eitaa logo
شعر هیأت
10.3هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
174 ویدیو
14 فایل
🔹انتخاب شعر خوب، استوار و سالم، تأثیرگذار و روشن‌گرانه همواره دغدغه ذاکران و مرثیه‌خوانان اهل معرفت و شناخت بوده است. 🔹کانال «شعر هیأت» قدمی کوچک در راستای تحقق این رسالت بزرگ است.
مشاهده در ایتا
دانلود
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹از باب جبرائیل...🔹 آن‌جا که دلتنگی برای شهر بی‌معناست جایی شبیه آستان گنبد خضراست جایی که سرسبز است با شوق کبوترهاش جایی که تصویرش برای ذهن‌ها زیباست... از شش جهت نور است در آیینه‎های آن از شش جهت انگار تصویر خدا پیداست... عاشق شدن حرف کمی از وسعت آن است در هم گره خورده‌ست این دل‌ها که از بالاست آن‌‌سوتر از این عرش، آبادی نمی‌بینم این بارگاه نور، بی‌شک آخر دنیاست... از باب جبرائیل تا منبر غزل‌خوان است هر چشم بارانی که در این شهر پابرجاست روزی هزاران آیه می‌بارد بر این مردم این‌جا همان باغ بهشتی... جنة الماواست... با لهجۀ خورشید می‌آید سروشی ناب این جذبه از چشمان سبز سید بطحاست این‌جا شبستان در شبستان روز در روز است این‌جا حریم خاندان لیلة الاسراست زیر عبای خویش می‌گیرد زمین را، او پیغمبر امروزها... پیغمبر فرداست... این‌جا هوا ابری‌ست باران در نفس دارد این‌جا هوا بغض است... بغضی در گلوی ماست از کوچه‌هایی که به جنت می‌زند پهلو عطر غریبی می‌وزد... این عطر اعطیناست بغضی گرفته جان من را خوب می‌دانم بغض گلوگیر زمین در ماتم زهراست... پژواک درد و داغ تو در شهر پیچیده‌ست غربت پس از این روزگاران باز هم پیداست... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3758@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹اعجاز عشق🔹 دلش را برده‌ای، هر وقت صحبت کرده‌ای بانو! محمد را، چنین غرقِ محبت کرده‌ای بانو! تو پیش از وحی، ایمان داشتی، اعجاز عشق این‌ است به قلبت اقتدا، پیش از نبوت کرده‌ای بانو! به محراب دو ابرویش، تماشا کرده‌ای حق را میان معبد چشمش، عبادت کرده‌ای بانو! اگر زر باختی، بردی دل ماه دو عالم را چه سودی، در میان این تجارت کرده‌ای بانو!.. تمام هستیِ حق: کوثرش، سهم تو شد، زیرا تمام هستی‌ات را، نذرِ اُمّت کرده‌ای بانو!.. نبودی در خُم، اما با علی داماد و مولایت به لطف دست زهرایت، تو بیعت کرده‌ای بانو! چه دُرّی، در دل دلدادگی دیدی، که از دنیا به یک پیراهن کهنه، قناعت کرده‌ای بانو! به آن دست کریمت، دارم امّیدی که در محشر ببینم شاعرت را هم شفاعت کرده‌ای بانو! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5263@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹چشم و چراغ خانه🔹 خدا قسمت کند با عشق عمری همسفر بودن شریک روزهای سخت و شب‌‏های خطر بودن به هم می‌‏ریزی آداب قدیم بی‏‌قراری را شروع عاشقی کردن، کمی بی‌‏تاب‏‌تر بودن بزرگت می‏‌کند قلبی که سمت عشق چرخاندی کنار آفتابی زنده باید شعله‌‏ور بودن اگر از کوچه‏‌ها زخم زبان می‌‏خورد پیغمبر زنانه، خط به خط آموختی رسم سپر بودن وزیدی در بیابان‏‌های داغ فقر و تنهایی و تا منزل به منزل از محمد باخبر بودن نشان دادی به دنیا زن برای مرد خود این است: کنار یک نفر ماندن، برای یک نفر بودن به شمشیر علی می‌‏نازد و سرمایه‌‏ات، احمد به کوهی تکیه دادن، زیر سقفی پرثمر بودن نفیسه! آب و جارو کن، صدای پای خوشبختی‌ست بس است آهی نشسته روی لب، چشمی به در بودن خدا پل می‏‌زند با یک سلام از آسمان تا تو چه چیزی بهتر از این که دمی زیر نظر بودن بیا چشم و چراغ خانۀ پیغمبر ما باش بیا لبخند شو بر اخم‌‏های خون‏‌جگر بودن خدا دست تو را با دست پیغمبر عجین کرده نوشته در خط پیشانی تو: بال و پر بودن تو پشت عشق را خالی نکردی، حق تو این است کنار شانۀ مردی خدایی همسفر بودن 📝 🌐 shereheyat.ir/node/339@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله علیهاالسلام 🔹دلبند پیغمبر🔹 هیچ مردی در جهان مانند پیغمبر که نیست هیچ بختی بهتر از پیوند پیغمبر که نیست همسر دلبند پیغمبر شدن سهم تو شد مثل تو هر همسری دلبند پیغمبر که نیست از مقامت، احترامت، گفت آری با قسم آیه‌ای محکم‌تر از سوگند پیغمبر که نیست هستی‌ات را دادی و داراترین بانو شدی ثروتی بالاتر از لبخند پیغمبر که نیست مادر زهرا شدی، دریا شدی، هر دامنی جایگاه فاطمه فرزند پیغمبر که نیست مادری کردی برای مرتضی با جان و دل هیچ‌کس غیر از علی مانند پیغمبر که نیست 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹وحدت دل‌ها🔹 عشق تو در تمامی عالم زبانزد است بی‌عشق، حال و روز زمین و زمان بد است فرقی ندارد از چه نژاد و چه فرقه‌ایم با عشق تو همیشه دل ما مؤید است جاری‌ست سُکر واعتَصِمُوا... لا تَفَرَّقُوا... بعد از تو این جنون دمادم که ممتد است... ای زندگی ما همه حال و هوای تو! حال تو مبدأ است و هوای تو مقصد است... مانده‌ست رد پای تو بین زمین و عرش باران بوسه‌هاست که در رفت و آمد است دل را سپرده‌ایم به عشقش که قرن‌هاست بنیان‌گذار وحدت دل‌ها محمد است 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3447@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹صحیفۀ صلوات🔹 امشب شکوه عشق جهانگیر می‌شود روح لطیف عاطفه تصویر می‌شود امواج سربلندی و آزادی و شرف از هر کران مکّه سرازیر می‌شود قرآن ببوس و «اَشرَقَتِ‌الاَرض» را بخوان این آیۀ مبارکه تفسیر می‌شود تبریک باد آمنه را کز حریم او نور است و نور و نور که تکثیر می‌شود.. از انعکاس نور وی از مکّه تا به شام هر سنگ خاره، آینه‌تأثیر می‌شود الله اکبر از نفسش کز فرشتگان هر سو بلند نغمۀ تکبیر می‌شود.. چون کاخ باشکوه مدائن، ز هیبتش در لرزه کاخ فتنه و تزویر می‌شود.. داروی دردها و جواب سؤال‌هاست قرآن کتاب او که جهانگیر می‌شود.. در سایۀ عدالت و اخلاص و وحدت است تکبیر او که چیره به شمشیر می‌شود.. در آسمان، تجلی هر روز آفتاب خُلق عظیم توست که تصویر می‌شود.. گردد صحیفۀ صلوات فرشتگان بر صفحه‌ای که نام تو تحریر می‌شود.. تنها همین نه آیۀ تطهیر مدح توست یادت همیشه مایۀ تطهیر می‌شود نام تو زنده‌تر شده، یاد تو تازه‌تر چندان که دهر، کهنه، جهان‌، پیر می‌شود.. محتاج یک نگاه توأم ای که هر کجا خاک از نگاه لطف تو اکسیر می‌شود.. 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5228@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹شمیم نفس صبح🔹 باشد که دلم، راهبری داشته باشد از عالم بالا، خبری داشته باشد تا با مدد معرفت، از خاک بر افلاک اندیشۀ سیر و سفری داشته باشد تا چند توان زیست در این ظلمت تردید باید شبِ هجران سحری داشته باشد تا چند بسوزد بشر از آتشِ بیداد چون لاله دلِ شعله‌وری داشته باشد؟ تا چند قرار است در این باغِ شقایق داغِ دل و خونِ جگری داشته باشد؟ حیف است که گهوارۀ دختر بشود گور وز مِهر گریزان پدری داشته باشد تا چند بشر، دل بسپارد به تَغافل در وادی حیرت گذری داشته باشد؟ تا چند بَرَد سجده به بت‌های زر و زور با لات و هُبل سِرّ و سَری داشته باشد؟ باید که خدا از پیِ روشنگریِ خلق پیغامی و پیغام‌بری داشته باشد باید که خدا بت‌شکنی را بفرستد تا در کفِ همّت، تبری داشته باشد شب، این شبِ تاریک و نفس‌گیر و غم‌افزا باید که مبارک سحری داشته باشد هر جا چمنی بود ببوسید که شاید از پیک بهاری، خبری داشته باشد هان! می‌رسد از دور شمیم نفس صبح صبحی که پیام ظفری داشته باشد صبحی که به همراهیِ پیغام رسالت مضمون طربناک و تری داشته باشد صبحی که دهد مژدۀ پیغمبر موعود با خود خبر معتبری داشته باشد صبحی که دهد بویِ دل انگیز محمّد تا باغ، صفای دگری داشته باشد آن مهر که در «هفدهم ماه» برآمد شاید که به ما هم نظری داشته باشد انجیل خبر داد به عیسی که همین است گر مادر هستی پسری داشته باشد از پرتو انوار رُخش وام گرفته‌ست گر وادی سینا شجری داشته باشد آمد که فرود آورد از اوجِ تکبر شاهی که شکوهی و فری داشته باشد می‌خواست که از کنگرۀ کاخ مداین آیینۀ عبرت اثری داشته باشد با آمدنش سرد شد آتشکدۀ فارس حاشا که پس از این شرری داشته باشد سوگند به سرچشمۀ کوثر که همین است گر نخلۀ طوبی ثمری داشته باشد در گلشنِ ایجاد، مُحال است که هستی از این گل شاداب‌تری داشته باشد پیراهن او را برسانید به یعقوب تا دیدۀ روشن‌نگری داشته باشد شاید که به شکرانه بریزد به قدومش خورشید اگر مشت زری داشته باشد مهتاب سِزَد بر سر راهش بنشیند وز نقره‌فشانی هنری داشته باشد با مشعل توحید فراز آمد از این راه تا نوع بشر، راهبری داشته باشد با خُلق عظیمش هیجان داد به دل‌ها تا نخل وفا برگ و بری داشته باشد تا راه به جایی ببرد، نالۀ مظلوم فریادرَس دادگری داشته باشد با خویش نماز شب و ذکر سحر آورد تا نالۀ عاشق اثری داشته باشد تا باز کند پنجره‌ای رو به خدا، دل تا دیده سوی دوست، دری داشته باشد جبریل امین، در حرمش عرض ادب کرد تا در صف عشاق سری داشته باشد سیمرغ دل ما به حریمش نَبَرد راه از عشق مگر بال و پری داشته باشد خورشید بَرَد رشک بر آن کس که ز مهرش اندوختۀ مختصری داشته باشد از جملۀ خوبان جهان، دل به «علی» بست تا شمسِ نبوّت قمری داشته باشد با عترت او هر که وفا کرد امید است از آتش دوزخ سپری داشته باشد ای کاش «شفق» نیز به امّیدِ وصالش از کوچۀ رندان گذری داشته باشد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/4875@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹رحمت خدا🔹 تو آمدی و در رحمت خدا وا بود و غرق نور، زمین، بلکه آسمان‌ها بود بهار بود و ربیعش از آن جهت خواندند که این سلاله‌ای از شاخسار طوبی بود در آسمانِ شب مکّه، قدسیان گفتند خدا، ستارۀ احمد چقدر زیبا بود گرفت نور تو جغرافیای عالم را شب ولادت خورشیدِ عالم‌آرا بود زمین زمین همه می‌سوخت در لهیب گناه و ذات پاک تو از هر بدی مبرّا بود... از آسمان‌ها بوی فرشته می‌بارید شگفت واقعه‌ای در تمام دنیا بود ألَم یَجِدکَ فقیراً خدات روزی داد ألَم یَجِدکَ یَتیماً خدات مأوا بود... نیافرید جهان را مگر به خاطر تو اگر که خلقت، منظور حق‌تعالی بود عبور کردی از آفاق و انفسِ عالم از آن مسیر که مسدود بر مسیحا بود همای سدره‌نشینِ مقام أو أدنی! به کُنهِ جاه تو اندیشه را کجا جا بود؟ برای نافله وقتی قیام می‌بستی بهشت، گوشۀ سجادۀ تو پیدا بود چه آیه می‌خواندی که حجاب‌ها می‌رفت و قفل‌های جهان پیش روی تو وا بود بنازم این همه شوکت که عبد درگاهت ولیّ ایزد منّان، علیّ أعلا بود... ز مکّه رفتی و تاریخ هم دگرگون شد اگر که هجرت آن روز یک معمّا بود فدای این همه مهر و عطوفت و رحمت که در دقایق آخر تو را غم ما بود زبان الکن ما بسته است در مدحش «خروش»! این همه یک قطره پیش دریا بود 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2508@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹گل محمدی ما🔹 تو آمدی و بهشت برین مکه شدی امان آمنه بودی امین مکه شدی گل از جمال تو الهام شاعرانه گرفت محمدی شد و نام تو را بهانه گرفت گلاب، عطر تنت را به چشم می‌ساید شمیمِ پیرهنت را به چشم می‌ساید چه عطر دامنه‌داری چه شوق لبریزی عجب ادامۀ زیبا و حیرت‌انگیزی بهار و چشمه و باران و رود می‌دانند که تربیت‌شدگان کدام دامانند اگر تو لب بگشایی کلام تو خیر است سکوت تو پر پرواز منطق‌الطیر است اگر تو لب بگشایی به لهجۀ دلخواه لب مبارک تو می‌شود «کلام الله» لب تو گرم نماز است و گرم ابراز است دو مصرعی‌ست که سرمشق گلشن راز است شناسنامۀ تابندگی‌ست پیشانیت اگر مجال دهد طرۀ پریشانیت تبسم تو به ما حس و حال می‌بخشد عواطف بشری را کمال می‌بخشد به خندۀ تو بهشت برین، بدهکار است به خاک پای تو کل زمین بدهکار است به سینِ سروری تو قسم که فصل بهار به تو نه هفت که هفتاد سین بدهکار است خدا به خلقتش احسنت گفته اما باز به خُلق و خوی تو صد آفرین بدهکار است چه کرده‌ای که سلیمان به اسم اعظم تو نه یک نگین که هزاران نگین بدهکار است بگو بگو که به پیراهنت جناب کلیم چقدر معجزه در آستین بدهکار است همیشه سایه به خورشید متکی بوده دم مسیح به تو اینچنین بدهکار است به جبرئیل، امین گفته می‌شود به تو نیز به این مقایسه روح الامین بدهکار است تو با امانت خود از همه طلب داری جهان چقدر به تو بعد از این بدهکار است قسم به شانه، زمانی که شانه می‌کردی دو سوی مویت را رودخانه می‌کردی دو رودخانه موّاج تا ابد جاری! که دیده رحمت جاری به این سزاواری؟ قسم به نور! تماشایی است چشمانت رسول اکرم زیبایی است چشمانت بهشت از لب حوض تو چون وضو کرده‌ست برای خویش چنین کسب آبرو کرده‌ست اذان چه خوب ادا کرده است دِینش را همین که گفته کنارت شهادتینش را از آسمان خدا یاکریم می‌بارد به برکت تو «الف، لام، میم» می‌بارد بهار آمده با اقتباس از رویت نسیم ترجمه فارسی‌ست از مویت تویی مُشَبَّه و در شأن تو شبیهی نیست مُشَبّه‌ٌبِه تشبیه‌های ما فانی‌ست ز شرم در تب و تاب هلاک می‌افتند تمام وَجهِ شَبَه‌ها به خاک می‌افتند گل محمدی ما که سرخوش از یاسی چقدر روی گل یاس خویش حساسی عجب گلی و عجب طینت معطره‌ای چه یاس طاهره‌ای داری و مطهره‌ای حکایت تو و مولا علی و ریحانه جناس تام پروانه است و پروانه رسانده دست تو بحرین را به یَلتَقِیان چنان‌که ماحصلش گشته لؤلؤ و مرجان چنان‌که ما حَصَلَش عطر و نور خواهد شد چنان‌که ختم به صبح ظهور خواهد شد تمام عالم و آدم پر است از حَسَنات به برکت گل رویت به برکت صلوات 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5795@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹مرحمت آسمانی‌🔹 ای لهجه‌ات ز نغمۀ باران فصیح‌تر لبخندت از تبسم گل‌ها ملیح‌تر بر موی تو نسیم بهشتی دخیل بست یعنی ندیده از خم زلفت ضریح‌تر ای با خدای عرش ز موسی کلیم‌تر با ساکنان فرش ز عیسی مسیح‌تر با دیدن تو عشق نمک‌گیر شد که دید روی تو را ز چهرۀ یوسف ملیح‌تر تو حُسن مطلع غزل سبز خلقتی حسن ختام قصۀ ناب نبوتی :: هفت آسمان و رحمت رنگین‌کمانی‌ات ذرات خاک و مرحمت آسمانی‌ات احساس شاخه‌ها و نسیم نوازشت شوق شکوفه‌ها، وزش مهربانی‌ات تنها گل همیشه بهار جهان تویی گل‌ها معطر از نفس جاودانی‌ات لطف تو بوده شامل حال درخت‌ها «حنّانه» بهره‌مند شد از خطبه‌خوانی‌ات هر آفریده‌ای شده مدیون جود تو بُرده نصیبی از برکات وجود تو :: بر چهرۀ تو نقش تبسم همیشگی در چشم‌های تو غم مردم همیشگی دریایی و نمایش آرامشی ولی در پهنۀ دل تو تلاطم همیشگی در وسعتی که عطر سکوت تو می‌وزد بارانی از ترانه، ترنّم همیشگی با حکمت ظریف تو ما بین عشق و عقل سازش همیشگی و تفاهم همیشگی خورشید جاودانۀ اشراق روی توست سرچشمۀ‌ «مکارم‌الاخلاق» خوی توست :: تکرار نام تو شده آواز جبرئیل آگاهی از مقام تو اعجاز جبرئیل تا اوج عرش در شب معراج رفته‌ای بالاتر از نهایت پرواز جبرئیل مثل حریرِ روشنی از نور پهن شد در مقدم «براق» پر باز جبرئیل مداح آستان تو و دوستان توست باید شنید وصف شما را ز جبرئیل سرمست نام توست بزرگِ فرشتگان پیرِ غلام توست بزرگ فرشتگان :: در آسمان عرش تمام ستاره‌ها بر نور با شکوه تو دارند اشاره‌ها چشم تو آینه‌ست نه آیینه چشم توست باید عوض شود روش استعاره‌ها شصت و سه سال عمر سراسر زلال تو داده‌ست آبرو به تمام هزاره‌ها همواره با نسیم مسیحایی اذان نام تو جاری است بر اوج مناره‌ها گلواژه‌ای برای همیشه‌ست نام تو «ثبت است بر جریدۀ عالم دوام تو» 📝 🌐 shereheyat.ir/node/49@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹شفیع اُمّت🔹 زهی بهار که از راه می‌رسد، این‌بار که ذکر نعت رسول است بر لب اشجار هزار چشمه خطابش کنند در اوراد هزار شاخه سلامش دهند در اذکار زمین ز حلّۀ سبز محمّدی، مفروش هوا ز عطر خوش نام مصطفی، سرشار حدیث سرمدی‌‌اش، شمع خلوت اوتاد صفای احمدی‌اش، شرح سینۀ ابرار ز باغ حُسنش، تلمیح کوچکی‌ست، بهشت ز حُسن باغش، تشبیه ساده‌ای‌ست، بهار دلیل خلق جهان است، یا اُولِی‌الألباب! ز چشم غیر نهان است، يَا اُولِی‌الأبصار! پیمبری که وجودش مگر بشارت نیست که هم بشارت از او رحمت است و هم انذار به جز جمال محمّد که جلوه‌اش ازلی‌ست کسی نچیده ز باغ جهان گل بی‌خار خوشا سرودن نامش که هر زمان تازه‌ست چو نغمه‌ای که شود دلنشین‌تر از تکرار.. شفیع و شافی اُمّت، رسول خاتم حق به جان او صلوات خدا، هزاران بار دلا ز نعت خصالش دمی مبند زبان هم از درود و سلامش دمی فرو مگذار کسی که بر سر خلق است، سرور و مولا کسی که در دو جهان است، سید و سالار دلا اگر به هوای بهشت می‌نالی دل از جهان بکَن و بر جهان او بسپار درود هر دو جهان بر رسول و آل - بگو! به دشمنان نبی لعنت خدا - بشمار! 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5247@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹چشم‌روشنی🔹 هوا هوای تجلی‌ست، دوستان! صلوات به شکر مقدم آن یار مهربان، صلوات به دیده‌بوسی باران، درخت‌ها! لبخند به پای‌کوبیِ خورشید، آسمان! صلوات شهابی از وسط چشمه‌های نور گذشت ستاره‌های گهرریز کهکشان! صلوات وزید باد بهار، آی شاخه‌های جوان! به چشم‌روشنی باغ و باغبان، صلوات دوباره رو به چمن کرد شاه قبّۀ گل به یمن خندۀ شمشاد و ارغوان، صلوات بر این دقایق زرّین و رنگ‌رنگ، درود بر این ترنم و آن شور ناگهان، صلوات تمام دشت شکوفاست از شقایق سرخ رسیده موسم آن رستخیز جان، صلوات هوا هوای تجلی‌ست، دوست آمده است به «میم» اول «معشوق» عاشقان، صلوات 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹مهر بی‌اندازه🔹 باران می‌آمد با دعای دست‌هایت در دشت می‌رویید گل از ردّ پایت هوهو زنان باد از حریمت ذکر می‌چید می‌شد تنفس کرد «او» را در هوایت بر آب و آتش اخم و لبخند تو حاکم از عرش تا فرش آفرینش خاک پایت هفت آسمان با چرخش تسبیحت آرام افلاکیان تسلیم بی چون و چرایت بیگانه بودی با نگاه بغض و کینه ای آن‌که چشمان غریبان آشنایت شب‌های غمناک مدینه عید می‌شد با رؤیت ماه از هلال خنده‌هایت.. پیغمبران، مؤمن به قرآنت از آغاز ادیان، مسلمانِ شکوه ربنایت وقت دعا داوود را مبهوت می‌کرد آهنگ شورانگیز و شیرین صدایت.. تنها پناه گریه‌های بی‌کسان‌اند آنان که جاشان داده‌ای تحت کسایت.. ثابت شده با مهر بی‌اندازۀ تو حدّی ندارد مهربانی خدایت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5248@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹ذکر سبز صلوات🔹 خاک، لب‌تشنۀ باران فراگیر دعایت پلک بر هم نزند باد صبا جز به هوایت تا که آمیخته از عطر نفس‌های تو گردد شهر کاشان شده هر خاک که افتاده به پایت همۀ سال، بهار است اگر روی درختی بسته باشی نخی از پارچۀ سبز عبایت قدر یک لحظه اگر رد شوی از خاک کویری می‌شود مخملی از باغ گل سرخ، برایت بوی تو از قرَن و قونیه و مکّه گذشته‌ست بی‌خود از خود شده شهری که شنیده‌ست صدایت کوه تا روی تو دیده‌ست سرش روی زمین است گوش خوابانده شب و روز به آواز رسایت ذکر سبز صلوات تو شده وِرد گل سرخ ای که دریا و گل و ماه و درختان به فدایت کاروان رفت و در آغاز رسیدن به حرایَم منِ ناچیز و... شما وسعت بی‌حدّ و نهایت 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2202@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹مسیح من!🔹 زمین، به زمزمه می‌آید، همان شبی که تو می‌آیی همان شب آمنه می‌بیند، درون چشم تو دنیایی ستاره‌ای بدرخشید و رسید و ماهِ دل ما شد چه سرنوشت دل‌انگیزی، چه عاشقانۀ زیبایی همین که آمده‌ای از راه، حجاز، محو تو شد، ای ماه! یتیم کوچک عبدالله! ببین نیامده، آقایی! سلام ماه بنی‌هاشم! سلام بر تو ابوالقاسم! دل از نگاه تو شد مُحرم، چه حج محشر و گیرایی چنان کنار ابوطالب، ستوده حُسن تو را یثرب که شد یقین به دل راهب، همان ستودۀ عیسایی به هیچ آینه، جز حیدر، نه پادشاه و نه پیغمبر شکوه و حُسن تو را دیگر، خدا نداده به تنهایی به دختران نهان در گِل، بیا محمدِ نازک‌دل! ببار تا که شود نازل، به قلب پاک تو، زهرایی به آرزوی نگین تو، درآمده‌ست به دین تو مسیح من! به کمین تو، نشسته است یهودایی قسم به لیل و به گیسویت، به ذکر یاحق و یاهویت به آیه‌ آیۀ ابرویت، به آن دو چشم تماشایی در این هزارۀ ظلمانی، میان این همه حیرانی برای این شب طوفانی، بخوان از آن دل دریایی! از او که خال تو را دارد، که نام و حال تو را دارد به شانه‌، شال تو را دارد، می‌آید او و تو می‌آیی بخوان که در عرفاتم من، کنار آب حیاتم من طنین یک صلواتم من، به شوق این همه زیبایی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/1099@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بشارت🔹 خط به خط احبار در تورات، سرگردان تو راهبان‌ هر واژه در انجیل، بی‌سامان تو ای اشارت‌های موسی! یک جهان دیوانه‌ات ای بشارت‌های عیسی! یک جهان حیران تو در کمال اشتیاق انجیل و تورات و زبور آمدند اینک به استقبال از قرآن تو نام تو اشک است روی گونۀ اهل کتاب آتش شوق است در جان و دل سلمان تو در پریشان‌حالی این سجده‌های شب‌زده آفتاب جاودان، پیشانی تابان تو جان به لب شد این کویر تشنه از سوز عطش کاش دریایی شود از جاریِ باران تو یا اباالقاسم! دل ما خانۀ مهر علی‌ست ای رسول مهربانی! جان ما و جان تو 📝 🌐 shereheyat.ir/node/5798@ShereHeyat
💠 (صلوات‌الله‌علیه‌و‌آله) «مَنْ سَرَّهُ أَنْ یَسْتَجِیبَ اللهُ لَهُ عِنْدَ الشَّدَائِدِ وَ الْکُرَبِ فَلْیُکْثِرِ الدُّعَاءَ فِی الرَّخَاءِ» هرکس دوست دارد خدا هنگام سختى‌ها و بلاها دعایش را اجابت کند، هنگام آسایش بسیار دعا کند. 📗 الکافی، ج‏۲، ص۴۷۲ 🔹یاد خدا در نعمت‌ها🔹 جانا به خدای کعبه رو باید کرد با او همه وقت گفتگو باید کرد در سختی، اجابتِ دعا گر خواهی در نعمت و ناز، رو به او باید کرد 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹منجی عالم🔹 نور «اِقرَأ»، تابد از آیینه‌ام کیست در غار حرای سینه‌ام؟! رگ رگم، پیغام احمد می‌دهد سینه‌ام، بوی محمّد می‌دهد گل دمد از آتش تاب و تبم معجز روح‌القُدُس دارد لبم من سخن گویم، ولی من نیستم این منم یا او؟! ندانم کیستم؟! جبرئیل امشب دمد در نای من قدسیان، خوانند با آوای من ای بتان کعبه! در هم بشکنید با من امشب از محمّد دم زنید دم زنید از دوست، خاموشی چرا؟ ای فراموشان! فراموشی چرا؟ از حرا، گلبانگ تهلیل آمده دیده بگشایید، جبریل آمده اینک از بیدادها، یاد آورید با امین وحی، فریاد آورید بردگانِ برده بار ظلم و زور! دخترانِ رفته زنده زیر گور! مکه، تا کی مرکز نااهل‌ها؟ پایمال چکمۀ بوجهل‌ها؟ کارون نور را، بانگ دَراست یک جهان خورشید در غار حَراست دوست می‌خواند شما را، بشنوید! بشنوید اینک خدا را، بشنوید! یا محمّد! منجی عالم تویی این مبارک نامه را، خاتم تویی مردگان را گو که: صبح زندگی‌ست بردگان را گو که: روز بندگی‌ست ای به شام جهل و ظلمت، آفتاب از حرا بر قلۀ هستی بتاب جسم بی‌جان بشر را، جان تویی این پریشان گلّه را، چوپان تویی کعبه را، ز آلایش بت پاک کن بتگران را، هم‌نشین خاک کن بر همه اعلام کن: زن، برده نیست بردۀ مردانِ تن پرورده نیست باغ زیبایی کجا و زاغ زشت؟ دیو شهوت را برون کن از بهشت ای تو را هم مهر و هم قهر خدا تا به کی ابلیس درشهر خدا؟! با علی، بت‌های چوبین را بکش وین خدایان دروغین را بکش مکتب تو، مکتب عمّارهاست این کلاس میثم تمّارهاست ای زمام آسمان، در مشت تو مَه دو نیمه از سرِ انگشت تو جای تو، دیگر نه در غار حراست در دل امواج توفان بلاست دست رحمت از سر عالم، مدار! گر تو را خوانند ساحر، غم مدار! یا محمّد! ای خرد پابست تو ای چراغ مهر و مه در دست تو ابر رحمت! رحمتی بر ما ببار بار دیگر! از حرا بانگی برآر ما کویر تشنه، تو آب حیات ما غریقیم و تو کشتی نجات ما به قرآن، دست بیعت داده‌ایم از ازل، با مهر عزّت زاده‌ایم عترت و قرآن، چراغ راه ماست روشنی بخش دل آگاه ماست 📝 🌐 shereheyat.ir/node/48@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بوی پیراهن یوسف🔹 از حرا آمد و آیینه و قرآن آورد مژده آن جان جهان از بر جانان آورد مژدۀ وحی و نبوت دل عالم را برد هر که دل داشت به آن آینه ایمان آورد همه دیدند که انفاس مسیحایی او روح در کالبد خستۀ دوران آورد دردمندان، طلبِ عافیت از او کردند که طبیب از ره دور آمد و درمان آورد در کویری که در اندیشه به جز خار نداشت یاس و نسرین و گل و لاله و ریحان آورد دشت را تشنۀ سرسبزی و بیداری دید با زلال سخنش رحمت باران آورد شب بیداد و ستم را شب تنهایی را با فروغ سحر خویش به پایان آورد سبب روشنی چشم خداجویان شد بوی پیراهن یوسف که به کنعان آورد... ناخدای سفر عشق به ایمان و امید تا به ساحل همه را از دل طوفان آورد رشک فردوس برین شد همه‌جا از قدمش با خودش رایحۀ روضۀ رضوان آورد داشت انگشتری‌اش خاتم پیغامبری باغ در مقدم او فرش سلیمان آورد بر لبش بود حدیث «وَ لَقَد کَرَّمنا» مژدۀ عزت و آزادی انسان آورد تا بسنجند عیار شرف و وجدان را آیه معرفت و حکمت و میزان آورد سایه پروردۀ این مهر جهانتاب علی‌ست که به این آینه پیش از همه ایمان آورد عجب این نیست که سلمان شود از اهلُ البیت مکتبش گوهر از این دست فراوان آورد گرچه خاموش شد آتشکدۀ فارس ولی پرتوش مشعل توحید به ایران آورد جلوۀ روشن آن ماه شب چهاردهم قرص خورشید شد و رو به خراسان آورد 📝 🌐 shereheyat.ir/node/3749@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹آفتاب حرا🔹 دمید ماه رجب رؤیتش مبارک باد به دوستان خدا نعمتش مبارک باد نزول بارقۀ رحمتش مبارک باد محمد آمده و بعثتش مبارک باد که بعثتش حرکت داد چرخ هستی را که هجرتش برکت بود حق‌پرستی را سپیده دم ز حَرا آفتاب برخیزد فروغ رحمت حق بی‌حجاب برخیزد ز صخره صخرۀ آن، عطر ناب برخیزد سحر که شهر خدایان ز خواب برخیزد امین مکه رهایی ز مستی‌اش بدهد نوید مذهب یکتاپرستی‌اش بدهد... بزرگ مرد چهل ساله با رُخی چون ماه رسیده است و به راز پیمبری آگاه دهند تهنیتش ز آنچه بگذرد در راه به این ندا که محمد! تویی رسول الله بشارتی که عمو زادۀ خدیجه دهد امید بر دل آزادۀ خدیجه دهد نفس کشیدن او نکهت خدایی داشت برای خسته‌دلان مژده رهایی داشت به درد مردم محروم آشنایی داشت که در جهان عرب این همه فدایی داشت خلوص و صبر و رضا را ز بس به کار گرفت به نیم قرن جهان را در اختیار گرفت خلیل نیست ولی بر خلیل ناز کند به روی عالم، درهای علم باز کند کلیم پیش رخش سجدۀ نیاز کند مسیح پشت سر مهدی‌اش نماز کند نظر ز آمدن انبیاء والا اوست بزرگ معجزۀ نون والقلم با اوست کسی که عالم ایجاد بی‌قرارش بود جوامع بشریت در انتظارش بود رسید و وحدت و آزادگی شعارش بود چو حُسن خلق سلاحی دراختیارش بود محمد آمد و آورد هرچه خوبی بود کتاب او در حکمت به روی خلق گشود کجاست غیرت عمار و عزم سلمانش که زنده گشت مدائن ز عدل و ایمانش کجاست منطق بوذر علیه عثمانش که کُشت دشمن دین را به تیغ بُرهانش اگر به راه بزرگان دین برآمده‌ایم به کاخ‌های مجلل چرا در آمده‌ایم مدینه از تو به بیت‌الحرام می‌نازد حرم ز فیض تو بر هر مقام می‌نازد خدا ز بندگی‌ات بر اَنام می‌نازد عرب ز نام تو بر خاص و عام می‌نازد ولی دریغ که این افتخار پوشالی‌ست تمام دعوی اهل حجاز تُو خالی‌ست از این قبیله که بر خاص و عام حمله کند گهی به کوفه و گاهی به شام حمله کند به مسلمین یمن صبح و شام حمله کند بعید نیست به بیت الحرام حمله کند خدای قدرت خود را کشیده بر رُخشان مدافعان حرم می‌دهند پاسخشان مدافعان حرم باور علی دارند به پیش دیدۀ خود خیبر علی دارند‌ جهاد نامه‌ای از دختر علی دارند امید مرحمت از همسر علی دارند قسم به فاطمه محبوب قلب فاطمه‌اند مدافعان حرم زینبی‌تر از همه‌اند 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2196@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹کیست محمد؟🔹 ...ای آن‌که قسم خورده به نام تو خدایت بیدار شده شهر شب از بانگ رهایت ای آن‌که تبرک شده کعبه به عبایت تا عرش خدا صف زده پژواک صدایت این کیست که در نور تو پیدا شده آقا آن روح چه‌سان در تن تو جا شده آقا گفتم که از آن شب، شب فردا بنویسم از غار حرا، لیلۀ اسرا بنویسم از کعبه و از مسجدالاقصی بنویسم آری منم آن قطره که دریا بنویسم این کیست که چون اشک شب قدر زلال است ما راه به آن «قدر» بیابیم؟ محال است هان چهره بچرخان که زمین نور ببیند برخیز که هر قدر به پایت بنشیند، دنیا فقط از حُسن تو، توحید گزیند از غنچۀ لب‌های تو لبخند بچیند ای گلشن رحمت که گلستان شده عالم از نور خداوندی تو نیّر اعظم در غار حرا پرده ز حُسن تو گشودند با نور تو رنگ از شب تاریک زدودند تو بوده‌ای آن روز که این خلق نبودند اِقرأ که به عشق تو لَکَ الحَمد سرودند ای صادر اول که تویی مصدر دنیا ای گمشدۀ حُسن تو موسی و مسیحا لولاک... زمین خاک و زمان پیش و پسی بود لولاک... کجا رخصت احیای کسی بود کی بی‌تو به دستان کلیمی قبسی بود کی در دم عیسی دم احیای کسی بود تو آمده‌ای جان به تن خاک بباری باران شوی و بر تَفِ این خاک بباری جان در تن این خاک روان شد به هوایت شب روز شد از همرهی عقده‌گشایت هر روز خدا تحفه فرستاد برایت ما وَدَّعَکَ رَبّکَ خورشید ولایت! ای آن‌که ز توحید تو صد آینه توحید زهرا شد و در قاب ولای تو درخشید قم! شهرِ خدا چشم به راه است، فَاَنذِر! صف‌های جماعت همه برپاست، فَکَبِّر! ای نور خدا در سکناتت متواتر ای صادق و هادی، تقی و کاظم و باقر تو کوثر محضی که در عالم شده تکثیر نازل شده در شأن شما آیۀ تطهیر در مدح تو اندیشه زمین‌گیر و زبان لال جز جذبۀ قرآن تو نطق همگان لال اقصای جهان لال، زمین لال، زمان لال جز نفس خودت قاطبۀ کون و مکان لال لب باز کن ای مرد، بگو کیست محمد؟ جز حیدر کرار کسی نیست محمد ای پاره‌ای از حُسن مثالی تو زهرا ای حیدر کرار به توفیق تو مولا حق است که وامانده در اوصاف تو دنیا وقتی که علی عبد تو خوانده‌ست خودش را گفتیم و نشد در صف تو راه بجوییم بگذار که از حیدر کرار بگوییم... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2197@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹بهانۀ خلقت🔹 جهان نبود و تو بودی نشانۀ خلقت همای اوج سعادت به شانۀ خلقت جهان نبود و خدا با تو گفتگو می‌کرد به حُسن خاتمت از آستانۀ خلقت... جهان و هرچه در آن پیش تار مویت هیچ! چه‌گونه از تو بگویم بهانۀ خلقت؟! برای از تو نوشتن اجازه با عشق است همیشه حرف و مضامین تازه با عشق است... :: بهار عطر تو را در گلابدان می‌ریخت زلال نام تو را در دل جهان می‌ریخت «بخوان به نام خدایت که خلق کرده تو را» هزار مژده و معنا از آن «بخوان» می‌ریخت جهان چه داشت اگر روشنایی تو نبود؟ چگونه از سرِ گلدسته‌ها اذان می‌ریخت؟ به یُمن آمدنت سنگ، مهربان می‌شد جهان پیر، پس از قرن‌ها جوان می‌شد... :: «ستاره‌ای بدرخشید و...» آن ستاره تویی ستاره‌ای که به آن می‌شود اشاره تویی ستاره‌ها و زمین، دانه‌های تسبیح‌اند و خیر اوّل و آخر در استخاره تویی زمین کتاب خودش را دوباره می‌خواند به هر کجا برسد مقصدش دوباره تویی بدون نور تو راهی به سمت پایان نیست بتاب بر سر دنیا که راه چاره تویی بتاب آینه‌گردان آشنایی‌ها بتاب روشنی هرچه روشنایی‌ها :: دعای حضرت آدم قسم به نام تو بود نجات نوح پیمبر، به احترام تو بود عصای حضرت موسی به نامت آذین داشت دم مسیح مسیحایی از سلام تو بود خلیل، دوش به دوش تو رفت در آتش که شعله «بَرد و سلام» از طنین گام تو بود اگر عزیز جهان بود یوسف از خوبی اسیر حُسن تو دلدادۀ کلام تو بود بیا سری به درختان پیر باغ بزن به روی شانه‌شان چارده چراغ بزن :: علی پس از تو چراغ ولایت عشق است کنار حضرت کوثر که آیت عشق است دو چلچراغ، دو سرو جوان باغ بهشت که راز خلقت آن‌ها امامت عشق است دوازده غزل سبز نامکرّر ناب که هر کدام به نحوی روایت عشق است کسی شبیه تو می‌آید از اهالی نور کسی ‌که آمدن او نهایت عشق است نهایت همۀ خواب‌های خوب تویی چراغ روشن دنیا پس از غروب تویی 📝 🌐 shereheyat.ir/node/2418@ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله فرازی از یک 🔹سیر الی الله🔹 شب در سکوت کوچه بسی راه رفته بود امواج مد واقعه تا ماه رفته بود هر یوسفی که پیرهنی از کمال داشت با طعن گرگِ حادثه در چاه رفته بود حتی زمین که دیر زمانی خروش داشت در خلسهٔ شکفتن یک آه رفته بود دختر طلای زنده به گوری به گوش داشت شیطان به بزم مردم گمراه رفته بود تنها به مکه بود که در جادهٔ حرا مردی به شوق سیر الی الله رفته بود آن مرد هم تو بودی و تکبیر زن شدی ذریّهٔ حقیقی آن بت‌شکن شدی... :: ارزانی کمال تو، قلب سلیم بود مستی هر پیامبر از این شمیم بود آنجا که شرح خلقت آدم نوشته شد وصف تو در کتاب به خلق عظیم بود مردی به نام احمد، از این راه می‌رسد این حادثه، نوشتهٔ عهد قدیم بود کوری چشم ظلمت شب راهه، مثل نور تنها نگاه آینه‌ات مستقیم بود فرعون نفس ساحر ما را چه خوش گرفت محو عصای معجزهٔ تو کلیم بود پر زد خدیجه همچو ابوطالب از حرم آن فصل، فصل هجرت دو یاکریم بود این زخم‌ها به سینهٔ تو غالب آمده‌ست دشوارتر ز شعب ابی‌طالب آمده‌ست :: خورشیدی است جلوهٔ هفت آسمان تو توحیدی است سیرهٔ پیشینیان تو آن عرشیان که سجده به آدم نموده‌اند بوسیده‌اند با صلوات آستان تو با آن‌که صبر نوح به نفرین گشود لب غیر از دعا نخواست بر امّت، زبان تو جدّت اگرچه لایق وصف خلیل شد شد واژهٔ حبیب سزاوار جان تو بر اسب باد بود سلیمان، ولی نداشت تیری که داشت لیلة الاسری کمان تو موسی اگر برای تکلّم به طور رفت شد آسمان هفتم حق، میزبان تو با گردباد خاک، اگر آسمان رود کی می‌رسد به پله‌ای از نردبان تو؟ نورت چو آفتاب در آفاق جلوه کرد از سینه‌ات مکارم اخلاق جلوه کرد... :: با آن‌که خلقت است طفیل امیری‌ات دم می‌زنی به نزد خدا از فقیری‌ات حتّی به کودکی ز خدا جلوه داشتی خورشید، خانه داشت به دندان شیری‌ات با آن‌که تاج و تخت سلیمان هم از خداست معراج می‌رویم ز فرش حصیری‌ات کمتر به شرح سورهٔ هود آستین گشا می‌ترسم آیه‌ها ببرد سمت پیری‌ات آفاق را چو آیهٔ انفاق زنده کرد از پابرهنگان خدا دستگیری‌ات با آن‌که ناز می‌دمد از سر بلندی‌ات شوق نماز می‌چکد از سر به زیری‌ات کوری چشم سامری از جنس نور هست هارون‌ترین وصّی خدا در وزیری‌ات وقتی سخن ز لطف بهار ولی شکفت بر غنچهٔ لبان تو نام علی شکفت... 📝 🌐 shereheyat.ir/node/51@ShereHeyat
💠 (صلوات‌الله‌علیه‌وآله) «اَلْبَخِيلُ مَنْ ذُكِرْتُ عِنْدَهُ فَلَمْ يُصَلِّ عَلَيَّ» بخيل کسی است كه مرا نزد او ياد كنند و بر من صلوات نفرستد. 📗 مكارم الأخلاق، ص۳۱۲ 🔹صلوات🔹 در مِهر پیامبر حیات است حیات در نور هدایتش نجات است نجات خواهی که تو را بخیل نشمارد کس بفرست پس از نام «محمد» صلوات 📝 @ShereHeyat
صلوات‌الله‌علیه‌وآله 🔹خطّ امان🔹 عطر تو به گل‌های جهان داد تکانی هر گل غزلی گفت برایت به زبانی چشمان تو با نامۀ وحی آمده بودند چه دعوت زیبا و چه پیغامبرانی می‌خواست خدا بر دل عالم بنشینی باران شوی و گَرد جهان را بنشانی گفتند رسولان تو همان صبح امینی خطاطی صبری که چنین خطّ امانی.. آواز رهایی‌ست در این سمت حضورت این شور حجازی‌ست، چه زیبا ضربانی! شد شانه به شانه صف یاران جماعت دارد چه قنوتی، چه قیامی، چه اذانی یک ریشه در این خاک دویده‌ست چه فرقی‌ست در غیرت سلمان و اویسان یمانی.. برخیز محمد! تو بخوان سورۀ زلزال تا پاک شود کعبه در این خانه‌تکانی باید سی و یک آیۀ «انسان» برسد باز در سورۀ نام تو به یک صلح جهانی! 📝 @ShereHeyat