eitaa logo
شعر هیأت | کودک و نوجوان
810 دنبال‌کننده
70 عکس
12 ویدیو
2 فایل
🔹شعر کودک و نوجوان، به ویژه در فضای آیینی و مذهبی؛ با وجود جامعه قابل توجهی از مخاطب، مورد کم‌توجهی و بی‌مهری بوده است و شاهد انتشار اشعار سست و نادرست هستیم. 🔹در این کانال سعی داریم، با استفاده از منابع معتبر، اشعاری تاثیرگذار، استوار و سالم ارائه شود.
مشاهده در ایتا
دانلود
علیه‌السلام 🔹نیمه‌شب‌های علی🔹 کوچه‌های کوفه مثل هرکسی با صدای گام‌هایش آشناست هیچ‌کس اما نمی‌داند که او اولین آیینهٔ باغ خداست او همان مردی‌ست که با کودکان در میان کوچه بازی می‌کند با نگاهی مهربان و بی‌ریا از گدا مهمان‌نوازی می‌کند نیمه‌شب‌های علی آکنده است از مناجات و دعا و زمزمه آسمان چشم او بارانی است هر سحر با غصه‌های فاطمه باز هم می‌آید و در گوش چاه مثل هر شب درد دل‌ها کرده است آه می‌دانم علی با نان خشک باز امشب روزه را وا کرده است 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹مثل حضرت علی🔹 ماه، ماه روزه است روز، روز ضربت است از مصیبت علی در دلم قیامت است روزهای ماه را گرچه روزه بوده‌ایم ما به لقمه‌های چرب روزه را گشوده‌ایم هیچ شب نگشته‌ایم با یکی دو رنگ، سیر در کنار نان، علی لب نزد به ظرف شیر توی سفره‌اش علی شربت خنک نداشت در کنار نان جو او به‌جز نمک نداشت زرق و برق سفره‌ها کم نمی‌شود ولی کاش زندگی کنیم مثل حضرت علی... 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹نان و پروانه🔹 از بس که قلبش مهربان بود پروانه‌ها را پر نمی‌داد او شمع مردم بود و اشکش بوی گل و پروانه می‌داد او خوب بود، او نان خود را با دیگران تقسیم می‌کرد او با خدا بود و خودش را تنها به او تسلیم می‌کرد می‌گفت من وقتی ببینم یک عدّه تنها و فقیرند در بین آدم‌ها همیشه یک عده‌ای هم سیرِ سیرند وقتی ببینم حقِ مظلوم در دست‌های ظالمان ا‌ست مانده گرسنه یک کبوتر غمگین میان آسمان است دیگر چگونه می‌توانم حتی شبی راحت بخوابم آن لحظه من از شدّت درد غمگینم و در پیچ و تابم 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹غم‌های نخلستان🔹 وقتی که می‌آمد شب‌ها چه زیبا بود آن مهربان آن خوب هم‌بازی ما بود مادر به ما می‌گفت او مثل ما تنهاست می‌گفتم این خورشید هر نیمه‌شب با ماست مادر! نگاهش کن او باز هم اینجاست یک کهکشان غصه در چشم او پیداست این چند شب بی‌ او هم آسمان خالی‌ست هم سفرهٔ افطار از عطر نان خالی‌ست بعد از علی شب‌ها غمگین و دلگیرند غم‌های نخلستان پایان نمی‌گیرند... 📝 @ShereHeyat_Nojavan
🔹طوفان🔹 روزی از روزگاران دیرین روزهای خوش و خوب و شیرین کفتری در حرم آشیان داشت شوق پرواز در آسمان داشت لانه‌اش در پناه درختان در امان بود از باد و باران در دل لانه مهر و صفا بود جیک جیک خوش جوجه‌ها بود لانه‌ای گرم و خوش، لانه‌ای سبز سهم هر جوجه‌ای، دانه‌ای سبز هر سحر مادر از لانه می‌رفت در پی آب یا دانه می‌رفت باز می‌آمد از راه هر بار شاخۀ سبز زیتون به منقار ناگهان کرکسی بال وا کرد بر سر لانه چنگال وا کرد سایه‌ای شوم بر لانه افتاد خانۀ جوجه‌ها رفت بر باد بال می‌زد به هر سو کبوتر جوجه‌ها هم به دنبال مادر گاه آوارۀ کوه و صحرا گاه در شهر غمگین و تنها گاه در پشت درهای بسته بال می‌زد هراسان و خسته خسته از جست‌وجوهای بسیار برگ زیتون زردی به منقار آن کبوتر ز یاران ما بود رنگ بال و پرش آشنا بود اینک آن مرغ، غمگین و تنهاست باز آواره در دشت و صحراست آن کبوتر که یار من و توست خسته در انتظار من و توست ما که مرغان دشت بلاییم با غم یکدگر آشناییم ما ز چنگال خونین نترسیم از پر و بال خونین نترسیم بال در بال هم فوج در فوج پر بگیریم مستانه در اوج تا نشانی ز طوفان بپرسیم راه را از شهیدان بپرسیم بال در بال هم پر بگیریم آسمان را سراسر بگیریم تاجی از نور روی سر ما قرص خورشید زیر پر ما تا که آن خانه را پس بگیریم آشیان را ز کرکس بگیریم مثل رگبار باران بباریم خانه را سر به سر گل بکاریم 📝 @ShereHeyat_Nojavan
🔹نمرۀ بیست🔹 ساعت انشا بود و چنین گفت معلّم با ما: بچه‌ها گوش کنید نظر من این است شهدا خورشیدند مرتضی گفت: شهید چون شقایق سرخ است دانش‌آموزی گفت: چون چراغی‌ست که در خانۀ ما می‌سوزد و کسی دیگر گفت: آن درختی‌ست که در باغچه‌ها می‌روید دیگری گفت: شهید مثل یک نمرۀ بیست داخل دفتر قلب من و تو می‌ماند! 📝 @ShereHeyat_Nojavan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیهاالسلام 🔹روز دختر🔹 روشنی جان و دل موسی بن جعفر، یا معصومه تولدت بهونه واسه روز دختر، یا معصومه اومدی باشی نور چشمای برادر، یا معصومه با خنده‌هات دل بابا وا می‌شه باز تو دلش چه شوری برپا می‌شه دوباره توی دنیا غوغا می‌شه زندگی با یاد تو زیبا می‌شه برگ سعادت ما امضا می‌شه قم حرم اولاد زهرا می‌شه ای حرمت، حرمِ حضرت زهرا ای کرمت، کرمِ حضرت زهرا «یا معصومه خوش آمدی بی‌بی جان» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ حرفی برا گفتن نمی‌مونه کنارت، یا معصومه وقتی پدر می‌ایسته به افتخارت، یا معصومه نه اهل قم، تمام‌ دنیا جان‌نثارت، یا معصومه تو علم و ایمان چیزی کم نداری یه عمره آبروی این دیاری تو ابر رحمتی به دل می‌باری سایۀ لطفت رو سر یه دنیاست هر روز ما تو حرم تو زیباست نمی‌شه واسه ما حرم تکراری دل، می‌تپه، همیشه برای لطفت هر دو جهان، دل ما گدای لطفت «یا معصومه خوش آمدی بی‌بی جان» 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیهاالسلام 🔹بوی بهار🔹 وقتی دلم می‌گیره میام کنار شما می‌پیچه توی حرم بوی بهار شما یه عالمه آرزو تو حرمت گذاشتیم شاید به روز گل بِدَن گلدونایی که کاشتیم هر کسی آرزوشو پیش شما میاره یعنی دلش گرفته حرف نگفته داره می‌خواد شکوفا بشه نهال آرزوها با خوشحالی با امید بیرون بره از اینجا 📝 @ShereHeyat_Nojavan
علیه‌السلام 🔹مثل خورشید🔹 غرق نور است و طلا گنبد زرد رضا بوی گل، بوی گلاب می‌رسد از همه جا مثل یک خورشید است می‌درخشد از دور شده از این خورشید شهر مشهد پر نور چشم‌ها خیره به او قلب‌ها غرق دعاست بر لب پیر و جوان یا رضا رضا رضاست ای خدا کاش که من یک کبوتر بودم روی این گنبد زرد شاد می‌آسودم می‌زدم بال و پری دور تا دور حرم از دلم پر می‌زد ماتم و غصه و غم 📝 @ShereHeyat_Nojavan
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
علیه‌السلام 🔹مسافر مشهد🔹 هر کی یه بار مسافرت می‌شه علی بن موسی الرضا کبوتر مهاجرت می‌شه علی بن موسی الرضا دیگه همیشه زائرت می‌شه علی بن موسی الرضا یا که میاد مجاورت می‌شه علی بن موسی الرضا دل من معتکف صحن گهرشاده مولا یا امام رضا عمریه که دخیل پنجره فولاده مولا یا امام رضا پنجره فولاد تو حاجتمو داده مولا یا امام رضا باز قلبم مسافرِ مشهدت می‌شه هوایی صحن تو و مرقدت می‌شه کبوتر جَلد تو و گنبدت می‌شه «جانم یا امام رضا مولا مولا مولا» ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ سایهٔ تو رو سر ایرانه علی بن موسی الرضا قبلهٔ قلب ما خراسانه علی بن موسی الرضا ولایت تو شرط ایمانه علی بن موسی الرضا رضای تو رضای یزدانه علی بن موسی الرضا تو همون کعبه‌ای که حج فقیرایی مولا یا امام رضا بهتر از تو ما سراغ نداریم آقایی مولا یا امام رضا تویی که با خبر از درد دل مایی مولا یا امام رضا صحن تو لبالبه از شمیم یاس تو سقاخونه چشم من شبیه دریاس شده دلم هوایی حرم عباس «جانم یا امام رضا مولا مولا مولا» شاعر: نغمه‌پرداز: @ShereHeyat_Nohe
🌷شهید خدمت🌷 من فکر می‌کردم تو در تهران در یک اتاقِ گرم، می‌مانی آن‌جا فقط از صبح پشت میز هی می‌نویسی، نامه می‌خوانی اما تو در یک روستا بودی یک روستای دورافتاده همراه مردم راه می‌رفتی در کوچه‌های خاکی و ساده با آن همه کار زیاد اما دیدم لب تو باز خندان بود امروز فهمیدم که صبح و شب فکر تو پیش کل ایران بود 📝 @ShereHeyat_Nojavan