eitaa logo
کانال ܢܚ݅ܫܝ‌ ܫܠࡐ‌ܨ
1.1هزار دنبال‌کننده
17هزار عکس
4.7هزار ویدیو
54 فایل
ادمین @GAFKTH 💐شکر خدا که نام "علی" علیه السلام بر زبان ماست 💝ما شیعه ایم و عشق "علی" علیه السلام هم از آن ماست 💐از "یا علی" علیه السلام زبان و دهان خسته کی شود؟ 💝اصلا زبان برای همین در دهان ماست.
مشاهده در ایتا
دانلود
ما را همین بسست که داریم درد عشق مقصود ما ز وصل تو بوس و کنار نیست ای دل همیشه عاشق و همواره مست باش کان کس که مست عشق نشد هوشیار نیست....
در وضعِ روزگار نظر کن به چشمِ عقل احوالِ کس مپرس که جایِ سوال نیست https://eitaa.com/Sheroadab_alavi
دلداده را ؛ ز تیر ملامت گزند نیست... دیوانه را ؛ طریقه‌ی عاقل پسند نیست... از درد ما چه فکر وز احوال ما چه باک... آنرا که دل مقید و پا در کمند نیست....
هرچند که درد دل هر خسته بسیست وز دست فلک رشتهٔ بگسسته بسیست زنهار ز کار بسته دل تنگ مدار در نامهٔ غیب راز سربسته بسیست
عبید زاکانی دیوان اشعار  غزلیات   نسیم خاک مصلی و آب رکن آباد غریب را وطن خویش میبرد از یاد زهی خجسته مقامی و جانفزا ملکی که باد خطهٔ عالیش تا ابد آباد بهر طرف که روی نغمه میکند بلبل بهر چمن که رسی جلوه میکند شمشاد بهر که درنگری شاهدیست چون شیرین بهر که برگذری عاشقیست چون فرهاد در این دیار دلم شهر بند دلداریست که جان به طلعت او خرمست و خاطر شاد سرم هوای وطن میپزد ولیک دلم ز بند زلف سیاهش نمیشود آزاد ز جور سنبل کافر مزاج او افغان ز دست نرگس جادو فریب او فریاد غنیمتست غنیمت شمار فرصت عیش که تن ضعیف نهاد است و عمر بی‌بنیاد بگیر دامن یاری و هرچه خواهی کن بنوش بادهٔ صافی و هرچه بادا باد به سوی باده و نی میل کن که میگویند « جهان بر آب نهاده است و آدمی بر باد» خوشست ناز و نعیم جهان ولی چو عبید « غلام همت آنم که دل بر او ننهاد »
هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت یکدم خیال روی توام از نظر نرفت جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت @Sheroadab_alavi
خوشا کسیکه ز عشقش دمی رهائی نیست غمش ز رندی و میلش به پارسائی نیست @Sheroadab_alavi
دل در پی عشق دلبرانست هنوز وز عمر گذشته در گمانست هنوز گفتیم که ما و او بهم پیر شویم ما پیر شدیم و او جوانست هنوز 🌸⃟🌼🎼჻ᭂ࿐✰📚 @Sheroadab_alavi
یک دَم قرار نیست دلم را ز تابِ عشق در آتشم ز دستِ دل بی‌قرار خویش...
  وداع کعبهٔ جان چون توان کرد فراقش بر دل آسان چون توان کرد طبیبم میرود من درد خود را نمیدانم که درمان چون توان کرد مرا عهدیست کاندر پاش میرم خلاف عهد و پیمان چون توان کرد به کفر زلفش ایمان هرکه آورد دگر بارش مسلمان چون توان کرد مرا گویند پنهان دار رازش غم عشقست پنهان چون توان کرد گرفتم راز دل بتوان نهفتن دوای چشم گریان چون توان کرد عبید از عشق اگر دیوانه گردد بدین جرمش به زندان چون توان کرد
شب یلدای غمم را سحری پیدا نیست گریه‌های سحرم را اثری پیدا نیست شب هجرانت ای دلبر، شب یلداست پنداری رُخت نوروز و دیدار تو عید ماست پنداری با زلف تو قصه‌ای‌ست ما را مشکل همچون شب یلدا به درازی، مشهور آبروی شمع را بیهوده نتوان ریختن صد شب یلداست در هر گوشۀ زندان، مرا روزهای تیره بر شب‌ها فزود عمر من شد یک شب یلدای عشق هنوز با همه‌ْ دردم، امیدِ درمان است که آخِری بوَد آخِر، شبان یلدا را با خود از بهر تسلی شب یلدای فراق هر چه گفتم ز زبان تو غلط بود غلط باد آسایش ، گیتی نزند بر دل ریش صبح صادق ندمد تا شب یلدا نرود طنیـــن گـــامِ یلـــدا گــــــواراتان بـــــاد
‌ هرگز دلم ز کوی تو جائی دگر نرفت یک دم خیال روی توام از نظر نرفت.. جان رفت و اشتیاق تو از جان بدر نشد سر رفت و آرزوی تو از سر بدر نرفت هر کو قتیل عشق نشد چون به خاک رفت هم بی‌خبر بیامد و هم بی‌خبر برفت عمرم برفت در طلب عشق و عاقبت کامی نیافت خاطر و کاری بسر نرفت