را حتی
هوایی میکند از نو بسازد اعتقادش را
چه ذکری بر زبان دارد؟ چه رازی در بیان دارد؟
که هر عالِم به این معیار میسنجد سوادش را
قدم آهسته برمیدارد و پیوسته تا منزل
که راه مستقیم از او بجوید امتدادش را
به جای کاظمین امسال هم راهی شدم مشهد
نشد تا سرمۀ چشمم کنم خاک بلادش را
بهشت است این حرم از هر دری وارد شود شاعر
ولی من دوست دارم بیشتر بابالجوادش را
📝 #محمدحسین_ملکیان
🌐 shereheyat.ir/node/1328
✅ @ShereHeyat
💠 تنزیل مقام انبیا یا مدح واقعی اهلبیت
🔹 یکی از نکاتی که در شعر بسیاری از شاعران جوان ولاییسرا به خصوص در اشعار مدحی، بسامد فراوان دارد؛ این است که برای نشان دادن عظمت و رفعت مقام ممدوح -که همانا حضرات معصومین (علیهمالسلام) هستند- گاه به کوچک شمردن و تنزیل مقام انبیای الهی یا ملائک مقرب الهی میپردازند که این شیوه متأسفانه گاهی در آثار پیشکسوتان شعر اهل بیت (علیهمالسلام) نیز دیده میشود.
🔸درست است که از معارف و روایات شیعی فضل و رفعت مقام اهلبیت (علیهمالسلام) بر همهٔ موجودات حتی انبیای الهی دانسته میشود اما نکته اینجاست که تنزیل مقام انبیای الهی دربرابر اهلبیت (علیهمالسلام) مدح و فضیلتی به شمار نمیرود. مدح واقعی زمانی اتفاق میافتد که شاعر ابتدا به جایگاه واقعی و رفعت مقام انبیا اشاره کند، آنگاه فضیلت ممدوح خود را نیز بیان نماید. به تعبیر سادهتر، پایین آوردن کسی به معنای بالا بردن دیگری نیست.
🔹بیتی از این غزل محمدحسین ملکیان، شاهد مثال خوبی برای ارائهٔ الگوی صحیح در این مورد است. شاعر در این بیت هم به مقام رفیع حضرت عیسی (علیهالسلام) اشاره داشته و هم منزلت امام جواد (علیهالسلام) را بیان کرده است:
جهان از بعد عیسی اولینبار است با حیرت
درون قالب یک طفل مییابد مرادش را
✍🏻 #حسن_بیاتانی
🏷 #یک_شعر_یک_نکته
🌐 shereheyat.ir/node/1329
✅ @ShereHeyat
#شعر_توحیدی
#حدیث #رباعی
💠 #امام_جواد (علیهالسلام)
«اَلْقَصْدُ إلَی اللهِ تَعَالَی بِالْقُلُوبِ أبْلَغُ مِنْ إتْعَابِ الْجَوَارِحِ بِالْأعْمَالِ»
توجه قلبی به سوی خداوند متعال، سودمندتر است از به زحمت انداختن اعضا و جوارح برای انجام اعمال.
📗نزهة الناظر، ص۱۳۴؛ بحار الأنوار، ج۷۵، ص۳۶۳
🔹توجه قلب🔹
در بادیه، گام تا خداوند بزن
خود را به رضای دوست، پیوند بزن
اعضای وجود خویش را رنجه مکن
دل را به حریم کبریا بند بزن
📝 #محمدابراهیم_لکزیان
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹پرواز بهار🔹
جلوۀ روی تو در آینه تا پیدا شد
عشق، بیحُسن تو در خاطره، ناپیدا شد
چون «یدالله» که شد جلوهگر از آیۀ عشق
باز در دست خدا، دست خدا پیدا شد
ای دل خلق به زنجیرِ ضریح تو دخیل!
نورِ چشمانِ تو چون شمسِ ضُحی پیدا شد
مثلِ پروازِ بهار از نفسش گل میریخت
آن که چون غنچه در آغوش رضا پیدا شد...
ذرّه شد همسفر شوق، که در بزم وجود
آفتاب رخ تو در همهجا پیدا شد
در دل، ای روشنیِ عاطفههای ابدی!
آنچه گم بود، ز انوار شما پیدا شد
در کلام دل ما رایحۀ عشق نبود
عشق با نامِ تو در دفتر ما پیدا شد...
سجده بردیم چو مشرق به سراپردۀ نور
آفتابِ رخت از پنجره تا پیدا شد
📝 #غلامرضا_شکوهی
🌐 shereheyat.ir/node/3678
✅ @ShereHeyat
#امام_جواد علیهالسلام
#غزل
🔹خورشیدِ دانایی🔹
تو را همراه خود آوردهاند از شرق بارانها
تو را ای زادهٔ شرقیترین خورشید دورانها
چه بذر برکتی آوردهای از آسمان با خود
چه خیری از زمینِ خود درو کردند دهقانها
چه لحنی و چه حرفی در بیان و بر زبانت بود
که تسبیح سخن افتاد از دست سخنرانها
به رویت چشم میبستند ای خورشیدِ دانایی
بزرگی تو کوچک دیده شد در چشم نادانها
سؤالی را که میپرسند محکوم جواب توست
چه پاسخها گرفت از باب علمت، جهل انسانها
مگر از چشمهٔ نامت نمیجوشد خیال شعر
چرا اینقدر کم جاری شدی از چشم دیوانها..
نبر بخشندگی را با خودت از سفرهٔ دنیا
نرو! در حسرت جود تو میمانند مهمانها
سفارش کن مرا هم نزد بابای رئوف خود
اگر یادی کند فرزند، میبخشند سلطانها
📝 #جعفر_عباسی
🌐 shereheyat.ir/node/5875
✅ @ShereHeyat
عاشقم عاشق نامی، منم و عشق امامی
غرق در سرّ جوادم، چه امامی و چه نامی
دفزنان، خواند مدینه: «طَلَعَ البَدرُ عَلَینا»
سر زد از خانۀ خورشید، عجب ماه تمامی
نُه کبوتر، دل تنگم به حرم کرده روانه
تا به تو، از قم و مشهد برسانند سلامی
شدهای پیرِ جهانی به جوانی و شدم من
بندۀ پیر خرابات و عجب لطف مدامی
«همه عزّی و جلالی، همه علمی و یقینی
همه نوری و سروری، همه جودی و» مرامی
آه! اگر نان یتیمی، رسد از خوان کریمی
وای! اگر از تو جوادی، برسد جامه و جامی
با تو، بیخود شدن از خویش؛ چه مستی حلالی!
بی تو، چرخیدنِ بیعشق؛ چه احرام حرامی!
پسر حیدری و خاتم جود است به دستت
شود آزاد، نگاهت اگر افتد به غلامی
عالمی دل به رضا بسته، رضا دل به تو داده
بردهای خسرو شیرین! دل سلطان به کلامی
باب اگر باب جواد است، در آن گوشه مقیمم
بیش از این در همه آفاق، مگر هست مقامی؟
«من از آن روز که در بند تو» هستم، شدم آزاد
ندهم هر چه رهایی، به چنین حلقۀ دامی
به چه کار آیدم این سر؟ نرسد گر به سرایت
بشکند پای طلب، گر نزند سوی تو گامی
ای محمد! برسد بعد تو، همنام تو بیشک
که بر این سلسله، نامش بشود حُسن ختامی
نظری کن که دلم را برسانم به طلوعش
که خروش قلمم را، برسانم به قیامی
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/2145
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹لا حول و لا قوة الا بالله🔹
در قبلهگه راز فرود آمد ماه
یا زادگه علی بود بیتالله
از كثرت اشتیاق، دیوار شكافت
تا اینكه ره وصال گردد كوتاه
مهمان چو در آغوش حرم جای گرفت
افكند خدای پرده بر سِرُّ الله
در بسته و دیوار به هم آمده بود
جمعی همه خیره گشته بر آن درگاه
از راز و نیاز بنده و معبودش
در خلوت آن خانه نشد كس آگاه
در باز نشد گرچه بسی كوشیدند
هر دیده به صد سؤال میكرد نگاه
هرجا سخن از قصۀ بیتالله بود
افتاد حكایت حرم در افواه
نومید شدند و مات و حیران ماندند
تا باز مگر خدای بگشاید راه
تا اینكه به پیش چشم حیرتزدگان
دیوار شكافت بار دیگر ناگاه
از بیت خدا برون یدالله آمد
لاحولَ و لا قوةَ إلّا بالله
شد حبس نفسها چو جمالش دیدند
تا آینه گَرد غم نگیرد از آه
با بنتِ اسد خود اسدالله آمد
از بیت احد مهر درآمد با ماه
بوسند خلایق حجرالاسود را
چون یاد كنند از آن خط و خال سیاه
خاموش حسانا كه مقام است بلند
ترسم بود این گفته كوتاه گناه
📝 #حبیب_چایچیان
🌐 shereheyat.ir/node/2147
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#غزل
🔹مولا اوست🔹
ما همه بندهایم و مولا اوست
كه علی با حق است و حق با اوست
ما همه ذرهایم و او خورشید
ما همه قطرهایم و دریا اوست
محفلآرای بزم وادی طور
مشعلافروز طور سینا اوست
آنكه لعل لبش به وقت سخن
كند احیا دو صد مسیحا اوست
آنكه بیرون كشد ز چنگ غروب
قرص خورشید را به ایما اوست
آنكه در بارگاه قرب خداست
محو رخسار حق سراپا اوست
آنكه در گوش خاكیان گوید
قصهٔ راز آسمانها اوست
از شرف آنكه روی دوش نبی
جای دست خدا نهد پا اوست
با نبی آنكه گفت در خلوت
راز معراج آشكارا اوست
آنكه هر دم ز حال قاتل خویش
شود از روی لطف جویا اوست
آنكه در حق دشمنان كردهست
رحمت و شفقت و مدارا اوست
دل پروانه میتپد از شوق
هر كجا شمع محفلآرا اوست..
📝 #محمدعلی_مجاهدی
🌐 shereheyat.ir/node/1342
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#مثنوی
🔹حرم خدا حرم شد🔹
امشب حرم خدا حرم شد
از مقدم یار محترم شد
کعبه شده محو و مات و مدهوش
دیوار ز هم گشوده آغوش
هر قطعۀ سنگ، کوه طوریست
هر نخلۀ خشک، نخل نوریست
در زمزمههای آب زمزم
آوای علی علیست هر دم
ای هجر، شب وصال تبریک
مجد و شرف و جلال تبریک
هر ریگ روان شده ثناگو
با ذکر علی علی علی هو
سر زد ز صفا صفای مطلق
ای مروه بگو علی علی حق
حوران همه جان به کف نهادند
در پشت مقام ایستادند
ای کعبه زهی زهی سعادت
میلاد تو شد از این ولادت
ای کعبه سعادتت مبارک
ای بیت، ولادتت مبارک
بر خویش ببال مام کعبه
طفل تو بُود امام کعبه
دلبند تو پیر کائنات است
طفل تو امیر کائنات است
روزی که نبود نام هستی
میکرد علی خداپرستی
از صبح ازل علی، علی بود
پیوسته به هر ولی، ولی بود
در بود و نبود مقتدا بود
او بود و محمد و خدا بود
ای نفس رسول و جان قرآن
ای دست خدا، زبان قرآن
خورشید بلند بام کعبه
از صبح ازل امام کعبه..
تو احمد و احمد است حیدر
یک روح که دیده در دو پیکر؟
گفتار همارۀ تو تنزیل
شاگرد قدیمی تو جبریل
در لیلۀ قدر، قدر قدری
در صحنۀ بدر، بدر بدری
میدان نبرد پایبستت
شمشیر نیازمند دستت
تو قلۀ عرش را امیری
یا همدم کودک صغیری؟
غیر از تو که، ای خدای را شیر
بخشیده به خصم خویش شمشیر؟
در مُلک وسیع حق امامی
با پیر فقیر هم کلامی
با آنکه امام جمع بودی
در بزم فقیر، شمع بودی
تو مالک عرش در زمینی
حیف است میان ما نشینی
در عرش امام آفتابی
در فرش چرا ابوترابی؟
ای قلب تو خانۀ محمد
جای تو به شانۀ محمد
تو بتشکن و خداپرستی
بر شانۀ وحی بت شکستی
ای پشت سرت دعای کعبه
ای بتشکن خدای کعبه
ای مهر تو لطف بینهایت
توحید و نبوت و ولایت
روزی که نه آب و نه گِلم بود
جای تو به خانۀ دلم بود
با مهر تو روی خود نمودم
با مهر تو چشم خود گشودم
دل را به ولات زنده کردم
گه گریه و گاه خنده کردم..
هر شب که به گاهواره خفتم
تا صبح علی علی شنفتم
عمری به محبتت اسیرم
تا با تو بمانم و بمیرم
ای مهر تو بود و هست میثم
فردا تو بگیر دست میثم
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/2148
✅ @ShereHeyat
#امام_علی علیهالسلام
#مربع_ترکیب
🔹یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر🔹
ماه مولا شد حدیث طیر را با ما بخوان
در ولایش آشنا و غیر را با ما بخوان
در توسل شبّر و شبّیر را با ما بخوان
«یا مَن أرجوهُ لكلِّ خیر» را با ما بخوان
با نمازی، با دعایی از گناهانت برآی
همچنان بنت اسد بر درگه یزدان درآی
دانۀ اشكی چنان آیینه صافت میكند
سوز آهی محرم بزم عفافت میكند
رو به مسجد كن ببین رحمت طوافت كند
ذات حق دعوت برای اعتكافت میكند
معتكف در مسجد آنچه دید جز آنجا نبود
اعتكاف هیچ كس چون مادر مولا نبود
مادری كاو را ببخشد عالیِ اعلی علی
پیش كعبه كس نداند حال او الّا علی
میرسد بر گوش جانش نغمههای یا علی
اعتكافش در حریم كعبه باشد با علی
چون سر آمد اعتكافش، عشق شد همدوش او
تا برآمد آفتابی بود در آغوش او
ای حرم در باز كن جانانه را در بر بگیر
تیرگی بس، شمع با پروانه را در بر بگیر
چون صدف این گوهر یكدانه را در بر بگیر
خانه را بگشا و صاحبخانه را در بگیر
در ز دیوار حرم وا كن، به مردم در ببند
خود كمر در خدمت این كودك و مادر ببند
ای حرم غسل زیارت كن جمالش را ببین
چهرۀ چون ماه و ابروی هلالش را ببین
خط بكش بر روی بتها خطّ و خالش را ببین
بر سر دست رسول الله مقالش را ببین
كز زبور و مصحف و تورات ای جان جهان
هرچه فرمایی بخوانم، گویدش قرآن بخوان
چون به رخسار پیمبر چشم حیدر باز شد
از نگاهش عقدۀ غم بر پیمبر باز شد
شهر علم مصطفی را بر جهان در باز شد
حجت داور لبش با نام داور باز شد
ای حریم كعبه! بشنو این ندای دلنشین
آیههای مؤمنون را از امیرالمؤمنین
اختیارش با خدا و عالمش در اختیار
مرد میدانهای علم و حلم و مجد و افتخار
جُرج جُرداق مسیحی گفت در هر روزگار
كاش میشد یك علی وین ویژگیها آشكار
این نخواهد شد ولی از مكتب ایثار او
كاش خیزد هر زمان چون میثم تمّار او
📝 #سیدرضا_مؤید
🌐 shereheyat.ir/node/216
✅ @ShereHeyat