فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 مولا علی علیه السلام
🔶 شعرخوانی زیبای علی اکبر حائری در رثای امیرالمومنین علیه السلام در حرم مطهر رضوی
📎 #ماه_رجب
📎 #13_رجب
📎 #میلاد_امام_جواد
📎 #میلاد_امام_علی
message-1705905195-39.mp3
708.5K
🌺 میلاد امام جواد(ع)
💐شب غمش سحر شده علی بن موسی الرضا
💐مژده بده پدر شده علی بن موسی الرضا
🎙حاج سعید حدادیان
📎 #میلاد_امام_جواد
📎 #امام_جواد
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 پسر شاه خراسان اومده
ثمره ی نخلِ قلبِ رضا؛
پسرِ شاهِ خراسان؛
قُرّةُ عَینِ المُؤمنین؛
باب المرادِ دل های بی قرار؛
مولودِ مبارکِ رجب المرجب؛
بزم میلادت مبارک🪷☘️
📎 #ماه_رجب
📎 #رجب
📎 #میلاد_امام_جواد
.
💠 #یا_جوادالائمه_ادرکنا
بوی بهشت میوزد از دم جانفزای تو
نور گرفته آسمان از رخ مهرسای تو
آمدهاند قدسیان از همۀ جای آسمان
دستفشان و نغمهخوان مشتری عطای تو
مهر غلام روی تو، ماه مقیم کوی تو
چرخ اسیر موی تو، حور و ملک فدای تو
زیور و کوثر رضا، فخر ائمۀ هدی
بر سر ماست هرکجا جود تو و سخای تو
بابرکتترین پسر، ای به شب رضا سحر
برده قرار از پدر چهرۀ دلگشای تو
ماه و ستارگان به صف آمدهاند از نجف
تا بزنند با شعف بوسه به خاک پای تو
ای گل باغ هل أتی، چشم و چراغ مصطفی
وارث و جان مرتضی، شوق رضا لقای تو
میوۀ قلب فاطمه، داروندار ما همه
بر لب ماست زمزمه، مدح تو و ثنای تو
چون زده دست ابتلا قفل و گره به کار ما
کرده گره همیشه وا، دست گرهگشای تو
مهر تو در سرشت من عشق تو سرنوشت من
کوی تو شد بهشت من غایت من ولای تو
از من و ما رمیدهام مهر تو را خریدهام
از همه دل بریدهام تا شدم آشنای تو
چون به رضای تو خدا میشود از همه رضا
جان به رهت کنم فدا تا بخرم رضای تو
با تو همیشه خرمم، شادم و رسته از غمم
پادشه دو عالمم تا که شدم گدای تو
✍️#محمدتقی_عارفیان
#محمدبنعلی
#حضرت_امام_محمدتقی
#ولادت_حضرت_جوادالائمه_مبارک
#زادروزشاعرپارسی
#حکیمابوالقاسمفردوسی
منم بندهٔ اهل بیت نبی
ستایندهٔ خاک و پای وصی
محمد بدو اندرون با علی
همان اهل بیت نبی و ولی
به دل گفت اگر با نبی و وصی
شوم غرقه دارم دو یار وفی
اگر چشم داری به دیگر سرای
به نزد نبی و علی گیر جای
برین زادم و هم برین بگذرم
چنان دان که خاک پی حیدرم
نباشد جز از بیپدر دشمنش
که یزدان به آتش بسوزد تنش
هر که در جانش بغض علیست
ازو زارتر در جهان زار کیست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلتنگیهایم را تنها به تو میگویم💖
صَباحاً اَتَنَفَسُ.. بِحُبِ الحُسَین💚
🍃رو به شش گوشهترین
قبلهی عالم
هر صبح بردن نام
حسیـــن بن علی میچسبد:
چِــقَدَر نـام تــو زیبـاست
اَبــاعَبـــــدالله...
هرکسی داد سَلامی به تو
و اَشکَش ریخت ،،،
او نَظـَرکَــردهی زَهــراست...
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ
وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ
وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْنِ
وعَلی العباس الحسُیْن...
ارباب بيکفن ســــــــلام...
#صبحم_بنامتان_اربابم
-
قایقی در طلبِ موج، به دریا پیوست
باید از مرگ نترسید، اگر باید عشق...
#فاضل_نظری
♥️| 𝓓𝓮𝓭𝓲𝓬𝓪𝓽𝓮𝓭 𝔀𝓲𝓽𝓱 𝓵𝓸𝓿𝓮 ༅࿐✾
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
#حامد_عسکری
4_5891192050472190354.mp3
3.01M
نفسم تو عشقم
همه کسم تو
دلواپست دلت من❤️
این آهنگ وتـقدیم کن به کسی که دوسش داری ❤️
زندگی با طعنههای دوستان آسان نبود
کاشمنهمدشمنانیصافویکدلداشتم
#محمدحسن_جمشیدی
با خودم فکر میکنم که فرات
با چه رویی هنوز جریان داشت
لحظه ای که سلاله نبوی
از عطش حالتی پریشان داشت
با خودم فکر میکنم اصلا
به چه علت عبارتی چون آب
لفظِ همقافیه است با نامِ
مادر تشنه سکینه ؛ "رباب"
با خودم فکر میکنم آن روز
قسمت طفل شیرخواره چه شد؟
سر او از کجا به نیزه رسید؟
خواب شیرین به گاهواره چه شد؟
با خودم فکر میکنم چه گذشت
به دل پر شرار "زِینُ العِباد"
لحظه ای که به چشم خود میدید
" دَخَلَتْ زَيْنَبُ عَلَي ابنِزِياد "
با خودم فکر میکنم آخر
میرسد پاسخی به پرسش ها
من به این مسئله یقین دارم
بی اثر نیست سعی و کوشش ها
با خودم فکر میکنم روزی
از پس پرده یار میآید
پرچم سرخ انتقام به دست
وارث ذوالفقار میآید
✍مستجیر
روبروی گنبد احساس سعادت میکنم
دلخوشیهایم همین ساعات دیدار شماست
با دعاهای رجب اینجا مصفا میشوم
" یا من ارجوه " شبیه " یا من اسمه دواست "
#یا_غریب_الغربا
#امام_رضا
#مشهدی_زاده
از سجده و لذّت عبادت گفتی
یا آیهای از صبحِ قیامت گفتی
برگ از پی برگ بر زمین ریخته است
ای باد چه در گوش طبیعت گفتی؟
میلاد عرفان پور
#رضا_امیرخانی
زادهی ۱۳۵۲
نویسنده و منتقد ادبی
او تاکنون آثار مختلفی را در قالب رمان، داستان کوتاه، سفرنامه و مقالات تحلیلی به رشتهی تحریر درآورده است.
رضا امیرخانی در خلال سالهای 1384 تا 1386 رئیس هیئتمدیرهی انجمن قلم ایران بود. آثار او تاکنون به زبانهای زیادی از جمله روسی، اندونزیایی، عربی، اردو و ترکی ترجمه شدهاند و بنا به گزارش سایت رسمی وی، تاکنون بیش از 600 هزار نسخه از آثار او به فروش رسیده است.
آثار:
▫️من او
▪️نفحات نفت
▫️نیم دانگ پیونگ یانگ
▪️قیدار
▫️جانستان کابلستان
جوایز و افتخارات کتاب ارمیا
- تقدیر ویژه دومین دورهی کتاب سال دفاع مقدس، بنیاد حفظ آثار و ارزشهای دفاع مقدس (1376)
- تقدیر ویژه اولین دورهی جشنوارهی «فرهنگی هنری مهر»، دفتر نشر و تنظیم آثار امام خمینی (1378)
- کتاب برگزیدهی جشنواره «ادب و پایداری»، بیست سال ادبیات دفاع مقدس، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی (1379)
{بخشی از کتاب}
رستوران را کنار پمپ بنزین ساخته بودند. این دو عمارت توانسته بودند اندکی لختی کسلکنندهی جاده را بر هم بزنند. ارمیا اشارهای به پدر کرد و در سکوت او و پدر، رستوران که رنگ در و دیوارش با حصارهای پمپ بنزین تفاوت زیادی نداشت، انتخاب شد. وقتی پا را روی زمین گذاشتند، انگار تمامی طول مسیر کیلومتر به کیلومتر وزنهای شد و روی کمرشان قرار گرفت. ابتدا لنگلنگان و سپس استوار به سوی رستوران گام برداشتند.
رستوران بزرگ بود و قدیمی. معلوم بود مدتها از آن استفاده نمیشده است. روی زمین خاکی اطراف، روغن اتومبیل، لکههای سیاهی کشیده بود. بوی بنزین با بوی چربی کباب مخلوط شده بود. در توری رستوران را احتمالاً برای این گذاشته بودند که مگسها بیرون نیایند. مگسها از اجزای اصلی اکوسیستم جنوب هستند، با وزوزهای کرکننده و کثیفی چندشآوری که به مرور زمان عادی میشود؛ تکامل انسانها در برخورد با مگس. پدر و پسر زیر نگاههای عمیق مشتریان و پیشخدمتها منتظر غذا بودند. در آن رستوران کثیف بین راه قیافه پدر هر چند به فضای آنجا نمیخورد اما غریب نبود. نگاهها مسحور ریشها و موهای بلند پسر نیز نبودند بلکه نگاهها در شگفتی پیوند عجیب مردی میانسال با موهای جوگندمی شانهشده و جوانی کمسن با موهای بلند، غرق شده بودند. مرد میانسال یک کراوات کم داشت و جوان کمسن چفیهاش را در سنگرش جا گذاشته بود. مدتی روی صندلی جابهجا شدند، اما هیچکس به سراغشان نیامد.
شاید اینجا را با هتلهای تهران اشتباه گرفته بودند. صاحب کافهی بین راه، آنقدر رانندهی کامیون و سرباز به مرخصی آمده، دیده بود که دیگر به کسی فهرست غذا تعارف نمیکرد. از پشت میز آهنیاش تازهواردها را برانداز میکرد. منتظر بود تا بیایند و چیزی سفارش بدهند. دست آخر خسته شد و بهطرف میز پدر و پسر به راه افتاد. پدر از او صورت غذاها را پرسید. صاحب کافه دستی به صورت چرب و خیس از عرقش کشید و خندید.
ای نسیمِ سحر، آرامگَهِ یار کجاست؟
منزلِ آن مَهِ عاشقکُشِ عَیّار کجاست؟
شبِ تار است و رَهِ وادیِ اَیمَن در پیش
آتشِ طور کجا، موعدِ دیدار کجاست؟
هر که آمد به جهان نقشِ خرابی دارد
در خرابات بگویید که هُشیار کجاست؟
آنکس است اهلِ بشارت که اشارت داند
نکتهها هست بسی، مَحرمِ اسرار کجاست؟
هر سرِ مویِ مرا با تو هزاران کار است
ما کجاییم و ملامتگرِ بیکار کجاست؟
باز پرسید ز گیسویِ شِکَن در شِکَنَش
کاین دلِ غمزده سرگشته گرفتار، کجاست؟
عقل دیوانه شد آن سلسلهٔ مشکین کو؟
دل ز ما گوشه گرفت، ابرویِ دلدار کجاست؟
ساقی و مُطرب و مِی جمله مُهَیاست ولی
عیش، بییار مُهیّا نشود، یار کجاست؟
حافظ از بادِ خزان در چمنِ دَهر مَرَنج
فکرِ معقول بفرما گُلِ بیخار کجاست؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجموعه #فقط_برای_تو
قسمت هفدهم : «تنوع در خلقت مرجان ها»
※ آدمای کاردرست، کاری رو نصفه و ناقص انجام نمیدن، تموم خودشون و میذارن تا اعتبار امضاشون پای کار، همیشه حفظ بمونه!
اینجا که دیگه خداست!
ته دریا و بالای زمین و اوج آسمون فرقی نداره، همه جا به قدر بینهایتِ خودش، باکلاس، خلق و امضاء کرده!
شانس برای تو... - شانس برای تو....mp3
4.81M
📻
🌼 روز سه شنبه 3
بهمن 1402