باز این چه شورش است که در خلق عالم است
باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است
باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین
بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است
این صبح تیره باز دمید از کجا کزو
کار جهان و خلق جهان جمله درهم است
گویا طلوع میکند از مغرب آفتاب
کاشوب در تمامی ذرات عالم است
گرخوانمش قیامت دنیا بعید نیست
این رستخیز عام که نامش محرم است
در بارگاه قدس که جای ملال نیست
سرهای قدسیان همه بر زانوی غم است
جن و ملک بر آدمیان نوحه می کنند
گویا عزای اشرف اولاد آدم است
#محتشم_کاشانی
مشکل است این که کسی را به کسی دل برود
مهرش آسان به درون آید و مشکل برود
#محتشم_کاشانی
من تشنه و تو ساقی هرچند ز وصل خود
محروم ترم سازی مشتاق ترت گردم
#محتشم_کاشانی
آنچه هر شب بگذرد از چرخ ، فریاد من است
وآنچه آن مَه را به خاطر نگذرد یاد من است
آنچه بر من کارها را سخت میسازد مدام
بیثباتیهای صبرِ سست بنیاد من است
میگریزد صید از صیاد ؛ یا رب ! از چه رو
دائم از من میگریزد آن که صیاد من است ؟!
من ز در بیرون و اهل بزم اندر پیچ و تاب
کان پری را چشم بر در ، گوش بر داد من است
امشبم محروم از او ، اما بسی شادم که غیر
این گمان دارد که او در وحدت آباد من است
از شعف هر دم که نظم محتشم سنجید و گفت
آن که خواهد گور خسرو کَنْد ، فرهاد من است ...
#محتشم_کاشانی
یک صبح ببام آی
و ز رخ پرده برانداز
آوازه به عالم زن و خورشید برانداز
ای زینت بالین
رقیبان شده عمری
بر من که ز هم میگذرم یک نظر انداز
#محتشم_کاشانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
نه همزبانی، که من زمانی، با او شمارم، غمی که دارم
نه نیک خواهی که، گاهگاهی، ز من بپرسد، غم که داری؟!...
#محتشم_کاشانی
اگر آگه ز اخلاص من آزرده دل گردی
ز بیدادی که بر من کرده باشی منفعل گردی
مکن چون لاله چاکم در دل پرخون که میترسم
در و داغ وفای خود به بینی و خجل گردی
دلت روشنتر از آیینهٔ صبح است میخواهم
که بر تحقیق مهرم یک نفس بر گرد دل گردی
#محتشم_کاشانی
به هجران کرده بودم خو که ناگه روی او دیدم
کمند عقل بگسستم، ز نو دیوانه گردیدم...
#محتشم_کاشانی
منم آن کہ یک جهان را زِ غمت بہ باد دادم
تو قبول اگر ندارے دو جهان گواه دارم...
#محتشم_کاشانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
چو من هلاک شوم از طبيب شهر بپرس
كه مرگ كشت مرا يا تو بیوفا گشتی؟
#محتشم_کاشانی
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
خرابست آن چنان حالم که رو گردانم از عالم
نگردانی رخ از من صورت حالم اگر دانی
#محتشم_کاشانی
🕊 #کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
هست پیدا که به خون ریختنم بسته کمر
گرچه از نازکی او را کمری پیدا نیست
به که نسبت کنمت در صف خوبان کانجا
از تجلی جمالت دگری پیدا نیست
#محتشم_کاشانی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
با تو آن روز که شطرنج محبت چیدم
ماتی خود ز تو در بازی اول دیدم
هوسم رخ به رخ شاه خیال تو نشاند
آن قدر کز رخ شرم تو خجل گردیدم
اسب جرات چو هوس تاخت به جولانگه عشق
من رخ از عرصهٔ راحت طلبی تابیدم
استخوانبندی شطرنج جهان کی شده بود
صبح ابداع که من مهر تو میورزیدم
هجر چون اسب حریفان مسافر زین کرد
عرصه خالی شد از آشوب و من آرامیدم
آن دلارام که منصوبه طرازی فن اوست
بیدقی راند که صد بازی از آن فهمیدم
فکر خود کن تو هم ای دل که به تاراج بساط
شاه عشق آمد و من خانهٔ خود برچیدم
محتشم از تو و از قدر تو افسوس که من
پشه و پیل درین عرصه برابر دیدم
#محتشم_کاشانی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
مژده ای صبر که شد هجرت هجران نزدیک
یوسف مصر وفا گشت به کنعان نزدیک
غم غمین از خبر فرقت دوری شد و گشت
دوری فرقت و محرومی حرمان نزدیک
گشت سررشته بعد من از آن در کوتاه
شد ره مور به درگاه سلیمان نزدیک
کرد عیسی ز فلک مرحله چند نزول
درد این خاک نشین گشت به درمان نزدیک
بوی خیر آید ازین وضع که یک مرتبه شد
کوی درویش به نزهت گه سلطان نزدیک
قرب آن سرو سمن پیرهن از شوق مرا
چاک پیراهن جان ساخت به جانان نزدیک
محتشم گرچه نشد قطع ره هجر تمام
حالیا راه طلب گشت به جانان نزدیک
#محتشم_کاشانی
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
کمند مهـر ،چنان پاره کن که گر روزی
شوی ز کرده پشیمان، به هم توانی بست!
#محتشم_کاشانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
روزمحشر که خدا پرسش ما خواهد کرد
دل جدا شکر تو و دیده جدا خواهد کرد
جان غم دیده که آمد به لب از هجرانت
تا کند عمر وفا با تو وفا خواهد کرد...
#محتشم_کاشانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇
🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚
#کانال_شعر_علوی
#قرارگاه_بسوی_ظهور
@Sheroadab_alavi
ای سنگدل ز پرسشِ روزِ جزا بترس
خونِ منِ غریب مریز، از خدا بترس!
هر دم به سینه راه مده کینهٔ مرا
وز آهِ سینهسوزِ من مبتلا بترس
بر بیدلان ز سخت دلیها مکش عنان
از سنگ° خود نهای تو، ز تیرِ دعا بترس
بیترس و باکِ من! به خطا ترکِ کس مکن
زان ناوکِ خطا که ندارد خطا بترس
دی با رقیب یافت مرا آشنا و گفت:
ای محتشم ازین سگِ ناآشنا بترس!
#محتشم_کاشانی
عشق چون کهنه شود محو نگردد به فراق
نخل از جا نرود ریشه چو در گل برود
#محتشم_کاشانی
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست
گریههای سحرم را اثری پیدا نیست
#محتشم_کاشانی
شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری
رُخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری
#اوحدی_مراغهای
با زلف تو قصهایست ما را مشکل
همچون شب یلدا به درازی، مشهور
#عبید_زاکانی
آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن
صد شب یلداست در هر گوشۀ زندان، مرا
#عرفی_شیرازی
روزهای تیره بر شبها فزود
عمر من شد یک شب یلدای عشق
#فیض_کاشانی
هنوز با همهْ دردم، امیدِ درمان است
که آخِری بوَد آخِر، شبان یلدا را
#سعدی
با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق
هر چه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط
#محتشم_کاشانی
باد آسایش ، گیتی نزند بر دل ریش
صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود
#سعدی
طنیـــن گـــامِ یلـــدا
گــــــواراتان بـــــاد
خيال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
كه دل زديم به درياي بي خيالي ها ...
#قيصر_امين_پور
اگر حبیب توئی مشکلی ندارد عشق
اگر طبیب توئی درد هم دوا دارد
#محتشم_کاشانی
من نظر باز گرفتن نتوانم همه عمر
از من ای خسرو خوبان تو نظر باز مگیر
#سعدی
┏━━━🌷💐━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━💌🌷━━━┛
ز دوری تو نمردم، چه لاف مِهر زنم؟
که خاک بر سر من باد و مهربانی من
#محتشم_کاشانی
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول
رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول!
این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست
وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»
#محتشم_کاشانی
گر چشم روزگار بر او زار میگریست
خون میگذشت از سر ایوان کربلا
#محتشم_کاشانی
پس با زبان ِپُر گله آن بضعةالبتول
رو در مدینه کرد که: «یا ایهاالرسول!
این کشتهٔ فتاده به هامون، حسین توست
وین صید ِدست و پا زده در خون، حسین توست»
#محتشم_کاشانی
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🍃📗🌸🍃━━━┓
@Sheroadab_alavi
┗━━━🍃🌸📘🍃━━━┛