#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹عرض ادب🔹
سقا شدم که آب مهیا کنم، نشد
کاری برای خشکی لبها کنم، نشد
با اشتیاق آمدم از بین نخلها
راهی به انتظار حرم وا کنم، نشد
تیر آمد و نشد که در این آخرین نگاه
روی تو را دوباره تماشا کنم، نشد
میخواستم که با همه قامت بایستم
عرض ادب به حضرت زهرا کنم، نشد
همراه کاروان شدم از روی نی مگر
کاری برای زینب کبری کنم، نشد
📝 #سیدمحمدجواد_شرافت
✅ @ShereHeyat
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹برادرت🔹
بر ساحلى غریب، تویى با برادرت
در شعلۀ نگاه تو پیدا، برادرت
چون خشم ذوالفقارى، خاموش و بىقرار
طوفان گُر گرفتۀ صحرا برادرت
ماهى و از قبیلۀ خورشید اهلبیت
یکجا تو مىدرخشى و یکجا برادرت
چشمش به مشک توست، جگرگوشۀ عطش
حالا تو بىقرارترى یا برادرت؟
وقتى که چشمهاى کریمت به خون نشست
دیگر نداشت تاب تماشا برادرت
مىکرد غرق بوسه جبین شکسته را
بر دامنش گرفته سرت را برادرت
اینجا حدیث تشنگى از جنس دیگرىست
اینک تو تشنهکامى و سقّا، برادرت!
هر چند آب، مرهم لبهاى تشنه است
صافىتر است از آب گوارا برادرت
چشم امید تشنهلبان تیر خورده است
دیگر نمانده هیچ کسى با برادرت
سرگشته پاى دست و علم سینه مىزند
در خیمهگاه تو تک و تنها، برادرت
موساى طور حیرتى و خیره ماندهاى
بر تکدرخت وادى سینا - برادرت -
حالا که بازوان سِتبرت قلم شدند
در خاک و خون چه مىکشد آیا برادرت
چشم حریص غارتیان است و خیمهها
افتاد اگر کنار تو از پا، برادرت
این تیغهاى تشنه که در خون نشستهاند
پیوند مىدهند تو را با برادرت...
با قامتى شکسته هنوز ایستاده است
بىیار و بىشکیب، شگفتا برادرت...
📝 #احمدرضا_الیاسی
🌐 shereheyat.ir/node/4169
✅ @ShereHeyat
#حضرت_عباس علیهالسلام
#غزل
🔹فصل آخر🔹
رفتی و این ماجرا را تا فصل آخر ندیدی
عبّاس من! دیدی امّا مانند خواهر ندیدی
آن صورت مهربان را، محبوب هر دو جهان را
وقتی غریبانه میرفت بییار و یاور ندیدی
آری در آوردن تیر بیدست از دیده سخت است
امّا در آوردن تیر از نای اصغر ندیدی
حیرانی یک پدر را با نعش نوزاد بر دست
آن بُهت و ناباوری را در چشم مادر ندیدی
شد پیش تو ناامیدی تیر نشسته به مشکت
مثل من اطراف عشقت انبوه لشکر ندیدی
بر گودی گرم گودال خوب است چشمت نیفتاد
چون چشم ناباور من دستی به خنجر ندیدی
دلخونی اما برادر، دلخونتر از من کسی نیست
آخر تو بر خاک صحرا، مولای بیسر ندیدی
قلبت نشد پاره پاره، آنشب میان خرابه
آنجا سر یک پدر را در دست دختر ندیدی...
📝 #قاسم_صرافان
🌐 shereheyat.ir/node/3310
✅ @ShereHeyat
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
صد کهکشان فدای دل آسمانیاش
بیدست میخروشد و دریا کنار اوست
ای عشق آتشین! به کجا میکشانیاش؟...
دست از حیات شست که آب حیات شد
این خاک مرده زنده شد از جانفشانیاش
از خود عبور کرد و نوشتند رودها
با اضطراب، چشمهای از پهلوانیاش
از خود عبور کرد و درختان قلم شدند
در اشتیاق دم زدن از زندگانیاش
از خود عبور کرد و ملائک رقم زدند
با خون و اشک، اندکی از بیکرانیاش
از خود عبور کرد و شنیدند بادها
از سمت سروهای پریشان، نشانیاش
تیر از کمان جدا شد و بر خاک، خون نوشت
این چرخ پیر، شرم نکرد از جوانیاش
باران گرفت باز و پس از گریه دیدنیست
در چشم من، تجلّی رنگینکمانیاش
چشم مرا به چهرۀ خورشیدیاش گشود
ماه است و آفتابیام از مهربانیاش
📝 #قربان_ولیئی
🌐 shereheyat.ir/node/2464
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#چارپاره
🔹ناحیه مقدسه🔹
نوحهسُرای حریم قدس تو هستی
مویهکناناند انبیا و ملائک
مهدی صاحبزمان! یگانۀ هستی!
آجَرَکَ الله فِی مُصیبةِ جَدّک
پرچم سرخی به یاد جد تو در باد:
زلف به خون آشنای حضرت یحیی
گریهکنان حسین بوده و هستند:
آدم و موسی و مصطفی و مسیحا
رنج تو دید و ز دست رفت شکیبش
صبر جمیلت کجا و طاقت ایوب؟
داغ تو دید و گذشت از غم یوسف
موج سرشکت کجا و دیدۀ یعقوب؟
هرچه از آن ظهر داغدار شنیدیم
اشک تو فرموده بود و چشم تو دیده:
«هم سر از تن جدا و هم تن بیسر
هم رخ خونین و هم گلوی بریده»...
از پس آن عصر سوگوار، هماره
یکهسوار غروبهای صحاری!
آه نه، آتش گرفته است دلت را
اشک نه، خون است از نگاه تو جاری
صبحِ ظهورت کجاست منتقم عصر؟!
عصر تو کی میرسد؟ که منتظرانیم
تشنۀ آندم که لب ز آب ببندیم
زخمیِ آندم که سر به پات فشانیم
📝 #حسن_صنوبری
🌐 shereheyat.ir/node/4829
✅ @ShereHeyat
#امام_عصر علیهالسلام
#انتظار_و_عاشورا
#غزل
🔹خون تازه🔹
حس میکنم زمین و زمان گریه میکند
با گریهات تمام جهان گریه میکند
حَیَّ علی الحسین، جهان عازم غم است
هفت آسمان به وقت اذان گریه میکند
هرچند غائبی، همه در محضر توایم
با تو تمام هستیمان گریه میکند
خشکش زدهست از غم لبهای جد تو
آب فرات بیجریان گریه میکند
انگار خون تازهتری بعد سالها
از زخم جای تیر و سنان گریه میکند
ای موج! بیقرارِ که هستی؟ گمان کنم
زینب هنوز هم نگران گریه میکند
📝 #علی_گلی_حسینآبادی
✅ @ShereHeyat
#شعر_اخلاقی
#حدیث | #رباعی
💠 #امام_حسین (علیهالسلام)
«إِيَّاكَ وَ ظُلْمَ مَنْ لَا يَجِدُ عَلَيْكَ نَاصِراً إِلا الله»
از ستم کردن بر کسی که جز خدا مددکاری ندارد پرهیز کن.
📗 الکافی، ج۲، ص۳۳۱
🔹پرهیز از ستم🔹
خوشوقت کسی که جز وفا کارش نیست
پابندِ ستم، جانِ سبکبارش نیست
پرهیز کن از ستمگری، در هر حال
در حق کسی که جز خدا، یارش نیست
📝 #محمدجواد_غفورزاده
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹یار مظلومان🔹
كسی كه جان عزیزش، عزیز، پیشِ خداست
به جان هرچه عزیز است، سیدالشهداست
برای مردِ خدا نیست، بیم جان هرگز
كه در مصاف، خطرآشنا و بیپرواست
حسین یاور دین بود و یار مظلومان
حسین خاطرهای تا همیشه پا برجاست
تو را كه مانده به دل حسرتی ز عاشورا
بیا ببین كه جهان صحنهای ز عاشوراست
به خونِ خلق خدا دست ظلم رنگین است
غریو خلقِ ستمدیده روز و شب برپاست
كجاست دست رهانندهٔ خداجویان؟
كه فتنههای زمان در كمین آدمهاست
اگر تو یاور دینی، حسین را دریاب
كه وقت یاری خورشید كربلا حالاست
ز خدمتی كه برآید ز دست، دست مدار
كه در حمایت خلق خدا، خدا با ماست
برای رونق این دین، قیام كرد حسین
قیام او به حقیقت قوام دین خداست
قیام كرد كه برپا بماند اصل نماز
كه این چراغ به ما روشنیرسان، فرداست
حسین دین خدا را، ز خون بهاری كرد
بهار دین خدا در گل نماز شماست
📝 #محمدجواد_محبت
🌐 shereheyat.ir/node/881
✅ @ShereHeyat
#شعر_عاشورایی
#امام_حسین علیهالسلام
#غزل
🔹امیر قافله🔹
امیر قافلۀ دشت کربلاست حسین
به راه بادیۀ عشق، آشناست حسین
ببین که در پی قربان شدن به تیغ ستم
چو نخل سر زده از باغ کربلاست حسین...
چو آسمان تنش آذین به گُلستارۀ زخم
صبور مانده به نیزار نیزههاست حسین
به راه دوست، گذشت از جهان و جان بنگر
به استقامت و ایثار، تا کجاست حسین
رها ز رنگ تعلق، به ملک استغنا
رضا به دادۀ حق داده و رضاست حسین
چو شیر شرزه، شکار افکن است و دشمنگیر
به کارزار، همانند مرتضاست حسین
خدای را، مشو از موج حادثات ملول
که در سفینۀ تقدیر، ناخداست حسین
به خون پاک شهیدان کربلا سوگند
که در حریم وفا رحمت خداست حسین
📝 #مشفق_کاشانی
🌐 shereheyat.ir/node/1162
✅ @ShereHeyat
گفت آن که دل تیر ندارد برود
یا طاقت شمشیر ندارد برود
فرداست که این بیشه شود لجّۀ خون
هرکس جگر شیر ندارد برود
📝 #عباس_شاهزیدی
✅ @ShereHeyat
#شب_عاشورا
#قصیده
🔹آن شب...🔹
آن شب که بود فرصت سبز دعا فقط
گل کرد در قنوت شما ربّنا فقط
تابیده بود عشق به دلها و میوزید
عطر زلال نافله از خیمهها فقط
وقتی نسیمِ گُلنَفَسیهای او وزید
پر شد فضای خیمه ز بوی خدا فقط
پرسید: میروید اگر؟ وقت رفتن است!
کوتاه بود پاسختان: ها! کجا؟ فقط
«کامل عیار سنگ محک خوردهایم ما
آغوشمان گشوده به روی بلا فقط
پولادِ آبدیدۀ ما را توان گداخت
در التهاب حسرت یا لیتنا فقط»
بیرنگ میشدید در آن آزمون سرخ
منهایتان گرفت از او رنگ ما فقط
باور نداشتید اگر عشق را، چرا
برداشتند پرده ز چشم شما فقط؟
روزی که آه شیونیان شور خاک داشت
زد خیمه گلخروش شما در فضا فقط
یک کاروان دلید ولی روی نیزههاست
سرهایتان در این سفر از هم جدا فقط
منظومۀ بلند شهادت سرودنیست
با حنجر بریده سر نیزهها فقط
زنجیرۀ قیام تو را امتداد داد
زینب به حلقه حلقۀ دام بلا فقط
بر روی نی چو دید گلافشانی تو گفت:
میخواهد این بهار شکوه تو را فقط
از حر مجال شرم گرفتهست خندهات
یعنی که از تو شِکوِه ندارم، بیا فقط
روزی که عشق و عاطفه تاراج میشدند
سهم تو بود پارهای از بوریا فقط
افزونتری ز حوصلۀ ما، هزار حیف
از تو اگر که داغ بماند به جا فقط
قادر به وصف شأنِ اَبَرمردیِ تو نیست:
غیرت فقط، گذشت فقط، ابتلا فقط
بر قامت شکوه شما قد نمیدهد
عزت فقط، حماسه فقط، مرحبا فقط
گم میشود خروش بلند رهاییات
در لابهلای همهمه و هوی و ها فقط
دردا که دشمنان تو را شاد کرده است
چون و چرای خیل مسلماننما فقط
تا کعبه را مباد که «بیت الصَّنم» کنند
باید به این «هُبَلزدگان» گفت: «لا» فقط
ای از زمان همیشه فراتر که مانده است
از تو به یاد، خاطرۀ کربلا فقط
هر شعر در رثای تو گفتیم نارساست
ای خطبۀ حماسی سُرخت رسا فقط
گیرم که ماجرای شما را رقم زدند
روز اَلَست با قلم ابتلا، فقط
ما را به عمق فاجعه هرگز نمیبرند
دردا و وامصیبت و واویلتا فقط
تو مرگ را به سُخره گرفتی کجا رواست
تا نام تو خلاصه شود در عزا فقط؟
خون بود و داغ بود و عطش بود و شعله بود
امّا نبود این همۀ ماجرا فقط
افتاده از نفس جرس، ای همنفس بیا
یک شیون است فاصله تا نینوا فقط
او ماند و خونحماسۀ او ماند و عشق ماند
از ما چرا به جای بماند صدا فقط؟!
نازم به این قیام، که تکمیل میشود
با انقلاب «قائم آل عبا» فقط
📝 #محمدعلی_مجاهدی
✅ @ShereHeyat
#شب_عاشورا
#غزل
🔹صبح شهادت🔹
شبی که صبح شهادت در انتظار تو بود
جهان، مسخّر روح بزرگوار تو بود
لهیب تشنگیات، روح دشت را میسوخت
فرات موجزنان گرچه در کنار تو بود
به رزم، قصد فنای جهان، گرت میبود
نه آسمان، نه زمین، مردِ کارزار تو بود
اگر شجاعت و ایثار، جاودانی شد
ز خون پاکِ دلیران جاننثار تو بود
به جای ماند اگر نامی از جوانمردی
ز پایمردی یاران نامدار تو بود
به پیشواز اجل آن چنان کمر بستی
که مرگ، مضطرب از طفل شیرخوار تو بود
شُکوه نام بلند تو، جاودان باقیست
که سربلندی و آزادگی، شعار تو بود
به روی دست تو پرپر شد از خدنگ ستم
گلی که از چمن حُسن، یادگار تو بود
اگرچه گلشنت ای باغبان به غارت رفت
خزانِ باغِ تو، آغازِ نوبهارِ تو بود
درخت عدل و مروّت که آبیاری شد
رهین منّت شمشیر آبدار تو بود
به جز دل تو که بود از وصال، خرّم و شاد
جهان و هر چه در او بود، سوگوار تو بود
به غیرِ داغ محبت به دل نبود تو را
اگرچه سینهٔ هر لاله داغدار تو بود...
📝 #ذبیح_الله_صاحبکار
🌐 shereheyat.ir/node/869
✅ @ShereHeyat