eitaa logo
شیفتگان تربیت
11.5هزار دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
19.3هزار ویدیو
1.4هزار فایل
﷽ « تربیت : یعنی که #خـــــــــود را ساختن بعد از آن بر دیگـــــــــران پرداختنـ ...💡» • مباحث تربیتی - معرفتی و بصیرتی 🪔 • راه ارتباطی در صورت کاملا خیلی ضروری : ⊹ @Gamedooiran 🕊༉ - کانال را به دیگران هم معرفی فرمائید🌱؛ #تبلیغات نداریم!
مشاهده در ایتا
دانلود
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_و_چهارم هنوز ساکت است. حالا دستانش هم کار نمی کند. فکر کنم دم در پلاکارد بزن
شب خوبی است اگر سعيد و مسعود بگذارند. مادر رفته پيش خانم همسايه، اين ها هم توی اتاق من پلاس شده اند و بحث سياسی می کنند. دارم کتابخانه ام را منظم می کنم. خيلی درهم بحث می کنند. هرچه از کرسی آزاد انديشی و همايش و مناظره و دوستانشان و روزنامه ها شنيده و خوانده اند، ريخته اند وسط. علی هم گاهی از بيرون جمله ای می گويد. با خودم فکر می کنم بندگان خدا شيخ بهایی و خوارزمی عمراً اگر مثل اين دوتا بوده باشند! بسته شکلاتم را پيدا می کنم. افتاده بود پشت کتاب ها، برش می دارم و می چرخم سمت آنها. مسعود خيز بر می دارد و بسته را قاپ می زند. از آخ جون بلند دوتايشان، علی در چارچوب در ظاهر می شود. بسته را می بيند. - صبر کنيد، صبر کنيد الآن چايی می آرم. سری به تأسف تکان می دهم... - تا اين حد؟ چقدر مديونتون شدم! - بيشتر از اين. يه ساعته توی اتاقت هستيم. يه چيزی نميدی که نوش جون کنيم. - مگه اين جا آشپزخونه اس؟ مسعود می گويد: - نه خواهرخونه اس. دفعه بعد اگه اينطوری زجرمون بدی اسمت رو عوض می کنيم. علی با کتری و قوری و استکان هايی که در سينی چيده می آيد. با تعجب می گويم: - علی اين چه وضعيه؟ چهارزانو می نشيند و آن ها را روی زمين می گذارد. - مجلس خودمونيه. دو ساعته هيچکی تحويل نمی گيره. بابا جوونيم ما. توی خيابون بوديم تا حالا چهار تا آبميوه و ساندويچ خورده بوديم. فکر می کنم که پس اين همه شام که خوردند، کجا رفته؟ چای می ريزد. بلند می شوم از توی کمدم بسته کيک بياورم. مسعود پشت سرم در کمد را باز می کند و هر چه خوراکی هست بر می دارد. اعتراض فايده ای ندارد. تمام آذوقه ای که خودشان هربار برايم خريده اند يک جا و درهم می خوريم. علی استکان ها را جمع می کند و می گويد: - پاشين اتاق رو خالی کنيد، ليلا خسته شده می خواد استراحت کنه. چشم غره ام را با خنده ای پاسخ می دهد. بعد رو می کند به سعيد. - يه چيزی بگم؟ تجربه خودمه. همه آدمايی که ميان دانشگاه ها و حرف می زنن، خودشون به موضوع مسلط هستند، برداشت های خودشون و اطلاعاتشونو تحويل شما می دن، حالا چه قدر صادق باشند، يا بتونند درست و جامع صحبت کنند، بماند؛ اما خودتون تاريخ رو بخونين که وقتی يه سخنران حرف می زنه، بتونين تشخيص بدين چه قدر درست و راست می گه. خلاصه سرتون کلاه نره. - علی راست می گه. من تا موقعی که خودم نخونده بودم، بين حرف ها سردرگم بودم. فايده ندارد. بلند می شوم و می روم برايشان رختخواب می آورم. تا به خودم بجنبم، علی هم رختخواب به دست توی اتاقم ولو می شود. برای خودم متکا و پتو می آورم و روي تختم دراز می کشم. تا خود دوازده حرف می زنند و می خندند. خواب از سرم به کل پريده است. همراهم را روشن می کنم و برای مبينا پيام می زنم. در کمال ناباوری جوابم را می دهد. خيلی خوشحال می شوم. برايش کمی از احوالات می نويسم. دلتنگ است. هرچند که با چند تا ايرانی دوست شده است. می نويسم: - «دوستانت مانا هستند؟» - «بيشتر اينایی که من ديده ام مقيم همين جا می شن. خيلی در قيد اين نيستن که برای برگشتن شان برنامه و انگيزه ای داشته باشن. واقعاً هم که اينجا امکانات علمی زيادی در اختيارشان می گذارن؛ يعنی برای جذب مغزها برنامه دارن. برعکس ايران که هيچ امکاناتی در اختيارشان نمی گذارند. خيلی طرف بايد متفاوت باشه که دلش اسير نشه و بخواد که برگرده و ثمرهاش رو تو وطنش بريزه». می نويسم: - «فرق چمران با بقيه دانشجوها که بعدا لقب دانشمند و دکتر و پروفسور رو يدک می کشن، اينه که او مخش فقط پر از فرمول نبود. خيلی ها فقط دو دوتا چهارتايشان آباد شود خودشان را خدا می دانند اما چمران، «خدا هست و ديگر هيچ نيست» را درک کرد، بعد دکترای فيزيک هسته ای گرفت. اين آدم، زنده است که می تواند لبنان را زنده کند.» بعد از چند دقيقه معطلی مبينا می نويسد: - «به هر حال دعا کن. دلم برايتان تنگ شده. به جای من امشب از روی اون سه تا راه برو. صداي آخ و اوخ شان شنيدنی ست.» دلم برايش شده است يک قطره. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام موسی صدر؛ معمار مقاومت و گفت‌وگوی ادیان 🔹حضور دو دهه‌ای امام موسی صدر اثرات شگرفی را در لبنان در پی داشت. 🔹او را می توان از یک سو معمار مقاومت اسلامی علیه رژیم صهیونیستی و از سوی دیگر منادی گفت و گوی ادیان وهمزیستی مسالمت آمیز طوایف در لبنان دانست. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
کسی یادش نمی‌مونه: 🔸چقدر حقوق گرفتی 🔸چقدر مشغول بودی 🔸چندساعت کار می‌کردی 🔸چقدر برند می‌پوشیدی اما همه یادشون می‌مونه: 🔹چه حسی بهشون دادی 🔹چقدر براشون وقت گذاشتی 🔹به قولت عمل کردی یا نه 🔹چقدر باهاشون همدلی کردی 🔹چقدر صداقت داشتی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
مداحی آنلاین - عزیز فاطمه - اسفندیاری.mp3
4.13M
🔳 🌴منم فدایی شهید دشت نینوا 🌴دوشوبدی باشیمه گنه هوای کربلا 🎤 👌بسیار دلنشین •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
✨﷽✨ * دیر نیا... * ﻋﺎﺭﻓﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻣﺴﯿﺮ ﻣﺴﺎﻓﺮﺕ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﻬﺮﯼ ﺷﺪ، ﻣﯽﮔﻮﻳﺪ : ﺩﯾﺪﻡ ﺑﭽﻪﻫﺎﯼ ﺷﻬﺮ، ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺴﺘﻨﺪ ... ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﮔﻔﺘﻢ : ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺯﯼِ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺍﺭﺩ، ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻡ. ﻏﺮﻭﺏ ﯾﮑﯽﯾﮑﯽ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺭﻓﺘﻨﺪ. ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪﻫﺎ ﺧﺎﻧﻪﺷﺎﻥ ﻧﺰﺩﯾﮏ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﺑﻮﺩ ... ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﺯﺩ :... ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻨﻢ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ ! ﻣﺎﺩﺭ : ﺑﺎﺯ ﻧﻤﯽﮐﻨﻢ ! - ﭼﺮﺍ ﻣﺎﺩﺭ؟ ! ﭼﻮﻥﮐﻪ ﻫﺮﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯼ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎ ﻟﺒﺎﺱﻫﺎﯼ ﮐﺜﯿﻒ ﻭ ﭘﺎﺭﻩ ﮐﻪ ﻫﯽ ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺸﻮﺭﻡ ﻭ ﺑﺪﻭﺯﻡ، ﻣﻦ ﺧﺴﺘﻪ ﺷﺪﻡ .. - ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻦ، ﺷﺐ ﺍﺳﺖ ﻣﺎﺩﺭ ... ﻫﺮ ﭼﯽ ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ ﻓﺎﯾﺪﻩ ﻧﮑﺮﺩ . ﭘﯿﺶ ﺭﻓﺘﻢ ... ﺩﺭ ﺭﺍ ﺯﺩﻡ ... - ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﻨﯿﺪ ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﻋﻠﻤﺎ ﻫﺴﺘﻢ ... ﻣﺎﺩﺭ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ . ﮔﻔﺘﻢ : ﻣﺎﺩﺭ، ﺍﯾﻦ ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﭼﺭﺍ ﺭﺍﻩ ﻧﻤﯿﺪﯼ؟ ﮔﻔﺖ : ﺁﻗﺎ ﺧﺴﺘﻪﺍﻡ ﮐﺮﺩﻩ .. ﺍﺯ ﺑﺲ ﻫﺮ ﺷﺐ ﺩﯾﺮ ﻣﯿﺎﯾﺪ ﺧﺎﻧﻪ ... ﺑﻪ ﺑﭽﻪ ﮔﻔﺘﻢ : ﻗﻮﻝ ﻣﯿﺪﯼ ﺩﻳﮕﻪ ﺷﺐﻫﺎ ﺩﯾﺮ ﻧﯿﺎﯾﯽ ﺧﺎﻧﻪ؟ ﻟﺒﺎﺳﺖ ﺭﺍ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﻧﮑﻨﯽ؟ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﯽ ... ﮔﻔﺘﻢ ﺑﺮﻭ ﺧﺎﻧﻪ .. ﺑﭽﻪ ﺭﻓﺖ ﺩﺍﺧﻞ ﺧﺎﻧﻪ ... ﺻﺒﺢ ﮐﻪ ﺁﻣﺪﻡ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺷﺪﻡ .. ﺩﯾﺪﻡ ﺩﺭِ ﺁﻥ ﺧﺎﻧﻪ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ.. ﺑﭽﻪ ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺁﻣﺪ، ﭼﯿﺰﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺁﻭﺭﺩ ﻭ ﺭﻓﺖ ﺑﺎ ﺭﻓﯿﻖﻫﺎﯾﺶ ﺑﺎﺯﻯ ...! ﯾﺎﺩﺵ ﺭﻓﺖ ﺩﯾﺸﺐ ﺷﻔﺎﻋﺖ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ ! ﺩﻭﺑﺎﺭﻩ ﺗﺎ ﻏﺮﻭﺏ ﺑﺎﺯﯼ ﮐﺮﺩ ... ﻏﺮﻭﺏ ﺑﻪ ﺭﻓﯿﻘﺶ ﻣﺤﻤﺪ ﮔﻔﺖ : ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ ﺩﻭﺳﺘﺶ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ﺭﻓﯿﻖ، ﭘﺪﺭﻡ ﺭﺍﻫﺖ ﻧﻤﯿﺪﻩ، ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﻫﻢ ﺑﻪ ﺯﻭﺭ ﺭﺍﻩ ﻣﯿﺪﻩ ! ﺑﻪ ﺁﻥ ﯾﮑﯽ ﮔﻔﺖ : ﺣﺴﯿﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻣﻦ ﺑﯿﺎﯾﻢ ﺧﺎﻧﻪﺗﺎﻥ؟ ﮔﻔﺖ : ﻧﻪ ! ﻧﮑﻨﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﯽ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﻣﻦ ﺭﺍ ﺑﮑﺸﻪ؟ ! ﻫﯿﭻ ﮐﺲ ﺑﭽﻪﯼ ﺁﻟﻮﺩﻩ ﺭﺍ ﻧﺒﺮﺩ ﺧﺎﻧﻪﺍﺵ ..! ﺑﺎ ﻏﺼﻪ ﻭ ﺗﺮﺱ ﯾﮏ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﺩﺭِ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ... ﺭﻓﺖ ﻃﺮﻑ ﺧﺎﻧﻪ ... ﭼﯿﮑﺎﺭ ﮐﻨﺪ ﺭﺍﻫﯽ ﺩﯾﮕﺭ ﻧﺪﺍﺭﻩ ! ﻫﺮ ﭼﯽ ﺩﺭ ﺯﺩ ... ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺻﻼً ﭘﺸﺖ ﺩﺭ ﻧﯿﺎﻣﺪ ... ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ، ﻣﻦ ﺭﺍ ﺁﺗﺶ ﺯﺩ ... ﺩﯾﺪﻡ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻ ﭘﺸﺖ ﺑﺎﻡ .. ﺍﺯ ﺁﻥ ﺑﺎﻻ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯽﮐﻨﺪ .. ﺑﭽﻪ ﺩﺭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﮔﺮﯾﻪ ﻣﯿﮑﻨﻪ .. ﻣﺎﺩﺭ ﺑﺮﺍﯼ ﺑﭽﻪ .. ﺑﭽﻪ ﺑﺮﺍﯼ ﺧﺎﻧﻪ .. ﺑﭽﻪ ﻧﻤﯽﺩﺍﻧﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﭼﻘﺪﺭ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﻩ .. ﭼﯿﮑﺎﺭﺵ ﻛﻨﻪ ﺑﺎﻷﺧﺮﻩ ﻭﻗﺘﻰ ﺁﺩﻡ ﻧﻤﻴﺸﻪ؟ !! .. ﺩﯾﺪﻡ، ﺑﭽﻪ ﺭﻭﯼ ﺷﮑﻤﺶ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪ .. ﺻﻮﺭﺗﺶ ﺭﺍ ﺭﻭﯼ ﺧﺎﮎ ﮔﺬﺍﺷﺘﻪ ! ﺍﻭ ﺷﺮﻭﻉ ﮐﺮﺩ ﺑﻪ ﻧﺎﻟﻪ ﺯﺩﻥ ... ﻣﺎﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺻﺤﻨﻪ ﺭﺍ ﺩﯾﺪ . ﻧﺘﻮﺍﻧﺴﺖ ﺗﺤﻤﻞ ﮐﻨﺪ .. ﺩﻭﯾﺪ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩ.. ﺑﭽﻪ ﺭﺍ ﺑﻐﻞ ﮐﺮﺩ .. ﺍﯾﻦ ﺧﺎﮎﻫﺎ ﻭ ﮔِﻞﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺻﻮﺭﺗﺶ ﭘﺎﮎ ﮐﺮﺩ ... ﺑﭽﻪ ﮐﻪ ﮐﻤﯽ ﺁﺭﺍﻡ ﺷﺪ .. ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ؟ ﮔﻔﺖ : ﺟﺎﻧﻢ ... ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ، ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﯾﮏ ﭼﯿﺰﯼ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﻧﻤﯽﻓﻬﻤﯿﺪﻡ .. ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ، ﭼﯽ ﺭﺍ ﻓﻬﻤﯿﺪﯼ؟ !! ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ ﺟﺎﻥ، ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﺩﯾﺮ ﺁﻣﺪﻡ ﺧﺎﻧﻪ، ﻏﺬﺍ ﻧﺪﻩ .. ﺷﻼﻗﻢ ﺑﺰﻥ.. ﺍﺯ ﻏﺬﺍ ﻣﺤﺮﻭﻣﻢ ﮐﻦ .. ﺍﻣﺎ ﻣﺎﺩﺭ، ﺩﯾﮕﻪ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺮﻭﯾﻢ ﻧﺒﻨﺪ .. ﻣﻦ ﺍﻣﺸﺐ ﻓﻬﻤﯿﺪﻡ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺧﺎﻧﻪ؛ ﺧﺎﻧﻪﺍﯼ ﻧﺪﺍﺭﻡ . ﺧﯿﻠﯽ ﺷﺒﯿﻪ ﺣﮑﺎﯾﺖ ﻣﺎﺳﺖ. ﺍﻣﺸﺐ ﺑﻪ ﺧﺪﺍ ﺑﮕﯿﻢ ﺧﺪﺍﯾﺎ، ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﺑﺎ ﻣﺎ ﺑﮑﻦ ﻭﻟﯽ ﺍﺯ ﺩﺭﮔﺎﻫﺖ ﺭﺩﻣﻮﻥ ﻧﮑﻦ. ﺧﺪﺍﯾﺎ، ﻣﺎ ﺟﺰ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﻮ، ﺧﺎﻧﻪ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﻧﺪﺍﺭﯾﻢ. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
29.77M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴🎥 پشت پرده زندگی حجاب استایل‌ها •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 استاد حاج حسین انصاریان :روایتی شنیدنی از شب اول قبر یک عالِم، جایگاه والای مؤمنین واقعی نزد پروردگار و اهل‌بیت(علیه‌السلام) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
| روز امام رضا علیه‌السلام امام رضا علیه‌السلام: همانا روزهایی که برای زیارت حسین بن علی علیهماالسلام صرف بشود، از عمر حساب نمی‌شود. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴هم قدم با مهدى(عج) ▪️۱۷ روز تا اربعین •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴عظمت پیاده روی اربعین 🔸آیت الله جوادی آملی •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏴 اللهم ارزقنا زيارة الاربعين •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هر چیزی که می‌بینیم باور نکنیم گول نخوریم همش فتوشاپه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سلام... میشه به من اجازه بدی بازم بیام.... •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شیفتگان تربیت
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۷ قرآن کریم ( آیات ۱۱۴ تا ۱۲۰ سوره مبارکه مائده)  🍃🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷 🎥 روزمان را با قرآن آغاز کنیم/ ترتیل صفحه ۱۲۸ قرآن کریم ( آیات ۱ تا ۸ سوره مبارکه انعام)  🍃🌹🍃 🌺 پیامبر (ص) می‌فرمایند: «فَضلُ القُرآنِ عَلی سائِرِالکَلامِ  کَفَضلِ اللهِ عَلی خَلقِهِ» برتری قرآن بر سایر سخنان، همانند برتری خداوند است بر بندگانش. (جامع الاخبار/ ۴۷) 🎙 استاد: پرهیزگار •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز تفسیر یک آیه: 🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺 «الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ ظَالِمِي أَنفُسِهِمْ ۖ فَأَلْقَوُا السَّلَمَ مَا كُنَّا نَعْمَلُ مِن سُوءٍ ۚ بَلَىٰ إِنَّ اللَّهَ عَلِيمٌ بِمَا كُنتُمْ تَعْمَلُونَ» همان کسانى که فرشتگان (مرگ) جانشان را مى گیرند در حالى که به خود ظلم کرده بودند! در این موقع آنها (به ظاهر) تسلیم مى شوند (و بدروغ مى گویند:) ما کار بدى انجام نمى دادیم! (به آنها گفته مى شود:) آرى، خداوند به آنچه انجام مى دادید؛ عالِم است. (سوره مبارکه نحل/ آیه ۲۸) 🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹🌱🌹 ❇ تفســــــیر * آیه بعد توصیفى از کافرانى مى کند که آیه قبل، با نام آنها پایان یافته بود با تعبیرى که درس تکان دهنده اى براى بیدار کردن غافلان و بى خبران است مى گوید: آنها کسانى هستند که فرشتگان مرگ روح آنها را مى گیرند، در حالى که به خود ظلم کرده بودند (الَّذِینَ تَتَوَفّاهُمُ الْمَلائِکَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ). زیرا انسان، هر ظلم و ستمى کند در درجه اول، به خودش باز مى گردد و خانه خویشتن را قبل از خانه دیگران ویران مى سازد; چرا که گام اول ظلم، گام اول ویرانگرى ملکات درونى و صفات برجسته خود انسان است. و از این گذشته، بنیاد ظلم در هر جامعه اى بر قرار شود، با توجه به پیوندهاى اجتماعى، سرانجام دور مى زند و به خانه ظالم بر مى گردد. 🌼🌼🌼 اما آنها هنگامى که خود را در آستانه مرگ مى بینند و پرده هاى غرور و غفلت از مقابل چشمانشان کنار مى رود فوراً تسلیم مى شوند و مى گویند ما کار بدى انجام نمى دادیم! (فَأَلْقَوُا السَّلَمَ ما کُنّا نَعْمَلُ مِنْ سُوء). چرا آنها انجام هر گونه کار بد را انکار مى کنند؟ آیا دروغ مى گویند، به خاطر این که دروغ بر اثر تکرار، صفت ذاتى آنها شده است؟ و یا مى خواهند بگویند ما مى دانیم این اعمال را انجام داده ایم ولى اشتباه کرده ایم و سوء نیت نداشته ایم؟ ممکن است هر دو باشد. ولى بلافاصله به آنها گفته مى شود: شما دروغ مى گوئید، اعمال زشت فراوانى انجام دادید. آرى خداوند از اعمال و همچنین از نیتهاى شما با خبر است (بَلى إِنَّ اللّهَ عَلِیمٌ بِما کُنْتُمْ تَعْمَلُونَ). بنابراین جاى انکار کردن و حاشا نمودن نیست! (تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۲۸ سوره مبارکه نحل) •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ : در لبیک خود صادق هستیم؟ 👤 •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_و_پنجم شب خوبی است اگر سعيد و مسعود بگذارند. مادر رفته پيش خانم همسايه، اين ه
قطره وقتی از دريا دور می افتد چه حالی پيدا می کند؟ اين بار که پدر رفته اين حس را پيدا کرده ام. سال ها دريا می طلبيدم. هميشه هم می دانستم دريای من خانواده ام هستند. تنها صدای موج را می شنيدم و عظمتش را به نظاره می نشستم، اما از آرزوهايم بود که همراه دائمی دريا باشم. پدر وسعت اين درياست. حالا که دارمش، بيشتر بی تاب می شوم. نه اينکه فقط من اين طور باشم، علی و سعيد و مسعود هم کلافه کلافه اند. نمی دانم چرا به نبودن های دائمی پدر عادت نمی کنيم. اخبار سوريه را که می گويند، تمام سور و ساتمان به هم می ريزد. به علی می گويم: - اين داعشی ها آدم هم نيستن چه برسه به مسلمون. همه ادعاهاشون به سبک آمريکايی هاس... علی که چشم هايش از شنيدن خبر کشتار زن ها و بچه ها کاملاً به هم ريخته، می گويد: - لامصبا موسسه فرقه آفرينی زدن. مسلمونا رو هفتاد و دو فرقه کردن خودشون اتحادیه اروپا زدن! علی آن قدر به هم ريخته است که با ريحانه هم بدخلقی می کند. از شب قبل هم کلافه بود. نمی توانم هيچ جوره تصويری از يکی به دو کردن علی و ريحانه را در ذهنم درست کنم. دعوای پدر و مادر را نديده ام. فقط تصوير فيلم ها در ذهنم شکل می گيرد. همراهش زنگ خورد و محل نگذاشت. چندبار هم صدای پيامک بلند شد، اما علی از پای تلويزيون بلند نشد. اهل شبکه ورزش نبود و حالا گير داده بود به آن. بعضی وقت ها چيزهای کم فايده چه به کار می آيند! کمی نگاهش کردم. دوباره موهايش ژوليده است. بد هم نيست. قشنگ می شود. مخصوصا وقتی که تيشرت سفيد قرمزش را می پوشد. کنترل تلويزيون را آن قدر روی پايش می کوبد که مخش جا به جا می شود. کنترل را می گيرم. سعی می کنم که من هم ادای فوتبال ديدن را در بياورم. فايده ندارد. گزارشگر هر قدر شور بازی را بيشتر می کند، فايده ای ندارد. چه فکرهايی می کنم. تقصير اعصاب خراب علی است؛ جوّ خانه را هم راه راه می کند. نارنگی پوست می کنم و می دهم دستش، با نگاهش رد کرد. چايی آوردم که بخوريم، بدون خرما و قند خورد. طاقت نياوردم و گفتم: - عزيز دلم تو که بدون ريحانه نمی تونی مثل آدم زندگی کنی، برای چی باهاش قهر می کنی؟ چنان با اخم نگاهم کرد که خفه شدم. زنگ همراهم بلند شد. ريحانه بود. صدايش طعم گريه داشت. طفلی حال و احوال بی خودی کرد و وقتی مطمئن شد که علی خانه است و سالم و ساکت، حرفی نزد و خداحافظی کرد. مامان سفره را انداخت و با چشم و ابرو حال علی را که ميخ تلويزيون بود، پرسيد. شانه ام را بالا انداختم. صورت علی را اصلاً نگاه نمی کنم و بشقاب غذايم را جلو می کشم. مامان، بنده خدا مدارا می کند تا خشم علی سرريز نشود. هرچند که علی هروقت هم عصبانی می شود، فقط سکوت می کند. اهل داد و قال چندانی نيست. شام که تمام می شود، می گويم: - امشب علی ظرف ها رو می شوره.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | اهمیت سواد رسانه •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رنج_مقدس #قسمت_هفتاد_و_ششم قطره وقتی از دريا دور می افتد چه حالی پيدا می کند؟ اين بار که پدر رفته
و می روم سمت اتاقم. ظرف شستن و آب بازی حتماً کمی آرام ترش می کند. تا جواب دو تا از دوستانم را می دهم، به در اتاقم چند ضربه ای می خورد و صدايم می کند. محل نمی گذارم ولی در باز می شود. نمی توانم جلوی خنده ام را بگيرم. علی اختياردار تمام دفترها و اتاق و رفت و آمد و آينده و مُردن من است. پای درازم را جمع می کنم و می گويم: - نه خدا وکيلی اگه دلم نخواد بيای توی اتاقم بايد چيکار کنم؟ با همان ابروهای گره خورده می گويد: - ديوار اتاقت رو خراب کن بشه جزو سالن. جرئت می کنم و می پرسم: - طوری شده؟ جوابی نمی دهد. می نشيند روی زمين و تکيه می دهد. - نه تو اهل جر و بحثی، نه ريحانه. چرا خودتونو اذيت می کنيد؟ گناه داره طفلی. سرش را به ديوار تکيه می دهد و می گويد: - شما زن ها آدمو ويران می کنين. دفاع از حقوق خودم که گناه نيست. - شما مردها هم آدمو حيران می کنين. با چشمان ريز شده نگاهم می کند. ادامه می دهم: - با تمام عشق شروع می کنيد و بعد هم عشقتون رو تحميل می کنين. کلی ضربه به روح و روان زن وارد می کنيد. بی حوصله می پرسد: - منظور؟ - دلتون می خواد زن تمام داشته هاشو درجا بذاره کنار و رنگ شما رو بگيره، درحاليکه با فرصت دادن و محبت، خود زن چنان شيفته مردش می شه که با جون و دل رنگشو با مردش يکی می کنه. علی چشم هايش را می بندد و می گويد: - شما زن ها که اينطوری نيستين؟ خواسته ها و نيازها و نازتون رو يه جا سر مرد خراب نمی کنين که؟ - چرا چرا. ما زن ها هم از اين اشتباها داريم. چشمانش را بسته نگه می دارد و می گويد: - همين آوار می شه روی سر مردی که همه زندگيش زنشه. می مونه که چه کنه؟ - هيچی. به جای اخم و تَخم، توی يه فرصت مناسب يه گفت و گوی اقناعی داشته باشيد. اخم و چشمش را باز نمی کند. - علی! من خونه مادرجون اينا که بودم خيلی می شد زن و شوهرای فاميل که دعواشون می شد می اومدن اون جا. من توی اتاق می موندم، اما از بس داد و قال می کردن همه حرفاشونو می شنيدم. باز هم عکس العملی نشان نمی دهد. خيلی به ريحانه وابسته است و همين دلخوری و دوری دارد اذيتش می کند. - به خاطر خودت نه، به خاطر خدا می گم اول رفتار و حرف های خودت رو تجزيه و تحليل منصفانه کن، بعد هم نوع برخورد ريحانه رو. اونوقت دور از تعصب مردانه و زنانه می بينی که يه راه حل قشنگ پيدا می کنی. ريحانه رو ببر بيرون از فضای خونه. فکرش رو به کار بگير و خيلی راحت مشکل رو ريشه ای حل کنيد. سرم را خم می کنم روی شانه ام و می گويم: - يادته هميشه پدر جون خدا بيامرز يه جمله رو به بزرگای فاميل می گفت؟ آرام زمزمه می کند: - مرنج و مرنجان. - علی، «نرنج» برای خودمونه! يعنی انقدر بزرگ باشيم که نفسمون زير پا باشه و هر حرف و اتفاق ريزی ويرانمون نکنه. «مرنجان» هم که از آدم بزرگوار ساخته است. اگر قدرت پيدا کردی، مظلوم گير آوردی جلوی خودتو بگير. نَفَسش را بيرون می دهد و چشمانش را می بندد: - اين دومی مهمتر از اوليه! قبل از رفتنش می گويم: - آهای آقا دوماد! به من ربطی نداره اگه قوه تفکر و تعقل شما درست کار نمی کنه، ولی به هر حال هزينه بدين، مشاوره دقيق تری بهتون می دم. چپ چپی نگاهم می کند و در را محکم می بندد و می رود. می دانم که فردا آش وسط سفره است. علی و ريحانه عاقل و عاشق اند. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
693c502d074fe05f91c9664cbce6ab94.mp3
9.15M
🎧 نوآهنگ| منو کی میبری کربلا 🌴 یه روز و روزگاری 🕯 تو دلم اومدی پا گذاشتی 🌴 ولی رفتی برای همیشه 🕯 عشقتو جا گذاشتی 🎙 کربلایی حسین طاهری علیه‌السلام •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
🔸همون‌طور که از پلوپز دو نفره، انتظار نداری که برای هشت نفر پلو آماده کنه، از کودک چهار ساله هم انتظار نداشته باش، مثل جوان هجده ساله رفتار کنه؟ 🔸کودک در حال آموختن مهارت‌هاست، توقع بیجا از اون نداشته باش! •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 یکی اومد دم بیت رهبری، گفت به سید علی بگو بیاد گفتم تو کی هستی؟گفت ...بقیه شو از زبان استاد قرائتی بشنوید. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا سلام می شه به من اجازه بدی بازم بیام.... ۱۶ روز تا اربعین •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 ضربه هایی که امیر تتلو از بی حجابی مادرش خورد 🔹این‌ها سخنان یک آخوند یا یک آدم مذهبی نیست.. •┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈• 🔗 ایتا : 🍃@ShifteganeTarbiat