eitaa logo
شعر هیأت | کودک و نوجوان
1.1هزار دنبال‌کننده
82 عکس
13 ویدیو
2 فایل
🔹شعر کودک و نوجوان، به ویژه در فضای آیینی و مذهبی؛ با وجود جامعه قابل توجهی از مخاطب، مورد کم‌توجهی و بی‌مهری بوده است و شاهد انتشار اشعار سست و نادرست هستیم. 🔹در این کانال سعی داریم، با استفاده از منابع معتبر، اشعاری تاثیرگذار، استوار و سالم ارائه شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹نمازِ باران🔹 آسمان خشک و خسیس، ابرها بی‌ضربان ناودان‌ها خاموش، جوی‌ها بی‌جریان حسرت جرعۀ آب، روی لب‌های سفال غنچۀ یک روزه، خاک شد در گلدان آن همه گندمزار، جز نمک خوشه نداد دست بر زانو داشت، پیرمرد دهقان ناگهان جار زدند: آی مردم! فردا، می‌رود دریایی به نماز باران ای تو معنای حیات! گام بردار که مَرو این زمین‌خورۀ پیر، شده از شوق جوان می‌رسد سوز صدا، بود سرگرم دعا: «رَبِّ اَنزَل مَطَرا دائماً بِالاِحسان» ابرها غریدند، آسمان در مدحش، خطبه‌ای غرا خواند، بارشی بی‌پایان با نگاهش جوشید، با دعایش نوشید آب از هر چشمه، باغ از رود روان ریشه‌هایی بی‌تاب، خوشه‌هایی سیراب بس که نوشید از آب، مست شد تاکستان بیم از خشکی نیست، چون تویی رحمت ابر بیم از طوفان نیست، چون تویی کشتیبان داشتم کنج حرم، جامعه می‌خواندم ناگهانی آمد، باز هم آن باران 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹مثل خورشید🔹 غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوی گل، بوی گلاب می‌رسد از همه جا مثل یک خورشید است می‌درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور چشم‌ها خیره به او قلب‌ها غرق دعاست بر لب پیر و جوان یا رضا رضا رضاست ای خدا کاش که من یک کبوتر بودم روی این گنبد زرد شاد می‌آسودم می‌زدم بال و پری دور تا دور حرم از دلم پر می‌زد ماتم و غصه و غم 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹اذانِ گل‌دسته🔹 به آسمان چه بگویم؟ - بگو که من بالم به غصه‌ها چه بگویم؟ - بگو که خوشحالم به ابرها چه بگویم؟ - بگو که بارانم به لحظه‌های مسافر؟ - بگو که می‌مانم به واژه‌ها چه بگویم؟ - که شاعرش هستم به جاده‌ها چه بگویم؟ - مسافرش هستم به غنچه‌ها چه بگویم؟ - بگو بهارم من بگو برای شکفتن بهانه دارم من بگو هوای تو دارد کبوتری خسته هوای گنبد زرد و اذان گل‌دسته هوای صحن حرم با نوای نقّاره هزار دستِ‌ نیایش هزار فوّاره 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹نمازِ باران🔹 آسمان خشک و خسیس، ابرها بی‌ضربان ناودان‌ها خاموش، جوی‌ها بی‌جریان حسرت جرعۀ آب، روی لب‌های سفال غنچۀ یک روزه، خاک شد در گلدان آن همه گندمزار، جز نمک خوشه نداد دست بر زانو داشت، پیرمرد دهقان ناگهان جار زدند: آی مردم! فردا، می‌رود دریایی به نماز باران ای تو معنای حیات! گام بردار که مَرو این زمین‌خورۀ پیر، شده از شوق جوان می‌رسد سوز صدا، بود سرگرم دعا: «رَبِّ اَنزَل مَطَرا دائماً بِالاِحسان» ابرها غریدند، آسمان در مدحش، خطبه‌ای غرا خواند، بارشی بی‌پایان با نگاهش جوشید، با دعایش نوشید آب از هر چشمه، باغ از رود روان ریشه‌هایی بی‌تاب، خوشه‌هایی سیراب بس که نوشید از آب، مست شد تاکستان بیم از خشکی نیست، چون تویی رحمت ابر بیم از طوفان نیست، چون تویی کشتیبان داشتم کنج حرم، جامعه می‌خواندم ناگهانی آمد، باز هم آن باران 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹مثل خورشید🔹 غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوی گل، بوی گلاب می‌رسد از همه جا مثل یک خورشید است می‌درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور چشم‌ها خیره به او قلب‌ها غرق دعاست بر لب پیر و جوان یا رضا رضا رضاست ای خدا کاش که من یک کبوتر بودم روی این گنبد زرد شاد می‌آسودم می‌زدم بال و پری دور تا دور حرم از دلم پر می‌زد ماتم و غصه و غم 📝 @ShereHeyat_Nojavan
سرود؛ مسافر مشهد.mp3
2.25M
علیه‌السلام 🔹مسافر مشهد🔹 هر کی یه بار مسافرت می‌شه علی بن موسی الرضا کبوتر مهاجرت می‌شه علی بن موسی الرضا دیگه همیشه زائرت می‌شه علی بن موسی الرضا یا که میاد مجاورت می‌شه علی بن موسی الرضا دل من معتکف صحن گهرشاده مولا یا امام رضا عمریه که دخیل پنجره فولاده مولا یا امام رضا پنجره فولاد تو حاجتمو داده مولا یا امام رضا باز قلبم مسافرِ مشهدت می‌شه هوایی صحن تو و مرقدت می‌شه کبوتر جَلد تو و گنبدت می‌شه «جانم یا امام رضا مولا مولا مولا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سایهٔ تو رو سر ایرانه علی بن موسی الرضا قبلهٔ قلب ما خراسانه علی بن موسی الرضا ولایت تو شرط ایمانه علی بن موسی الرضا رضای تو رضای یزدانه علی بن موسی الرضا تو همون کعبه‌ای که حج فقیرایی مولا یا امام رضا بهتر از تو ما سراغ نداریم آقایی مولا یا امام رضا تویی که با خبر از درد دل مایی مولا یا امام رضا صحن تو لبالبه از شمیم یاس تو سقاخونه چشم من شبیه دریاس شده دلم هوایی حرم عباس «جانم یا امام رضا مولا مولا مولا» شاعر: نغمه‌پرداز: @ShereHeyat_Nohe
علیه‌السلام 🔹نمازِ باران🔹 آسمان خشک و خسیس، ابرها بی‌ضربان ناودان‌ها خاموش، جوی‌ها بی‌جریان حسرت جرعۀ آب، روی لب‌های سفال غنچۀ یک روزه، خاک شد در گلدان آن همه گندمزار، جز نمک خوشه نداد دست بر زانو داشت، پیرمرد دهقان ناگهان جار زدند: آی مردم! فردا، می‌رود دریایی به نماز باران ای تو معنای حیات! گام بردار که مَرو این زمین‌خورۀ پیر، شده از شوق جوان می‌رسد سوز صدا، بود سرگرم دعا: «رَبِّ اَنزَل مَطَرا دائماً بِالاِحسان» ابرها غریدند، آسمان در مدحش، خطبه‌ای غرا خواند، بارشی بی‌پایان با نگاهش جوشید، با دعایش نوشید آب از هر چشمه، باغ از رود روان ریشه‌هایی بی‌تاب، خوشه‌هایی سیراب بس که نوشید از آب، مست شد تاکستان بیم از خشکی نیست، چون تویی رحمت ابر بیم از طوفان نیست، چون تویی کشتیبان داشتم کنج حرم، جامعه می‌خواندم ناگهانی آمد، باز هم آن باران 📝 @ShereHeyat_Nojavan