میان غنچه و گل،از تو گفتوگو شدهاست
که باد خوشنفس و باغ مشکبو شدهاست
تو برفکندهایاز خویش پرده، ای خورشید
که شهرخوابزده غرق هایوهو شده است
درون دیدهی من آفتابگردانیست
که در هوای تو چرخان به چارسو شده است
به تابناکی و پاکی تو را نشان دادهست
ز هر ستارهٔ رخشان که پرسوجو شده است
تنت ز لطف و طراوت به سوسنی ماند
که در شمیم گل سرخ شستوشو شده است
برابر تو چه یارای عرض اندامش
که پیش روی تو دست بهار رو شده است
چگونه آینه لاف برابری زندت؟
که از تو صاحب این آب و رنگوبو شده است
تو آن بهشت برینی که جان خاکی من
برای داشتنت عین آرزو شده است... ㅤㅤㅤㅤㅤ
#حسین_منزوی
حاول ان تحب أحزانك ، لعلها ترحل كما رحل كل شي أحببته
تلاش کن اندوهت را دوست بداری؛
شاید برود.
بهرسم تمام چیزهایی که دوست داشتی و رفتند...🌱
می بندم این دهان پر از حرف را ولی
آخر سکوت لعنتی ام داد می زند
امشب که حال دلم رو به راه نیست
مطرب خلاف حال دلم شاد می زند
#سیدتقی_سیدی
به مناسبت زادروز #سهراب_سپهری
مروری به زندگینامه شاعر نو پرداز و نقاش کاشانی
سهراب سپهری، در ۱۵ مهرسال ۱۳۰۷ در کاشان بدنیا آمد.به یقین بعد از #نیما_یوشیج پدر شعر نو ایران سهراب سپهری سرشناس ترین شاعر ایران در سبک شعر سپید میباشد
سهراب سپهری دهه اول و دوم زندگی را به علم و هنر پرداخت دهه سوم زندگی به کسب تجربه و سفر و دهه های بعد به سفرهای بلند. سفربه آمریکا ایتالیا ژاپن هندوستان و انگلستان پرداخت
از معروف ترین آثار سهراب میتوان به «صدای پای آب» و «اطاق آبی» اشاره کرد
سهراب سپهری پس از بازگشت از انگلستان و تحمل رنج بیماری سرطان خون ، در اول اردیبهشت ۱۳۵۹ دارفانی را وداع گفت
من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش
سفری میباید
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض🌫
روحش شاد و یادش گرامی باد 🌿
به ابروان هلالت مجال جلوه بده
که کار و کاسبی ماه را کساد کند...🌙
#سجاد_سامانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺑﺎﺧﻮﺩ ﻋﻬﺪ ﮐﻦ ﮐﻪ از امروز
ﺗﻤﺎﻡ ﺛﺎﻧﯿﻪﻫﺎﯾﺖ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺗﺒﺴﻢ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﭘﯿﻮﻧﺪ ﺑﺰﻧﯽ😁
ﮔﺸﺎﺩﻩ ﺭﻭﯾﯽ می تواند
ﺳﺮﺁﻏﺎﺯ یک روز خوب عالی باشد
خنده هایتان بخیر باد
صبح پاییزیتون پرانرژی🍂🍁🌺
کجاست پیرهن آبی ات که مثل قدیم
میان فاصله ی دکمه هاش پر بزنم...
#ساجده_جبارپور
به خودم که نگاه میکنم میبینم؛ باید چندین سالِ پیش به دنیا میآمدم!
کنارِ حوضِ آبی خانمان، زیرِ درخت خرمالو چای مینوشیدم و به روح انگیز و مرضیه و ویگن گوش میدادم. عاشق مردی با ساس بند مشکی که کت و شلوار مشکیِ تر و تمیزی به تن کرده و پاپیون بیشتر از کراوات به چهره اش میآید ، میشدم. عصر ها با شورلت سفیدش به سراغم میآمد که شهر را خیابان به خیابان، و پاییزش را برگ به برگ به دوست داشتنمان آغشته میکردیم. من باید خیلی سالِ پیش زندگی میکردم تا در و پنجرهی خانهیمان چوبی میبود. و موسیقی را با گرامافون به جان و دلِ خانه تزریق میکردم. دمِ غروب منتظر میماندم که عشقم به خانه بیاید و یک "بانو" کنارِ اسمم بچسباند، تا با سیب و انار و دامنِ گلدار به استقبالش بروم و او سرخیِ گونه هایم را ببوسد و بگوید: دلبر سیب دارد .. دلبر انار دارد ... و هر دو لبخند بزنیم. از آن لبخندها که یعنی خیلی دوستت دارم ، که یعنی بی تو نمیشود ، نه میشود نه میتوانم ... از آن لبخندها. بعد دلمان گرم میشد به عشق، به خانه، به زندگی.
از خدا که پنهان نیست از شما چه پنهان !
من آدمِ این زمان نیستم.
از تار و پودم جا ماندهام ...
به هر دری میزنم عشق را اینجا ، بین اينهمه شلوغی، پیدا نمیکنم.
#مریم_قهرمانلو
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمدی
وقتی که دیگر بینهایت دیر شد
#حمیدرضا_گلشن
#شعر_خوانی ✨
نه که رفته باشی
یا نداشته باشمت
از اول هم نیامده بودی ..
از اول نبودی
نمیخواستی که باشی !
دلم داشتنت را توهم زده بود
دید میچسبد
ادامه داد ...🗿
#مریم_قهرمانلو
طرحی از صلح در سرت داری
_ساده اما پر از ظرافتِ عشق_
خنده بر لب ز راه میآیی
خندهات راویِ صراحتِ عشق
از بَری رازهای قلبم را
خوب میدانی از چه میترسم:
اینکه ترکم کنی و دور از تو
دق کنم در حصارِ حسرتِ عشق
مینشینی کنارِ گلدانها
[ خیره در چشمهای غمناکم ]
غنچهای را ز شوق میبوسی
با همان شدت و حرارتِ عشق
شاعرِ خندهروی لبهایت
با همان لحنِ گرم و مهرآمیز
غزلی عاشقانه میخواند
غزلی تازه از طراوتِ عشق
مینویسم حکایتی از صلح
در گلستانِ قلبِ بیتابم
سعدیِ بیقرارِ آغوشت
مست خواهد شد از لطافتِ عشق...
#مهشید_تجلیان
همه چیز را رها کن
جز دلی که برای خوشحال کردنت
دست به هر کاری می زند .
#غسان_کنفانی
🧡჻ᭂ࿐🟤☕️