شهریور
دستهایت تو دست من گم شد
دخترِ سر به راهِ شهریور
گرچه مردادیم نگاهم را
دوختم بر نگاه شهریور
دختری با شروع پاییزی
چشمهایت همای مهر انگیز
پر فروغ است و پر ز آرامش
مثل چشمان مار سِحر انگیز
جسم و جان تو مثل تابستان
چشمهایت به رنگ پاییز است
نَفَست چون بهار می ماند
سینه تو ز عشق لبریز است
بوی عطر بهار نارنجی
بوی عطر شکوفه ی گیلاس
بوی باران نم نم پاییز
بوی عطر نهفته در گل یاس
عطر گلپونه از تو می آید
عطر نیلوفری ز کرمانشاه
دختر ناف طاق بستانی
دختری دلربا چو قرص ماه
حلقه کن دست نازنینت را
تا بیفتم به بند آغوشت
بوسه ای از لبت نثارم کن
نکنم تا ابد فراموشت
آمدی آشیانه "سیمرغ"
چون نسیم سحر به بالینم
سر نهادی به روی شانه من
به تسلای قلبِ مسکینم
۱۳۹۶/۷/۱
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ"
🍀@sherziba110🍀
🍃به استقبال شعری از استاد ریاضی یزدی🍃
صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یک گرهٌ بسته وا کند
🌸🍃🌸
🌿 صدها فرشته 🌿
هر کس نظر به جلوه ذات خدا کند
دل را به ذات حضرت حق آشنا کند
تنها رکوع و سجده دلیل بهشت نیست
بس دیده ام که سجده برای ریا کند
گویند شش هزار سال عبادت نموده است
ابلیس و عاقبت ز خط حق ابا کند
همت نما برای خدمت مردم نه ظلم و جور
ظلم و ستم که پایۀ شاهی فنا کند
مفتون آن ریاضی یزدی شدم که گفت
شعری که درد فقر مساکین دوا کند
"صدها فرشته بوسه بر آن دست میزنند
کز کار خلق یک گره بسته وا کند"
بس محترم شمار و غنیمت بدان برآن
بیچاره ای که دست توسل به ما کند
بشنو که گفته اند نیفتد ز چشم خلق
هر کو کمر به خدمت مردم دوتا کند
هر غصه ای که از دل مسکین بر آوری
بهرت دعای خیر مر آن بینوا کند
هر مرغی آشیانه به شاخی نهاد و رفت
"سیمرغ" آشیانه به تقوا بنا کند
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ
1392/3/14. چادر ملو
┏━━━🍃🌻🍂━━━┓
☀️@sherziba110☀️
┗━━━🍂🌻🍃━━━┛
مدرسه
شکر خدا مدرسه ها باز شد
سال جدیدی دگر آغاز شد
مهر رسید از ره و مهرش به دل
کرد دلم خانه در این آب و گل
مدرسه چون خانه و آموزگار
چون پدر و مادر و من بیقرار
دل چو که آهنگ دبستان کند
خنده مرا چون گل بستان کند
موی مرا شانه کند مادرم
مقنعه ام را کُند او بر سرم
باز ببوسد رخ زیبای من
دست مرا گیرد و همپای من
تا به درِ مدرسه آرد مرا
بوسد و در مدرسه کارَد مرا
تا که بِرویَم چو نهالی سپس
میوه دانش بدهم هر نفس
علم اگر رخنه کند در درون
بارِ ظلالت کَشَد از جان برون
حال من و مدرسه و کودکان
مشق و کلاس و هنر و امتحان
کیف و کتاب و قلم و دفترم
کفش و لباس و گلِ روی سرم
باز مرا ورد زبان میشود
وه که مرا مونس جان میشود
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ"
روستا
میبرم لذت من از آب و هوای روستا
کوه و دشت و چشمه و بانگ و نوای روستا
صبحدم بیدار میگردم من از بانگ خروس
تا کنم رو سوی درگاه خدای روستا
میبرم لذت من از آواز چوپانش ولی
لذتی بس بیشتر از کدخدای روستا
گله می آید ز دشت و کوچه ها پر می شود
از صدای بع بع بزغاله های روستا
گاو با گوساله و بزغاله و مرغ و خروس
پرسه هر یک میزنند در لابلای روستا
جای بنز و پاترول و پیکان بوَد اسب و الاغ
مرکب رهوار بی چون و چرای روستا
کربلایی اصغر و مَش قاسم و حاجی رجب
پیرمردان غیور باصفای روستا
در اتاقی گرم گِرد کرسی و مادر بزرگ
قصه میگوید برای بچه های روستا
میرسد درصبح باران عطر و بوی کاهگل
از در و دیوار و بام هر سرای روستا
هست بازار طلا در روستا بی جلوه چون
خرمن گندم بود کوه طلای روستا
در عروسی بارها دیدم که شبها همچو ماه
می درخشد دست داماد از حنای روستا
از زنانش درس عفت باید آموزیم، هست
مایه عزّ و شرف حجب و حیای روستا
هر چه میگردم درون شهر می بینم که نیست
آن کلاه و گیوه و شال و قبای روستا
بنده «سیمرغم »نمی خواهم ببینم هیچ وقت
خشکی و ویرانی و مرگ و فنای روستا
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ
•┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈•
-𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹
ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
#حضرت_معصومه (س)
راهیِ قم زائر معصومه ام
دست بدامان تو مظلومه ام
از تو کرامات بسی دیده ام
گرد رخ شمس تو گردیده ام
زائر معصومه قم میشوم
در دل زوّار تو گم میشوم
گر بَدم و خوبم و دیوانه ام
بهر گدایی درِ این خانه ام
از سفری دور و دراز آمدم
با دلی از سوز و گداز آمدم
آمده ام تا که پناهم دهی
عفو بر این جرم و گناهم دهی
با مژه من فرش تو جارو کنم
گر نپذیری به کجا رو کنم ؟
من به امید کَرمت آمدم
تا سر خاک حرمت آمدم
دختر موسایی و نیکو سرشت
این حرم توست چو باغ بهشت
آمده ام تا که شفاعت کنی
بر منِ مسکین تو بضاعت کنی
شامل لطف و کرمت بوده ام
زائر کوی و حرمت بوده ام
سر بگُذارم به سرِ کوی تو
تا به مشامم برسد بوی تو
گرچه تو مهجور برادر شدی
همچو گلی نامَده پرپر شدی
بوی تو تا قمصر کاشان رسید
عطر تا کوی دل و جان رسید
آمدی از شهر مدینه برون
با دلی آکنده ز عشقی فزون
وارد دروازه ایران شدی
بر سر هر دیده تو مهمان شدی
مفتخرم با قدمت کرده ای
زائر کوی حرمت کرده ای
قصد خراسان رضا داشتی
نور تو بر دیدهٌ ما کاشتی
باعث عزٌ و شرف قم شدی
موجب آرامش مردم شدی
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ
•┈┈┅┅┅⭑┅┅┅┈┈•
-𝐉𝗼𝗶𝗻 𝐈𝗻↹
ــــــــــــــــــــــــــ❤ℒℴνℯ❤ــــــــــــــــــــــ
@sherziba110
حضرت محمد (ص)
بَه بَه به جمال حَسن و خوی محمد
بر دیده و بر صورت و بر موی محمد
زیبایی قوس و قزح از روی خودش نیست
بگرفته جمالش زِ دو اَبروی محمد
باد است معطر که وزیدست زِ کویش
چون کرده نوازش سر گیسوی محمد
حیرت زده گردیده دو چشم از رخ ماهش
آن لحظه که دیدست دمی روی محمد
بلبل چو ندیدست گلی خوشدل از آن است
تا پر بزند بر طرف و کوی محمد
دوش عطرِ گلِ گلشنِ قدسی به من این گفت
گل نیست هر آن گل ندهد بوی محمد
ولله که نترسد دمی از آتش دوزخ
هر کس نظری کرده همی سوی محمد
گر رحم به حالم کند او در صف محشر
آبی برسانم به لب از جوی محمد
یارب به من اِحسان بده در روز مجازات
تا آنکه نباشم خجل از روی محمد
"سیمرغ "دلش سوخته میگرید از آن قوم
کآتش زده آن خانه ی نیکوی محمد
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
🌷 @sherziba110🌷
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
#عقاب
*
در اوج آسمـــان تــو چـه زيبــايي اي عـقاب
تـو مـايـۀ غــــــرور و دل آرايــي اي عقـاب
بــا چشــم دلفـريبت و بـــا آنهمـه غــــــرور
سلطان كـوه و صخره و صحرايي اي عقاب
پيـــوسته پــرزدي بـــه بـلنــداي آسمــــــــان
بهــر نظـاره تـــا دل دريــــايــي اي عـقــاب
گــر پـر زنـد مگـس بـه بيايان و كوه ودشت
دور از نظـر نـداري و بينـايـي اي عقــــاب
مــرزي نـداشتي و جهـان زيـر پـاي تـوست
گــه در كـويـر و گـاه بـه سينـايي اي عقـاب
اي مـرغ تيـزچنـگ قـــوي بــال و بـيقـرار
جـوشنـده همچـو سـاغـر مينـايي اي عقــاب
فــرمـانــرواي مطلــق هفـتآسمـــان تـويـي
اما امیر عشق و تمنـايي اي عقـاب
زيبــا و دلنشينــي و بــا جـذبـــه و وقـــــار
چــــون گلشــن بهـــار شكـوفـايي اي عقاب
كميـاب و بـينظيـر و دليـري و سرخـوشي
دانـم فقط كـــه گــوهــر ديبـــايي اي عقـاب
كـــام از سخـن ببنـد در اينجـا كــه گفتـهانـد
«سيمـرغ» دم زنـد كـه فريبـايي اي عقـاب
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
🌷 @sherziba110🌷
࿐𖤐⃟♥️ ℒℴνℯ𖤐⃟♥️࿐
دوستت دارم وطن
دوست دارم کوچه هایت را وطن
های و هوی بچه هایت را وطن
شهر تهران پایتخت کشورم
دوستت دارم ز جان و پیکرم
دوست دارم دوست خوزستان تو
سیستان تو بلوچستان تو
هر سه استان خراسان تو را
مدفن شاه غریبان تو را
شهر بجنورد تو را با بیرجند
در مذاق من چنان شهد است و قند
بارگاه حضرت معصومه را
شهر قم آن وادی مظلومه را
وادی سمنان و گیلان تو را
یزد و کرمان و سپاهان تو را
اردبیل و هر دو آذربایجان
دوست دارم جمله را از جسم و جان
ملک کهکیلویه و بوشهر را
شهر ایلام سراسر مهر را
دوست دارم ملک شعر و شاعران
فارس را آن خطه نام آوران
جمله کردستان و کرمانشاه را
هم لرستان چو قرص ماه را
شهر همدان بارگاه بوعلی
چون نگینی تابناک و منجلی
دوست دارم دوست من تبریز تو
شهر قزوین دلاور خیز تو
من چه گویم شهر زیبای اراک
هست خورشیدی فروزان تابناک
شهر گرگان و گلستان قشنگ
کوهسار و دشت و جنگل سبز رنگ
دوست دارم دوست زنجانت وطن
چهار محال و دام دارانت وطن
دوست دارم من بهاباد تو را
دشتهای سبز و آباد تو را
خطه جوشان هرمزگان تو
ناوهای خفته در دامان تو
قشم و کیش و تنب و لاوان تورا
ناوچه خوب جماران تو را
دوست دارم دوست دریای خزر
آنکه باشد کشورم را تاج سر
دوست دارم من خلیج فارس را
ساحل عمان چون الماس را
دوست دارم جملگی را دوستان
کی جدا گردد هزار از بوستان
آید آن روزی که جان قربان کنم
جان فدای کشور ایران کنم
بشنو از« سیمرغ »خوش گفت این سرود
بر یکایک مردم ایران درود
#لقمانی_بهابادی_سیمرغ "