#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹رنجهای قافله🔹
چقدر خاطره از رنجهای قافله داری
گمان کنم که به پایت هنوز آبله داری
اگر به هلهله سر بردهاند از تو در آن دشت
ولی هنوز صبوری، هنوز حوصله داری
تویی که کودکیات را به پای نیزه دویدی
تویی که تا سر نی یک نگاه فاصله داری
پِیِ که میرود آن دل، دل شکسته و خونت؟
به شوق کیست که دستی به دست سلسله داری؟
هنوز تیر سهشعبه نرفته است ز یادت
هنوز دلهره از خندههای حرمله داری
به شور و شوق کشیدی به بر هرآنچه بلا را
که گفته است که از درد و داغها گله داری؟
📝 #حسن_زرنقی
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹شکافندۀ شب🔹
آنکه با جهل زمین، پنجه درافکند تویی
بذر صد مزرعه در خاک پراکند تویی
باغبانی که علیرغم ستمهای خزان
سخت آموخت به هر باغچه لبخند تویی..
رشتۀ مهر که دلهای حقیقتجو را
تا ابد داده به یکدیگر پیوند تویی
ای احادیث نگاه تو پر از عشق، هنوز
راوی آنچه در این غم بنویسند تویی
هرکجا نامی از آن قافله آید به میان
زخمی دشت بلا! بارشِ یکبند تویی
نیست تأثیر تو، از عالم پنهان شدنی
که شکافندۀ شب، نور خداوند تویی
📝 #اعظم_سعادتمند
✅ @ShereHeyat
#امام_باقر علیهالسلام
#غزل
🔹غم شبگریهها🔹
غم شبگریهها را، داغ صحرا را تو میفهمی
غم سجادۀ دلخون بابا را تو میفهمی
اگرچه کودکی اما میان دامن این دشت
پیام ظهر عاشورای زیبا را تو میفهمی
نگاه بیقرار کودکان را سوی نخلستان
دلیل گریهها و بغض دریا را تو میفهمی
شجاعت را، شهامت را، غم تلخ اسارت را
به روی نیزهها فریاد سرها را تو میفهمی
خروش خطبۀ پرشور بابا را میان شام
غریبی را، غم یک مرد تنها را تو میفهمی
سلامی جابرانه میدهم یا باقرالاسرار
که اسرار زمان را، سرّ دنیا را تو میفهمی
📝 #ماهرخ_درستی
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#حدیث | #رباعی
💠 #امام_باقر(علیهالسلام)
«ما ضَرَّ مَنْ ماتَ مُنْتَظِراً لِأَمْرِنَا أَنْ لا یَمُوتَ فی وَسَطِ فُسْطاطِ الْمَهْدِیِّ(علیهالسلام) وَ عَسْكَرِهِ»
کسی که در حال انتظار بمیرد، ضرر نکرده است و همانند کسی است که در وسط خیمه مهدی(علیهالسلام) و سپاهیانش جان داده است.
📗 الکافی، ج۱، ص۳۷۲
🔹مرگ در حال انتظار🔹
هر منتظری که دل به ایمان دادهست
جان بر سر عشق ما به جانان دادهست
انگار که همرکاب مهدی بوده
در لشکر و خیمهگاه او جان دادهست
📝 #حسین_شنوائی
✅ @ShereHeyat
#شعر_انتظار
#حج
#غزل
🔹آرزوی تو🔹
به کعبه رفتم و زآنجا هوای کوی تو کردم
جمال کعبه تماشا به یاد روی تو کردم...
نهاده خلق حرم سوی کعبه روی عبادت
من از میان همه، روی دل به سوی تو کردم
مرا به هیچ مقامی نبود غیر تو نامی
طواف و سعی که کردم به جستجوی تو کردم
به موقفِ عَرفات ایستاده خلق، دعاخوان
من از دعا لب خود بسته، گفتگوی تو کردم
فتاده اهل مِنا در پی مُنا و مقاصد
چو «جامی» از همه فارغ من آرزوی تو کردم
📝 #عبدالرحمن_جامی
🌐 shereheyat.ir/node/2749
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#حج
#غزل
🔹ای صفای حرم یار🔹
ای صفای حرم یار! کجای حرمی؟
حرم از عطر تو سرشار! کجای حرمی؟
سعی عشاق تو، ای کاش به جایی برسد
ای صفای حرم یار، کجای حرمی؟
عطر جانبخش تو در حِلّ و حرم پیچیدهست
وارث عترت اطهار، کجای حرمی؟
ای شده زمزمۀ منتظرانت لبیک
مظهر عصمت و ایثار، کجای حرمی؟
خواب غفلت ندهد فرصت دیدار به ما
آه ای دیدۀ بیدار، کجای حرمی؟
«همه جای حرم از پرتو حُسن تو پر است
ای به صد جلوه پدیدار، کجای حرمی؟»
تا شود چشم و دل عالم و آدم روشن
پرده از آینه بردار، کجای حرمی؟
حج اکبر شود آن روز، که هنگام طواف
برسد مژدۀ دیدار، کجای حرمی؟
رازدارِ دل زهرا و علی، غیر تو کیست
آخر ای محرماسرار، کجای حرمی؟
📝 #محمدجواد_غفورزاده
🌐 shereheyat.ir/node/2942
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹هواى نينوا🔹
شيعيان! ديگر هواى نينوا دارد حسين
روى دل با كاروان كربلا دارد حسين
از حريم كعبۀ جدّش به اشكى شُست دست
مروه پشت سر نهاد امّا صفا دارد حسين
مىبرد در كربلا هفتاد و دو ذبح عظيم
بيش از اينها حرمت كوى منا دارد حسين...
او وفاى عهد را با سر كند سودا ولى
خون به دل از كوفيان بیوفا دارد حسين...
آب را با دشمنان تشنه قسمت مىكند
عزّت و آزادگى بين تا كجا دارد حسين...
دست آخر كز همه بيگانه شد، ديدم هنوز
با دم خنجر نگاهى آشنا دارد حسين
شمر گويد گوش كردم تا چه خواهد از خدا
جاى نفرين هم به لب ديدم دعا دارد حسين
اشک خونين، گو بيا بنشين به چشم «شهريار»
كاندرين گوشه عزايى بىريا دارد حسين
📝 #سیدمحمدحسین_شهریار
🌐 shereheyat.ir/node/4092
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹حجّ خون🔹
خوشا آنکس که امشب در کنار کعبه جا دارد
به سر شور و به دل نور و به لب ذکر خدا دارد
همه در مکّه جمع و کاروانی خارج از مکّه،
ره صحرا گرفته، کیست این، عزم کجا دارد
امیر کاروان، فرزند زهرا با جوانانش
برای حجّ خون عزم دیار کربلا دارد...
ذبیح اکبر این کاروان باشد علیاصغر
که حلقی تشنه اما تشنۀ تیر بلا دارد...
حسین بن علی حجّی رود یاران که در این حج
چهل منزل به روی نیزهها سعی صفا دارد
چو حاجی میشود محرم بپوشد حلّهای بر تن
عزیز فاطمه بر تن لباس از بوریا دارد
تنش در موج خون افتاده با خواهر سخن گوید
سرش ذکر خدا از نیزه تا تشت طلا دارد...
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/4092
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹بهار اگر برود🔹
دگر چه باغ و درختی بهار اگر برود
چه بهره از دل دیوانه یار اگر برود
حجاز، بر قدِ سروِ که تکیه خواهد کرد؟
به سوی دشت طف آن کوهسار اگر برود
مگر به معجزه، زمزم نخشکد از گریه
مُراد این همه چشم انتظار اگر برود
چگونه ماه به گِرد زمین طواف کند
دلیل گردش لیل و نهار اگر برود
بعید نیست شغالان به شهر پای نهند
امیر و شیرِ عرب، زین حصار اگر برود
به زیر تیغ ستم کار کاهلان زار است
حسین یکّه به آن کارزار اگر برود
ز غم دو چشم پیمبر به خون شود غرقه
به پای طفلی از این زمره خار اگر برود
شب جماعت کوفی سحر نخواهد شد
سرش به نیزه سوی شام تار اگر برود
پس از حسین، به خون، شیعه مشق خواهد کرد
به ظلم سر نسپارد به دار اگر برود
📝 #علیمحمد_مؤدب
🌐 shereheyat.ir/node/627
✅ @ShereHeyat
#با_کاروان_حسینی
#خروج_کاروان_از_مکه
#غزل
🔹خطبۀ شمشیر🔹
چه دنیای بدی! انگار کفران پیش رو باشد
و بیپرواترین دوران عصیان پیش رو باشد
کران تا بیکران هر سمتوسویی آسمان ابریست
گمانم قدر یک تاریخ، باران پیش رو باشد
هوا بوی جدایی میدهد در موسم دیدار
زبانم لال، شاید روز هجران پیش رو باشد
و شاید وعدهٔ ذبحی که حرفش بود در قرآن
و شاید موعد رفتن به میدان پیش رو باشد
و شاید لابهلای خون و خاکستر سر نیزه
رها در باد گیسویی پریشان پیش رو باشد
مشخص بود از غمخطبهاش در سرزمین وحی
که باید خطبهٔ شمشیر بران پیش رو باشد
کسی که نام او ناجی نوح و کشتیاش بوده
مگر بیمی از این دارد که طوفان پیش رو باشد؟
کسی که عهد ابراهیم را بر دوش خود دارد
دلش میخواهد آخر عید قربان پیش رو باشد...
📝 #فاطمه_عارفنژاد
✅ @ShereHeyat
آهنگ سفر کرد به فرمان حسین
در کوچۀ کوفه شد غزلخوان حسین
وقتی که حماسه را به خون امضا کرد
میگفت: که جان من به قربان حسین
📝 #غلامرضا_شکوهی
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#حضرت_مسلم علیهالسلام
#ترجیع_بند
🔹شهید کوفه🔹
همیشه تا که بُوَد بر لب مَلَک تهلیل
هماره تا که بشر راست ذکر ربّ جلیل
درود باد به اوّل شهید راه حسین
سلام باد به اوّل قتیل نسل خلیل
مؤیّد پسر فاطمه، معلّم عشق
محرّم آور ذی الحّجه، مسلم بن عقیل
امیر کشور دل، نایب امام حسین
که سیدالشّهدا میکند از او تجلیل
به خط عشق و وفا و شهادت و ایثار
پیام اوست طریق و قیام اوست دلیل
ز اوج طبع «ریاضی» به مدح او بیتی
نزول یافت به طبعم چو آیۀ تنزیل
چه شعر نغز و لطیفی، سزد که از این بیت
شود دو مصرع ترجیعبند من تکمیل
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
::
زهی به مسلم و ایمان و عشق و ایثارش
که چشم دوخته عیسی به چوبۀ دارش
دو دست بسته به بازار کوفه میبینم
هزار یوسف مصری اسیر بازارش
اگر چه در دل شب سر نهاد بر دیوار
بُوَد تمامی خلقت به ظِلِّ دیوارش
دمی گریست برای حسین دیدۀ او
که سیدالشهدا خنده زد به رخسارش
کسی که طاعت او طوع گردن ملک است
کنار کوچه، شب تیره، طوعه شد یارش
ز سیّدالشّهدا لحظهای نشد غافل
گواه من شب تاریک و چشم بیدارش
نه بر محمّد خود داشت غم نه ابراهیم
نه بیم داشت ز فردا و آخر کارش
هماره دیدۀ او میگریست بر زینب
که میزنند در این شهر، سنگ بسیارش
خدا کند که به دامان مسجد کوفه
گلاب اشک فشانم به پای زوّارش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
::
گلوی تشنه چو جا بر فراز بام گرفت
به زیر تیغ ز دست رسول، جام گرفت
سلام داد، ولی ظهر روز عاشورا
ز سیّدالشّهدا پاسخ سلام گرفت
هنوز واقعۀ کربلا نیامده بود
که او اجازۀ جانبازی از امام گرفت
شهادت شهدای قیام عاشورا
ز خون مسلم از آغاز انسجام گرفت
درود ما به قیام حسینیاش بادا
که نسل خون و شرف درس از این قیام گرفت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
::
سفیر کوفه که یک آسمان جلالت داشت
ندانم از چه به صورت غبار غربت داشت
به کوفه وارث یک کربلا مصیبت بود
کسی که در دل خود یک جهان محبّت داشت
درون خانۀ هانی نکشت دشمن را
ز بس وفا و جوانمردی و مروّت داشت
نهان ز مردم کوفه لبش به هم میخورد
در آن سیاهی شب با حسین صحبت داشت
قسم به حال خوش آخرین نماز شبش
نماز با او، او با نماز الفت داشت
میان آن همه دشمن گریست بهر حسین
به اشک او قسم، او گریۀ ولایت داشت
کنار تربت او میشنید گوش دلم
دو مصرعی که به حق یک جهان ملاحت داشت
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
::
چو خواست تر شود از آب، کام عطشانش
برون ز دُرج دهان ریخت دُرّ دندانش
سخن ز حنجر خشک حسین میگوید
دهان غرق به خون و گلوی عطشانش
پس از گذشت زمانها به گوش جان همه
رسد ز خانه طوعه صدای قرآنش
روا نبود که با دست کفر کشته شود
کسی که ثانی عباس بود ایمانش
قسم به فاطمه هرگز نمیرود نومید
کسی که دست توسل زند به دامانش
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
::
قسم به آن شب و آن رازهای پنهانی
قسم به چشم تو هنگام اشک افشانی
قسم به همت و ایثار و غیرت طوعه
قسم به عزم تو و رادمردی هانی
قسم به خون گلوی دو ماه پارۀ تو
به اشک نیمه شب آن دو طفل زندانی
تو روی بام و دو طفلت کنار شط فرات
غریبتر ز شهیدان شدید قربانی
بریدن سر مهمان و دعوی اسلام
هزار مرتبه نفرین بر این مسلمانی
چه میشود که به قبر تو و دو فرزندت
کنم به اشک دو چشمم گلاب افشانی
هماره تا که سخن بر لب است «میثم» را
به این دو مصرع زیبا کند ثناخوانی
«سلام خالق منان سلام جبرائیل
سلام شاه شهیدان به مسلم بن عقیل»
📝 #غلامرضا_سازگار
🌐 shereheyat.ir/node/1587
✅ @ShereHeyat