فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 حق و حقوق زن
✅ چرا دیه مرد دو برابر زن هست؟!
🎙استاد رحیمپور ازغدی
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هدایت شده از شیفتگان تربیت
﷽
⭕️#توجه ⭕️#توجه
📢#به_وقت_مسابقه
نوبت مسابقه کانال #شیفتگان_تربیت هست
که در نظر داریم
از #کتاب_یک_ون_شبهه
مسابقه ای برگزار کنیم.
🎁به ۲۰ نفر از نفرات برتر به قید قرعه هدیه نقدی تقدیم می گردد
📆 #تاریخ بیست و ششم شهریور ماه
۱۴۰۲/۰۶/۲۶
⏰ #ساعت ۱۰صبح 🕓 الی ۲۱ شب 🕗
برگزار خواهد شد.
👈منبع مسابقه سنجاق شده🌹👌
شرکت برای عموم آزاد می باشد✌🏻
لطفا به همه اطلاع رسانی فرمائید
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :کانال شیفتگان تربیت
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
«وَ وَهَبْنَا لَهُم مِّن رَّحْمَتِنَا وَ جَعَلْنَا لَهُمْ لِسَانَ صِدْقٍ عَلِيًّا»
و از رحمت خود به آنان عطا کردیم؛ و برای آنها نام نیک و مقام برجستهای (در میان همه امّتها) قرار دادیم!
(سوره مبارکه مریم/ آیه ۵۰)
❇ تفســــــیر
علاوه بر این، ما به آنها از رحمت خود بخشیدیم (وَ وَهَبْنا لَهُمْ مِنْ رَحْمَتِنا).
رحمت خاصى که ویژه خالصین، مخلصین، مردان مجاهد و مبارز راه خدا است.
و سرانجام براى این پدر و فرزندانش، نام نیک، زبان خیر و مقام برجسته در میان همه امت ها قرار دادیم (وَ جَعَلْنا لَهُمْ لِسانَ صِدْق عَلِیّاً).
🌺🌺🌺
این در حقیقت پاسخى است به تقاضاى ابراهیم(علیه السلام) که در سوره شعراء آیه 84 آمده است: وَ اجْعَلْ لِى لِسانَ صِدْق فِى الاْ خِرِینَ: خدایا براى من لسان صدق در امت هاى آینده قرار ده .
در واقع آنها مى خواستند آنچنان ابراهیم(علیه السلام) و دودمانش از جامعه انسانى طرد شوند، که کمترین اثر و خبرى از آنان باقى نماند و براى همیشه فراموش شوند.
اما بر عکس، خداوند به خاطر ایثارها، فداکارىها و استقامتشان در اداى رسالتى که بر عهده داشتند آن چنان آنها را بلند آوازه ساخت که همواره بر زبانهاى مردم جهان قرار داشته و دارند، و به عنوان اسوه و الگوئى از خداشناسى و جهاد و پاکى و تقوا و مبارزه و جهاد شناخته مى شوند.
لِسان در این گونه موارد، به معنى یادى است که از انسان در میان مردم مى شود و هنگامى که آن را اضافه به ِصْدق کنیم و لسان الصدق بگوئیم، معنى یاد خیر، نام نیک و خاطره خوب در میان مردم است.
و هنگامى که با کلمه عَلِیّاً که به معنى عالى و برجسته است ضمیمه شود، مفهومش این خواهد بود که خاطره بسیار خوب از کسى در میان مردم بماند.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۰ سوره مبارکه مریم)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
7.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔹چگونه سیئات (گناهان) به حسنات تبدیل میشوند ...
🔸استاد فرحزاد
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
شیفتگان تربیت
#رمان_جانم_میرود #قسمت_صدو_سی_وچــهارم لک لبیک، یاحسین_ع گفتند... در حریم، نوادگا ِن حرم... مثل ع
#رمان_جانم_میرود
#قسمت_صدوسی_وپنجــم
مهیا، آرام هق هق می کرد. مریم به او گفته بود، که باهم بروند؛ پیش همسر شهید. اما مهیا جرات آن را نداشت، کنارش برود. برای همین به دخترها گفته بود، آن ها بروند؛ او بعدا می آید.
جمعیت زیاد بود و جایی که مهیا ایستاده بود، محل رفت وآمد، بود. از برخوردها خیلی اذیت می شد.
کمی جلوتر رفت و گوشه ای ایستاد. سرش را بالا آورد، که چشمش به شخص آشنایی خورد. با آن لباس های مشکی و چشم های سرخ و حال آشفته اش، که در وسط جمعیت سینه می زد؛ دلش فشرده شد.
فکر می کرد، شهاب را ببیند؛ آرام می گیرد. اما با دیدن حال آشفته اش بی قرارتر شده بود. نگاهی به تابوت انداخت. آرام زمزمه کرد.
ــ نمی خوام یه روز این مراسم برای تو برگزار بشه شهاب! نمی خوام!
دیگر، گریه امانش نداد؛ که زمزمه هایش را ادامه بدهد.
در خون خفته که نگذارد...
نخل زینبی، خم گردد...
حاشا از حریم زینب_س...
یک آجر فقط، کم گردد...
یا زینب_س...
***
تقدیم شماست، قبولش فرما...
قدر ُوسع ماست، فدای زهرا...
در راه خداست، فدای مرتضی...
یا زینب_س مدد
چون ام وهب، بسیارند...
در هر سوی این، مردستان...
مادرهای عاشق پرور...
در ایران و افغانستان...
یا زینب_س...
کم کم، ماشین ها حرکت می کردند و مردم، همراه آن ها آرام آرام حرکت کردند.
مهیا راه می رفت و آرام سینه می زد. تا نگاهش به شهاب می افتاد؛ دل آتش می گرفت. احساس می کرد، که داشتند شهاب را از او جدا می کردند.
اشک هایش را پاک کرد، اما اشک های بعدی گونه هایش را خیس کردند.
نصف راه را پیاده آمدند. اما بقیه راه را تا معراج شهدا، باید با ماشین طی می کردند.
ــ مهیا خانوم!
مهیا چرخید و با دیدن محسن سلامی کرد.
ــ علیکم السلام! مریم گفت، صداتون کنم تا با ما بیاید معراج...
ــ نه مزاحمتون نمیشم، با اتوبوس ها میرم.
ــ این چه حرفیه بفرمایید.
مهیا تشکری کرد و به سمت ماشین محسن رفت. دختر ها در ماشین منتظر بودند، سوار ماشین شد.
ــ کجا بودی مهیا؟!
ــ گمتون کردم. مریم، مامان مهلا و شهین کجان؟!
ــ با بابام رفتند.
مهیا سری تکان داد. چشمانش را در آینه ماشین، دید. سرخ شده بودند.
تکیه اش را به صندلی داد و چشمانش را بست، صدای مداحی که بدلیل فاصله زیاد، آرام تر به گوششان می رسید؛ دوباره اشک های مهیا را بر گونه نشاند.
چون اّم وهب، بسیارند...
در هر سوی این، مردستان...
مادرهای عاشق پرور....
در ایران و افغانستان.
یا زینب_س...
هم چون این شهید، فراوان داریم...
تا وقتی سر و، تن و جان داریم...
ما به نهضت، شما ایمان داریم...
ماشین که ایستاد، مهیا چشمانش را باز کرد. خیره به جمعیت زیادی که کنار معراج شهدا بودند؛ ماند.
همراه دخترها پیاده شد و به سمت بقیه رفتند. هر از گاهی، نگاهی به اطرافش می انداخت؛ تا شاید شهاب را ببیند. اما اثری از شهاب نبود.
وارد معراج شهدا شدند.
همه ی خانم ها، یک طرف ایستادند؛ تا مزاحم کار آقایان نباشند.
تابوت را کنار قبر گذاشتند که همزمان صدای خانمی آمد.
ــ صبر کنید...
مهیا نگاهی به آن خانم انداخت. به صورت شکسته و چشمان سرخ خانم جوان، نگاهی انداخت. آرام از مریم پرسید.
ــ کیه؟!
مریم که سعی می کرد، جلوی گریه اش را بگیرد؛ گفت:
ــ مرضیه است... زن شهید...
مهیا، چشمانش را محکم روی هم فشار داد. قلبش بی قراری می کرد. دوست داشت از آنجا دور شود.
ــ صبر کنید توروخدا! آقا شهاب!
مهیا با آمدن اسم شهاب، چشمانش را باز کرد. شهاب را دید؛ اما این شهاب را نمی شناخت. این شهاب آشفته، با چشمان سرخ را نمی شناخت. اشک در چشمانش نشست. دوباره به شهابی که سر به زیر به حرف های مرضیه گوش می داد؛ نگاهی کرد. مرضیه زار می زد و از شهاب خواهش می کرد.
ــ آقا شهاب شمارو به هر کی دوست دارید؛ بزار ببینمش. بزارید برا آخرین بار ببینمش...
* از.لاڪ.جیــغ.تـا.خــــدا *
* ادامه.دارد.... *
7.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔞زلزله مثبت ۱۸ در اتاق جنگ
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
آیات حجـاب و عفـاف.pdf
6.12M
📗 دریافت PDF کتابچه «24 آیه شریفه از #قرآن کریم در رابطه با #حجاب و #عفاف»
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat
هر روز یک آیه:
🌺اَعوذُ باللّهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم🌺
🌹بسم الله الرحمن الرحیم 🌹
«وَاذْكُرْ فِي الْكِتَابِ مُوسَىَ إِنَّهُ كَانَ مُخْلَصًا وَكَانَ رَسُولًا نَّبِيًّا»
و در این کتاب (آسمانی) از موسی یاد کن که او مخلص بود، و رسول و پیامبری والا مقام!
(سوره مبارکه مریم/ آیه ۵۱)
❇ تفســــــیر
سه آیه بعد، اشاره کوتاهى به موسى(علیه السلام) دارد که فرزندى است از دودمان ابراهیم، و موهبتى است از مواهب آن بزرگمرد که خط او را تعقیب و تکمیل کرد. نخست، روى سخن را به پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) کرده مى گوید: از موسى در کتاب آسمانیت یاد کن (وَ اذْکُرْ فِی الْکِتابِ مُوسى).
آنگاه پنج قسمت از مواهبى را که به این پیامبر بزرگ مرحمت فرمود بازگو مى کند:
1 ـ او به خاطر اطاعت و بندگى خدا به جائى رسید که پروردگار او را خالص و پاک ساخت (إِنَّهُ کانَ مُخْلَصاً).
و مسلماً کسى که به چنین مقامى برسد، از خطر انحراف و آلودگى مصون خواهد بود; چرا که شیطان با تمام اصرارى که براى منحرف ساختن بندگان خدا دارد، خودش اعتراف مى کند که قدرت بر گمراه کردن مخلصین ندارد.
قالَ فَبِعِزَّتِکَ لاَ ُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ * إِلاّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصِینَ:
گفت سوگند به عزتت همه آنها را گمراه مى کنم * مگر بندگان مخلصت.
2 ـ او پیامبر و رسول والامقامى بود (وَ کانَ رَسُولاً نَبِیّاً).
حقیقت رسالت آن است که مأموریتى بر عهده کسى بگذارند و او موظف به تبلیغ و اداى آن مأموریت شود، و این مقامى است که همه پیامبرانى که مأمور دعوت بودند داشتند.
🌺🌺🌺
ذکر نَبِیّاً در اینجا اشاره به علو مقام و رفعت شأن این پیامبر بزرگ است; زیرا این واژه در اصل از نبوة (بر وزن نغمة) به معنى رفعت و بلندى مقام گرفته شده، البته ریشه دیگرى نیز دارد که از نبأ به معنى خبر است; زیرا پیامبر، خبر الهى را دریافت مى کند و به دیگران خبر مى دهد اما در اینجا مناسبتر همان معنى اول است.
(تفسیر نمونه/ ذیل آیه ۵۱ سوره مبارکه مریم)
•┈┈••✾❀🍃🌺🍃❀✾••┈┈•
🔗 ایتا :
🍃@ShifteganeTarbiat